#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فولکلور
راز آئینه رو برملا نکن
خودتو این همه جابجا نکن
الهی درد و بلات به جون من...
در خونه رو تو دیگه وا نکن
یعنی میشه دوباره صدام کنی
از دل این همه غم رهام کنی
اینقَدَر به دندههات فشار نیار...
نفست در نمیاد سلام کنی
زندگیمون داره زیر و رو میشه
بودنت داره یه آرزو میشه
زینبت رو تا میرم آروم کنم...
گریهی حسین تو شُرو میشه
گرد غم نشسته روی دامنت
چه بساطی شده جارو کردنت
دیگه جون مرتضی زمین نخور
بخدا داره میبینه حسنت
بغض چشمای ترت کشته منو
زخمای بال و پرت کشته منو
اشکِ بندِ رختِ خونه دراومد
شُستشوی بسترت کشته منو
داغ حیدرِ تو غربتش شده
همه جا نَقلِ مصیبتش شده
دلِ رفتنِ به مسجد ندارم...
قاتلت امامجماعتش شده
زخم بازوت دلمو تکون میده
عطر پیرهنِ تو بوی خون میده
منو هرجا میبینه قنفذِ پست
غلاف شمشیرشو نشون میده
مگه حرمتت حریم حج نبود؟!
کاشکی دشمن تو اهل لج نبود
لااقل گیر نمی کردی پشت در...
کاشکی میخِ گُر گرفته،کج نبود
لب من باید خدا خدا بگه
دردِ دلهاشو توو ربّنا بگه
حسرتش علی رو داره میکُشه
محسنم نشد یه بار بابا بگه
دلمو عذابِ بی اموون نده
به من اسباببازیشو نشوون نده
لالایی خوندتو عرشو سوزوند...
اینقَدَر گهوارهاشو تکوون نده
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
____
.
#غزل #فولکلور #محاوره_ای
#امام_رضا
قصه ی نگفته رو خوب می دونی امام رضا
ننوشته نامه ها رو می خونی امام رضا
تُو محبت به خدا هیچکی به پات نمی رسه
فدای دلت بشم ، مهربونی امام رضا
پشت پنجره پولادت گره هامون وا میشه
همه رو به آرزو می رسونی امام رضا
ضامن آهو بیا دست دل منم بگیر
دلمو رها کن از پریشونی امام رضا
زیر چتر لطف تو پناه گرفتم با امید
یه نیگا کن به چشای بارونی امام رضا
قول دادی تو سختیای جون دادن باهام باشی
با وفایی پای قولت می مونی امام رضا
تا تو رو دارم دیگه به هیچکی رو نمی زنم
از درِ خونه ت منو نمی رونی امام رضا
#کمیل_کاشانی ✍
.
.
#اربعین
#محاوره_ای #فولکلور
عجب کاروانی شد این کاروان
پای غصه های تو از تاب رفت
ما هشتادو چارتا بودیم رفتنه
ولی کم کم این قافله آب رفت
چهل روزه از هم جداییم حسین
چهل روزه که بی قراره توام
یه روزی رسیدیم با هم کربلا
حالا من کنار مزار توام
سرت روی نی رفت پیش چشم ما
تموم مسیر بی قرارت بودیم
گرسنه و تشنه تو رو کشتنت
گرسنه و تشنه کنارت بودیم
دارم از مسیری میام که داداش
بدون تو هی غم روی غم اومد
ولی اخرش زینب و کاروان
کنار مزارت با پرچم اومد
همون پرچمی که توی علقمه
تو دستای سقا زمینش زدن
الهی که کور شن اونایی که تیر
به اون چشمای نازنیش زدن
میام از مسیری که تو شهر شام
آتیشی به قلب کبابم زدن
نه اینکه فقط سنگ به ماها زدن
سرِ شیر خوارِ ربابم زدن
تو که با خبر بودی از حال ما
کجاها کشیدن مارو با طناب
تو رو بردنت از رو نی توی تشت
امان از ملاقات تو بزم شراب
ما بودیم عزادار و وارد شدیم
پیش پای ما سازو نی میزدن
سرت رو آوردن تو تشت طلا
برا عرض تبریک مِی میزدن
سه ساعت روی پا معطل شدیم
توی جمع مستا بودیم بی پناه
تو رفتی تو مقتل ما تو بزم می
تو رو تیغ کشته ماهارو نگاه
#محمد_جواد_مطیع_ها ✍
.