eitaa logo
ذاکرین آل الله
361 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2هزار ویدیو
446 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
آقا تورا چون حیدر کرار بردند در پیش چشم بچه های زار بردند تو آنهمه شاگرد داری پس کجایند! آقا چه شد آنشب تورا بی یار بردند؟ این اولین باری نبود اینطور رفتید آقا شمارا اینچنین بسیار بردند وقتی شما فرزند ابراهیم هستی قطعاً شمارا ازمیان نار بردند آنشب میان کوچه ها باگریه گفتی که عمه جان را هم سربازار بردند یاد رقیه کردی آنجاکه شمارا پای برهنه از میان خار بردند این ظاهر درهم خودش می گوید آقا حتما شمارا از سر اجبار بردند سخت است اما آخرش تابوتتان را آقاهزاران شیعه در انظار بردند 🔸شاعر:
جواد _الائمه_علیه_السلام به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاند جگرت سوخت و این؛ قلب رضا را سوزاند پشت این حجره در بسته چه گفتی تو مگر که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند عمر کوتاه تو پایان غم انگیزی داشت جگر تو جگر ثانیه ها را سوزاند بی حیا لحظه سختی که به تو آب نداد با چنین کار دل عرض و سما را سوزاند بس که در فکر رخ حضرت زهرا بودی داغ آن صورت مجروح شما را سوزاند گرچه مثل پدرت سوختی از زهر ولی مجتبائی شدنت آل عبا را سوزاند شیشه عمر تو را هلهله ها سنگ زدند این جوان بودن تو بود خدا را سوزاند طشت ها تا که به هم خورد خودت میدیدی خیزران روی لب خشک، حیا را سوزاند تا کبوتر به تو و صورت تو سایه فکند ماجرایی دل خون شهدا را سوزاند بعد غارت شدن جسم غریبی دشمن خیمه های حرم کرب و بلا را سوزاند
و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید رضا نریمانی •ೋ عمری برای داغ زهرا گریه کردی هر نیمه‌شب هم‌پای مولا گریه کردی در پای تو خاک بقیع ازاشک گِل شد وقتی که گفتی واحسینا گریه کردی اول برای زینب و داغ حسینش بعدش برای دست سقا گریه کردی یکبار دیدی که رباب از حال رفته صدمرتبه مانند دریا گریه کردی دیدی رقیه نیست جای او سکینه هربار که میگفت بابا گریه کردی خوب است که شام غریبان را ندیدی با روضه‌های خار صحرا گریه کردی حرف سه شعبه آمد و ازحال رفتی دیدی کسی می‌افتد از پا گریه کردی تشت طلا و خیزران را که ندیدی ابری شدی با حرف زنها، گریه کردی حرف کنیز آمد سکینه زود تب کرد لطمه زدی هی صورتت را، گریه کردی بی‌بی نبودی موی دختر بچه‌ها سوخت قدّ تمام سینه‌زنها گریه کردی شاعر : دیدی میری تشییع جنازۀ یه مادری، اگه ببینی خلوته میگی حتما پسر نداره .. چون روابط عمومی هر خانواده پسرای اون خونواده‌ن. فردا میخوان بدن حضرت ام البنین (س) رو تشییع کنن؛ کاش یکی از بچه‌های حضرت بود زیر تابوت مادرُ می‌گرفت .. بی‌بی جان! شما بچه نداشتین که زیر تابوت رو بگیرن، ولی من یه خانم دیگه رو سراغ دارم؛ پسرهاش بودن، شوهرش هم بود، اما تو دل شب غریبونه بدن رو تشییع کردن .. بی‌بی جان! بازم خوبه شما رو روز تشییع کردن، بازم خوبه کسی به شما جسارت نکرد، اما مادر مارو تو مدینه زدن .. سینه شکسته، پهلوشکسته، بازوشکسته .. یازهرا...