eitaa logo
ذاکرین آل الله
361 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
444 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
Jul 07, 09.00 PM_کارائوکه.mp3
زمان: حجم: 4.04M
بر غربت غریب شهیدان گریستم سرشار تر ز چشمه و باران گریستم چل سال بر مصیبت جانسوز کربلا از دل کشیده ناله ی سوزان گریستم چون شمع نیمه سوخته در مجلس عزا پیدا گریستم من و پنهان گریستم با خاطرات ، زندگی من گذشت ، آه هر لحظه ای به قصه ای از آن گریستم تا آب خوشگوار به لبهای من رسید بر تشنه جان سپردن مهمان گریستم ششماهه دیدم آب شدم از غم علی بر آن شهید کوچک عطشان گریستم مانند خیمه ها دلم آتش گرفت ، آه بر ماجرای شام غریبان گریستم دیدم سر بریده ی خورشید نینوا بر نی کند تلاوت قرآن گریستم وقت مرور واقعه ی کربلا به شام بر قحطی عدالت و ایمان گریستم هرچند حق روضه ی داغش ادا نشد در ماتم حسبن فراوان گریستم .
. السلام علیکِ یا عالمه‌غیرمعلمه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ حالا که قلبم در هوای یک نظاره‌ست گفت و شنودم با تو در حد اشاره‌ست حالا که ماه من سرت خیلی شلوغ است روی سنان دور و برت پُر از ستاره است از روی نیزه گوشه چشمی خواهرت را ... بی تو نفس‌هایم تماماً در شماره‌ست قرآن بخوان با لحن زهرا ای عزیزم! قرآن تو حال دلم را راه چاره‌ست این محمل عریان در آماج نظرها خیلی برای زینب تو بی‌قواره‌ست در این هیاهو از سر نیزه نیفتی... دلشوره دارم بر تو قلبم پر شراره‌ست بی‌معجری دخترانت را نظر کن یا گوش‌هایی که بدون گوشواره‌ست بعد از غروب و ازدحام دور گودال قلبم شبیه چادر من پاره پاره‌ست ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خوشبخت ✍ .
علیه‌السلام 🔹بهای اشک🔹 هر روز سر بر زانوی غم گریه کردم بر اشرف اولاد آدم گریه کرم در خانه‌ها منبر به منبر روضه خواندم در کوچه‌ها پرچم به پرچم گریه کردم من سال‌های سال قبل از خنجر شمر بر ضرب تیغ ابن ملجم گریه کردم کوه گناهی را خدا می‌بخشد از مهر وقتی به قدر بال شبنم گریه کردم.. تا نوحه‌خوان دم داد «ای اهل حرم» را با مشک پاره پاره آن دم گریه کردم بر آن هزار و نهصد و پنجاه زخمش دیدم فقط اشک است مرهم، گریه کردم.. مقتل نوشت از تشنه‌کامی تار می‌دید با چشم کوثر، چشم زمزم گریه کردم هی با لهوفش روضه خواندم، روضه خواندم هی با مُقَرّم گریه کردم، گریه کردم فردا که می‌فهمم بهای اشک من چیست افسوس خواهم خورد که کم گریه کردم 📝
. ای خسته از تلاطم دوران! بگو حسین قلبت اگر شکست، فراوان بگو حسین گفتند اگر که درد… بخوان از حسین و بس هر کس سؤال کرد که درمان؟! بگو حسین مثل خلیل باش، برو در دل بلا آتش بدل شود به گلستان، بگو حسین ما را پناه نیست به جز کشتی نجات بی اضطراب، در شب طوفان بگو حسین هر اربعین، شکسته‌تر از اربعین قبل بگذار سر به دشت و بیابان، بگو حسین ای اشک! از کجایی و آشفته‌ی که‌ای؟ با قطره قطره‌هات، پریشان بگو حسین ای سینه! در میانه‌ی محشر بلند شو از زخم زیر چاک گریبان بگو حسین ما اهل روضه‌ایم؛ نه در حسرت بهشت حتی میان روضه‌ی رضوان بگو حسین این بیت، عرض روضه‌ی من باشد و تمام هر کس که گفت از لب عطشان، بگو حسین لبخندی از حسین نصیب همان که گفت: "هر جا دلت گرفت، بگو جان! بگو حسین" ✍ ............... مزد عزا امام حسین سینه زنی هامو بزار کنار، برا شب اول قبر من سوز ناله هامو بزار کنار، برا شب اول قبر من پیرهن سیامو بزار کنار، برا شب اول قبر من تو لحظه های آخرم، بیا