اشعار ناب آئينے:
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
==========================
#حضرت_علی_اکبر
چیزی نمونده دیگه از خوش قد و بالای بابا
سیاهه دیگه بعده ازین تموم دنیای بابا
قد بابا تا میشه تا گل پسرش قد بکشه
داغ جوون شک نکنین یه روز بابارو میکشه
عمود چطور دلش اومد به روی فرق سر نشست ؟
بشکنه دست اونی که عصای دستمو شکست
نمیتونم کاری کنم برای جسم درهمش
الهی من کور میشدم تا اینجوری نبینمش
دلم میخواد بالاسرش بلندبلند گریه کنم
به پاره پاره پیکرش بلند بلند گریه کنم
به یوسفم چنگ میزدن ریز و درشت پیر و جوون
خودم دیدم کاکلشو میون دست این و اون
فقط نه من که مادرش تو خیمه ها رنگش پرید
وقتی شنید بالاسرش لشگر جراحه رسید
هر طرفو نگاه کنی پر از علی اکبره
علی اکبرم دیگه چندتا علی اصغره
جوونای اهل حرم همه باهم بیان کمک
نمیتونم که تنهایی جمعش کنم بیان کمک
چه ذره ذره کم شده کمک کنید جمعش کنم
چه ریخت و پاشی هم شده کمک کنید جمعش کنم
کمک کنید جمعش کنم میون صحرا نمونه
برید بگردید توی دشت چیزی ازش جا نمونه
مگه میشه یادم بره وداعشو دم حرم
جوون رعناشو چه طور برای لیلا ببرم
یکی که نه صدتا دارم نبی اکرم میارم
برای تشییع تنش عبا دارم کم میارم
🔸شاعر:
#علیرضا_خاکساری
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
==========================
#حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
بزن به چوبه محمل فلک کنون سر خود را
حسین راهى میدان نمود اکبر خود را
وداع کرد ولى هشت مرتبه که نفهمیم
چگونه آمد و آرام کرد خواهر خود را
چنان براى لقاء خدا ز خویش برون شد
به چشم هم زدنى ترک کرد محضر خود را
بپرس از همه گبریان, نظیر ندارد
که مسلمین بکشند این چنین پیمبر خود را
پدر محاسن خود را گرفته بود به دستش
پسر شنید صداى فغان مادر خود را
گمان کنم که اگر مانده بود, عمه سکینه
گرفته بود به بر, دختر برادر خود را
گمان کنم که اگر مانده بود, شاه شهیدان
ز نیزه پاره نمى دید گوش دختر خود را
کسى که زد سر او را به نیزه, جایزه اش را
گرفت و خرج پسرهاش کرد این زر خود را
سخن خالصه کنم, عرض روضه این دو سه خط است
حسین گفت که محکم کنید معجر خود را!
🔸شاعر:
#پیمان_طالبی
==========================
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#محاوره
نه دستى از تن سقا مىافتاد
نه اشك و آه و ناله كار ما بود
على اصغر ديگه گريه نمىكرد
اگه نهرى ميون خيمهها بود
كسى به اشكمون خنده نمىكرد
سرت سر به سر نيزه نمىذاشت
اگه بودى، ديگه بابا حسينم
عمود خيمهمون و برنمىداشت
به عمه زينب انقد سخت نمىگْذَشت
دلش رو غصه و ماتم نمىبرد
آره من خوب مىدونم عموجون
اگه بودى كسى سيلى نمىخورد
روى نىها نمىرفتى عزيزم
الان اين قدر دور از ما نبودى
كسى توو علقمه چشمت نمىزد
اگه تو اين همه زيبا نبودى
ولى افسوس داغ دورى تو
بايد روى دل تنگم بمونه
بابام ميگفت: حتما حكمتيه
خدا هر چى اراده كرده، اونه
سراغت رو كه از عمه ميگيرم
اونم ميگه تورو جايى نديده
تموم خاك و دنبال تو گشته
و هيچى غير زيبايى نديده!
✍ #پیمان_طالبی
#مرثیه_امام_حسن #مرثیه_امام_حسن_مجتبی
===========================
نَه اینکه حرف تو باشد نَه اینکه حرف من است
حسین گفتن ما از عنایت حسن است
یکی مدینه یکی کربلا به ظاهر، لیک
حکایت دو برادر، دو روح و یک بدن است
مدینه رفته که با مجتبی شود محشور
به کربلا برسد با حسین هموطن است
که گفته صلح به معنای ترس از جنگ است
که گفته رزم، توان یکی از این دو تن است
نه هر که لایق خونین بدن شدن بوده است
نه هر غریب سزاوار خون جگر شدن است
تفاوتی است میان رباب با جَعدِه
که فرق این دو برادر زِ فرق این دو زن است
گمان کنم به دلیل همین تفاوت نیز
میان این دو برادر غریبتر حسن است
اگر غلط نکنم من به احترام حسین
به روز حشر حسن هم شهید بی کفن است
🔸شاعر:
#پیمان_طالبی
=============================