#عید_فطر
#امام_رضا_علیه_السلام
گندم فطریه وقتی نذر گوهر شاد شد
مرغ دل در صحن آزادی او آزاد شد
#علی_اصغر_یزدی
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
عیسی مسیح گشت و به موسی عصا رسید
یوسف در عمق چاه به جاه و بها رسید
نوح نبی به نوحه ی کرببلا رسید
ایوب هم به صبر در عمق بلا رسید
این خیر ها به دست تو بر انبیا رسید
دل را گره به زلف خمت مو به مو زدیم
شب گرد عشق گشته به نور تو رو زدیم
در کوچه های عشق قدم با وضو زدیم
در خوابگاه صحن تو تا بر پتو زدیم
در فصل سرد اذن زیارت به ما رسید
هر شاعری که مدح تو را گفته حمیری ست
حتی مُقِر به فضل تو شیخ زِمَخشری ست
شیعه عذاب دیده از امثال اشعری ست
اینقدر بی توجهی از کوری یا کری ست
مرحب مقابل تو چه با اِدّعا رسید
آموخت وصله های لباست غرور را
خورشید عاجزانه گرفت از تو نور را
غرقیم در صفای تو بنداز تور را
روزی بده دوباره سلیمان و مور را
نان شب یتیم به لطف شما رسید
جبریل در حریم حرم گرمِ هلهله
ماندست تا خدایی مولا دو مرحله
آخر چگونه؟! درک کنیم این معادله
گفتیم ممکن است ؟؟که الهام شد بله
مولا اراده کرد و کنار خدا رسید
آنقدر سر خوشیم که لب بر سبو زدیم
از خلق رو گرفته به خلّاق رو زدیم
گفتیم «یاعلی مدد» و دَم از او زدیم
پروردگار ما شد و فریاد «هو»زدیم
این جامِ کُفر،از کَرَم او به ما رسید
هر کس که عاشقت شده از دوستان ماست
هرکس که مبغض تو شد از دشمنان ماست
این ذکر خیر توست که روی زبان ماست
نامت دلیل مستی وقت اذان ماست
یادش بخیر وقت رکوعت گدا رسید
جف دست پوچ پای قمارت نشسته ایم
مشتی خراب دور مزارت نشسته ایم
عمریست پای چوبه ی دارت نشسته ایم
از اشتیاق قول و قرارت نشسته ایم
این شعر با عنایت موسی الرضا رسید...
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
========================
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
تا که این شور را شعور کنم
میروم از نجف عبور کنم
لحظه ای از زمین جدا بشوم
آسمان را کمی مرور کنم
از سلیمان اجازه می گیرم
که خودم را شبیه مور کنم
گریه ها کرده ام برایش تا
شعر را غرق در سرور کنم
من که از شوق مَنْ یَمُتْ یَرَنی
زندگی با خیال گور کنم
آنقدر میزنم صدایش تا
خلوتم را پر از «حضور» کنم
گفتهام «اوریا» که مدحش را
گاهی اوقات از زبور کنم
حرفی از معجزات او بزنم
یادی از نور کوه طور کنم
شرحی از دردهای او بدهم
تا که ایوب را صبور کنم
دل و جان شستشو دهم با اشک
قلب را شیشه ی بلور کنم
با عنایات او وجودم را
خالی از هرچه غیر نور کنم
"مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی"
تشنه ام تشنه ی شراب توام
من خرابم اگر خراب توام
مایه ی افتخار من هستی
گرچه من مایه ی عذاب توام
با همه جز تو بی حساب شدم
به امیدی که در حساب توام
باز هم می دهم سلام به تو
باز هم سر خوش از جواب توام
از ازل تو ابوتراب منی
تا ابد ذره ای تراب توام
خطبه های توخط به خط اعجاز
عاجزم عاجز از خطاب توام
واژه ای دست پا شکسته ام
خط خطی هایی از کتاب توام
"مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی"
نه فقط شاه و سرور است علی
نور خورشید محشر است علی
من نمی گویم او خداست ولی
با چه چیزی برابر است علی
عشق از روز اول است علی
عشق تا روز آخر است علی
فاتح جنگ خندق است علی
فاتح جنگ خیبر است علی
در حقیقت علی ست پیغمبر
در حقیقت پیمبر است علی
نام او مست می کند مارا
ساقی حوض کوثر است علی
"مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی"
آفرینش گدای ثروت او
پادشاهان غلام همت او
تربت کربلا شفاست ولی
مستی ماست دست تربت او
کُشته های بدون زخم نبرد
چشمه ای از شکوه قدرت او
روز مشغول کار و شب بیدار
چه زمانی ست استراحت او ؟؟
گِل بد بو کجا و ...نور خدا
طینت ما کجا و ...طینت او
همه عالم گواه ذلت ما
همه عالم گواه عزت او
بار ما مانده بود روی زمین
جور ما را کشید رأفت او
عاشق از حرف لغو بیزار است
همه جا می کنیم صحبت او
در دو عالم فقیر نیست کسی
که خریده کمی محبت او
تا نجف می رویم قبل از مرگ
که مبادا دهیم زحمت او
"مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی"
عاشقانش فراتر از عددند
ازلی بوده والی العبد ند
تا نجف پا برهنه می آیند
مست ها راه خویش را بلدند