‌ دیدی یه حرف میشنوی، میگی: نه! باورم نمیشه! اصلا! هیچ جوری! دروغه این حرفا... یا اگرم باور کنی، یعنی یقین پیدا کنی این حرف راسته، متحیر میشی .. میخوام چندتا صحنه از کربلا بگم که متحیر شدن؛ یکیش اینجا بود: اباعبدالله تا اومد بالای سر علی اکبرش؛ میگه "وَقَفَ مُتَحَیِّرا" (1) اول متحیر شد: نه، این بدن علی اکبر نیست. آخه علی اکبر من اینجوری نبوده، رشید بوده... صحنه دوم رو میخوام بگم: اون لحظه‌ای که بی‌بی زینب اومد تو گودال قتلگاه، خودشم بدن حسین رو نشناخت؛ اما تا اومد بیرون دید یکی میگه: "اُخَیَّ ، اِلَیَّ" تا اومد نشست کنار این بدن، روایت میگه سکینه اومد کنار عمه نشست: _عمه جان با کی حرف میزنی؟! گفت: مگه نمی‌شناسی این بدن باباته؟! گفت: نه؛ آخه بابای من اینجوری نبوده؛ چه‌جوری میگی این بدن بدن بابامه!؟ نه لباسی، نه سری... یه صحنه هم تو شام سراغ دارم؛ اون لحظه‌ای که زینب(س) دید داره با چوب خیزران به لب و دندان میزنه.(2) گفت: نه! اشتباه میکنی؛ این لب و دندان رو پیغمبر بوسیده... یه صحنه هم ام البنینه؛ بشیر که اومد خبر شهادت رو به ام‌البنین بده، عرضه داشت که چهار بچه‌ت رو کشتن، گفت فدای حسین. (3) یکی یکی نحوه شهادت‌ها رو گفت. تا رسید به عباس... (مادره دیگه، هی تو ذهنش مرور میکنه؛ اون سه تا بچه‌م راه داشته که بهشون نفوذ کنن، اما عباس رو من یکی قبول نمیکنم. چی شده عباسم؟!) خورده خورده گفت تا رسید اینجا که؛ ام‌البنین عمود به فرقش زدن. (هیچی نگفت.) تا حرفاش تموم شد، گفت: بشیر! من یه سؤالی ازت دارم؛چه‌جوری به عباس من نزدیک شدن؟ اصلا کسی جرئت نزدیک شدن به عباس رو نداره؛ چه‌جوری عمود به فرقش زدن؟ گفت: ام‌البنین، اول دست راستش رو انداختن، بعد دست چپش رو انداختن، بعد که دیگه دست نداشت دورش حلقه زدن، یه عده نامرد با نیزه، یه عده با شمشیر... اول میترسیدن بیان جلو، چون با چشماش همه رو فراری میداد. اما یه مرتبه اون نانجیب اومد جلو؛ گفت عباسی که میگن تویی!؟ گفت: نانجیب یه موقعی اومدی من دست به بدن ندارم. گفت: تو دست نداری ولی من دست دارم. این عمود رو بلند کرد، یهو عباس صدا زد: یازهرا... ((4) مقتل حضرت ابالفضل علیه السلام)) "ام‌البنین در کربلا نبودی، واویلا بر فرق عباست زدن عمودی، واویلا" حسین.... منابع: 1) بحار الأنوار، ج‏45، ص: 41 2)صدوق، امالی، ۱۴۰۳ق، مجلس ۳۱، ص۲۳۰. سید ابن طاووس، لهوف، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۳. یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۶۴. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۲-۱۳۳ 3) تنقیح المقال، ج ۳، ص ۷۰ منتهی الآمال، حاج شیخ عباس قمی، ص ۲۲۶ 4)بحار الأنوار، ج‏45، ص: 41
