#حضرت_معصومه #ورود_حضرت_معصومه_به_قم
در آن شهری که بانوی بهشتی چون تو هم باشد
سزاوارست نام هر خیابانش "ارم" باشد
رسیدی تا نشان ما دهی آن قبر پنهان را
بنا این است در قم، فاطمه صاحب حرم باشد
تبسم میکند ناخواسته...در قلب زائرها
مگر صحن تو اصلا میگذارد درد و غم باشد؟
ندیدم هیچ شب در حوض، کامل انعکاسش را
همان بهتر قد مهتاب هم پیش تو خم باشد
حریم آسمانی تو "پروین" دارد و خوب است
اگر نام یکی از باب ها باب القلم باشد
کرامت میکنی تا گاه از نزدیک و گاه از دور
تنور شعرمان گرم است ای خورشیدِ بیت النور
به دریا میزند اینجا دل، آهوی بیابان هم
به پابوسی میاید از مسیر دور، باران هم
زیارت میکنندت عاشقان در باد و بوران هم
ز تو رو برنمیگرداند این زلف پریشان هم
هدایت شد به راه راست در شهرت خیابان هم
قمت را مطلع خورشید میداند خراسان هم
به شوقت غرق "بهجت" شد دلِ تنگِ "گذرخان" هم
کنار این حرم مست است "قبرستان شیخان" هم
صفائی چون "صفائیه" ندارد باغ رضوان هم
دل "آذر" به تو گرم است در فصل زمستان هم
رسیدی با چنان حجبی که تا پایان دوران هم
نبیند گرد محمل را نگاهِ "چارمردان" هم
نشسته عطر جنت در حریمت روی هر دامان
شمیمت پرکشیده تا خودِ "بلوار پردیسان"
قمت مانند مشهد شوکتی دارد که حیرانم
برایت در زیارت "آمدم ای شاه..." میخوانم
چنان خوبی که یادم میرود پیش تو مشکل را
تویی آنکه امین الله دستت میدهد دل را
سلام ای گرد و خاک صحن هایت سرمه افلاک
سلام ای آستان قدسیِ تو مدفنِ لولاک
چه القابی: کریمه، مرضیه، معصومه، مقدامه
گرفته زائرت از آتش دوزخ امان نامه
🔸شاعر:
#مسعود_یوسف_پور
_________________________
#حضرت_معصومه #ورود_حضرت_معصومه_به_قم
وقت است زبانوی کرامت بنویسم
چون زائر در حال زیارت بنویسم
بر جامعه شرحی به روایت بنویسم
باخط شکسته دو سه رکعت بنویسم
دیباچه ی وصف کرمش نور علی نور
تحریر صفای حرمش نور علی نور
در آینه اش لولو و مرجان متصور
آیات خوش سوره ی انسان متصور
در صحن عتیقش گل و ریحان متصور
هر جا نگری شاه خراسان متصور
قم گشته بهشتی که خدا در نظرش بود
در دفتر معراج پیمبر خبرش بود
تو نور زلالی که خدا هدیه نموده ست
آن سوره ی والشمس تو را هدیه نموده ست
از دامن صدیقه به ما هدیه نموده ست
الحق که خداوند به جا هدیه نموده ست
مائیم و دل ودسته گل روی تو بانو
مدهوش تو و ضامن آهوی تو بانو
بگذار تو را روح مناجات بخوانیم
از مصحف اندیشه ات آیات بخوانیم
انبوه احادیث و روایات بخوانیم
مادر نشده عمه ی سادات بخوانیم
ای از کرم و لطف تو دریا متصور
با نام تو شد حضرت زهرا متصور
هستیم چنان از خم کوثر متنعم
بر سفره ی سادات سراسر متنعم
هر دم ز عنایات برادر متنعم
بر خوان کریمانه ی خواهر متنعم
از مادری فاطمه سرشار حضوریم
ما از کرم مادرمان مست غروریم
از یمن شما شهر معطر شده بانو
از آیه ی روی تو منور شده بانو
فیضیه پر از روح مطهر شده بانو
سرشار گل تازه ی قمصر شده بانو
تو آینه ی روشنی از کوثری ای عشق
سر تا به قدم فاطمه ی دیگری ای عشق
🔸شاعر:
#علی_کفشگر
_________________________
#ورود_حضرت_معصومه_به_قم
#حضرت_معصومه
دارد مسیح ما میاید دیگر از راه
پس خیر میبیند گدا سرتاسر ار راه
ما قبله خود را گرفتیم آخر از راه
دست نیاز از ما و ناز دلبر از راه
از شوق لبریز است چشم جاده حتی
از خانه بیرون ریخت هر دلداده حتی
این دختر زهرا که نه! زهراست اصلا
در صبر عین زینب کبراست اصلا
بین کریمان شهره در دنیاست اصلا
جان علی موسی الرضای ماست اصلا
ساکن شده اینجا! که چون باران ببارد..
