eitaa logo
ذاکرین آل الله
360 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2هزار ویدیو
447 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
و توسل به دو طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۳به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *امشب شب چهارم‌ محرمه، از دو تا از اصحاب و محمد وعون دوتا آقا زاده های زینب کبری خواهرزاده های، ابی عبدالله میخونم که هر دو شهادتشون خیلی جانسوزه..اینکه میگن طفلان زینب این طفلان نقل کوچه بازاریست تو زبونا افتاده طفل بچه ی کم سن وسال میگن اینا کم سن وسال نبودن اینا جنگیدن. اینا وقتی جنگیدن دیگه کم سن وسال نیستن. میشه گفت تازه جوان بودن حالا سنشون رو هم مختلف نوشتن هرچی هست هردو برادر بالای پونزده سال بودن نقل های مختلف تا بیست وچند سال هم هست. این دوتا آقا زاده بین راه تو سرزمین زاتق به ابی عبدالله ملحق شدن حتی نقل اینه پدرشونم اومده بود. عبدالله بن جعفر، همون جعفر طیار معروف که برادر امیرالمومنین هست خودشون رو رسوندن پدرشون هم‌ ملحق شد. برا ابی عبدالله امان نامه آورد. اما ابی عبدالله فرمود: این اراده ی خداست. من پیغمبرو به خواب دیدم..خدا اراده کرده تو رو‌ کشته ببینه..خدا اراده کرده زن و بچه اتو‌ اسیر ببینه..تا این جمله رو گفت اینجا این دوتا آقازاده اولین بار بود شنیدن بناست این زنا به اسارت برن. هرکی به قافله ی ابی عبدالله ملحق میشد زینب ذوق می کرد.روز پنجم شیشم وقتی حبیب اومد تا زینب متوجه شد حبیب اومد صدا زد سلام من رو به حبیب برسونید. تا حبیب شنید زینب کبری بهش سلام میرسونه، نوشتن نشست رو‌خاک یه مشت خاک رو به سرش میریخت من کی باشم که زینب به من سلام بده.اما همینجور گریه میکرد میگفت: حسین کار به کجا رسیده با حضور پیرمردی مثل من زینب ذوق می کنه.چقدر غریب شدی آقا..وقتی دید دوتا آقا زاده ها رو‌ عبدالله آورد ذوق کرد. الحمدالله منم‌پیش کش دارم برا حسین...* بنا نبود که تکیه به نیزه ات بزنی مرا برای جهاد عظیم‌خط بزنی بنا نبود بمانی غریب در صحرا و خواهرت بشود بی نصیب در صحرا بنا نبود مهیای سوختن باشی میان خیمه پی کهنه پیروهن باشیم اینا خیلی اصرار کردن دایی قبول نمی کرد اینا برن .زینب کبری اومد جلو‌ خیلی اصرار کرد.ابی عبدالله هی بهانه می آورد.یه وقت صدا زد زینب جان! شاید پدرشون اصلا راضی نباشه..صدا زد حسین‌جان‌پدرشون توصیه کرده قبل فرزندان تو، فرزندان‌ من جان‌ بدن. هرچی ابی عبدالله میگفت زینب قبول نمی کرد.میگفت: نه ..این بچه‌ها باید در راه شما جان بدن..زینب شروع کرد قسم دادن.حسین‌جان! تو رو به مادرمون‌ زهرا،حسین‌جان!تو‌ رو‌ به بابامون‌ علی، حسین‌جان‌! تو رو به جدمون...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
و توسل به دو طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *این دوتا آقازاده نوه های اسما بنت عمیسن.همسر جعفر طیار اسما بنت عمیسه...همونایی که‌ تو.کربلا جان دادن نوه‌های اسما بنت عمیسن..چی میخوام‌ بگم..راه بلد بودن دل حسین‌ رو‌ به دست بیارن راضی کنن..حتما مادر بزرگشون براشون‌ گفته من بودم..آب میریختم رو‌ تن‌ زهرا..یه وقت دیدم امیرالمومنین دست از غسل کشید صورت به دیوار گذاشت. گفت این‌ کبودی چیه رو‌ صورت زهرا؟ حتما مادر بزرگ براشون گفته اون شبی که ابی عبدالله خم شد کف پای مادرو میبوسید.اینا برا اینکه دل ابی عبدالله رو‌ به دست بیارن راه بلد بودن...لذا مادرشونم‌ قسم‌ داد. بالاخره ابی عبدالله رو‌ راضی کردن‌. زینب کبری بچه هارو آماده کرد. دل کند از این آقا زاده ها..* زمین‌ نیوفت کتاب مقدس زینب فدای بی کسیت ای همه‌ کس زینب عصای دست شدن رسم‌ خواهری باشد علی الخصوص که خواهر، برادری باشد به راه عشق تو این‌چشم تر که چیزی نیست جگر برای تو دادم پسر که چیزی نیست بیا خودت پسران مرا ببر میدان که پیش مرگ تو باشند این دو در میدان بیا که شاهد حاجت رواییت باشم بزرگ‌ کردمشان که فداییت باشند گفت داداش! تو را به جان‌ من، آقا قبول کن بروند به حق چادر زهرا قبول کن بروند چه بهتر است نبینند راه بسته شده در ازدحام ره قتلگاه بسته شده چه بهتر است نبینند زخم خنجر را به سمت خیمه ی زنها هجوم لشگر را چه بهتر است نبینند اوج این غم را به روی مادرشان ضربه های محکم را چه بهتر نبینند آب خواهم شد اسیر وارد بزم شراب خواهم شد به هر نحوی بود اذن‌ میدان‌ گرفتند.رجز میخوندند وارد میدان شدند.افتخارشون این بود ما نوه های اون آقایی هستیم‌ که خدا دو تا بال تو‌ بهشت بهش داده....دلا بسوزه برا اون آقایی که تو‌کوفه میگفت: من پسر اون آقایی هستم‌که به قتل صبر کشتنش.خدا همینو برا ما فخر قرارداد. این دو تا آقازاده جنگیدن بالاخره نوه های جعفربن ابیطالبن جنگیدن جنگ نمایانی کردن. یه جای روضه ی این دوتا برادر خیلی جانسوزه به استناد ناحیه ی مقدسه عرض میکنم. وقتی به سلام های ناحیه ی مقدسه میرسیم میگه و( وباقیة به بدنه از اینجا معلوم‌میشه اول عون به شهادت رسید اما محمد رو داره سلام‌ میده حضرت میگه و(باقیه به بدنه اتالِیَل اخی ) میگه وقتی یعنی عون جان داد محمد همه تلاشش و کرد به بدن برادر جسارت نکنن. همه کاری کرد بدن خودش رو سپر کرد. چقدر کربلا جلوه های عجیبی داره یکیش همینه..کرامات انسانی از هر بابی وارد بشی تو‌کربلا هست یکیش همینه..میگشته دور بدن برادر..نذاشت به بدن برادر جسارت کنن بابا خودت هم داری جان‌ میدی. تمامه کارت..همه کاری کرد برادرش غارت نشه..بالاخره این دو تا آقازاده جان دادن ابی عبدالله همه رو برگردوند این دو تا آقازاده رو هم برگردوند اما نوشتن حسین حتی کنار نعش علی اکبر منتظر بود ابی عبدالله بین این هلهله ها یه آشنا پیدا بشه یاری کنه. باورش نمیشد اون آشنا زینب باشه. ابی عبدالله کنار نعش علی اکبر بین اینهمه لشگر صدا زینب رو شنید. زینب تا اونجا رفت اما بچه های خودش جون دادن اصلاً از خیمه بیرون‌ نیومد. میترسید خجالت ابی عبدالله رو ببینه، خیلی زینب مراقب حسینه..میترسید شرم‌ ابی عبدالله رو ببینه زینب بیرون نیومد. اربعین هم زینب اومد کنار قبر داداش.. گفت: داداش یادته اون روز محمدو عون‌ جون دادن من از خیمه بیرون نیومدم. گفت: داداش! حالا وقت تلافی توعه منم رقیه رو نیاوردم.تو هم سراغ رقیه رو نگیر ازمن،تو هم سراغ دخترت رو نگیر از من.من‌ نخواستم‌خجالت تو رو ببینم‌ تو هم نخواه خجالت بکشه زینب..* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://splus.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ روبیکا ↶ https://rubika.ir/www_babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net