#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
رسید ماهِ فروزانِ لیلةُ الاَسرا
رسید جلوهی تابان قُربِ اَو اَدْنا
رسید مژدهی موسی، بشارت عیسی
رسید خاتم و شد خاتمه به جهل و جفا
و گفت امر نبی، امر خالق ازلیست
خدای ما که بزرگ و خدای ما که علیست*
بگو که فصل شکوفایی و شکفتن شد
گل محمدی آمد، زمانه گلشن شد
رسید امین و زمین از قدومش ایمَن شد
به لطف آمنه چشم حجاز روشن شد
خوشم که نام مرا خواندهاند نوکر او
هزار جان گرامی فدای مادر او
فدای مقدم پاکش هزار دیر و کنِشت
خدا ز خاک درش آدم و فرشته سرشت
بهای دم زدن از او مباد غیر بهشت
((نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مُدرس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد))
به قلب پاک یتیمان بینوا قوت
چو ابر بر سر هر شانه، بارش رحمت
وجود محترمش گشته عامل وحدت
نبی است بر تن اسلام جامهی عزت
چه چشمها که رخش را ندیده عاشق شد
شعاعی از نفحاتش امام صادق شد
* *
هزار شکر ز دامان پاک آل عبا
به قدر ثانیهای دستمان نگشته جدا
مَرو ز راه نبی راه دیگری هرگز
که کور پشت سر کور میرود به فنا
قسم به خلوت نورانی پر اعجازش
قسم به چلهنشینی میان غار حرا
قسم به اوج ملاحت، به قاب رخسارش
قسم به شوکت بیحدِّ گنبد خضرا
به آن اشاره دستی که ماه را بشکافت
قسم به هر قدمش بین مسجد الاقصی
قسم به کوثر و انسان، به مریم و طاها
قسم به واژهی بطحا، قسم به أَنْزَلْنا
قسم به آنکه شبی خُفت جای پیغمبر
به سَبِّح إسْم پُر از نور رَبِّكَ الْأَعْلَى
به اشک دخترکان غریبِ زنده به گور
به نالههای یتیمان بیکس و تنها
به عزت و شرف لا اله الا الله
به انتظار گنهکار، روز وانفسا
خدا ! به حق لَقَد جاءَكُم رَسول الله
مگیر، از سر ما سایهی محمد را ...
*صَدَقَ اللَّهُ الْعَلِيُّ الْعَظِيم
رباعیات #صلوات
#پیامبر_اعظم_ص_بعثت
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
با عشق و غرور و شوق و با شور و نشاط
از بَدو حیاتِ خود بگو تا به مَمات
خواهی که شود شفیع تو روز جزا
بر خاتم انبیا محمد صلوات
در مکه و در سعی و صفا و عرفات
از شهر مدینه تا به قلب عتبات
در مشهد و قم ذکر تمام عُشاق
بر خاتم انبیا محمد صلوات
اِقْرَاء به جهان بتاب با این آیات
مدهوش تو اِنجیل و زَبور و تورات
از روز ازل عالم و آدم گفتند
بر خاتم انبیا محمد صلوات
بر ساحت و سرمایه ی سرمد صلوات
بر دختر نازنین احمد صلوات
امروز که عید مبعث است و برکات
بر خاتم انبیا محمد صلوات
هر کس که درون سینه خواهد مشکات
یا اینکه بخواهد بِرَهَد از ظلمات
باید بفرستد از دل و جان محکم
بر خاتم انبیا محمد صلوات
