eitaa logo
ذاکرین آل الله
271 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
296 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
فاطمه (س) یک زن بود، آنچنان که اسلام می‌خواهد. مظهر یک دختر در برابر پدرش، مظهر یک همسر برابر شویش، مظهر یک مادر برابر فرزندانش و مظهر یک «زن مبارز و مسئول» در برابر زمان و سرنوشت جامعه اش. علی شریعتی
مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا به نفس حاج‌محمدرضا طاهری •✾• حضور سبز نگاهِ تو جان دهد ما را در این دیارِ غریبی امان دهد ما را ترنُّم سرِ گیسوی رفته بر بادت برای نغمه سُرایی زبان دهد ما را ببین چه زود زِ هجران تو شکسته شدیم کسی جفاست که نام جوان دهد ما را میان گریه زِ پروردگار میخواهیم هر آنچه تو بپسندی همان دهد ما را نگاه نافذ تو گر شبی بما افتد دلی به وسعت هفت آسمان دهد ما را اجازه از دلِ غمدیده ی تو می خواهیم که اِذن گریه به قدّی کمان دهد ما را دوباره چَشمه ی اشکم به جوش می آید صدای ناله ی مادر، به گوش می آید .
روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به نفس سید رضا نریمانی •✾• سرو خمیده.. زخمیه مظلومه ی سختی کشیده عمرتو کم شد.. از حالا باید بهت بگم شهیده صدات عوض شد.. بس که گریه کردی ای نفس بریده کاشکی لبخندِ تو برگرده به خونه کاشکی از دستت نیفته دیگه شونه کاش به موی زینبت گره نیفته آینه ات از لبِ پنجره نیفته کاشکی هیچ کسی داغِ عزیز نبینه دختری مادرشو مریض نبینه زهرای من، زهرای من شکستی ای دنیای من قلبت جواب کرد... اینا مرد خونه رو خونه خراب کرد دردات زیادن... این همه گریه فقط تنت رو آب کرد بشکنه دستی که توی این کوچه زن زدن رو باب کرد روزی که هر چی زدن پیش چشام بود روز همدستیه اون دوتا غلام بود روزی که مغیره با قنفذ شریک شد روزی که علی جلو همه کوچیک شد اون دوشنبه موقعه زهرا زدن بود روزِ مرگِ اول ابالحسن بود خانوم خونه... راه بیا باز با علی شونه به شونه تشنه نمونی پا به پای تو حسین تشنه نمونه از دستت افتادکاسه ی آب داره روضه میخونه زینبت خسته شد از کفن شمردن.. *این یکی مال مادره اینم مال باباست اینم مال حسنه، ....مادر جان! من اشتباه میشمرم؟...* زینبت خسته شداز کفن شمردن میگه چهارمی رو پس به کی سپردن چاره ای بجز راضی شدن نداره با خودش میگه حسین کفن نداره شایدم کفن به کربلا سپردن چاره ی کار و به بوریا سپردن قربون صدا زدنت خیلی بی هوا زدنت حالا روی چادرمه خاکِ دست و پا زدنت من سر قراراومدم توی نیزه زار اومدم از تو دل نَکندم حسین با خودم کنار اومدم تا چشمم کار میکنه نیزه نیزه،نیزه می بینم داره باتو چیکار میکنه نیزه نیزه نیزه می بینم گریه چشمامو تار میکنه نیزه نیزه نیزه می بینم کی دلش اومد بزنه،کی اومد لگدبزنه یه نفر یه حرفی به این شمر نابلد بزنه زندگی همینه حسین رسم دنیا اینه حسین کاشکی حال و روز تو رو مادرت نبینه حسین رو خاک داغِ کربلا..کشته کشته کشته می بینم مَن دَفَنه اَهلَ الغُری..کشته کشته کشته می بینم حتی بالای نیزه ها کشته کشته کشته می بینم با قدکمون اومدم عشق من بمون اومدم من فقط به عشق خودت بین خاک و خون اومدم من برم کجا چه کنم؟ بعد کربلا چه کنم؟ پیکر تو جا بمونه زیر نیزه ها چه کنم؟ از تشنگی دور و برو تیره تیره تیره می بینم این ساعتای آخرو تیره تیره تیره می بینم توی مقتل برادر و تیره تیره تیره می بینم ای حسین......! .
