.
#نوحه
#شب_سیزدهم_محرم
یا ثارَالله وَبنَ ثارِه
ای پیکرِ پاره پاره
ای کشتهی بیسرِمن، ای بیکفن
حسینمن، حسینمن، حسینمن
ای یادگار مادرم
آیا تویی برادرم
تاجِ سرم، ای امامِ پاره بدن
حسینمن، حسینمن، حسینمن
جای سالم نمانده بر
این گلوی خورده خنجر
بر این حنجر، مانده جای پای دشمن
حسینمن، حسینمن، حسینمن
#خروج_از_کربلا
#عبور_از_قتلگاه
تیر ۱۴۰۳/محرم ۱۴۴۶
#محمود_ژولیده ✍
#شب_دوازدهم_محرم
.👇
@navaye_asheghaan
شمر اگه بره، سنان نمیگذره
تو قتلگاه تو، زمان نمیگذره
حتی ازت دمِ اذان نمیگذره
تو قتلگاه تو، زمان نمیگذره
غروب شد، خورشید نشست
شمر ولی از تنت پا نشد ..
اذان شد، نمازش رو بست
راهِ حلقت ولی وا نشد ..
یک زن تنهام چطور
شمرُ ازت جدا کنم ؟!
پاشو اذونِ مغربِ
من به کی اقتدا کنم ؟!
نیزه رو نیزه ..
آب از سرت گذشت، آب از سرم گذشت
با مرکب از روی تنت برادرم گذشت ..
آب از سرت گذشت، آب از سرم گذشت
خودم دیدم چیا به مادرم گذشت ..
خلاصه ، راحت شدی
من بمیرم بهت سخت گرفت
میدونم این نصف روز
قدر یک عمر ازت وقت گرفت
نزار جلو نامحرما تو رو بلند صدا کنم
پاشو اذونِ مغربِ من به کی اقتدا کنم
لب گودال، مادر افتاده
ته گودال یک سر افتاده
مادر افتاده ..
خواهر افتاده ..
دختر افتاده ..
از روی نیزه، یک سر افتاده
از روی نیزه، اکبر افتاده
مادر افتاده ..
خواهر افتاده ..
دختر افتاده
روضه وتوسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام به نفسِ حاج محمود کریمی •✾•
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجهٔ بحار
خون شفق ز پنجه ی خورشید میچکد
از بس گلوی تشنه لبان را دهد فشار
روزگار در چاه سرنگون فکنَد ماهِ مصر را
یعقوب را سفید کند چشم انتظار
پور ابوتراب جگر گوشه ی رسول
طفلی که بود گیسوی پیغمبرش مهار
*بچه ی خردسال رو وقتی بغلش میکنی برای اینکه خودشو نگه داره موی شما رو میگیره..*
روزی که پا به دایره ی کربلا نهاد
بشنو چه ها کشید ز چرخ ستم شعار
از زخم تیر بر بدن نازنین او
صد روزن از بهشت برین گشت آشکار
اول(تنها) لبی که بوسه گهِ جبرئیل بود
بی آب شد ز سنگدلی های روزگار
رنگین ز خون شده است ز بی رویی سپهر
رویی که میگذاشت بر او مصطفی عُذار
طفلی که ناقة الله او بود مصطفی
خصم سیاه دل شده بر سینه اش سوار
*و الشمر جالس علی صدره، الان دارن از کربلا میرن اما از دیروز تا حالا بدن رو زمينه..*
عیسی در آسمان چهارم گرفت گوش
پیچید بس که نوحه در این نیلگون حصار
نتوان سپهر را به سرانگشت برگرفت
چون نیزه برگرفت سر آن بزرگوار
از بس که طائران هوا خون گریستند
از ماتم تو روی زمین گشت لاله زار
خضر و مسیح را به نفس زنده میکند
آنها که در رکاب تو کردند جان نثار
چون خاک کربلا نشود سجده گاه عرش
خون حسین ریخت بر آن خاک مُشکبار
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
جمعی که پاسِ محمل شان داشت جبرئیل
گشتند بی امانی و محمل شترسوار
آن خیمه ای که گیسوی حورش طناب بود
شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار
*امام شما رو امروز یه جوری سوار ناقه ی عریان کردن، شبِ امام سجاده، زمان حرکت آلُ الله از کربلاست، یک زن و این همه زن و بچه، امان از دل زینب.. همه رو سوار کرد، تا اومدن جلو خانم یه تَشر حیدری زد کنار برید خودم سوار میکنم همه رو، دونه دونه ناقه ها رو مینشوند، سوار میکرد، بلند میشدن، با دست بسته هم سوار میشدن... آخرین نفر موند، فقط خانم زینب موند و رباب، اصلا دیگه روضه عاشورایی نیست، فقط ناله ست، چون دیگه خود بچه ها هم رمق ندارن، سینه زن ها هم رمق ندارن، دیروز بود همه مویه میکردن و موی میکَندن، الان انقده بچه ها کتک خوردن...حسین....
