eitaa logo
ذاکرین آل الله
284 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
312 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
و توسل به حضرت مسلم علیه السلام شب اول محرم به نفس سیدمهدی میرداماد •✾• *روضه شب اول شروع شد، امشب شب اولین فدایی حسینِ، میخوام اسم یه فدایی دیگه رو ببرم، دونفر اولین فدایی امام شدن ..‌قرآن میگه: "السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ" این دونفر السابقون السابقونن.... روضه ،روضۀ این دو نفره، هر دو نفر تنهایی چشیدن ، هر دو نفر غربت چشیدن، هر دو نفر رفتن در خونه هارو زدن اما کسی در رو وا نکرد، هر دو نفر پشت در بسته افتادن، هر دو نفر واسۀ خودشون گریه نکردن، هر دو نفر برا امامشون‌گریه کردن ..یه کلمه هایی توی روضه هر دو نفر مشترکه این کلمه ها خودش یه روضه است...... اولیش کوچه است، دومیش آتیشه.... سومیش تازیانه است ... یا صاحب الزمان! یه چیز دیگه ام تو‌روضه این دونفر مشترکه، تو‌ روضه این دونفر چند نفر ریختن سر یه نفر ... مدینه هم‌چند نفر ریختن سر یه مادر، میخوام‌بگم اگه ریختن سر مُسلم، مُسلم‌ مرد بود، شجاع بود، دلیر بود، فرمانده بود.. جنگجوبود، سردار بود، کسی بود جنگهای زیاد دیده بود، اگه ریختن سرش چهارتا زدن چهارتا خوردن، جنگه مَرد با مَرد.اما مادرِ ما یه خانم هجده ساله بود، مادر ما خانومی بود دفاع نداشت، مدافعی نداشت، مادر ما بارشیشه داشت، یکی نیومد بگه این خانوم نباید بین در و دیوار باشه ..‌ نانجیب تا فهمید فاطمه است خودش نوشته چند قدم اومدم‌ عقب، یا صاحب الزمان! وقتی مسلم تو‌خونۀ طوعه گیر افتاد فهمید خونه محاصره شده ریختن دور خونه، تا دید آتیش آوردن خونه محاصره شد، زد از خونه بیرون، میدونی چرا از خونه زد بیرون؟ فهمید یه زن تو خونه است .. گفت اینا مرد و زن نمیفهمن یادش افتاد .. گفت یه زن تو‌ مدینه تو‌خونه گیر کرد .. دیگه نمیخوام تکرار بشه... توی مدینه، نانجیب میگه برگشتم یادِ علی افتادم هرچی کینه داشتم چنان لگدی به در زدم .‌‌.... .
01 - Seyed Mehdi Mirdamad - Shabe 1 Moharram 1400.mp3
5.95M
↻ حاج آقا مرتضی تهرانی می‌گفتند: نزدیک به دو هزار نفر همراه امام حسین علیه‌السلام به کربلا می‌آیند ولی تنها سی ‌و هفت‌هشت نفر تا آخر باقی می‌مانند‌... تا آخر موندن خیلی سخته! .
روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه شبِ اول محرم به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• بگو حسین کجایی؟ بگو چه کار کنم؟ برای اینکه نیایی؛ بگو چکار کنم؟ به هر دری زدم اما نشد پیام دهم به دستِ بسته از اینجا به تو سلام دهم تمام شب سَرِ بازار راه رفتم من غریب و بی کس و بی یار راه رفتم من *مسلم آوراه بود توي اين كوچه ها، يه نفر نمي اومد در رو باز كنه، چند تا شباهت داره روضه ي حضرت مسلم به حضرت زهرا سلام الله عليها، مسلم اين آوارگي رو از حضرت زهرا به ارث برده بود، بي بي نيمه هاي شب مي اومد دَرِ خونه ي مهاجر و انصار رو ميزد، وقتي صاحب خونه ميگفت كيه؟ علي ميگفت: تو خودت رو معرفي كن، اگه من بگم علي هستم تا دَم در هم نميآيي... كوفه مسلم ميخواست بيعت برا حسين بگيره، فاطمه ميخواست مدينه بيعت برا علي بگيره...* اگر که نامه نوشتم: بیا حلالم کن نشد پیام رسانم؛ نیا... حلالم کن قسم به حولهٔ احرام تو امیرِ حرم تمام شهر به یکباره ریختند سرم *مسلم رو محاصره كردن، از هر طرف ميزدن، مسلم مردانه ميجنگيد، اما مدينه فاطمه بدونه هيچ سلاحي، چهل نفر دوره اش كردن، هر چي كمك ميخواست يه نفر نبود به دادش برسه...* «گرديده بود همدست قنفذ با مغيره او با غلافِ شمشير؛ او تازيانه ميزد» به دور بازوی من ریسمان که پیچیدند شبیه شهر مدینه بلند خندیدند بگو به خواهر خود کوفه با مدینه یکیست اگر اسیر شوی چادرِ تو هم خاکیست بگو که نیزهٔ کوفی شبیه مسمار است مسیر قافله آخر به سوی بازار است ز چشمِ بی ادبِ کوفیان خبرداری؟ خداکند که تو چادر اضافه برداری مسیر قافله را از عراق برگردان خداکند نشوی بین کوفه سرگردان سرم شکسته فدای سرت فقط برگرد قسم به بی کسی مادرت فقط برگرد خداکند که صدایم به کاروان برسد وگرنه زیورِ زنها به ساربان برسد * مسلم رو وقتي كه گرفتن، بردن درالاماره، قبل مرگش اجازه گرفت دو ركعت نماز بخونه، بعد از نماز، از همون بالاي دارالاماره دست رو سينه گذشت به سمتِ ابي عبدالله "السلام عليكَ يا اباعبدالله" يه نانجيبي گفت: به تو هم ميگن سفيرِ حسين؟ نماينده ي حسين؟ حالا موقع مرگ اينجور داري از ترس اشك ميريزي؟ گفت: نه! من برا خودم گريه نميكنم "أبْكِي لِلْحُسَيْنِ وَ آلِ الْحُسَيْن" گريه ي من برا حسين و بچه هاي حسينِ، داره شيرخواره ميآره كربلا، داره رقيه رو ميآره...* خبر رسید اگر مسلمت زدنیا رفت حمیده را بغلش کن بگو که بابا رفت بجای من پدری کن برای دخترمن خداکند که نبیند به نیزه ها سرمن قاسم نعمتی *وقتي خبر رو رسوندن به آقا كه مسلم به شهادت رسيده، ابي عبدالله خيلي گريه كرد، فرمود: بگيد دخترِ مسلم بياد، داييش ميشه حسين، دختر رو روي زانوش گذاشت، همه دارن اين صحنه رو ميبينن، مخصوصاً دختراي خودش دارن ميبينن، ديدن دست نوازش روي سرش داره ميكِشه، گذشت تا اينكه ظهر عاشورا از همه خداحافظي كرد ابي عبدالله، از اهلِ حرم، يه وقت ديد ذوالجناح حركت نميكنه، نگاه كرد ديد دخترش دستاي اسب رو گرفته، بابا! به جانِ خودت تا از اسب پياده نشي نميذارم بري... ابي عبدالله دخترش رو روي زانو گذاشت صدا زد:" لاَ تُحْرِقِى قَلْبِى" دلم رو نسوزون، اينجوري اشك نريز عزيزم، بذار برم ميدان، عرضه داشت: ميخواي بري برو بابا! اما يه شرطي دارم، بايد همون طوري كه دستِ نوازش و يتيمي به سر حميده كشيدي به سر دخترت هم بكشي، من كه ميدونم ديگه بر نمي گردي بابا!... مسلم لحظه هاي آخر طلبِ آب كرد، دندان شكسته و لب پاره پاره، هر چي آب رو بالا آوُرد ظرف آب خون آلود شد، تا سه مرتبه، نتونست آب بخوره، خوب به اربابش اقتدا كرد، اما برا مسلم آب آوُردن، اما حسين هر چي ميگفت: آه جگرم ميسوزه، آب هارو دورِ گودال رو زمين مي ريختن...حسين...* .