. 🕯سبک ایام فاطمیه حضرت زهرا سلام الله علیها و امام حسین علیه السلام بند🕯 با غبار،چادر تو،دلِ مرده،میشه زنده با نگاهِ،نافذ تو،پادشاهم،میشه بنده با دعای،تو همیشه،دست نوکر،پُرِ رزقه اینکه رزقِ،کل سالو،میگیریم از،مادر عشقه فاطمه جان فاطمه جان فاطمه جان مادر جان بند🕯🕯 بی قراره،بی قرارم،که قرارم،تویی مادر مطمئنم،منو تنها،نمیذاری،روز محشر در هوای،روضه ی تو،نفس من،میشه تازه یه نگاهه،فضه ی تو،از گنهکار،حر میسازه فاطمه جان فاطمه جان فاطمه جان مادر جان بند🕯🕯🕯امام حسین ع هر کی عشقِِ،تورو داره،هیچی والله،کم نداره هر کی دیده،کربلاتو،پای عشقت،موندگاره هر کی تربت،خورده کامش،شده شیرین،با دم تو دل هوایی،میشه ارباب،با نسیم و،پرچم تو فاطمه جان فاطمه جان فاطمه جان مادر جان 📗مناسبت:ایام فاطمیه اول ۱۴۰۲/۹/۵ 🎤با نوای گرم حاج غلام حسین مردانی .
حلّال جمیع مشکلات است حسین شوینده‌ی لوح سیئات است حسین ای شیعه! تو را چه غم ز طوفان بلا! جایی که سفینة النّجاة است حسین ✍مرحوم
. علیهاالسلام ای گهر دُرج حیا، فاطمه! فاطمه! یا فاطمه! یا فاطمه! جان من از مهر تو، لبریز شد دیده به یاد تو، گُهَرریز شد شمع‌صفت، مهر تو آموختم وز غم تو آب شدم، سوختم... رفتی و تاریک شده خانه‌‏ام با همه - جز یاد تو - بیگانه‌‏ام... خیز! که جان همه بر لب رسید این همه غم، ارث به زینب رسید!... خیز و، نماز شب خود را بخوان قصّۀ تاب و تب خود را بخوان ای که خدا نور یقین داده‌‏ات خود بنشین بر سر سجّاده‌‏ات ای به رهت دیدۀ بیدار ما کن قدمی رنجه به دیدار ما ای به سفر رفته! دل از ما مگیر سایۀ لطف از سر ما، وا مگیر من که نگه داشته‌‏ام پاس تو دوخته‌‏ام دیده به دستاس تو دوخته‌‏ام، با جگر سوخته دیده به دیوار و درِ سوخته بر دل من، جز اثر داغ نیست لالۀ بی‌داغ، در این باغ نیست! @navaye_asheghaan
آب شدم سوختم؛ زمینه.mp3
1.81M
🎙 نغمه پیشنهادی در قالب .