شاعر: رضا حسین پور
رباعیات #صلوات
#پیامبر_اعظم_ص_بعثت
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
با عشق و غرور و شوق و با شور و نشاط
از بَدو حیاتِ خود بگو تا به مَمات
خواهی که شود شفیع تو روز جزا
بر خاتم انبیا محمد صلوات
در مکه و در سعی و صفا و عرفات
از شهر مدینه تا به قلب عتبات
در مشهد و قم ذکر تمام عُشاق
بر خاتم انبیا محمد صلوات
اِقْرَاء به جهان بتاب با این آیات
مدهوش تو اِنجیل و زَبور و تورات
از روز ازل عالم و آدم گفتند
بر خاتم انبیا محمد صلوات
بر ساحت و سرمایه ی سرمد صلوات
بر دختر نازنین احمد صلوات
امروز که عید مبعث است و برکات
بر خاتم انبیا محمد صلوات
هر کس که درون سینه خواهد مشکات
یا اینکه بخواهد بِرَهَد از ظلمات
باید بفرستد از دل و جان محکم
بر خاتم انبیا محمد صلوات
شاعر: رضا حسین پور
@navaye_asheghaan
رباعیات #صلوات
#پیامبر_اعظم_ص_بعثت
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
با عشق و غرور و شوق و با شور و نشاط
از بَدو حیاتِ خود بگو تا به مَمات
خواهی که شود شفیع تو روز جزا
بر خاتم انبیا محمد صلوات
در مکه و در سعی و صفا و عرفات
از شهر مدینه تا به قلب عتبات
در مشهد و قم ذکر تمام عُشاق
بر خاتم انبیا محمد صلوات
اِقْرَاء به جهان بتاب با این آیات
مدهوش تو اِنجیل و زَبور و تورات
از روز ازل عالم و آدم گفتند
بر خاتم انبیا محمد صلوات
بر ساحت و سرمایه ی سرمد صلوات
بر دختر نازنین احمد صلوات
امروز که عید مبعث است و برکات
بر خاتم انبیا محمد صلوات
هر کس که درون سینه خواهد مشکات
یا اینکه بخواهد بِرَهَد از ظلمات
باید بفرستد از دل و جان محکم
بر خاتم انبیا محمد صلوات
شاعر: رضا حسین پور
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
طبع خشکیده را حیات ببخش
همهی شهر را غزلخوان کن
خیر مقدم، خوش آمدی ای عشق!
عاشقی را دوباره بنیان کن
همهی چشمها به چشم تو و
دامن غرق نور آمنه است
چشم وا کن عزیز عبدالله
مادرت را به غمزه مهمان کن
همهدم ای موحد آگاه
میچکد از لب تو بسم الله
بنشین و به ریش کفر بخند
خواب هر خسرو را پریشان کن
نه فقط اینکه طاق کسری را
همهی شهر را به لرزه درآر
نظری سوی هرچه کنگره کن
هرچه آتشکدهست ویران کن
جاهلیت امانمان را برد
سیل ظلم و خرافه راه افتاد
کشتیات را نشان بده ای نوح
و دوباره مهار طوفان کن
آی موسای بی عصای ما
باز هم ساحران همه جمع اند
معجزات نهفتهی خود را
از دل آیهها نمایان کن
داده بودند این بشارت را
که مسیحی ز راه میآید
از غم و غصهها فلج شدهایم
درد ما را بیا و درمان کن
علت خلق هر غزلواره!
ای رسول میان گهواره!
