#ورود_حضرت_معصومه_به_قم
خورشید ولایت ز تو تابان شده باشد
از نور جلال تو درخشان شده باشد
اقبال عجم بود، قدم رنجه نمودید
یک «فاطمه»هم قسمت ایران شده باشد
#علیرضا_وفایی
#ورود_حضرت_معصومه_به_قم
#حضرت_معصومه
خورشید ولایت ز تو تابان شده باشد
از نور جلال تو درخشان شده باشد
آبادی ما رو به فنا بود، که دیدیم
از یمن قدم هات، گلستان شده باشد
هر کس که نیاورد به توحید تو اسلام
از کرده ی خود سخت پشیمان شده باشد
بی معجزه دیدن... به شما پشت به پشتم
با فخر و مباهات مسلمان شده باشد
اقبال عجم بود ، قدم رنجه نمودید
یک فاطمه هم قسمت ایران شده باشد
بین الحرمینی که تو احداث نمودی
یک سر قم و یک سمت خراسان شده باشد
تنها خوشی مادر پیرم سر هر ماه
یک جعبه ی سوغاتی سوهان شده باشد
قم حرمت تو داشت کجا پیش قدم هات
یک شهر سراسیمه چراغان شده باشد
فرق است میان تو و زینب که چهل بار
آواره ی صحرا و بیابان شده باشد
فرق است میان تو و چشمی که به گودال
دیده ست برادر تنش عریان شده باشد
فرق است میان تو و هم قافله ی زجر
هر چند که گیسوت پریشان شده باشد
یک نان بخور و صد بده خیرات نرفتی…
…آنجا که پر از برده فروشان شده باشد
آزرده (خیال) است که چون منبر نیزه
اجلاس گه قاری قرآن شده باشد
🔸شاعر:
#علیرضا_وفایی
_______________________________
#ورود_حضرت_معصومه_به_قم
#حضرت_معصومه
تشریف فرما گشتی و ایران منور شد
خاک وطن تا آخر دنیا معطر شد
ای شاه بانوی عرب تسلیمتان ایران!
قلب تمام آریایی ها مُسَخر شد
نور خداوندی و از فیض نزول تو
رزق تمام کشورم چندین برابر شد
دستت به کم عادت ندارد بس کرم داری
از برکت تو خشت خام خانه ها زر شد
یک گوشه ازاعجازهای صحنتان اینست
(لات و اراذل) آمد اما (اهل منبر) شد
خورشید عالمتاب زهرایی که بی منت
خدمتگزارت مریم و حوا و هاجر شد
دست تو و لطف رضا در سرزمین ما
بنیانگذار دولت موسی بن جعفر شد
مخفی ست قبر فاطمه، اما خدا را شکر
در قم زیارت کردن زهرا میسر شد
هر خواهری را داغدیده، دیدم افتادم _
یاد زمانیکه رقیه بی برادر شد
در خواب هم کابوس نیزه دید و شش ماهه
از بس نگاهش روبهرو باچشم اصغر شد
🔸شاعر:
#علیرضا_وفایی
_______________________
#ورود_حضرت_معصومه_به_قم
اقبال عجم بود، قدم رنجه نمودید
یک «فاطمه»هم قسمت ایران شده باشد
#علیرضا_وفایی
#امام_حسین #دیر_راهب
#کاروان_اسرا
سالار زینب
این چه وضعی ست که در این سر و صورت باشد
این سر سوخته مملو جراحت باشد
روضه ی صورت تو دامنه اش بس باز است
راهب دیر پی ذکر مصیبت باشد
از تنور آمده ای یا ز سر شاخ درخت ؟
هر چه کردند به این رأس جنایت باشد
لبت از سنگ ترک خورده و یا چوب زدن ؟
این لب پاره گرفتار چه ضربت باشد ؟
لب و دندان تو مجروحِ عبیدالله است
لب و دندان تو زخمی ز جسارت باشد
گونه های تو چرا جای کبودی دارد
این هم انگار که سوغات تلاوت باشد
دِیر من آمدی و مسجد مردم نروی
ای مسلمانِ تو عالم ! چه حکایت باشد؟
مریم و آسیه و هاجر و حوا دارند
میرسانند زنی را که روایت باشد
هودج فاطمه امشب به کلیسا آمد
این پریشانی از آداب زیارت باشد
دخترت کاش نبیند سر تو اینگونه
دختران عاطفه دارند حواست باشد
من سرت ریخته ام مشک و گلاب اما حیف
دستِ فرزندِ زنا ، ظرف نجاست باشد
برو ای سر به سلامت ! برو ای سر به سفر !
هر کجا میروی ای سر به سلامت باشد
🔸شاعر:
#علیرضا_وفایی
_______________________
تو زمین گیری و من بی کس و یارم زهرا
خوب بنگر گره افتاده به کارم زهرا
چقدر پیر شدی خانم هجده ساله
حق بده تاب ندارد دل زارم زهرا
خانه ام مقتل تو بوده و من شاهد قتل
با چه رو پای در این خانه گذارم زهرا ؟
همدم چاهمو هم صحبت نخلستانم
بسکه آزرده از این شهر و دیارم زهرا
مرد خیبر جلوی بسترت افتاده زمین
بعد تو کاش منم جان بسپارم زهرا
من صف اول هر غزوه به میدان رفتم
ولی اندازه ی تو زخم ندارم زهرا
یک دل سیر بگو هر چه دلت میخواهد
یک دل سیر برای تو ببارم زهرا
تو قدت خم شده یا چشم علی دید خطا؟
خجل از قد تو با دیده ی تارم زهرا
کفنت را جلوی چشم علی باز نکن
که در آورده عزای تو دمارم زهرا
شب به شب مجلس ختمیست،خصوصی اما
نه سر قبر تو … بالای مزارم زهرا
🔸شاعر:
#علیرضا_وفایی