. علیهاالسلام ای آتش سینه، وای بر تو ای شهر مدینه، وای بر تو! ای دیده ببار خون، هماره ای ناله برآ ز دل، دوباره پاداش رسول، خوش ادا شد یک آیه ز کوثرش جدا شد آن آیه، دُر نهفته‌اش بود محسن، گل ناشکفته‌اش بود محسن که شد اوّلین فدایی در خطّ ولایت خدایی محسن که به سینه ماند آهش آغوش بتول قتلگاهش نایافته در جهان ولادت گردیده نصیب او شهادت گردیده خزان، بهار عترت غم آمده در دیار عترت تا چند نشسته‌اید خاموش؟ انگار که رفته‌اید از هوش غافل ز تمام دردهایید نامرد و، شبیه مردهایید خیزید، که دود رفته بالا بر چرخ، ز بیتِ حق تعالی دشمن به درِ سرای زهراست ای وای من این صدای زهراست!... 📝
اولین فدایی؛ زمینه.mp3
1.9M
🎙 نغمه پیشنهادی در قالب وزن: مفعولُ مفاعلن فعولن
چِقَدر خیر دیده‌ایم از محبّت حسین به روی شانه‌های ماست دست رحمت حسین زبانزدِ تمام عالم است مهربانی‌اش دل مرا که بُرده است این عطوفت حسین روایت است این که هر سحر فرشته می‌بَرد سلام صبحگاهی مرا به خدمت حسین شفیعِ روز محشر است، آجُرِ «حُسینیه» به این بهانه که در آن شده‌ست صحبت حسین چه بهتر است با وضو، میان روضه گریه کرد عبادت است گریه‌های بر مصیبت حسین رفیق! روضه‌خانه سنگرِ ولایت علی‌ست هزینه داده است شیعه پایِ هیئت حسین رضایت حسین باطناً رضایت خداست رضایت خداست باطناً رضایت حسین به یک نظر دلِ خراب را درست می‌کند خدا کند شویم شامل عنایت حسین نترس! ظرفیت برای حُر شدن هنوز هست رسول ترک، حُر شده است با هدایت حسین گناهکار تا دو قطره اشک، حِین روضه ریخت خدا هم از گناه او گذشت بابت حسین «حسین» بانی قبولِ توبه‌های «آدم» است همین هزار و چند ساله نیست قِدمَت حسین به گرد و خاک معجر سه ساله دخترش قسم برای درد‌های ما دواست تربت حسین * * به حشر هم قدم که می‌نَهَد هنوز بی سر است قیامتی‌ست لحظه‌ی ورودِ حضرتِ حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤یا حضرت مـــــادر 🖤 ▪️خبر از یک زن بیمار ▪️شود میمیرم ▪️مادری دست به دیوار ▪️شود میمیرم ▪️با زمین خوردن تو ▪️بال و پرم میریزد ▪️چادرت را نتکان ▪️عرش بهم میریزد |✨اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ|
فاطمه (س) یک زن بود، آنچنان که اسلام می‌خواهد. مظهر یک دختر در برابر پدرش، مظهر یک همسر برابر شویش، مظهر یک مادر برابر فرزندانش و مظهر یک «زن مبارز و مسئول» در برابر زمان و سرنوشت جامعه اش. علی شریعتی
شعر روضه حضرت زهرا سلام الله علیها زبان حال امیرالمؤمنین علیه السلام در کنار بستر السلام ای سوره کوثر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای یاس پیغمبر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای لاله ی پرپر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای بهترین مادر چطوری؟ بهتری؟ ای چراغ خانه ی حیدر چنین سو سو نزن پیش چشمان امیرالمؤمنین سو سو نزن چند وقتی هست اینجا هم نشین بستری مثل من لبریز از درد دل و درد سری گاه بهتر می شوی و گاه گاهی بدتری با علی حرفی بزن این روزهای آخری با صدای گریه ات هر بار هق هق می کنم خوب شو جان علی، با رفتنت دق می کنم چند وقتی هست که حال هوایت خوب نیست گریه کمتر کن گلم، گریه برایت خوب نیست باز حال بازوی مشکل گشایت خوب نیست فاطمه برخیز... حال بچه هایت خوب نیست باز با یک خنده ات این خانه را آباد کن حیدرت را از غم و رنج و محن آزاد کن فاطمه بی خوابیِ بسیار پیرت کرده است کنج بستر این تن تب دار پیرت کرده است آتش و میخ و در و دیوار پیرت کرده است تیزی و داغی آن مسمار پیرت کرده است هیچ کس باری ز روی شانه هایت برنداشت فاطمه