"أَسْلَمُواْ" را بخوان به لهجهی خود
همهی شهر را مسلمان کن
برکت از نگاه تو جاری
لب ما تشنهی ترحم تو
لطف کن ای پیمبر رحمت
سفرهی خلق را پر از نان کن
تو همانی که برگزیده شدی
بعد یک اربعین رسیده شدی
دست داری در عالم خلقت
ولی از چشم شور کتمان کن
عَجَزَ الواصِفونَ عَنْ صِفَتِکْ
ماعَرَفْناکَ حَقَّ مَعرِفَتِک
تا به سجده مرا نیفکندی
قدر خود را به جبر پنهان کن
تو نه تنها مرا "ولی" هستی
تو نبیِ مَعَ العَلی هستی
یاعلی را همیشه پیوستِ
آیههای نجیب قرآن کن
به صلاح است اگر، اجازه بده
تا عجم سهم خویش را ببرد
رحمت واسعه! قنوت بگیر
"روزبه "را "جناب سلمان" کن
چندفصلیست خشکسالیها
کار دادهست دستمان آقا
چشمهی چشممان ندارد اشک
جان زهرا دعای باران کن
به دعایی فقط بسنده نکن
برو بر منبر و نصیحت کن
ماهمه تشنگان موعظهایم
لذت فیض را دوچندان کن
از زمانی که باخبر گشتم
سر به زیر تو سربلند شده
آمدم تا اسیر تو باشم
مور دربار را سلیمان کن
✍ #علیرضا_خاکساری
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
#استکبار_ستیزی #هفته_وحدت
بامداد امید بود و نوید
خنده زن سر زد از افق خورشید
با خط نور در سپهر نوشت
صبح دانش به شام جهل دمید
شب به پایان رسید انسانها
صبح قرآن دمید انسانها
قطرهها، ذرهها به لحن فصیح
ریگها، سنگها بصوت ملیح
همه بانگ رسایشان تکبیر
همه ذکر مدامشان تسبیح
خیزد از دشت و باغ، نخل و گیاه
نغمهی لا اله الا الله
عید امید و عید وجد و سرور
مردن تیرگی ولادت نور
عید مستضعفان وادی ظلم
عید مهطلعتان زنده بگور
عید رشد جوان و عزت پیر
عید آزادی زنان اسیر
عید میلاد سید عرب است
شب حق روز و روز کفر شب است
تن حمالة الحطب در نار
عید تبت یدا ابی لهب است
عید وحدت که در صف توحید
عزلت مسلمین شود تجدید
دوستان را به اتفاق قیام
دشمنان را بجز نفاق حرام
تا شود کور چشم خفاشان
میدهد نور آفتاب مدام
گو بسوزد به نار بخل عدو
وحده لا اله الا هو
#هفته_وحدت است و عهد الست
سیلسا قطرهها بهم پیوست
مفتی دین فروش آل سعود
مفت داد آبروی خود از دست
همه بتها جمال حق جویند
"وحده لا شریک له" گویند
تیرگی از درون هستی رفت
دیو کبر و غرور و مستی رفت
دور بیداد و ظلم پایان یافت
بت نگون گشت و بت پرستی رفت
اصفر و احمر و سفید و سیاه
همه در سایهی رسول الله
ای ضعیفان چنگ استکبار
ای اسیران جنگ استعمار
نور آزادی از افق سرزد
بگسلانید بند استثمار
هان ای خفتگان! قیام قیام
ذلت و بردگی حرام حرام
دشمنان گرچه پشت سندانند
خرد در زیر پتک ایمانند
پیش سیل هجوم حق پستند
گرچه در فتنه سخت بنیانند
قطرهها همچو بحر بخروشید
بر زوال ستمگران کوشید
برقی از مکه نیمهشب رخشید
که فروغ یگانگی بخشید
با خط نور نقش زد که یکی است
ابیض و احمر و سیاه و سفید
مجد کس در سفیدنامی نیست
جز به تقوی کسی گرامی نیست
ای کتاب خدا کلام خوشت
وی نجات بشر پیام خوشت
وی شعار نجات هر مظلوم
پیش ظالم همیشه نام خوشت
برتر از اوج وهم پایهی تو
رمز وحدت به آیه آیهی تو
گو در آنجا که عدل و ایمان نیست
هر که ساکت بُوَد مسلمان نیست
آنکه را با درنده خویان خوست
نه مسلمان! بحق که انسان نیست
بانگ زن ای رسول امت را
که بیایید باز وحدت را
"میثم" از دار عشق تا لب گور
لب گشا بر علیه منطق زور
دشمن ار دست و پا بُرَد ز تنت
مبری دل ز دوست با همه شور
سرِ دارِ بلا بزن فریاد
تن مده زیر ذلت و بیداد
✍ #غلامرضا_سازگار
#پیامبر_اعظم_ص_بعثت
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
آیه آیه همهجا عطر جنان میآید
وقتی از حُسن تو صحبت به میان میآید
جبرئیلی که به آیات خدا مأنوس است
بشنود مدح تو را، با هیجان می آید
میرسی مثل مسيحا و به جسم کعبه
با نفسهای الهی تو جان میآید
بس که در هر نفست جاذبهی توحیدیست
ریگ هم در کف دستت به زبان میآید
هر چه بت بود به صورت روی خاک افتادهست
قبلهی عزت و ايمان به جهان میآيد..