ذره ها در کنار ایوانش
بی قرار اند و تشنه ی مددند
عارفان غرق در خیال وصال
عالمان نیز طالب خردند
عاشقان مست جام کوثر او
زاهدان هم به فکر خوب و بدند
به الست و به ربکم سوگند
عده ای امتحان نداده ردند
وحده لا اله الا هو
اهل این خانواده هم احدند
او اگر شمع آستان باشد
همه پروانه اند در صددند
"مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی"
در نجف ذکر باد،هوست فقط
شرح اذکار موبه موست فقط
خواهش مست های ایوانش
قطره ای باده از سبوست فقط
گرچه آب از سرم گذشته ولی
درد من درد آبروست فقط
اشک های مرا زیاد کنید
که طهارت درین وضوست فقط
گوش گوش است وقف او باشد
حرف خوب است حرف دوست فقط
کی! ازین عشق می شویم آگاه
جان که در گودی گلوست فقط
عشقانه ترین غزل هایم
درخورجایگاه اوست فقط
"مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سر خوش از ولای علی"
🔸شاعر :
#علی_اصغر_یزدی
_______________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
نگاه مهربان شاه چرخید و به سائل خورد
همین که روی دیوار اتاق من شمایل خورد
نباید غافل از ذکر علی مولا مدد باشیم
که آدم سیب را وقتی شد از این ذکر غافل خورد
علی بی دغدغه از مرز های عرش رد می شد !!!
همان مرزی که جبرائیل هم حتی به مشکل خورد
به شأن خطبه ی بی نقطه اش قرآن ثنا گو بود
که اطراف ضریحش آیه ی پنج مُزَمِل خورد
برای عُروه و کافی دو جامی الغدیرش ریخت
و جامی هم ز مدح مرتضی شرح «وَسائل» خورد
برای ما که مخموریم سلمان جرعه ای آورد
خوشامستی که درپای ضریحش جام کامل خورد
علی عادل ترین مولا ی عالم بود و آخر هم
به اویک ضربه قاتل زد،از اویک ضربه قاتل خورد
غریبی ارث اولاد علی بود و یقین دارم
حسن در فکر مادر بود وقتی که هلاهل خورد...
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
________________________
#استقبال_ازماه_محرم #محرم
پیرهن سیاه عزای تو یا حسین
عشاق را به روز جزا رو سفید کرد ...
#علی_اصغر_یزدی
#امام_سجاد #مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
مانند ابر پیش یتیمان گریسته
مردی که پای غصه ی جانان گریسته
هر لحظه زندگی خودش را حسین دید
با این حساب از دل و از جان گریسته
از داغ و غصه های اسارت درون شام
با حال زار و موی پریشان گریسته
قطعا به یاد نیزه ی غربت میان دشت
او یا حسین گفته فراوان گریسته
در تشت چوب بود وحروف مقطعه
عمری برای قاری قرآن گریسته
شاید برای دختر دردانه ی حسین
وقتی که دید خار مغیلان گریسته
قطعا درون زندگی اش سود می کند
هرکس که پای عشق تو از جان گریسته
یعقوب چشم خویش برای حسین داد
کی !؟او برای یوسف کنعان گریسته
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
==========================
#امام_سجاد #مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
مانند ابر پیش یتیمان گریسته
مردی که پای غصه ی جانان گریسته
هر لحظه زندگی خودش را حسین دید
با این حساب از دل و از جان گریسته
از داغ و غصه های اسارت درون شام
با حال زار و موی پریشان گریسته
قطعا به یاد نیزه ی غربت میان دشت
او یا حسین گفته فراوان گریسته
در تشت چوب بود وحروف مقطعه
عمری برای قاری قرآن گریسته
شاید برای دختر دردانه ی حسین
وقتی که دید خار مغیلان گریسته
قطعا درون زندگی اش سود می کند
هرکس که پای عشق تو از جان گریسته
یعقوب چشم خویش برای حسین داد
کی !؟او برای یوسف کنعان گریسته
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
==========================
#امام_سجاد #مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
@shere_aeini
مانند ابر پیش یتیمان گریسته
مردی که پای غصه ی جانان گریسته
هر لحظه زندگی خودش را حسین دید
با این حساب از دل و از جان گریسته
از داغ و غصه های اسارت درون شام
با حال زار و موی پریشان گریسته
قطعا به یاد نیزه ی غربت میان دشت
او یا حسین گفته فراوان گریسته
در تشت چوب بود وحروف مقطعه
عمری برای قاری قرآن گریسته
شاید برای دختر دردانه ی حسین
وقتی که دید خار مغیلان گریسته
قطعا درون زندگی اش سود می کند
هرکس که پای عشق تو از جان گریسته
یعقوب چشم خویش برای حسین داد
کی !؟او برای یوسف کنعان گریسته
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
.