عمری برای داغ زهرا گریه کردی هرنیمه شب همپای مولا گریه کردی درپای تو خاک بقیع ازاشک گل شد وقتی که گفتی واحسینا گریه کردی اول برای زینب و داغ حسینش بعدش برای دست سقا گریه کردی یکبار دیدی که رباب از حال رفته صدبار مثل موج دریا گریه کردی دیدی رقیه نیست جای اوسکینه هربارکه میگفت بابا گریه کردی خوب است که شام غریبان راندیدی باروضه های خارصحراگریه کردی حرف سه شعبه آمدوازحال رفتی دیدی کسی می افتد از پا گریه کردی گرم عزای بچه های خود نبودی باگریه های زینب اما گریه کردی تشت طلاو خیزران را که ندیدی ابری شدی با حرف زنها گریه کردی حرف کنیز آمد سکینه زود تب کرد لطمه زدی هی صورتت را گریه کردی بی بی نبودی موی دختر بچه ها سوخت قد تمام سینه زنها گریه کردی 🔸شاعر: ==========================
آقا تو را چون حیدر کرار بردند در پیش چشم بچه های زار بردند تو آن همه شاگرد داری پس کجایند! آقا چه شد آن شب تو را بی یار بردند؟ این اولین باری نبود این طور رفتید آقا شما را این چنین بسیار بردند وقتی شما فرزند ابراهیم هستی قطعاً شما را از میان نار بردند آن شب میان کوچه ها با گریه گفتی که عمه جان را هم سرِ بازار بردند یاد رقیه کردی آن جا که شما را پای برهنه از میان خار بردند این ظاهرِ درهم خودش می گوید آقا حتماً شما را از سر اجبار بردند سخت است اما آخرش تابوتتان را آقا هزاران شیعه در انظار بردند
آقا تو را چون حیدر کرار بردند در پیش چشم بچه های زار بردند تو آن همه شاگرد داری پس کجایند! آقا چه شد آن شب تو را بی یار بردند؟ این اولین باری نبود این طور رفتید آقا شما را این چنین بسیار بردند وقتی شما فرزند ابراهیم هستی قطعاً شما را از میان نار بردند آن شب میان کوچه ها با گریه گفتی که عمه جان را هم سرِ بازار بردند یاد رقیه کردی آن جا که شما را پای برهنه از میان خار بردند این ظاهرِ درهم خودش می گوید آقا حتماً شما را از سر اجبار بردند سخت است اما آخرش تابوتتان را آقا هزاران شیعه در انظار بردند .
آقا تورا چون حیدر کرار بردند در پیش چشم بچه های زار بردند تو آنهمه شاگرد داری پس کجایند! آقا چه شد آنشب تورا بی یار بردند؟ این اولین باری نبود اینطور رفتید آقا شمارا اینچنین بسیار بردند وقتی شما فرزند ابراهیم هستی قطعاً شمارا ازمیان نار بردند آنشب میان کوچه ها باگریه گفتی که عمه جان را هم سربازار بردند یاد رقیه کردی آنجاکه شمارا پای برهنه از میان خار بردند این ظاهر درهم خودش می گوید آقا حتما شمارا از سر اجبار بردند سخت است اما آخرش تابوتتان را آقاهزاران شیعه در انظار بردند 🔸شاعر: ___
بسم الله الرحمن الرحيم فصل عزا و اشک دمادم تمام شد باز این چه شورش استُ چه ماتم تمام شد پیراهن سیاه دلم گریه می کند من زنده ام به گریه بر او، غم تمام شد در این دو ماه چشم من از باده خیس بود فصل عزای عالم و آدم تمام شد امسال هم بهار دل ما دو ماه بود دیگر بهار بیرق و پرچم تمام شد دیشب دلم گرفت، غرورم شکسته شد پرچم که رفت بارش نم نم تمام شد یادش بخیر روز دهم ناله ها زدیم دیشب به بعد خاطره هایم تمام شد یادم نمی رود دل خون سه ساله را سیلی که خورد گفت: سه سالم تمام شد وقتی کتیبه های دلم جمع می شوند یعنی زمان عفو گناهم تمام شد در پستوی دلم همه راجمع می کنم مشکی در آورید صفر هم تمام شد .