با قدوم تو برای همهی اهل زمين
از سماوات خدا برگ امان میآيد
نور توحيدی تو در همهجا پيچيدهست
از فراسوی جهان عطر اذان میآيد
عرشِ معراج سماوات شده محرابت
ملکوتیست در این جلوهی عالمتابت
خاک از برکت تو مسجد رحمانی شد
نور توحید به قلب بشر ارزانی شد
خواست حق، جلوه کند روشنی توحیدش
قلب پر مهر تو از روز ازل بانی شد
ذکر لبهای تو سرلوحهی تسبیحات است
عرش با نور نگاه تو چراغانی شد
قول و افعال و صفاتت همه نور محضاند
نورت آئينهی آئين مسلمانی شد
به سراپردهی اعجاز و بقا ره یابد
هر که در مذهب دلدادگیات فانی شد
خواستم در خور حُسن تو کلامی گویم
شعر من عاقبتش حسرت و حیرانی شد
اي که مبهوت تو و وصف خطی از حُسنت
طبع صد مولوی و حافظ و خاقانی شد
«از ازل پرتو حُسنت ز تجلي دم زد
عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد»
جنتی از همهی عرش، فراتر داری
تو که در مصحف خود سورهی کوثر داري
دیدن فاطمهات دیدن وجه الله است
چه نیازیست که تا عرش قدم بر داری
جذبهی چشم تو تسخیر کند عالَم را
در قد و قامت خود جلوهی محشر داری
عالم از هيبت تو، شوکت تو سرشارست
اسداللهی چون حضرت حيدر داری
حَسنيناند روی دوش تو همچون خورشید
جلوهی نورٌ علي نور، مکرر داری
اهل بیت تو همه فاتح دلها هستند
روشنيبخش جهان، قبلهی دنيا هستند
اي که در هر دو سرا، صبح سعادت با توست
رحمت عالمي و نور هدايت با توست
چشم امید همه خلق و شکوه کرمت
پدر امتی و اذن شفاعت با توست
با تو بودن که فقط صرف مسلمانی نيست
آنکه دارد به دلش نور ولايت، با توست
بی ولای علی اين طايفه سرگردانند
دشمني با وصیات، عين عداوت با توست
بايد از باب ولای علی آيد هر کس
در هوای تو و در حسرت جنت با توست
ساليانیست دلم شوق زيارت دارد
يک نگاه تو مرا بس، که اجابت با توست
کاش میشد سحری طوف مدينه آنگاه
نجف و کرب و بلا و حرم ثارالله
✍ #یوسف_رحیمی
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
حیّ علی الفلاح که آمد ولادتش
باید نماز بست نمازی به قامتش
این نور از کجاست که همواره روشن است؟
این شعله چیست در دلمان جز محبتش؟
جاری شدهست چشمهی آیات در حجاز
گلها شکفتهاند برای تلاوتش
حسن ختام و نقطهی آغاز دهر بود
حسن ختام بود شروع نبوتش
از آسمان کوه حرا، نور میرسید
نوری که داد مژده برای رسالتش
دستان اتحاد نباید جدا شوند
آری امید داشت به دستان امتش
✍ #عاطفه_جعفری
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
#امیرالمومنین_ع_مدح
چهره انگار... نه، انگار ندارد، ماه است
این چه نوریست که در چهرهی عبدالله است؟
این چه نوریست که تاریکی شب را برده
دل مرد و زن اقوام عرب را برده
این چه نوریست که پر کرده همه دنیا را
راهی مکه نمودهست یهودیها را
جریان چیست؟ فقط اهل کتاب آگاهند
همه انگشت به لب، خیره به عبداللهاند
همه حیرت زده، نوری که معما شده است
چند وقتیست که در آمنه پیدا شده است
شور تا در دل انس و ملک و جن افتاد
چارده کنگره از کاخ مدائن افتاد
غیر از این هر خبری بود، فراموش شد و
ناگهان آتش آتشکده خاموش شد و
طالع نیک امیران جهان بد افتاد
ته جام همهشان عکس محمد افتاد!
