eitaa logo
ذاکرین آل الله
362 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
444 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
و توسل به امیرالمؤمنین علی علیه السلام شب عاشقانگی است و من شده ام گدای تو یا علی به امید آنکه صدای من برسد به اهلِ سما علی چه کنم اگر که در آن میان نرسد صدا به صدا علی تو که ای که نام بلند تو به خدا رسانده مرا علی به خدا که با تو رسیده ام به زُلال ذات خدا علی تو که ای که برتری از مکان و چُنین گذشته ای از زمان و تو که ای که از برهوتِ تن زده پل به مرکزِ بی کران تو همان که در تو به حیرتم تو همان که اِنس و فرشتگان تو همان که دَرک همه جهان شده در صفاتِ تو ناتوان تو همان که قبلۀ اهل دل تو همان که قبله نما علی نه عَجب که دُرِّ نجف شود قطرات اشکِ زلالِ تو ظلمات بود و تو آمدی کَشَفَت دُجا به جمال تو تو محمدی و به این سبب بَلَغ الاولیٰ به کمال تو حَسنی وفاطمه و حسین حَسُنت جَمیعِ خِصالِ تو صلوات بر تو و آل تو همه وقت در همه جا علی تو چگونه آمده ای بگو که نه حاضری و نه غایب چه بگویم از جَلوات تو تو که جِلوه گاه عجایبی تو ابو تراب و ابوالیَم و طلوع کُلِّ مطالبی پدر مکرّم زینبی و شریک عرش مصائبی برسان مرا به جوار خود پس از آن به کرب وبلا به خدا قسم که بدون تو همه جا همیشه مُشَوَّشَم به بهشت بی تو نمی روم که بدون تو پُرهِ آتشم نخورم مِی از خُمِ دیگران که خُمارِ کوثر بی غَشم به کدام شیوه بیان کنم که چه می کشم نفسی اگر نکنی نظر به گدای بی سر و پا چه خوش است در تصور من که تو نونِ بینِ لَنا شدی چه خوش است ای شَه لا فَتا که شکوه نقطه ی با شدی تو رسیده ای به وصال حق که امیر هر دو سرا شوی همه ترس من بُوَد از همین که خدا نکرده خدا شوی شده ذکر هر شب قدر من بِکَ یا علی بِکَ یا علی نه فرشته ای و نه آدمی تو فقط تجلیِ ایزدی تو نگین حلقۀ انبیا و شکوه حضرت سرمدی چه در آسمان و چه در زمین تو سر آمدی تو زبانزدی تو عزیزِ خانۀ فاطمه تو عزیز جانِ مُحمَدی و تویی که وقت مباهله شده شرحِ انفسنا علی که علی است یَحکُمو ما یُرید که علی است یُثبِتُ ما یَشاء که علی است کل سورۀ روم که علی است معنی هَل اتا که علی است منتهیُ الهِمَم که علی است سایۀ ماسِوا که علی است سعی به سوی حق و علی است مروه ی با صفا نشود قبول حجِّ کسی به خدا بدون ولا، علی به خدا به اذن خدا فقط ابدی و ازلی شدی و به کامِ مَردمِ میکده مِی ناب لَم یَزلی شدی ملکوت ناب غزل شد و تو در آن عجب غزلی شدی خبری رسید و در آن خبر تو فقط امیر و علی شدی لِتُرابِ المَقدَمُ جان فِدا دل و جان عاشق ما علی به خدا قسم که بدون تو همه جا همیشه مشوّشم به بهشت بی تو نمی‌روم که بدون تو پُر آتشم نخورم مِی از خُم دیگران که خمار کوثر بی غشم به کدام شیوه بیان کنم که چه می کشم که چه می‌کشم؟! نفسی اگر نظر نکنی به گدای بی سر و پا علی چه خوش است در تصوّر من که تو «نون» بین «لَـنـا» شوی چه خوش است ای شه لافتی که شکوه نقطه با شوی تو رسیده ای به وصال حق که امیر هر دو سرا شوی همه ترس من بود از همین که خدا نکرده خدا شوی شده ذکر هر شب قدر من «بِکَ یاعلی بِکَ یا علی» نه فرشته‌ای و نه آدمی، تو فقط تجلّی ایزدی تو نگین حلقه‌ی انبیا و شکوه حضرت سرمدی چه در آسمان و چه در زمین تو سرآمدی، تو زبانزدی تو عزیز خانه‌ی فاطمه، تو عزیز جانِ مُحمدی و تویی که وقت مباهله شده شرح «أنفسنا» علی که علیست «یَـحکُـمُ ما یُـرید»، علیست «یُـثبِـت ما یشاء» که علیست کُنه سوره «روم» و علیست معنی «هَـل أتی» که علیست «مُـنتَـهِـیُ الهِـمَـم»، که علیست سایه‌ی ماسوا که علیست سعی به سوی حق و علیست مروه‌ی با صفا نشود قبول حج کسی