. علیه السلام ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ باز امشب مدینه - مهمون داره ماه می تابه امشب - از گهواره گل‌می باره - آره گل می باره - آره گل می باره ۲ این شهر مدینه / ست یا عرش برینه خنده رولبای / مرتضی می شینه امشب شب مادر شدن ام بنینه ۲ زیر قدمش - دراومده گل یاس به ناز قدم اون - مدینه بروبیاس کیه اونی که - تو این شبای قشنگ از آسمون و زمین - داره می بره حواس ابالفضل / چه اسمی داری ابالفضل / سر و سرداری ابالفضل / مث مولا میشی وقتی پرچم برمی داری 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ از شوق رسیدن - چشما دریاس امشب می خونم با - عشق و احساس جانم عباس - آقا جانم عباس - آقا جانم عباس از بس که شبیه / امیر مومنینه از صورت عباس / که بوسه می چینه مولا روی دستای خودش خودشو می بینه ۲ دل همه رو - داره می بره نگاش تاعکس آقام‌حسین‌ - می افته توی چشاش ازهمین حالا - تابازوشو می بینه داره پدرش علی - علم می سازه براش ابالفضل / نگاهت قنده ابالفضل / علی با خنده روبازوت / داره حرز یا فاطمه الزهرا می بنده 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ قد و قامت سقارو عشقه تو کل سرا سردارو عشقه یارو عشقه - علمدارو عشقه - علمدارو عشقه دردی و دوایی / سلطان سخایی تو از روز اول / اسطوره مایی فرماندهی کل قوای کربلایی۲ گره می خوره - تاابروی تو بهم نمی تونه یه نفر - بیاد طرف حرم تاکه توی دستای تو می ره بالا چه دلبری می کنه - چه دل می بره علم اباالفضل / خدایی مردی ابالفضل / چه طوفان کردی ابالفضل / می گی یا حیدر تو میدون می گردی .
|⇦•ماه دل‌آرا حسن.. و سرود ویژۀ ولادت کریم اهل بیت امام حسن علیه السلام به نفس حاج ابوذر بیوکافی•✾• ماه دل‌آرا حسن امام دنیا حسن هستی بی‌همتا حسن معنی دریا حسن اسم تو زیبا حسن مسیح عیسی حسن نم نم بارون حسن جونم فداتون حسن اسمتو قربون حسن عشق خدایی حسن صاحب مایی حسن تو مقتدایی حسن تو ابتدایی حسن تو انتهایی حسن داری فدایی حسن شاعر :
4_5771603127111257866.ogg
زمان: حجم: 1.23M
#⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ✅ جار زدن نداره بیچاره است اونی که امام حسن نداره هیچ جا وطن نمیشه کل عالم رو جمع کنن امام حسن نمیشه ماه روشن شبای دلم ای خاک تو انتهای دلم روزی نیست که اسمتو نبرم آقای دوشنبه های دلم بیا عطا رو ببین قبله ی ما رو ببین خیره شو تو چشم امام حسن خدا رو ببین همینکه تیغ حسن در اومد از تو غلاف به دست و پا افتادنه شترسوارو ببین ✅ اگه حرم نداره اما هیچکی مثل حسن کرم نداره به قدری دلنشینه کل عالم دور سفره ی امام حسن میشینه بانی سفره ی امام حسن ام البنینه تو سینم یه صحنِ جای دلم اسمت رو میگه صدای دلم روزی نیست که اسمتو نبرم آقای دوشنبه های دلم ته مرامه حسن علی الدوامه حسن من ایستاده میمیرم به احترام حسن تمام عزت من فقط همینه و بس علی امام من است و منم غلام حسن ✍
بسم الله الرحمن الرحيم فصل عزا و اشک دمادم تمام شد باز این چه شورش استُ چه ماتم تمام شد پیراهن سیاه دلم گریه می کند من زنده ام به گریه بر او، غم تمام شد در این دو ماه چشم من از باده خیس بود فصل عزای عالم و آدم تمام شد امسال هم بهار دل ما دو ماه بود دیگر بهار بیرق و پرچم تمام شد دیشب دلم گرفت، غرورم شکسته شد پرچم که رفت بارش نم نم تمام شد یادش بخیر روز دهم ناله ها زدیم دیشب به بعد خاطره هایم تمام شد یادم نمی رود دل خون سه ساله را سیلی که خورد گفت: سه سالم تمام شد وقتی کتیبه های دلم جمع می شوند یعنی زمان عفو گناهم تمام شد در پستوی دلم همه راجمع می کنم مشکی در آورید صفر هم تمام شد