taheri_shab1-1_1401.mp3
5.71M
نام حسین علیه السلام را مشعل راهمان می کنیم تا در بیراهه های پرپیچ و خم گمراهی، گم نشویم
روضه و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه شبِ اول محرم به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• محرم اومده، داره صدا مياد گمونم اين صدا، از كربلا مياد صدايي كه داره، دلا ميبره شايد كه اين صدا، صدايِ مادره شايد هم اين صدا، از تنِ بي سره يه پاره حنجره، شايد يه خواهره كه توي قتلگاه، پيِ برادره داره ميگه: برادرم كجايي؟ اي كه به خون محاسنت خضابه گريه كنيد برا اون لبي كه تشنه ي ما بينِ دو نهرِ آبه پيرهنِ پارتو، تو عرش تكون ميدن شايد يه لحظه هم، سر و نشون ميدن فرشته ها همه لَاطِماتُ الْخُدُود فاطمه ميزنه به صورتِ كبود فرشته ها همه دست ميذارن رو سر به يادِ خواهرت ملائكه ديدن كه زخميِ هنوز پاهايِ دخترت حوريه لطمه ميزنه براتو ميگه برا چي بريدن لباتو جبرئيل هم ميگه ديدم چه جوري آتيش زدن با خيمه بچه هاتو .
taheri_shab1-2_1401.mp3
2.18M
ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﮐﻤﭙﺎﻧﯽ رحمه الله ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﻣﻘﯿﺪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﭘﺎﯼ ﺳﻤﺎﻭﺭ ﺑﻨﺸﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﺭﺍ ﺟﻔﺖ ﮐﻨﻨﺪ
پایانی وتوسل به باب الحوائج مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم به نفس سیدمهدی میرداماد •✾• دلواپسم برای النگوی دخترش دلواپسِ ربودن انگشترِ حسین سَرم رو شکستن فدا سرت اینا نقشه دارن برا سَرت می ترسم‌ که رو نیزه ها سرت قرآن بخونه میترسم بازم‌ مثل مادرت بلند شه یه دستی رو دخترت همه ترسم از اینه خواهرت غریب بمونه فرقی نمی کنه تو‌ کوفه مرد و زن دیدم با این چِشام اینا غریب کُشن گودال میکنن، آتیش میزنن حتی زَناشونَم از دور میزنن *همه ی اصحاب نگران بودن، نگرانی فقط برا امام بود این‌ جمله خیلی تکرار شد"أوصیکَ بِهذا الغریب" داشت دست و پا میزد نمی گفت: خودم‌، زن وبچه ام، اهل و عیالم ،میگفت این آقا غریب نمونه.. امام رضا فرمود: جدّ ما هم‌ نگران بود"قُتِلَ مَکروبا" اما نگرانی امام با اصحاب فرق داشت. اصحاب نگرانِ حسین بودن اما حسین نگران زن و بچه اش بود امام زمان تو‌ ناحیه میگه: "تُدیرُ طَرفاً خَفیّاً الی رَحلِکَ و بیتِکَ" دید دارن به خیمه هاش حمله می کنن... یه نگاه کرد صدا زد من زنده ام کار من رو‌ تموم‌ کنید." أنَا أُقاتِلوکُم‌ وَ أنْتُم‌ تُقاتِلونَنی" من با شما می‌جنگم، شما با من می جنگید با زن وبچه ام‌ چیکار دارید؟ من هنوز زنده ام ... نانجیب گفت‌: حسین راست میگه بیاین اول کار خودش رو‌تموم‌ کنیم‌ اومدن سراغ ابی عبدالله. اما مدینه باباش علی ایستاده بود دید فاطمه اش رو‌ تو‌ کوچه ها مغیره یه طرف، قنفذ یه طرف دور فاطمه اش رو گرفتن یه جوری زدن زهرارو، چشماش دیگه تا آخر عمرش درست ندید...آخ مادر ... .