به خدا بدون ولا علی به خدا به اذن خدا فقط ابدی شدی، ازلی شدی و به کام مَردم میکده می ناب لَمْ یَزَلی شدی ملکوت نابِ غزل شد و تو در آن عجب غزلی شدی خبری رسید و در آن خبر تو فقط امیر و علی شدی لِـتُـرابِ مَـقدَمِـکَ الفِـدا دل و جان عاشق ما علی بنشین دوباره رجز بخوان که زمان کف زدن آمده دَرِ قلعه‌ای که تو کنده ای ز هراس در سخن آمده بروید از سر راه او که امیر بت شکن آمده چه بد است عاقبت کسی که به جنگ تن به تن آمده «به سپاهیان و یلان بگو بدهند آب طلا علی» شده اند در مقابل تو همه شیرِ بی سر و یال و دُم همه گفته اند و شنیده ام که شدند«مُـعتَرِفٌ بِـکُـم» نگران آن همه مرکبم که فرار کرده و گشته گم دل بی قرار و هوایی‌ام شده رهسپار غدیر خُم به چهارده خُم مِی قسم احدی نرسیده تا علی اسَدُاللها، اُذُنُ اللها، به شب بلند عبادتت به کدام رتبه رسیده ای که خداست شاهد رُتْبَتَت به نجف رسیده مسافری که رسد به فیضی زیارتت به عنایتت به کرامتت به محبتت به شفاعتت تو بگو به غیر حریم تو به کجا رود به کجا علی؟ همه شب نشسته خیال تو سر راه من، سر راه من چه شود اگر که نگاه تو برسد شبی به نگاه من به دو چشم غرق خیانتم،
و توسل ویژۀ ولادت کریم اهل بیت امام‌ حسن مجتبی علیه السلام به نفس کربلایی حسین طاهری •✾• می نویسم جگرِ حیدر و زهرا آمد آفِتابِ سحر حیدر و زهرا آمد جلوه ای از هنرِ حیدر و زهرا آمد اولین تاجِ سرِ حیدر و زهرا آمد نیمۀ ماهِ خدا، قرصِ قمر پیدا شد روزه ام با رطب نام حسن جان وا شد چه جلال و جبروتی چه جمالی دارد گوشۀ لعلِ لبش وَه که چه خالی دارد برترین سِیّد دنیاست چه شالی دارد زینتِ دوش نبی سیر کمالی دارد مادرش فاطمه با خندۀ او می خندد دور بازوش علی حرز نجف می بندد کوری چَشمِ حسودان چقدر ماه شده یوسف از دیدن او معتکفِ چاه شده نقشِ انگشتری اش عِزَةُ لِلّه شده منکر صلحِ حسن کافر و گمراه شده تیغِ صلحش همه را از نفس انداخته است پسرِ عاص چُنین قافیه را باخته است عاشق از جلوۀ معشوق سخن می گوید از مِی و بوسه به پیمانه زدن می گوید یک نفر وقت مناجات به من می گوید: نیمه شب هر که الهی به حسن می گوید از دلِ عرش به او فاطمه گوید جانم شبِ وصل است و الهی به حسن می خوانم دستِ خالی نرود هرکه به او رو بزند نشده سائل او پَرسه به هر کو بزند پیش او حاتمِ طایی است که زانو بزند یا حسن گوید و پیوسته دَم از او بزند می نشاند همه را بر سرِ یک خوانِ نعیم چه می آید به حسن لفظِ کریم بنِ کریم در حدیث آمده که عقل مجسم حسن است نوۀ ارشد پیغمبر اکرم حسن است بازدَم نام حسین بن علی ، دَم حسن است حیدر بی مَثَل خط مقدم حسن است مجتبی در همه جا بازوی تدبیر علیست مرتضی شیرِ خداوند و حسن شیرِ علیست از لبِ او صد و ده کوزه عسل می ریزد آسمان پیشِ قدم هاش زُحل می ریزد از سر و روی حسن واژۀ یَل می ریزد به خدا کُرک و پَر اهل جمل می ریزد اگر او در وسطِ معرکه پا بگذارد نیزه چرخاندن او وَه که چه دیدن دارد بانی جنگ جمل داشت تماشا می کرد تیغ در دستِ حسن حلِّ معما می کرد رجز حیدری اش بود که غوغا می کرد روی لب های علی خنده شکوفا می کرد ناگهان از وسط معرکه این صوت آمد سر بِدزدید حسن نه مَلکُ الموت آمد به علی رفته که تیغِ سخنش برنده است مثل زهرا چقدر خطبۀ او کوبنده است این که در جنگ جمل زلزله ای افکنده است به گمانم دو سه تا قلعۀ خیبر کَنده است رجزش ولوله ای در دل صحرا انداخت نیزۀ او شترِ سُرخ جمل را انداخت عشقِ تو عاشق بی تاب عمل می آرد قمر روی تو مهتاب عمل می آرد خَم ابروی تو محراب عمل می آرد خاکِ پای تو زَر ناب عمل می آرد روزها ذکر من این است و همه شب سخنم شیعۀ حیدر و مدیون امام حسنم :محمد فردوسی