ای کاش اصلا خانه ی ما در نداشت بس که اشک از دیده ی کم سو گرفتی فاطمه، چند روزی هست با غم خو گرفتی فاطمه زیر چادر دست بر پهلو گرفتی فاطمه از علی هم چند باری رو گرفتی فاطمه *زیر چادر دست بر پهلو بگیر اما بمان باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان* این غمِ همواره همراهت عذابم می دهد دردهای سخت و جانکاهت عذابم می دهد سرفه های گاه و بی گاهت عذابم می دهد این سیاهی بر روی ماهت عذابم می دهد چند روزی بیشتر مهمان این ویرانه باش باز هم نانی بپز، گرمای این کاشانه باش محور هر پنج تن، حال تو بهتر می شود ای به قربان تو من، حال تو بهتر می شود با حسین و با حسن، حال تو بهتر می شود پس نزن حرف از کفن، حال تو بهتر می شود استراحت کن عزیزم که تنت تب می کند کارهای خانه را امروز زینب می کند با دل سوزانِ تو هم سوختم هم ساختم با نفس های پر از آه تو هر دم ساختم من برای زخم هایت نیز مرهم ساختم تا نیفتد... درب را این بار محکم ساختم تو زمین خوردی علی افتاد از پا ناگهان جان حیدر راه اگر دارد بمانی، پس بمان بعدِ احمد حق تو انکار شد یا فاطمه غربت و غم بر سرت آوار شد یا فاطمه میخ در هم مایه ی آزار شد یا فاطمه "هرچه شد بین در و دیوار شد" یا فاطمه "خواستم یاری کنم اما نشد" زهرای من "بند غم از دست هایم وا نشد" زهرای من وحید محمدی
مناجات با امام زمان عج و گریز به روضه ی حضرت زهرا س رو به پیری می رود هر روز نوکر بیشتر گرد پیری می نشیند روی این سر بیشتر همت حی علی خیر العمل کمرنگ شد خیر در پرونده ام دارم ولی شر بیشتر آی آقای عزیز ما بیا برگرد که... دور از تو می شوم هر روز بدتر بیشتر از من این من را بگیر و چشم گریانم بده چون مقرب می شوم با دیده ی تر بیشتر دیرتر در وا کنی، بر من تفضّل کرده ای دوست دارم که بمانم پشت این در بیشتر یا عزیز الله ما را هم به زهرا وصل کن وصل کن ما را به قدر و نور و کوثر بیشتر هر کسی دارد ارادت به علیِ مرتضی پشت او بوده دعای خیر مادر بیشتر قدر زهرا را کسی نشناخت غیر از مرتضی قدر او معلوم می گردد به محشر بیشتر دلخوریم از اهل یثرب، از علی نشناس ها دلخوریم این روزها از کوچه،... از در بیشتر آتش اول چوب را سوزاند، اما فکر کن: عمدتا آتش اثر دارد به معجر بیشتر وحید محمدی
نور و کوثر نمی فهمیم ما قدر را آخر نمی فهمیم ما قدر زهرا را فقط حیدر شناخت یاس پرپر را نمی فهمیم ما ما فقط گریه بلد هستیم و بس روضه ی در را نمی فهمیم ما درد زهرا که فقط محسن نبود درد مادر را نمی فهمیم ما فضه می داند چه شد در آن میان حرف معجر را نمی فهمیم ما پیش چشم شوهرش او را زدند داغ حیدر را نمی فهمیم ما زخم ابرو را نمی دانیم ما درد آن سر را نمی فهمیم ما ناتوان در بین بستر نیمه جان زخم بستر را نمی فهمیم ما خانه ی بی مادر و بی تکیه گاه رنج دختر را نمی فهمیم ما ..... دختری که می رود تا روی تل حال خواهر را نمی فهمیم ما زخم سرخ کندی آن تیغ را بر روی حنجر نمی فهمیم ما تا قیامت روضه اش سربسته ماند جسم بی سر را نمی فهمیم ما خیمه ها غارت شد اما روضه ی کشف معجر را نمی فهمیم ما وحید محمدی
شعر روضه از زبان مولا در وداع با حضرت زهرا سلام الله علیها ای کوثر علی چِقَدَر زود می روی بال و پر علی چقدر زود می روی بعد از نبی دلم به تو خوش بود فاطمه هم سنگر علی چقدر زود می روی ای تکیه گاه زندگی حیدر غریب ای لشکر علی چقدر زود می روی شرمنده ی تو هستم و پهلوی زخمی ات ای یاور علی چقدر زود می روی دردت به سینه بود و به حیدر نگفتیش غم پرور علی چقدر زود می روی نه سال از علی تو بدی دیده ای مگر ای همسر علی چقدر زود می روی بد جور زندگی علی را به هم زدند ای دلبر علی چقدر زود می روی خیری که نیست بعد تو در زندگی من ای کوثر علی چقدر زود می روی وحید محمدی
