eitaa logo
ذاکرین آل الله
360 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2هزار ویدیو
446 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
امید آخر دل‌های بی‌قرار حسین «مرا هزار امید است و هر هزار» حسین به کوهِ امنیت و بندگی رسید سریع به‌کشتی تو هرآن‌کس که شد سوار حسین تویی که شأن نزول «تبارک‌اللّه»ی به‌خلقت تو خدا کرده افتخار حسین خدا به طالع ما مهر نوکری زده است به غیر نوکری‌ات نیست کاروبار حسین غلام و نوکر و مداح و شاعر و خادم گذاشتی سر ما اسم مستعار حسین گناه‌کارم و در بین خلق محترمم غلامی تو به‌من داده اعتبار حسین از این‌ محبّت و این‌ عشق و این‌ حسینیه‌ها هزارشکر که «لایمکن‌الفرار» حسین اگر حبیب به عشقت دوبار جان داده‌ست هزار جان بده تا من هزاربار حسین... ✍
. بند اول سر به‌سجاده‌ی شکر می‌ذارم چون که آقا منو باز خریده صدای دعاهامو انگار شنیده بعد چن‌وقت غم دوری حالا انتظار حرم سر رسیده دل من به‌صحن‌وسراتون پریده ببین صحن چشمام پر از انتظاره دوباره تو دستم بلیط قطاره دیگه از دودنیا نه هیچی نمی‌خوام آخه راهی مشهدم با رفیقام "یارضاجان، رضاجان، رضاجان" ۳ بند دوم فکر این که می‌بینم حرم رو خواب‌ُ از چشمای من ربوده ببین زیر چشمام سیاهه کبوده این درسته که گریه ثمر داشت اما این کار اشکام نبوده آقا مطمئنم که لطف تو بوده اگرچه حقیرم اگه پر گناهم ولی دلخوشم که تو دادی پناهم نه کفتر، نه آهو، کلاغ سیاهم ولی باز تو آقا، منو دادی راهم "یارضاجان، رضاجان، رضاجان" ۳ بند سوم وقتی که اولین‌بار به صحن باصفای گهرشاد رسیدم دیگه از بهشت خدا دل بریدم تا چراغونی‌های حرم‌رو با چشای پر از گریه دیدم تو رویا به شهر مدینه رسیدم درسته که مشهد پر از شور و نوره بقیع بی‌چراغه، بقیع سوت‌وکوره چهارتا مزار بدون نشونه با قبرای خاکی دلُ می‌سوزونه "یاحسن‌جان، حسن‌جان ، حسن‌جان" ۳ .👇
کربلايي محمد ابراهيمي اصلمحمد ابراهیمی اصل - ای بودنت برای عبادت دلیل من.mp3
زمان: حجم: 10.23M
ای بودنت برای عبادت دلیل من... 🎤 ✍ ای بودنت برای عبادت دلیل من کعبه پر از بت است،کجایی خلیل من؟ دست مرا بگیر که در ابتدای راه وامانده است نفس ضعیف و ذلیل من خشکانده است چشمه ی چشم مرا گناه اینگونه به ثمر نرسیده نخیل من یا ایها العزیز تصدق علی الذلیل اصلا امید نیست به بار قلیل من هرجا که می روم به در بسته می خورم این بار آمدم که تو باشی کفیل من چشم امید من به قنوت نماز توست درمانده از دعاست زبان علیل من این نامه های عجل و عجل بهانه است از اهل کوفه اند تمامی ایل من آقا خودت برای ظهورت دعا بخوان دل خوش نکن به چند نفر از قبیل من .