طفل همراه خودش بوی خوش گل آورد
مثنوی رام شد و رو به تغزل آورد
چهره آرام، زبان نرم، قدمها محکم
قامتی راست، تنی معتدل، ابرویی خم
گفتم ابرو، نه! دو تا قوی سیاه عاشق
که لب ساحل امنند ولی دور از هم
لب بالایی او آب بقاء کوثر
لب پایینی او آب حیات زمزم
دست، تفسیرگر خیرالامور اوسطها
آنچه کردهست کرامت نه زیاد است نه کم
چون «لما» زینت «لولاک خلقتُ الافلاک»
هم نگین است به انگشت فلک، هم خاتم
دخترش از سه زن برتر عالم برتر
همسرش همرده با آسیه است و مریم
قدر او را ولی افسوس که «من لم یعرف»
علم او را ولی افسوس که «من لم یعلم»
هرچه گفتیم کم و منزلتش بیشتر است
پیش او خوارترین معجزه شق القمر است
هرکه با نیتی از عشق محمد دم زد
«دست غیب آمد و بر سینهی نامحرم زد»
محرم راز، علی باشد و باشد کافیست
جمع دست علی و دست محمد کافیست
و علی معنی «اکملت لکم دینکم» است
شاهد گفتهی من، خطبهی قرای خم است
منکران شاهد عینی غدیرند! دریغ
سند بیعت خود را بپذیرند؟! دریغ
باز از خصلت او با دگران میگوید
آنچه در باطن او دیده عیان میگوید
پیش پیری که به جنگاوریاش میبالد
از جوانمردی سردار جوان میگوید
«سود در حب علی است و زیان در بغضش»
با عرب باز هم از سود و زیان میگوید
حرف این است:«فهذا علیٌ مولاکم»
یک کلام است که با چند بیان میگوید
::
خواست چیزی بنویسد دم آخر... افسوس
یک نفر گفت محمد هذیان میگوید
✍ #محمدحسین_ملکیان
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
به جسم مردهی این واژهها که میباری
دوباره جان قلم را بهوجد میآری
چگونه وصف کنم ساحت بلندت را؟
ميان اينهمه مضمونِ پوچ و تکراری
اگرچه قاعدتاً هر طبيب را مطبیست
تویی که رحمت محضی، طبيب سيّاری
برای ديدن رويت بهانه لازم بود
عجيب نيست که خود را زدم به بيماری
خوش آن امیر که در اوج پادشاهی، از او
به روی شانهی مردم نمیرود باری
اگرچه پاسخ دشنام، مهربانی نيست
ولی تو قاعدهها را بههم زدی، آری...