چند روزی شده که مادر ما بیمار است بین بستر بدن بی رمقش تب دار است خواب در پلک ترش نیست، خودم دیدم که سر شب تا سحر از درد کمر بیدار است رنگ در چهره ندارد، به جز آن جای کبود روی زرد است و پر از غصه و حالش زار است در دعای سحرش روضه ی "عجل" دارد طاقتش طاق شده، منتظر دیدار است گر چه در بستر بی حالی خود افتاده مقتل مادر ما بین در و دیوار است فضه یک روز به بابای غریبم می گفت: "به روی سینه ی او ردی از آن مسمار است" سینه ام شد سپر شیر خدا، شکر خدا بر لبش، شکرِ چنین لطف، هزاران بار است آخر کار، در آن غسل علی می فهمد به روی بازوی او هم اثر آزار است وحید محمدی
آهسته اسباب سفر را جمع کردی آثار آن بی بال و پر را جمع کردی آن دستمالی که به سر می بست بی بی تصویرِ زردِ دردِ سر را جمع کردی تا که یتیمان یاد مادر کم بیفتند جز چادرِ او، بیشتر را جمع کردی بردی به ایوان و تکاندی چادرش را جا پایِ آن چندین نفر را جمع کردی دیوار را شستی به تنهایی علی جان خاکستر مانده زِ در را جمع کردی با تکه های چوبِ مانده از همان در نان پختی و اسبابِ شر را جمع کردی کج کرده ای یک یک سرِ مسمارها را از خانه اسباب خطر را جمع کردی وحید محمدی
حالا میان خانه اش کوثر ندارد تنهاست مولایم علی، یاور ندارد بی بال و پر مانده است حیدر، پر ندارد زهرا که رفته، زینبش مادر ندارد مولاست با طفلان بی حال و پریشان مولاست با یک قبر مخفی، چشم گریان دائم کنار بستر خالی نشسته چشمان بارانی خود را باز بسته هی روضه می خواند به یاد دست بسته با خاطرات کوچه پهلویش شکسته با چادر خاکی که بر روی سرش داشت زینب دوباره رنگ و بوی مادرش داشت حق علی را هیچ کس باور ندارد مولای عالم مانده و لشکر ندارد این خانه دیگر دست نان آور ندارد «دیگر حسین بن علی مادر ندارد» پروانه ای که پهلویش را در گرفته حالا از این خانه شبانه پر گرفته شب ها کنار قبر زهرای جوانش می سوخت از داغ جوان قد کمانش وقتی رمق می رفت او از زانوانش سر باز می کرد او تمام سوزِ جانش: زهرا چرا از حیدر خود رو گرفتی دیدم که دستت را روی پهلو گرفتی با من نگفتی غصه ی غصب فدک را با من نگفتی ضربه ی سخت کتک را شب ها حسن می خوابد اما با تب آخر در خواب می گوید: نزن سیلی به مادر بر خیز زهرا، بهر زینب مادری کن زهرا، حسین تشنه لب را یاوری کن برخیز تا این خانه را از نو بسازم برگرد تا کاشانه را نو بسازم کج می کنم بانو سرِ مسمارها را خود در میارم سنگِ این دیوارها را دیگر توان دیدنِ ماتم ندارم لولای در را رو به کوچه می گذارم انگار وقت رفتنم نزدیک گشته دنیا دوباره تیره و تاریک گشته نه سال بودی بهر تو کاری نکردم زهرا حلالم کن که باید بازگردم زهرا گمانم غرق تب بیدار گشته حالا حسینم تشنه لب بیدار گشته وحید محمدی
تفسیر آیه آیه کوثر تمام شد تجهیز و غسل سوره پرپر تمام شد خیلی زمان گرفت در آن نیمه های شب تا اینکه خون بال کبوتر تمام شد سلمان بیا دوباره بلندش کن از زمین وقت وداع طاقت حیدر تمام شد آن روز ها که مادر صورت کبودتان افتاده بود خسته به بستر تمام شد این شعر ها که روضه زهرا نمی شود تنها برای روضه بگو در تمام شد دختر ز داغ مادر خود پیر می شود مادر که رفت کار دو دختر تمام شد ایام خانه داری زینب شروع شد ایام بی قراری مادر تمام شد زینب رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر یک ماجرا به قافیه سر تمام شد زینب دوید جانب گودال و دید که ای وای کار حنجر و خنجر تمام شد وحید محمدی