هروقت بوده است غم ما زیادتر دست کرامتت شده پیدا زیادتر چشم امید ما به عطا و محبتت قبلا زیاد بوده و حالا زیادتر ای خوش‌به‌ حال‌ و روز گدایی که در طلب دستش به سمتت آمده بالا زیادتر وقت اجابت است دل شب، به این دلیل دارد اثر دعای سحرها زیادتر عاشق حسین بود که در امتحان عشق گفتی: بس است؟ گفت: خدایا زیادتر... روز حساب گریه‌ی بسیار می‌کند چشمی که نیست در غم آقا زیاد، تر این دائم‌البکایی ما بی‌سبب نبود مادر نوشت روزی ما را زیادتر بیهوده نیست شوق دل ما به کربلا دیوانه مایل است به صحرا زیادتر در این حرم مگر چه خبر شد که کعبه هم خواهان نداشته‌ست از اینجا زیادتر از اهل‌بیت قول شفاعت گرفته‌ایم اما امید ماست به زهرا زیادتر ✍
نگاه کن که پریشان و بی‌قرار توأیم اگرچه فاصله داریم، در کنار توأیم چهارفصل جهان نیست جز خزان بی‌تو بیا که ما همه در حسرت بهار توأیم آهای عطر دل‌انگیز روزهای ظهور به‌هوش باش که ما شب‌به‌شب خمار توأیم به این امید که روی خوشی نشان بدهد تمام عمر به دنبال روزگار توأیم "در انتظار تو چشم سپید" حاصل ماست که روسیاه‌ترین شعر شهریار توأیم هزار سال، هزاران شب بدون سحر... هنوز در شب یلدای انتظار توأیم ✍
ای مظهر مظهرالعجایب الغوث مظلوم‌ترین حاضرغایب الغوث جز دیدن‌تو چه آرزویی داریم؟ ای رغبت لیلةالرغایب الغوث! 🔸شاعر:
جان‌ودل شاعر پی الهام حسین است وقتی که سرآغاز غزل نام حسین است چون آب که رفع عطش از تشنه نماید آرام دلم نام دل‌آرام حسین است... هر قاعده‌ای خورده به‌هم از سر لطفش آزاد، اسيری‌ست که در دام حسین است در زمره‌ی شاهان‌وبزرگان شده مکتوب هر نام که در دفتر خدّام حسین است اسلام ِ همه کفر شود روز قيامت معيار خداوند اگر اسلام حسین است آغاز خوش این است که با نام حسین و پايان خوش آن است که با نام حسین است با دست علی‌اکبر و با دست رقیه رزق همه از سفره‌ی اکرام حسین است آمد به جهان دختر ارباب، خوش آمد ماه دوسرا، مهر جهان‌تاب، خوش آمد بیت‌الغزل هر غزل ناب رقیه‌ست خورشید علی‌اصغر و مهتاب رقیه‌ست نزدیک‌ترین راه به الله حسین است نزدیک‌ترین راه به ارباب رقیه‌ست در باب برآوردن انواع حوائج یک‌باب خدا دارد و آن باب رقیه‌ست در زاویه‌ی عرش خدا قاب بزرگی‌ست نامی که شده زینت این‌قاب رقیه‌ست در خلوت خود معتکف‌اند اهل‌محبّت در مسجد این طایفه محراب رقیه‌ست دردانه‌ی ارباب که با دست اباالفضل از چشمه‌ی کوثر شده سیراب رقیه‌ست حاجت طلبیدند از او عالم‌وآدم زیرا که فقط مهر جهان‌تاب رقیه‌ست او آمده و خستگی عشق به در شد با خنده‌ی خود ام‌ابیهای پدر شد هر اهل دلی یافته راهی به رقیه پس رو زده با کوه گناهی به رقیه هر وقت نشسته‌ست سر شانه‌ی عباس تقدیم شده منصب شاهی به رقیه هرجا سخن از راه رسیدن به خدا شد داده دل ما زود گواهی به رقیه هرکس که امیدش شده از کل جهان قطع انداخته با گریه نگاهی به رقیه ساکن شده در کهف امان تا ابدالدهر آورده هرآن‌کس که پناهی به رقیه مدیون حسینیم که داده دل ما را گاهی به علی‌اصغر و گاهی به رقیه وا شد گره از مشکل ما تا که شب قدر ده‌مرتبه گفتیم؛ الهی به رقیه... هر کس که تو را دیده به لب زمزمه دارد بر لب دم یافاطمه یافاطمه دارد شاعر:
یا اهل بیت النبوه هم جن بیاورید ، هم انسان بیاورید یک لشکر بزرگ به میدان بیاورید از سنگ های سخت که بالای کوه هاست تا ریگ های ریز بیابان بیاورید هم مرد های جنگی و یل های غول کش هم اسب های سرکش تازان بیاورید آورده اید هرچه که در چنته داشتید اما اگر کم است دوچندان بیاورید من با کتاب وحی می آیم ولی شما صدها هزار حجت و برهان بیاورید من با علی و فاطمه و بچه هایشان اما شما سپاه فراوان بیاورید این پنج تن برای زمین و زمان بس است حتی اگر هزار هزاران بیاورید_ _این معجزه به معنی اتمام حجت است وقتش رسیده است که ایمان بیاورید مجتبی خرسندی 🌹
غمِ غم می خورم و غم شده مهمان دارم غیر غم کس نبود تا که شود غم خوارم گر چه از زهر هلاهل جگرم می سوزد می دهد خاطره کوچه فقط آزارم خانه امن مرا همسرِ من ویران کرد محرمی نیست که گردد ز محبت یارم هر چه می خواست به او هدیه نمودم اما پاسخی نیست به جز سینه آتش بارم روزه بودم طلبیدم چو از او جرعه آب خون دل شد ز جفا قُوت من و افطارم می زند زخم زبان لیک نگوید گنهم خود نداند ز چه برخاسته بر پیکارم من همان زاده عشقم که به طفلی محزون شاهد مادر خود بین در و دیوارم هرگز از خاطره ام محو نشد کودکیم پاره پاره جگر از میخ در و مسمارم تیر باران شده از کینه تن و تابوتم تحفه از همسر بی مهر و وفایم دارم قبر ویران شده از خاک بقیع می گوید بهر مظلومی من این سند و آثارم شاعر : حاج حبیب الله موحد 🏴 «ابوالعباس حمیری» از علماء و محدثین قرن سوم و چهارم هجری در کتاب «قرب الاسناد» به نقل از «ابوالبختری» می‌نویسد: امام جعفر صادق (ع) به نقل از پدرشان امام باقر (ع) فرمودند: «أَنَّ اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ علیهماالسلام كَانَ يَزُورُ قَبْرَ اَلْحَسَنِ علیه‌السلام  فِي كُلِّ عَشِيَّةِ جُمُعَةٍ» ترجمه: امام حسین علیه السلام هر شب‌ جمعه به‌ زیارت امام حسن علیه السلام می‌رفتند. 📚قرب الإسناد حمیری، ص۱۳۹ وجود عالم امکان به خاطر حسن است خوشابه‌حال هرآن‌کس که شاعر حسن است تمام خلق شب‌ جمعه کربلا هستند ولی حسین شب‌ جمعه زائر حسن است ✍  
اگر سوار و اگر که پیاده می‌آییم به‌شوق توست که جاده‌ به‌ جاده می‌آییم هزارشکر که در اوج این همه سختی به دیدن حرم تو چه ساده می‌آییم بزرگ و کوچک ما شوق کربلا دارند بدیهی است که با خانواده می‌آییم اگرچه سختی و دشواری است، اما ما به خُلق باز و به رویِ گشاده می‌آییم "به‌رغم مدعیانی که منعِ عشق کنند" به حکم عشقِ الهی زیاده می‌آییم شکوهمندترین نوعِ انتظار این است همین که خسته ولی ایستاده می‌آییم در این مسیر فقط در پی رضای توأیم که فکر غیر تو از سر نهاده، می‌آییم بیا به دیدن ما ای امام صاحب‌امر که ما به شوق تو با این اراده می‌آییم ✍
