2. از آن موقعی.mp3
2.99M
#روضه_حضرت_ام_البنین_س
#گریز_به_حضرت_اباالفضل_ع
#مرحوم_کوثری
از اون موقعی که این کاروان از مدینه بیرون آمد ، اُم البنین ( سلام الله علیها ) ، می آمد کنار قبرستان بقیع صدا میزد دیگه به من اُم البنین نگویید
دیگر مرا اُم البنین نخوانید
دیگر مرا به این سِمَت ندانید
من نبودم کربلا ،
ببینم با عباسم چکار کردند ؟
ولی برام خبر آوردن ،
دست هاشو از بدنش جدا کردند ..
. واویلا ...
چه موقعی رو این بی بیِ مُجلّله ،
در نظر داشت ؟
همان موقعی که « «لَمّا قُتِلَ الْعَبّاسُ بانَ الْانْکِسارُ فى وَجْهِ الْحُسَیْنِ »
در زیارت نامه اش بخوانیم : « أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ مَظْلُوماً » مظلوم شهید شدی
آقاجان ، ... چون در میدان شجاعت ،
اگه از یک طرف دشمن بیاد ،
دفاع برای شجاع خیلی آسانه ،
اما درباره اباالفضل داره : « وَ حَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ » ... از همه طرف حمله شد به اباالفضل ، ... یاالله ...
عرض کنم یا نکنم ، برادرها ، دیده اید آدم از بالای بلندی ،
بخواد رو زمین بیاید ،
باید این دستها رو جلوی صورت بگیره ، با صورت نیاد به روی زمین ، ... یاالله ...
ابالفضل که دست در بدن نداشت ، بمیرم ، یه وقت دیدند آقا با صورت ، به روی زمین ..
ای اهل حرم
میرو علمدار نیامد
علمدار نیامد ، علمدار نیامد
« حسین ... »
سقای حسین سید و سالار نیامد
علمدار نیامد ، علمدار نیامد
« حسین ... »
وَ قَتَلْ عَبَّاسْ ، وَ سَقَطَ الْعَبَّاسْ ، وَ سَقَطَ الْعَبَّاسْ ...