در شوره زار شهر قم گندم بکارد
در محملش امنیتی بسیار دارد
اندازه یک شهر خدمتکار دارد
هم ناقه ای آرام و بی آزار دارد
هم اینکه راهی راحت و هموار دارد
اهل محل نه بددهن نه لات هستند
تا چند خانه دور و بر سادات هستند
چشمی به ناموس خدا هرگز نخورده
بر چادر او جای پا هرگز نخورده
سیلی برویش بی هوا هرگز نخورده
آسیبی از شلاق ها هرگز نخورده
امن است راهش بی بروبرگرد اینجا
سررا به زیر انداخته هر مرد اینجا
دستی سوی معصومه طه نیامد
پیش نگاهش خیزران بالا نیامد
تا کاخ بالاجبار و با دعوا نیامد
پای پیاده یک قدم حتی نیامد
هرچند بی بی روزه بود اما غذا بود
در هرشرایط احترام او به جا بود
🔸شاعر:
#سیدپوریا_هاشمی
______________________________
#ورود_حضرت_معصومه_به_قم
#حضرت_معصومه
سوی قم از مدینه یار آمد
با وجودیکه بی قرار آمد
همۀ شهر غرق استقبال
خواهر اینبار با وقار آمد
همه اش احترام می کردند
دسته دسته سلام می کردند
همه جا مِهر بود و گلباران
حقِّ او را تمام می کردند
هیچکس ناسزا نگفت به او
جز درود و ثنا نگفت به او
هیچکس وقت آمدن غیر از
آیۀ انّما نگفت به او
قم عجب میهمان نوازی کرد
تا ابد ماند و سر فرازی کرد
قم عجب کرد آبروداری
کوفه با آبرو چه بازی کرد
خوب شد که سری به نیزه ندید
خوب شد هیچ حرف بَد نشنید
خوب شد وقت دست و پا زدنِ
نیمه جانِ برادرش نرسید
ای امان از غریبیِ زینب
وای از غم نصیبی زینب
هیچ چشمی به شام و کوفه ندید
در بلا بی شکیبیِ زینب
از ورودش به شهر خود ای داد
محملش طعمه ، کوفیان صیاد
در تکاپوی خطبه ای غرّا
چشم زینب به نیزه ای افتاد
تا کنون ماه خویش را از دود
این چنینش ندیده بود کبود
ماهِ خاکستری! کجا بودی؟
جای تو در تنور خانه نبود!
بر یتیمیت نظاره کن کم کم
آب شد قلب کوچکش نم نم
ای سرت روی نیزه چون کعبه
چشمۀ اشک چشمِ من زمزم
بسکه همچون حسین محو خداست
درد و غم پیش چشم او زیباست
تا خدا همچو زینبی دارد
پرچمش تا همیشه پا برجاست
🔸شاعر:
#محمود_ژولیده
____________________________
#ورود_حضرت_معصومه_به_قم
#حضرت_معصومه
خورشید ولایت ز تو تابان شده باشد
از نور جلال تو درخشان شده باشد
آبادی ما رو به فنا بود، که دیدیم
از یمن قدم هات، گلستان شده باشد
هر کس که نیاورد به توحید تو اسلام
از کرده ی خود سخت پشیمان شده باشد
بی معجزه دیدن... به شما پشت به پشتم
با فخر و مباهات مسلمان شده باشد
اقبال عجم بود ، قدم رنجه نمودید
یک فاطمه هم قسمت ایران شده باشد
بین الحرمینی که تو احداث نمودی
یک سر قم و یک سمت خراسان شده باشد
تنها خوشی مادر پیرم سر هر ماه
یک جعبه ی سوغاتی سوهان شده باشد
قم حرمت تو داشت کجا پیش قدم هات
یک شهر سراسیمه چراغان شده باشد
فرق است میان تو و زینب که چهل بار
آواره ی صحرا و بیابان شده باشد
فرق است میان تو و چشمی که به گودال
دیده ست برادر تنش عریان شده باشد
فرق است میان تو و هم قافله ی زجر
هر چند که گیسوت پریشان شده باشد
یک نان بخور و صد بده خیرات نرفتی…
…آنجا که پر از برده فروشان شده باشد
آزرده (خیال) است که چون منبر نیزه
اجلاس گه قاری قرآن شده باشد
🔸شاعر:
#علیرضا_وفایی
_______________________________
#ورود_حضرت_معصومه_به_قم
#حضرت_معصومه
تشریف فرما گشتی و ایران منور شد
خاک وطن تا آخر دنیا معطر شد
ای شاه بانوی عرب تسلیمتان ایران!
