رباعی
#بیست_و_نه_جمادی_الثانی
مرگ آمده از حیات تو میگوید
از صوم تو از صلات تو میگوید
آنقدر غریبی تو که حتی شیعه
کمتر سخن از وفات تو میگوید
#حسین_جعفری
#دوبیتی
#رباعی #مناجات_باامام_زمان_عج_درشب_یلدا
پای یلدای دلت یواشکی زمزمه کن
زیر لب یه یادی از نور دل فاطمه کن
چشماتو خیره کن و سوره والعصرُ بخون
یه دعا برا ظهور پسر فاطمه کن
🌸🌸
مطمئناً ، میشود تعبیر این رویای من
روزِ روشن میرسد بعد از شبِ یلدای من
"دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور"
فالِ حافظ گفت: از ره میرسد آقای من!
#حبیب_نیازی
🌸🌸
ذکر امروز من و هم پرسش فردای من
کی به کنعان میرسد پس یوسف زیبای من
انتظار روی او شد چون شب یلدا بلند
کی به پایان می رسد یارب شب یلدای من
ودود_آذرین(خلخال)
🌸🌸
دورهم؛خنده به لب؛کرسی و فال حافظ
شب یلدا شب زیبای غزل خوانی شد
شب طولانی سال است کمی فکر کنیم
غیبت یار چرا اینهمه طولانی شد؟!
#قاسم_نعمتی
🌸🌸
بدون عشق تو عمری اسیریم
فقیریم و فقیریم و فقیریم
بیایی و الهی سال بعدی؛
کنار جمکران یلدا بگیریم!
#مرضیه_عاطفی(سمنان)
🌸🌸
امشب که دلم غرق تماشاست بیا
بی تودل من همیشه تنهاست بیا
من هستم وشعرو شمع و فال حافظ
مهمان دلم شو شب یلداست بیا
#حسين_جعفرى
🌸🌸
دلم هوای غزل کرده است برای شما
دلم برای تو آقا به لب گرفته نوا
بلند ترین شب سال است بهانه ای شده که
به چند دقیقه ای بیشتر بگویمت که بیا
#علیرضاتقی_زاده
یک بار دگر آمد یلدای زمستانی
یلداست ولی چشمم دلواپس و بارانی
هرشب سحری دارد حتی شب طولانی
یلدای تو ما را کشت ای یوسف کنعانی
#محمد_مبشری
┅══
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
داشت بذر عطش غم به عمل می آمد
داشت در بین حرم بوی عسل می آمد
غرق آغوش عمو گر چه ز دنیا می رفت
مجتبای دگر از جنگ جمل مي آمد
تا که بیرون کشد آن نیزه ی در پهلو را
باید آن لحظه عمو حداقل مي آمد
قامتش مثل قصیده چقدر طولانی ست
کاش می شد که همان مثل غزل می آمد
زهره ای بود در آن لحظه که میدان می رفت
ولی او داشت به مانند زحل می آمد
گردنی خُورد شده حلقه ای از خون دُورش
همره پیکر خونیش اجل می آمد
وسط معرکه یک جا به سرش آوردند
آن بلایی که فقط بر سر یل می آمد
تا ببیند اثر زیر سُم افتادن چیست
عمه اش گریه کنان از روی تل می آمد
✍️#حسین_جعفری
19.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
نیزه ایکاش کمی سیر بیاید میدان
حضرت ماه کمی دیر بیاید میدان
قوت قلب پدر بوده ای و حق دارد
پسر شیر به تاخیر بیاید میدان
باید آخر قمر خیمه به همراه عبا
ظهر این جمعه ی دلگیر بیاید میدان
به سر سفره ی جسم تو فقط خون می خورد
آنکه می خواست به تسخیر بیاید میدان
دشنه و تیر و سنان تشنه ی خونت هستند
پی دستان تو زنجیر بیاید میدان
شرحه شرحه شده ای کاش نمی دیدم که
نیزه با نیت تکثیر بیاید میدان
هیچ کس فکر نمی کرد که ابر رحمت
از سر شرم به به تبخیر بیاید میدان
آنقدر بر بدن دشت چکیدی تا که
عمه با اشک سرازیر بیاید میدان
✍️#حسین_جعفری
http://eitaa.com/joinchat/2983329811C10bcbd20fd