#امیرالمؤمنین علیه السلام
#مدح_امیرالمؤمنین
#علی_اصغر_یزدی✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
ای بهترین جواهر و ای دُر در صدف
ای رازق عوالم و ای ساکن نجف
می آید عطر شال تو هر دفعه از جنان
خورشید در مدار زند چنگ و ماه دَف
بگذار تا ملائکه حسرت به دل شوند
جامی بریز باز برایم بدون صف
جبریل تا به سوی تو سجاده را کشید
کَروبیانِ عرش معلی زدند کف
بگذار تا به رقص در آییم روی دار
ما را بِکِش چو میثم تمار در کَنف
عیسی، مسیح شد چو دم "یا علی" گرفت
موسی، کلیم شد چو شنید از تو "لا تَخَف"
شأن خدایی تو که ما را به شک کشید
نشناختند لات و هبل های معترف
از قوم زور و زر به اباذر بسنده کن
خانه نشین مشو سر یک مشت بی طرف
شاهان بدون عشق تو محکوم ذلتند
خیل غلام های تو هستند با شرف
هم بازی یتیم شدی گرچه مصطفی
مبهوت جایگاه تو گردید آن طرف
انگور در ضریح تو کهنه شراب ماست
زیرا در آفتاب جمال تو دیده تَف
شرمنده ایم از این که نداریم تحفه ای
شرمنده ایم از این که گرفتیم جان به کف
بر تار و پود وصله روی لباس تو
بستیم ما دخیل خود ای شاه لوکشف
دارم هوای صحن تو در مشهد الرضا
هستم کنار پنجره فولاد در نجف
«در بارگاه قدس که جای ملال نیست»
گاهی به گریه آمده ام گاه با شعف
ما را کشید عشق تو در کشتی حسین
برعکس نوح و قصه ی فرزند ناخلف
کردم بهشت بی تو تصور برای خود
دیدم جهنمی ست که دارد می و علف
ما با غمت انیس نماندیم بی دلیل
از راه تو عبور نکردیم بی هدف
یک لحظه دیدن تو دم مرگ ای عزیز!
بی شک کُند تلافی عمری که شد تلف
در حسرت نگاه تو خوابم نمی رود
اَمْسَیتُ فی اَمانُکَ یا شَحْنه ی نَجَفْ
#غدیریه
.
به خاک مَرقد او شُد مبارک تا جبین ما را
ملائک سجده آوردند از عرش برین مارا
گدای او به دستش خاتم مُلک سلیمان است
به این پیراهنی که وصله داردکم مبین مارا
حدیث زُلف پُرپیچ وخمش راموبه موخواندیم
به راه راست بُرد ازراه کج حَبلُ المَتین مارا
مَدار نُه فلک را می کند خورشید او روشن
زمان چرخشش، داده طواف او، زمین مارا
اگر ‹ الله › در خلقت نمی آورد او را هم
به نوری جلوه گر می شداَمیرالمُومِنین مارا
تصرّف کرد در توحیدوحاجت را رواگرداند
به ایوان طلایش راه داد اُم البَنین ما را
« اَلا یا اَیها الساقی اَدِر کَأساً وَ نا ولها »
که انگورضریح او شده یَعسوبِ دین مارا
علی آن روغن خود مُشتَعِل نورٌعَلیٰ نورٌاست
که انوارش شده آن نخله ی طور یقین مارا
بدون شیعیان حتی نشد او وارد جَنَّت
ولی رفتیم جایی که، نمی خواهد...ببین مارا
دخیل اشک هایمان ضریحش را بغل کرده
که می بخشد علی از کوکَب دُرّی نگین مارا
مقدر می کند هر سال از پای ضریح خود
به سوی کربلا که می فرستد اربعین ما را
#شعر_مدح_امیرالمومنین_ع
#علی_اصغر_یزدی
@hadithashk