قلب تمام آریایی ها مُسَخر شد
نور خداوندی و از فیض نزول تو
رزق تمام کشورم چندین برابر شد
دستت به کم عادت ندارد بس کرم داری
از برکت تو خشت خام خانه ها زر شد
یک گوشه ازاعجازهای صحنتان اینست
(لات و اراذل) آمد اما (اهل منبر) شد
خورشید عالمتاب زهرایی که بی منت
خدمتگزارت مریم و حوا و هاجر شد
دست تو و لطف رضا در سرزمین ما
بنیانگذار دولت موسی بن جعفر شد
مخفی ست قبر فاطمه، اما خدا را شکر
در قم زیارت کردن زهرا میسر شد
هر خواهری را داغدیده، دیدم افتادم _
یاد زمانیکه رقیه بی برادر شد
در خواب هم کابوس نیزه دید و شش ماهه
از بس نگاهش روبهرو باچشم اصغر شد
🔸شاعر:
#علیرضا_وفایی
_______________________
#ورود_حضرت_معصومه_به_قم
#حضرت_معصومه
آئينه توحيد به قم مي آيد
يا خواهر خورشيد به قم مي آيد
نذر نفحات فاطمي اش صلوات
با آمدنش عيد به قم مي آيد
*
هم زمزمهي سبز بهاران با تو
هم روح بلند چشمه ساران با تو
از راه رسيدي و کويري تشنه
جنت شده، اي حضرت باران با تو
*
تا خاک مرا سرشت، يا معصومه
روي دل من نوشت: يا معصومه
يک پنجره پرواز مرا خواهد برد
از صحن تو تا بهشت، يا معصومه
🔸شاعر:
#یوسف_رحیمی
_______________________
#ورود_حضرت_معصومه_به_قم
#حضرت_معصومه
سرگشته ی مسیر عبور برادری
تو از تمام فاطمیان، زینبی تری
آرام و باوقار و صمیمی و چاره ساز
الحق که نور دیده ی موسی بن جعفری
الحق که خون فاطمه جوشیده در رگت
الحق که ماده شیری از اولاد حیدری
بی تاب و بی قرار سوی طوس آمدی
گفتی امام را ز غریبی در آوری
گفتی دلت هوایی کوی رضا شده ست
چون آهوی شکسته دلی، چون کبوتری
کردی نزول و قم به قدومت مدینه شد
معصومه ای و نایب زهرای اطهری
شمعی و در طواف تو پروانه های شهر
نور تو را گرفته همه خانه های شهر
مشهد اگرچه دل به قدوم تو بسته بود
قم بی قرار بر سر راهت نشسته بود
کوفه کجاست خاک خجالت به سر کند
زان دم که دست عمه ی سادات بسته بود
از راه دور آمده بود و غریب بود
از محنت فراق ، غریبانه خسته بود
با بالهای زخمی خود اوج میگرفت
جایی که آسمان و زمینش گسسته بود
القصه کوفه با دل زینب چه ها نکرد
پیشانی و نماز و دلش را شکسته بود
چشمش اگرچه بسته، ز بیداد خسته بود
دستش اگرچه خسته، به زنجیر بسته بود
معصومه ای و تاج سر خانه های شهر
آباد شد به یمن تو ویرانه های شهر
از ناقه سر برون کن و بین ازدحام را
این شور و شوق گفتن بانو سلام را
مأمون کجا و جاه ولیعهد فاطمه
داده خدا به مسندتان این مقام را
باران گل گرفته و فریاد میزند:
این شهر زیر هر قدمت احترام را
هم دختر امامی و هم عمه ی امام
هم خواهری " چو زینب کبری " امام را
با روضه هات بغض دل شهر پاره شد
داری بنا که زنده کنی یاد شام را
یاد حضور زینب و جشن یهودیان
یاد سر بریده و بزم حرام را
آباد بود اگرچه همه خانه های شهر
کارش کشید گوشه ی ویرانه های شهر
🔸شاعر:
#سیدمصطفی_فهری
_______________________
#ورود_حضرت_معصومه_به_قم
#حضرت_معصومه
محملت با وقار می آمد
سبز تر از بهار می آمد
وه! عجب خوش خرام می آمد
با شکوه تمام می آمد
محملت بود و... خیل ِ استقبال
کم محلی نشد زبانم لال
دم قم گرم! سربلند شدیم
ازدعای ِ تو بهره مند شدیم
دم قم گرم ! احترام گذاشت