Seyed Mehdi Mirdamad - Muharram 1401 Shab 1 - 1.mp3
8.22M
ماجراى حسین‌بن‌على(ع)، حقیقتاً موتور حرکت قرون اسلامى در جهت تفکرات صحیح اسلامى بوده است. بیانات مقام‌معظم رهبری ۱۳۷۰/۰۴/۲۰ .
|⇦•سلام آقا دلم خیلی گرفته.... مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا و باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾• السَّلامُ عَلَیْكَ یَا صَاحِبَ الْعَصْرِ وَالْزَّمَان .. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللّٰهِ فِي أَرْضِهِ،سَلامٌ عَلَىٰ آلِ يس، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا داعِيَ اللّٰهِ وَرَبَّانِيَّ آياتِهِ اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً... سلام آقا دلم خیلی گرفته یه دنیا بغضِ سنگین، دارم امشب می‌دونم که شما هم داغ‌ داری پریشونی مثل احوالِ زینب سَلامت می‌کنم ای مهربونم عزیزِ من صدامو داری آقا؟ به امیّد جواب این‌ جا نشستم می‌دونم که هوامو داری آقا سلام ای دلبر صحرا نشینم دلت خونه برا اولاد زهرا سلام ای داغ‌دار جسمِ بی‌سر که عُریان مونده روی خاکِ صحرا یه ساله فکر و ذکر ما همین بود مُحرم شِه با هم روضه بگیریم یه ساله روز و شب‌‌ها رو شُمردیم الهی که شبِ سوم بمیریم *الان پیراهن خونین ابی عبدالله تو عرش آویزانه...همه ملائکه هم امشب دور این پیراهن هروله میکنن به صورت میزنن، هی میگن حسین..* مُحرم شد شما هم گریه دارید خدا صبرت بده دورت بگردم می‌دونستم اگه امشب کجایی خودم اشکِ چشاتو پاک می‌کردم کجایی تو کدوم خیمه نشستی کجا گریونِ داغِ کربلایی؟! ما واسه جدّتون روضه گرفتیم میشه تو مجلس ما هم بیایی؟ الهی قربون پیرهن سیاهت بمیرم واسه اون اشکای چِشمت شدم بدجور اسیرِ خشک‌ سالی چِشامو تَر کُن از دریای چشمت بدم اما به من هم اِذن دادی برا جَدِّ شما مشکی بپوشم آخه من لایق این حرفا نیستم شما پرچم گذاشتین روی دوشم من آلوده ام بیا پاکم کن اول ببین بار گناه آوردُم امشب امیدم رو به این یک ماه بستم قدر یک‌ سال آه آوردم امشب حسین آواره‌ی صحرا شد ای وای مگه می‌شه که ما آروم بگیریم شما که روضه رو با چِشم دیدی بیا روضه بخون تا ما بمیریم بمیرم که شما دیدی چه‌ جوری با یه نیزه زمین زد آسمون رو خدا صبرت بده تو این مصیبت به قتل صَبر کشتن جَدّتون رو سرِ فرصت حسینو دوره کردن یکی نیزه یکی با سنگ می‌زد به موهایی که زهرا شونه می‌زد سَنان با دست خونی چنگ می‌زد *مسلم ابن عقیل خیلی غریبه ..تا به خودش اومد دید نامه نوشته آقا بیا. ولی دیگه دیر شده نمی تونه خبر بده..فلذا با خودش زمزمه میکرد. میدونید چی میگفت.‌‌...* این‌جا هزار حرمله در انتظار توست آقا برای آمدنت کم ‌شتاب کن رحمی به روز من، نه! به روزِ رقیه کن فکری به حال من، نه! به حالِ رباب کن رحمی نمی‌کنند عزیزم به هیچ‌کس حتی به تشنه‌ای که فقط شیرخواره است در کوفه‌ای که وعده‌ی ثبات مردمش تنها برای دخترکان گوشواره است *از همین الان دارم زمزمه هاش رو‌ میشنوم، دارن به زناشون قول میدن، دارن به بچه ها شون قول میدن، اجازه بدید ما بریم کربلا براتون سوغات میاریم..دست سر دخترش میکشه...میگه بابا! گوشواره برات بیارم؟ شنیدم حسین داره با بچه هاش میاد.. اون یکی میگه بابا! گردن بند میخوای؟ اون یکی میگه خلخلال میخوای؟...* این‌جا نیا، که آخر سر چِشم می‌زنند این‌ چِشم‌ها به قامت آب‌آورت حسین این دست‌ها که دیده‌اند از کینه می‌بُرند انگشت را به خاطر انگشترت حسین .
روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾• همچین‌ که مسلم رو‌ بردن بالای دارالاماره یه نگاهی از بالای دارالاماره به سمت صحرا کرد و گفت....* برگرد جان من که نبینی زِ با‌م‌ها آتش کشیده‌اند سر و دست و شانه را یا از فراز نیزه نبینی که می‌زنند بر پیکرِ سه‌ساله‌ی تو تازیانه را می‌ترسم از دَمی که بیایند دختران با گونه‌های زخمی و نیلوفری، نیا این شهر بی‌حیاست به جانِ سکینه‌ات می‌ترسم از حرامی‌ و بی‌معجری، نیا برا مسلم این غم خیلی بده که اون دستی که بهش سیلی زده به استقبال زینب اومده، دلش خونه تا اون نامرد دستشو بست گفت: حسین جان! خواهرت رو برگردون سیلی که خورد ناله زد گفت: دخترت رو برگردون تشنه موند و گفت: رباب و اصغرت رو برگردون اینا از آلِ علی بیزارن داغِ علی، رو دلت می‌ذارن خولی و شمر و سَنانِ مَلعون نقشه برای سر تو دارن شنیده مسلم درد حیدرو خودش زود رفت وا کرد اون دَرو نزد هیچ‌کس پشت در طوعه رو، بمیرم من! حمله کردن مردِ جنگِ کم نیاورد رو به روی اون لشکر اما مسلم رو زمین زد یاد اون روزِ حیدر اون روزی که تو مدینه، حیدرو کشت میخِ در غربت حیدر که مادَرو کشت سیلی به مادر زد حیدَرو کشت تیر سه‌شعبه، میخ دره که علی و زهرا و بچه رو کشت خبرِ مسلم اومد محضرش تا که گفتن چی اومد به سرش حسین پرسید از حالِ دخترش، بمیرم من! گریه کرد و شد فراموش داغِ بابا روی پای ثارَاللّه من بمیرم! واسه حالِ دخترای ثاراللّه گریه کردن، سیلی خوردن، تو عزای ثاراللّه چی بگم از این رسم زمونه غمِ رقیه دل می‌سوزونه یتیم ارباب مونده و رسمِ یتیم‌ نوازی با تازیونه ای حسین...ای حسین.... *آقا! همین شب اولی اربعین ما رو‌ یادت نره..هرکی کربلا میخواد همین شب اول بگه ...ای حسین ...* .
narimani_shab1_1401.mp3
10.82M
↻ آنتوان بارا (دانشمند مسیحی سوری): اگر بگویم حسین (ع) چراغ اسلام است کم گفته ام، اگر بگویم که او زره اسلام است کم گفته ام، بهترین جمله ای که می توانم بگویم این است که او وجدان تمام ادیان در تمام تاریخ است. .
قسمت_اول و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها شبِ اول محرم به نفس حاج میثم مطیعی •✾• السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللّٰهِ، السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا أُمِّ السِّبْطَین الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ،.السَّلامُ عَلَيْكِ یَا فاطِمَةُ الزَّهْراء... بی بی سلام، ماه محرم شروع شد بازاین چه شورش است و چه ماتم شروع شد شکست عهد من و گفت: هر چه بود گذشت به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت سر زهرا رو به دامن گرفت...صدا زد: "یا فاطِمَه! يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ..فَلَم تُکَلِّمُه"جوابش رو نداد...چشا رو باز نکرد..."یا بِنتَ مَن حَمَلَ الزَّکاتْ بِطَرفِی الرِّدائه،فَلَمْ تُکَلِّمُه..."جواب نداد...یه وقت صدا زد:"یا فاطِمَه! کَلِّمینی؛فَأَنا اِبنُ عَمِّکَ علی..."من علیِ مظلومم..." فَفَتَحَت عَینَیها.."چشما رو باز کرد..."وَ بَکَت وَ بَکی..." *مدینه ،بعضی حاجی ها گریه می کردند،این جور می گفتند:مادر! اگه پا روی قبرت گذاشتم و نفهمیدم،من رو ببخش...اگه دارم مدینه راه میرم، پا روی تربتت میگذارم،بی ادبی میشه،من رو ببخش...* زهرای من! خورشیدِ خانه ی من! بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت... *یه وقت بچه هاش رو صدا کرد،گفت بلند بشید،الان مردم مدینه بیدار میشن...این دو سه تا بچه دور و برش می دویدند... اومد وارد کوچه بنی هاشم شد... ↫