به جسم مرده‌ی این واژه‌ها که می‌باری دوباره جان قلم را به‌وجد می‌آری چگونه وصف کنم ساحت بلندت را؟ ميان اين‌همه مضمونِ پوچ‌ و تکراری اگرچه قاعدتاً هر طبيب را مطبی‌ست تویی که رحمت محضی، طبيب سيّاری برای ديدن رويت بهانه لازم بود عجيب نيست که خود را زدم به‌ بيماری خوش آن امیر که در اوج پادشاهی، از او به روی شانه‌ی مردم نمی‌رود باری اگرچه پاسخ دشنام، مهربانی نيست ولی تو قاعده‌ها را به‌هم‌ زدی، آری... اهانت است سلاح ضعيف‌ها در جنگ که اين سلاح به خوبان نمی‌کند کاری دلیل خلق زمین و زمانه خنده‌ی توست بس‌است این‌که علی گفته‌است؛ «بنده‌ی توست» :: تو آمدی و جهان غرق در طواف تو شد تمام باور ما «عین‌و‌شین‌وقاف‌» تو شد گرفته بود و پر از ابر آسمان، اما دلش پرنده‌ی حال‌وهوای صاف تو شد تمام مردم اگر معتکف به کعبه شدند ولی ببین دل کعبه در اعتکاف تو شد هزار یوسف کنعان به صف شد و هر یک به حُسن مشتریِ تاری از کلاف تو شد تمام رحمت و لطف خداست خنده‌ی تو تمام خشم خدا تیغِ در غلاف تو شد رسوم جاهلی از دم شدند زنده به گور همین که بر تن‌شان جامه‌ی عفاف تو شد بَرنده بود هر آن کس که باخت دل بر تو شکست‌ خورد هر‌آن‌کس که در مصاف تو شد که در زمین و زمان هیچ‌کس نظیر تو نیست اسیر خویش شده هرکسی اسیر تو نیست :: چو هم‌طراز تو درعرصه‌ی وجود نبود جواب مسئله‌ی ما بجز «نبود»، نبود به احترام تو بت‌ها به خاک افتادند وگرنه هیچ دلیلی بر این سجود نبود لب ملائکه مشغول ذکر نام تو شد چرا که بهتر از این در جهان، سرود نبود به هرکجا که وزیده‌ست عطر تو جایی برای عنبر و مشک و گلاب و عود نبود تمام عمر تو خرج هدایت ما شد تجارتی که برای زیان و سود نبود کنار تو پَرِ جبریل سوخت، ثابت شد که شأن و منزلت او در این حدود نبود حرا گواهی این که کسی به خلوت تو به جز خدا و علی لایق ورود نبود بخوان به نام خدایی که آفریده تو را که در مکارم اخلاق برگزیده تو را :: به قامت تو برازنده بود جامه‌ی وحی اگر به دست تو تنها رسید نامه‌ی وحی مسیر خطبه‌ی حق است حرف تو که خدا گذاشته‌ست به روی سرت عمامه‌ی وحی خدا نخواست که کُتّاب وحی بنویسند به غیر نام تو را در شناسنامه‌ی وحی بهشتیان زمین‌اند دوست‌دارانت که یاوران تو بودند در اقامه‌ی وحی رکود، رونق بازار شاعران می‌شد سروده بودی اگر یک‌نفس چکامه‌ی وحی سند شده‌ست به عنوان‌ نام نامی تو از ابتدای ازل مهر کارنامه‌ی وحی به حکم آینه‌ی آیه‌ی «اُولِی الأَمر» است که تا امام زمان می‌رسد ادامه‌ی وحی دوباره می‌رسد از راه احمد دیگر بگو؛ «محمد و آل‌محمد» دیگر... :: جهان اگرچه که در ظاهر امن و آرام است ولی بدون تو در هاله‌ای از ابهام است تمام آن‌چه که درباره‌ی تو می‌دانیم اگر درست تأمل کنیم، اوهام است قسم به دوستیِ گرگ‌ومیش صبح‌ و غروب که غیر بام تو هر بام دیگری دام است در این زمانه‌ی شهرت، خوشا به حال دلی که آشنای تو و بین خلق گمنام است تفاوتی نکند پیر یا جوان بودن کسی که از غم هجران نمرده ناکام است در این تلاطم امواجِ تندِ سردرگم خیال هر اقیانوس با تو آرام است سپیده‌وار سر از شب برآر ای خورشید! که آفتاب جهان بی‌تو بر لب بام است شکوه عشق پرآوازه می‌شود یک‌روز تو می‌رسی و جهان تازه می‌شود یک‌روز ✍