به من سری بزن به سینه ی کبود من، تو مُهر نوکری بزن ما حلقه به گوشان، این خیمه و درگاهیم ما مزد عزاداری، از فاطمه می خواهیم رنج و غم و دردمو بزار کنار، برا شب اول قبر من اشک و آههِ سردمو بزار کنار، برا شب اول قبر من هر چی گریه کردم بزار کنار، برا شب اول قبر من تو لحظه های اضطراب، برس به داد نوکرت روی سرم دستی بکش، قسم به چشمای ترت تا جان به بدن داریم، ما پیرو این راهیم مزد عزاداری، از فاطمه می خواهیم چشمای پر آبو بزار کنار، برا شب اول قبر من این حال خرابو بزار کنار، برا شب اول قبر من گریه به اربابو بزار کنار، برا شب اول قبر من این نفس خستمو بزار کنار، برا شب اول قبر من این دل شکستمو بزار کنار، برا شب اول قبر من پای تو نشستمو بزار کنار، برا شب اول قبر من ندارم هیچ کسی و من، خدا می دونه غیر تو تمامی امیدمه، فقط دعای خیر تو تا ذکر حسین باشد، آماده و همراهیم ما مزد عزاداری، از فاطمه می خواهیم این ادای دین و بزار کنار، برا شب اول قبر من همه شور و شین و بزار کنار، برا شب اول قبر من این حسین حسین و بزار کنار، برا شب اول قبر من نذار بمونه رو دلم، حسرت دیدن حرم به هر دری زدم نشد،چی جوری کربلا برم از صبح ازل غرقه، این ناله و این آهم من مزد عزاداری، از فاطمه می خواهم ............. رحمت بر آن که با تو من را آشنا کرد اسم تو را بردم مرا زهرا دعا کرد هر کس به یک نوعی به درد روضه‌ات خورد کشتی تو بر آب افتاد و چه ها کرد حر ریاحی با او شد حر حسینی در محضر تو میتوان مس را طلا کر ماه خدای ما همان ماه حسین است خیلی جوان در ماتمت رو به خدا کرد در دسته ی سینه زنی آدم نرفته با با ی من آمد مرا وقف شما کرد جانم به این آقا که هر چه توبه کردم‌ بی معطلی بر روی من آغوش وا کرد سوگند بر زهرا که محتاج کسی نیست دستی که بار روضه ات را جابه جا کرد یا ابن شبیبی گفت و دلها زیررو رو شد این‌حرف آقا روضه ها را کربلا کرد لعنت بر ان که سرت را ذبح کرد لعنت بر ان که تو را عریان رها کرد مادر میان کوچه ها یک بار اگر رفت دختر چهل منزل میان هر گذر رفت مادر میان اتش در معجرش سوخت دختر به زور آستین معجر به سر رفت مادر میان چهل نفر افتاد اما دختر میان حلقه ی صدها نفر رفت مادر اگر بادرد پهلو رفت مسجد. دختر به کاخ شام بادرد کمر رفت مادر اگر با گوش پاره خانه برگشت دختر به ویرانه ولی پاره جگر رفت مادر میان مسحدی رفت و سخن گفت دختر میان مجلس می با چشم تر رفت .
. روضه‌ شهر مولاتنا یا جبل الصبر اغیثینی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خودم دیدم که شهر شام با رأست تجارت کرد تجارت با سر پاک تو کرد آقا خسارت کرد قلوب بانوان و کودکان آل عصمت را پر از درد و بلا و غصه و رنج و مرارت کرد که می‌داند چه‌ها با جان ما این شامیان کردند چه غم‌‌هایی که آوردند و دل را پرحرارت کرد من از این شهر و این دروازه ساعات دلگیرم چرا که بر دل و قلب صبور من جسارت کرد خدا لعنت کند آن پیرزن را که سر بامی به قلوه سنگ بی‌رحمی به سوی تو اشارت کرد برادر جان! تو بر نی بودی و دیدی در آن محشر چگونه بوته خــــار شعله‌ور ما را زیارت کرد میان ازدحــــام چشم‌های خیره‌ی مردم عزیزم! خواهرت بدجور احساس حقارت کرد به جان مادرم من نگذرم از خیزرانی که ... به پیش چشم‌هایم لعل و دندان تو غارت کرد نمی‌دانم چرا نشکست سقف آسمان آن لحظه‌ی شومی که آن بی شرم با مِی بر سرت قصد شرارت کرد میان آن کشاکش من فقط محو رخت بودم نگاه زخمی‌ات آنجا دل من را عمارت کرد .
