🏴#شهادت_حضرت_معصومه_س
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
خزون شده بهارم،در حال احتضارم
آرزومه داداش بیای این لحظه ها کنارم
خسته و نیمه جونم،رفته تاب و توونم
به زیر لب رضا رضا،رضا رضا میخونم
کاشکی بشه داداش بیای
سر بذارم رو زانوهات
کاشکی بشه ببینمت
خیلی دلم تنگه برات
《رضا غریب الغربا
غریبه خواهرت بیا》
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ای نور عینم ای یار،میرم خدانگهدار
از هجر تو ببین شده معصومه ی تو بیمار
افتاده بین بستر،بر روی خاک غربت
بیا که داره جون میده با یه دل پر حسرت
کاشکی میشد میومدی
زمین نمونه این سرم
آخه برای تو داداش
تنها منم که خواهرم
《رضا غریب الغربا
غریبه خواهرت بیا》
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
خسته ام از زمونه،اشک چشام روونه
اگر که خوب نگاه کنی قد منم کمونه
شبیه عمه زینب،پیکر پاره دیدم
تو راهه ساوه از غم برادرام خمیدم
ولی نرفت جلو چشام
سری به روی نیزه ها
برام نشد قم شام غم
سیلی نخوردم از جفا
از کعب نی حرفی نبود
نبود محله ی یهود
صورتمون نشد کبود
《آه و واویلا حسین
.
🏴#شهادت_حضرت_معصومه_س
🏴#سبک_واحد
🎤مداح :کربلایی جواد مقدم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
خزون شده بهارم،در حال احتضارم
آرزومه داداش بیای این لحظه ها کنارم
خسته و نیمه جونم،رفته تاب و توونم
به زیر لب رضا رضا،رضا رضا میخونم
کاشکی بشه داداش بیای
سر بذارم رو زانوهات
کاشکی بشه ببینمت
خیلی دلم تنگه برات
《رضا غریب الغربا
غریبه خواهرت بیا》
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ای نور عینم ای یار،میرم خدانگهدار
از هجر تو ببین شده معصومه ی تو بیمار
افتاده بین بستر،بر روی خاک غربت
بیا که داره جون میده با یه دل پر حسرت
کاشکی میشد میومدی
زمین نمونه این سرم
آخه برای تو داداش
تنها منم که خواهرم
《رضا غریب الغربا
غریبه خواهرت بیا》
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
خسته ام از زمونه،اشک چشام روونه
اگر که خوب نگاه کنی قد منم کمونه
شبیه عمه زینب،پیکر پاره دیدم
تو راهه ساوه از غم برادرام خمیدم
ولی نرفت جلو چشام
سری به روی نیزه ها
برام نشد قم شام غم
سیلی نخوردم از جفا
از کعب نی حرفی نبود
نبود محله ی یهود
صورتمون نشد کبود
《آه و واویلا حسین
🏴#شهادت_حضرت_معصومه_س
🏴#سبک_شور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بیا ببین حال منو؛ خیلی دلم تنگه برات
پر میزنه مرغ دلم ؛روزا و شبها به هوات
یه ساله چشمام ب دره؛ یه روزی از راه برسی
تموم شده طاقت من؛ برام نمونده نفسی
کجایی برادر ببین بدون تو اسیرم
کجایی برادر چیزی نمونده تا بمیرم
این لحظه ی آخر بیا بالا سرم
از غصه دق کردم بیا برادرم
دلتنگ دیدارم بیا با مادرم
واویلا واویلا برادرم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
میباره از دوری تو چشام مثه ابر بهار
تو غربت و دلواپسی خواهرتو تنها نذار
جلو چشام رفته به باد تموم دارایی من
کجایی آخر ببینی حال تماشایی من
نبودی برادر چقدر غم و بلا کشیدم
ندیدی برادر ز دوری تو قد خمیدم
جونم رسیده بر لبم برادرم
بدجوری در تاب و تبم برادرم
یاد غمای زینبم برادرم
واویلا واویلا برادرم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
به احترامم اومدن تموم مردم به خدا
میریختن از شور و شعف گلاب و گل رو سر ما
دلا بسوزه واسه ی رقیه و بی بی رباب
خنده و دشنام یه طرف امان از اون بزم شراب
امون از اسارت شروع ماتم رقیه
امون از جسارت کنیزی و غم رقیه
ذکر تموم بچه ها بابا حسین
ای وای از این شام بلا بابا حسین
بسه جدایی با وفا بابا حسین
واویلا واویلا غریب کربلا حسین
واویلا واویلا مُرَمِلٌ دِما حسین
.
🏴#شهادت_حضرت_معصومه_س
🏴#مرثیه
✍شاعر:قاسم صرافان
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
قرار بود بیایی کبوترش باشی
دوباره آینهای در برابرش باشی
نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی
میان راه، پرستوی پرپرش باشی
مدینه، شهر غریبی برای فاطمههاست
نخواست گم شده، چون قبر مادرش باشی
به قم رسیدی و گم کرد دست و پایش را
چو دید، آمدهای سایۀ سرش باشی
اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد
که تا همیشه، تو یاس معطرش باشی
خدا، تو را به دل تشنۀ زمین بخشید
که تا بهار بیاید، تو کوثرش باشی
که تا طلوع قیامت، شفاعت از تو رسد
که تا رسیدن محشر، تو محشرش باشی...
کرامتت، همه را یاد او میاندازد
به تو چقدر میآید، که خواهرش باشی
رسول گفت: که در طوس، پارۀ تن اوست
نشد رسولِ سلام پیمبرش باشی
خدا نخواست، تو هم با جوادِ او، آن شب
گواه رنج نفسهای آخرش باشی
نخواست باز امامی، کنار خواهر خود...
نخواست زینبِ یک شام دیگرش باشی
🏴#شهادت_حضرت_معصومه_س
🏴#مرثیه
✍شاعر:قاسم صرافان
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
قرار بود بیایی کبوترش باشی
دوباره آینهای در برابرش باشی
نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی
میان راه، پرستوی پرپرش باشی
مدینه، شهر غریبی برای فاطمههاست
نخواست گم شده، چون قبر مادرش باشی
به قم رسیدی و گم کرد دست و پایش را
چو دید، آمدهای سایۀ سرش باشی
اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد
که تا همیشه، تو یاس معطرش باشی
خدا، تو را به دل تشنۀ زمین بخشید
که تا بهار بیاید، تو کوثرش باشی
که تا طلوع قیامت، شفاعت از تو رسد
که تا رسیدن محشر، تو محشرش باشی...
کرامتت، همه را یاد او میاندازد
به تو چقدر میآید، که خواهرش باشی
رسول گفت: که در طوس، پارۀ تن اوست
نشد رسولِ سلام پیمبرش باشی
خدا نخواست، تو هم با جوادِ او، آن شب
گواه رنج نفسهای آخرش باشی
نخواست باز امامی، کنار خواهر خود...
نخواست زینبِ یک شام دیگرش باشی