اهانت است سلاح ضعيفها در جنگ
که اين سلاح به خوبان نمیکند کاری
دلیل خلق زمین و زمانه خندهی توست
بساست اینکه علی گفتهاست؛ «بندهی توست»
::
تو آمدی و جهان غرق در طواف تو شد
تمام باور ما «عینوشینوقاف» تو شد
گرفته بود و پر از ابر آسمان، اما
دلش پرندهی حالوهوای صاف تو شد
تمام مردم اگر معتکف به کعبه شدند
ولی ببین دل کعبه در اعتکاف تو شد
هزار یوسف کنعان به صف شد و هر یک
به حُسن مشتریِ تاری از کلاف تو شد
تمام رحمت و لطف خداست خندهی تو
تمام خشم خدا تیغِ در غلاف تو شد
رسوم جاهلی از دم شدند زنده به گور
همین که بر تنشان جامهی عفاف تو شد
بَرنده بود هر آن کس که باخت دل بر تو
شکست خورد هرآنکس که در مصاف تو شد
که در زمین و زمان هیچکس نظیر تو نیست
اسیر خویش شده هرکسی اسیر تو نیست
::
چو همطراز تو درعرصهی وجود نبود
جواب مسئلهی ما بجز «نبود»، نبود
به احترام تو بتها به خاک افتادند
وگرنه هیچ دلیلی بر این سجود نبود
لب ملائکه مشغول ذکر نام تو شد
چرا که بهتر از این در جهان، سرود نبود
به هرکجا که وزیدهست عطر تو جایی
برای عنبر و مشک و گلاب و عود نبود
تمام عمر تو خرج هدایت ما شد
تجارتی که برای زیان و سود نبود
کنار تو پَرِ جبریل سوخت، ثابت شد
که شأن و منزلت او در این حدود نبود
حرا گواهی این که کسی به خلوت تو
به جز خدا و علی لایق ورود نبود
بخوان به نام خدایی که آفریده تو را
که در مکارم اخلاق برگزیده تو را
::
به قامت تو برازنده بود جامهی وحی
اگر به دست تو تنها رسید نامهی وحی
مسیر خطبهی حق است حرف تو که خدا
گذاشتهست به روی سرت عمامهی وحی
خدا نخواست که کُتّاب وحی بنویسند
به غیر نام تو را در شناسنامهی وحی
بهشتیان زمیناند دوستدارانت
که یاوران تو بودند در اقامهی وحی
رکود، رونق بازار شاعران میشد
سروده بودی اگر یکنفس چکامهی وحی
سند شدهست به عنوان نام نامی تو
از ابتدای ازل مهر کارنامهی وحی
به حکم آینهی آیهی «اُولِی الأَمر» است
که تا امام زمان میرسد ادامهی وحی
دوباره میرسد از راه احمد دیگر
بگو؛ «محمد و آلمحمد» دیگر...
::
جهان اگرچه که در ظاهر امن و آرام است
ولی بدون تو در هالهای از ابهام است
تمام آنچه که دربارهی تو میدانیم
اگر درست تأمل کنیم، اوهام است
قسم به دوستیِ گرگومیش صبح و غروب
که غیر بام تو هر بام دیگری دام است
در این زمانهی شهرت، خوشا به حال دلی
که آشنای تو و بین خلق گمنام است
تفاوتی نکند پیر یا جوان بودن
کسی که از غم هجران نمرده ناکام است
در این تلاطم امواجِ تندِ سردرگم
خیال هر اقیانوس با تو آرام است
سپیدهوار سر از شب برآر ای خورشید!
که آفتاب جهان بیتو بر لب بام است
شکوه عشق پرآوازه میشود یکروز
تو میرسی و جهان تازه میشود یکروز
✍ #مجتبی_خرسندی
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
اوج پروازم آستانهی توست
مقصد بالم آشیانهی توست
سبک زیبای زندگانی من
به لبم باز هم ترانهی توست
آمدی و محبّت آوردی
مهربانی فقط نشانهی توست
ای وَرای تصور دنیا
از زمین تا خدا کرانهی توست
آمدی، طبع شاعرم گل کرد
غزلی را که عاشقانهی توست
آرزوی همه پیمبرهاست
شال سبزی که روی شانهی توست
معجزات رسیدنت گویاست
که بگویی زمان زمانهی توست
روشنی بخش ظلمت دنیا
نخل اسلام از جوانهی توست
با تو نام زبانزدی داریم
دین ناب محمدی داریم
::
ای رسول خدا - امین خدا
رحمت الله مسلمین خدا
ای نثارت درود جبرائیل
ای به معراج همنشین خدا
ای رسیده به گوش تو در عرش
صوت زیبا و دلنشین خدا
ای اصولت کرامت و خوبی
ای مرامت دوام دین خدا
مثل ماه شب چهارده بود
دست تو بین آستین خدا
لحظهی خلقتت یقین دارم
به تو بوده است آفرین خدا
مکه از مقدمت مبارک شد
با تو شد مکه سرزمین خدا
معدن خیر و رحمت و برکات
به قدوم مبارکت "صلوات"
✍ #محمدحسن_بیات_لو