. مرثیه سلام الله علیها **** ای سربلندِ من که چنین با سر آمدی با سر برای دیدنِ این دختر آمدی قدری شکسته ای تو ولی سرشکسته نه! ای سر ، تو بر سران دو عالم سرآمدی با نورِ تو قدم به قدم راه رفته ام خورشیدِ من ، کِی از نوکِ نیزه در آمدی؟ ای نازنین کبوترِ من ناز کرده ای در آشیانه از چه بدونِ پر آمدی ای غرقِ نور ، از چه تنوری است صورتت؟ وای از دلم که از دلِ خاکستر آمدی لبریز از غمم ، که لبت خیزرانی است از طشت زر ، زیارتِ این گوهر آمدی راحت بخواب خسته ی راهی عزیز من امشب خیال کن بغلِ مادر آمدی با اشکِ دانه دانه به تو آب می دهم ای تشنه لب به چشمه ای از کوثر آمدی حتی به روی نیزه دم از حق زدی پدر بابا چه خوب از پسِ دشمن بر آمدی ********* .
. مناجات امام حسین علیه السلام تا آخرین نفس نفسم باش یاحسین من بی کسم، تمامِ کَسَم باش یاحسین در این جهان شَها همه اُمید من به توست، در این جهان بیا تو بَسَم باش یاحسین کاری به جز گدایی کویت نداشتم لطفی نِما و کار و کَسَم باش یاحسین نَفْسِ مرا بگیر و خودت را به من بده تا خاکِ کربلا هَوَسَم باش یاحسین بر هر طرف که روی کنم، روی نیک توست ای نازنین به پیش و پَسَم باش یاحسین من راضی ام ببند مرا در میان بند آری کبوترم، قفسم باش یاحسین بِالَه نمی روم زِ سر کوی و خانه اَت تضمینِ من برای قَسَم باش یاحسین دارم هراس و ترس زِ فردای محشرم در آن سرا تو دادرسم باش یاحسین ای که نفس نفس زده ای زیر دست و پا تا آخرین نفس نفسم باش یاحسین .
. غزل امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و روضه‌یِ حضرت عبّاس علیه السلام اِی که سرشار دلت از کرم و احساس است وَ رَهِ آمدنت روضه‌ای از عبّاس است یارِ من کُن قدمَت رَنجه وُ بر چشم گُذار دلبرا دیده‌یِ من عاشقِ عطرِ یاس است دستهایم چو گدایان به سویت مانده دراز از فراقت همهِ دَم چشم پر از الماس است هر چه دارم زِ تو دارم به خدا مهدی جان نوکرِ کویِ تو در قدر سر از اِلیاس است گوش کن حرفِ دلم را دلبرِ پرده‌نشین سروری چون تو مرا هست چه حاجت ناس است مجلسِ روضه‌یِ جانسوزِ حسین است بیا نَه فقط حسینیه دل خانه‌یِ عبّاس است ✍ .
. سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند لطف تو هر طِیبی را عاقبت حُر می کند زمزم و کوثر میان چشم من جوشیده است پس گلابِ این گُلِ پژمرده را کُر می کند رزق چشمم کربلا را دیدن است ، اما فراق نان چشمان مرا هربار آجر می کند یک سلام از پشت بام خانه دادم ، فطرست جای خالی مرا در کربلا پُر می کند در زیارت بُعد منزل نیست، پس هر عاشقی پشت بام خانه را مرقد تصور می کند آسمان روضه گرفت و ابر گریه می‌کند رعد سینه می زند ، زهرا تشکر می کند مهر تربت را که بوسیدم دلم آرام شد سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند ✍ ............... علیه_السلام بردار سر زخاک منم خواهرت حسین از شهر شام آمده ام با سرت حسین از گوشه مزار تو ای شاه بی کفن آید هنوز زمزمه مادرت حسین یادش به خیر چون که رسیدم به کربلا دست مرا گرفت علی اکبرت حسین آغوش باز کن که سکینه رسیده است او را بگیر بار دگر دربرت حسین حالا که حرف نیزه و از نبش قبر نیست برگو کجاست قبر علی اصغرت حسین می خواستم که آب بریزم به قبر تو یاد آمدم که تشنه جدا شد سرت حسین خاک مزار تو به سرم تا که ریختم یاد آمدم که خاک نشد پیکرت حسین جسم کبود و زخمی من شاهد من است خیلی مرا زدند سرِ دخترت حسین خیلی زدند خنده به اشکم زنان شام پای سرِ تو و سرِ آب آورت حسین بزم شراب و پرده نشینان فاطمه ای کاش مرده بود دگر خواهرت حسین ای کاش خورده بود به لبهای خواهرت چوبی که زد عدو به لبِ اطهرت حسین جانِ سر بریده حلالش نمیکنم آنکه شراب ریخت کنارِ سرت حسین ✍ . @navaye_asheghaan
. غزل امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و روضه‌یِ حضرت عبّاس علیه السلام اِی که سرشار دلت از کرم و احساس است وَ رَهِ آمدنت روضه‌ای از عبّاس است یارِ من کُن قدمَت رَنجه وُ بر چشم گُذار دلبرا دیده‌یِ من عاشقِ عطرِ یاس است دستهایم چو گدایان به سویت مانده دراز از فراقت همهِ دَم چشم پر از الماس است هر چه دارم زِ تو دارم به خدا مهدی جان نوکرِ کویِ تو در قدر سر از اِلیاس است گوش کن حرفِ دلم را دلبرِ پرده‌نشین سروری چون تو مرا هست چه حاجت ناس است مجلسِ روضه‌یِ جانسوزِ حسین است بیا نَه فقط حسینیه دل خانه‌یِ عبّاس است ✍ .
. مثل یک سایه چه زود از سرِ این خانه گذشت چه غریبانه،غریبانه،غریبانه گذشت چشم را بست ولی صبر نکردند این قوم پیشِ او بود علی صبر نکردند این قوم ای دل از غربتِ این لحظه ی تشییع بگو از غریبانه ترین لحظه‌ی تشییع بگو او غریبانه ترین لحظه‌ی رفتن دارد روضه‌ی رفتن او گفتن و گفتن دارد اندک اندک اثرِ زهر به جانش اُفتاد رویِ دامانِ علی بود توانش اُفتاد شهر در مَکر و سکوت است علی تنها شد یک تنه گرم حنوط است علی تنها شد   یک طرف داشت علی آب به پیکر می ریخت یک طرف داشت جماعت سرِ مادر می ریخت آب غسلش به تنش بود که هیزم پُر شد شعله پیچید به در نوبتِ یک چادر شد بدنش روی زمین بود به زحمت اُفتاد وای ناموس علی بینِ جماعت اُفتاد در عزای پدرش بود که سیلی را خورد سوگوار پسرش بود که سیلی را خورد   تا که مولا کفنش کرد زنش را کُشتند تا  کفن روی تنش کرد زنش را کُشتند دست بر پهلوی خود داشت پرش خورد به در درد پهلو که خَم اش کرد سرش خورد به در .
. مثل یک سایه چه زود از سرِ این خانه گذشت چه غریبانه،غریبانه،غریبانه گذشت چشم را بست ولی صبر نکردند این قوم پیشِ او بود علی صبر نکردند این قوم ای دل از غربتِ این لحظه ی تشییع بگو از غریبانه ترین لحظه‌ی تشییع بگو او غریبانه ترین لحظه‌ی رفتن دارد روضه‌ی رفتن او گفتن و گفتن دارد اندک اندک اثرِ زهر به جانش اُفتاد رویِ دامانِ علی بود توانش اُفتاد شهر در مَکر و سکوت است علی تنها شد یک تنه گرم حنوط است علی تنها شد   یک طرف داشت علی آب به پیکر می ریخت یک طرف داشت جماعت سرِ مادر می ریخت آب غسلش به تنش بود که هیزم پُر شد شعله پیچید به در نوبتِ یک چادر شد بدنش روی زمین بود به زحمت اُفتاد وای ناموس علی بینِ جماعت اُفتاد در عزای پدرش بود که سیلی را خورد سوگوار پسرش بود که سیلی را خورد   تا که مولا کفنش کرد زنش را کُشتند تا  کفن روی تنش کرد زنش را کُشتند دست بر پهلوی خود داشت پرش خورد به در درد پهلو که خَم اش کرد سرش خورد به در ✍ .