هرچه گل داشت،روی ِ بام گذاشت
قم نگاهش لبالب ازشرم است
شام ویران که نیست! خونگرم است
پاکی و حُجب،باورِ چشمش
قدم میهمان سرِ چشمش
چادرت ذره ای غبارندید
آفتابی به نی سوار ندید
با مَحارم به قم رسیدی ،شکر
سردروازه ای ندیدی، شکر
دست ِ بیعت به طبل جنگ نخورد
به غرورت کلوخ و سنگ نخورد
قم کجا کوفه ی خراب کجا
تو کجا زینب و رباب کجا
گوشه ی معجرت نمور نبود
خبر داغی از تنور نبود
ساربان محملت عجول نراند
چادرت زیرپای ِ شمر نماند
هرچه شد،شد! رسیده جان برلب
ای امان ازغریبی ِ زینب
عمه ات اشک ِ ارغوان را دید
خنده ی نحس ِ خیزران را دید
ته گودال ِ پربلا را دید
تن ِ پامال ِ چکمه ها را دید
کوفه را بی عصای ِ پیری رفت
خاک عالم سرم، اسیری رفت
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
___________________________
#ورود_حضرت_معصومه_به_قم
#حضرت_معصومه
ای به قم آفتاب قلب جهان!
دخت موسی !سلالۀ قرآن!
عمه و دخت و خواهر سه امام!
مادر کل عالم امکان!
تو به چشم ائمه زهرایی
بعد زهرا به قدر و عزت و شان
زینب دوم بنی الزهرا
عمۀ چار حجّت یزدان
هم وجودت کریمة عترت
هم ولایت، حقیقتِ ایمان
فیض فیضیه از کرامت توست
شهر قم از تو گشته مهد امان
حرم یازده ولی خدا
حرم توست ای سپهرمکان
مدح تو ای ملیکۀ هستی
وصف تو ای یگانۀ دوران
نه توان با هزار دست نوشت
نه!توان گفت با هزار زبان
صحن تو مسجدالرسول همه
حرمِ امن توست کعبۀ جان
پدر و مادرم به قربانت
نه، همه جان عالمت قربان
کوثر کوثر رسول خدا
عصمت عصمت الله منّان
قم، جلال مدینه پیدا کرد
تا نهادی قدم به دیدۀ آن
گشت روز ورود تو در قم
روز عید کرامت و احسان
روز عید نزول رحمت ها
روز عفو و عنایت و غفران
اهل قم از برای استقبال
همه با دستهگل شدند روان
مرد و زن دور محملت گشتند
اشک شوق همه ز دیده روان
قم دل از گلشن بهشت گرفت
محملت بس که گشت گلباران
همه گفتند فاطمه در حشر
پای بنهاده ای گنهکاران
حرمت شیعیان قم، ز تو کرد
ستم اهل شام را جبران
کاش زینب به قم سفر می کرد
تا نمی دید آن همه طغیان
اهل قم کی برند مهمان را
گه به بزم شراب و گه زندان؟
جای تو بیتِ «موسی خزرج»
جای زینب به گوشۀ ویران
دور تو عالمان فقه و اصول
دور او ابن سعد و شمر و سنان
دور تو دسته های گل در دست
دور او سنگ بود و زخم زبان
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
_____________________________
#ورود_حضرت_معصومه_به_قم
اقبال عجم بود، قدم رنجه نمودید
یک «فاطمه»هم قسمت ایران شده باشد
#علیرضا_وفایی
#ورود_حضرت_معصومه_به_قم
#حضرت_معصومه
قبله ی هفتم ما قبله ی هشتم دارد
تا خراسان رضا آینه در قم دارد
توبه شد عاقبت گریه ی هر زائر مست
بر زمین ریخته هر باده که در خم دارد
«بُعد منزل نبود در سفر روحانی»
هر سلامی بفرستیم , علیکم دارد
می روم در حرم از صحن به صحنی دیگر
موج تا در دل دریاست تلاطم دارد
عکسم افتاد در آیینه ی صحنت ، دیدم
شیشه این جاست که با سنگ تفاهم دارد
ای کریمه چه عجب از کرم و بخشش تو
که گدا در حرمت حق تقدم دارد
از سر لطف تو در جمعیت شاعر ها
«شاطر عباس قمی» فیض تکلم دارد
روسیاه است ولی باز کلاغ دل ما
از سر گنبد تو حسرت گندم دارد
🔸شاعر:
#مجتبی_خرسندی
___________________________