.
4_6023665871426162858(1).mp3
19.17M
|↻
چون خاک کربلا نشود سجده گاه عرش
خون حسین ریخت بر آن خاک مُشکبار
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
.
روضه وتوسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام
به نفسِ حاج محمد رضا طاهری •✾•
بسم الله الرحمن الرحیم
*گفت خشکسالیِ در مدینه بود، مردم اومده بودن برا دعا، نماز استثغا؛دیدم میون این مردم یه غلام سیاهی راهشو جدا کرد از هیبت این غلام ناخواسته دنبالش رفتم. دیدم رفت یه گوشه ای به تنهایی دستشو بالا آورد و شروع کرد دعا کردن. تو نخ این غلام سیاهه بودم، یه مرتبه دیدم باران رحمت الهی نازل شد. گفتم دعای این بود؟ با دعای این؟ من ببینم این کجا میره!
اومد بره منم دنبالش راه افتادم. تو کوچه پس کوچه های مدینه دیدم اومد تو کوچه بنی هاشم. شک کرده بودم اما دنبالش رفتم به یقین برسم. دیدم وارد خونهٔ امام سجاد شد. گفتم بله غلام این خونه بایدم اینطوری دست به دعا برداره خدا باران رحمتشو نازل کنه..یه جاهایی تو این روایت هم لطیفه هم آدم دلش می سوزه. میگه فرداش رفتم درِ خونه آقام زین العابدین علیه السلام در زدم. آقا با محبت باهام برخورد کرد.گفتم آقاجان یه درخواستی ازت دارم. حضرت فرمود: بخواه. گفتم: آقا یه غلامی داری میخوام ازت بخرم. با هر قیمتی که شما بگی. حضرت فرمود چرا بخریش؟ ما اون غلامو به شما هدیه کردیم. کی هست؟ هی یک به یک غلاما رو آوردن. گفتم نه این نیست. دوباره آوردن نه اینم نیست. آقا فرمود: دیگه کسی نمونده. آقا فقط یه نفر هست. به اسب ها رسیدگی میکنه. اونجا هم می خوابه. حضرت فرمود: اونم بیارید شاید اونه. تا اومد دیدش گفت آقا خودشه. حضرت فرمود: دیگه از این به بعد غلام ایشون هستی. برو خونهٔ ایشون. یه مرتبه غلامه زد زیر گریه. گفت: آقا چه کردم که داری منو از در خونت دور میکنی؟ چه غلطی کردم؟ حضرت فرمود:غلام! کاری نکردی. این دوست ما چشمش تو رو گرفته. رو کرد به اون به التماس گفت: من چه کردم که داری منو از آقام جدا میکنی؟ گفتم عزیزم گریه نکن! من تو رو برا کار نمی برم. میخوام ببرمت خونه ام، من غلامیتو بکنم! حالا بگو چی شده؟ گفت: من دیدم که تو رفتی مناجات کردی. خدا به دعای تو باران رحمتو نازل کرد. میخوام بیای برکت خونمون بشی. گفت آ خدا! این راز بین من و تو بود دیگه نمیخوام زنده بمونم. میگن همه دور و بریای حضرت. غلاما، خود آقا امام سجادم شروع کردن گریه کردن. این مَردَ هم پشیمون شد رفت. تو راهم گریه کرد گفت عجب کاری کردم. هنوز به خونه اش نرسیده بود پیک امام سجاد رفت دنبالش. فلانی رفیقت از دنیا رفت. اگه میخوای، تشییع جنازه اش خودتو برسون. اینجا که میرسیم باید به آقامون اینطور عرضه بداریم...*
من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند
خدا هر آنچه کند از توأم جدا نکند
ادامه روضه
👇👇👇👇
تمام عمر خود، آزار دیدم
جهان را بر سرم آوار دیدم
*میخوای گریه کنی باید برا اینا گریه کنی:
عزیزان خدا را خوار دیدم
میان مجلس اغیار دیدم
چهل منزل که نه، عمری حزینم
چهل سال است من چله نشینم
شبانه روز، یاد اربعینم
همیشه چشم خود، پُربار دیدم
* آقاجانم! امشب شما روضه بخون ما پا به پات گریه کنیم...*
شده اشکم روان، با که بگویم
غمِ هفت آسمان با که بگویم
از این داغ گران با که بگویم
حرم را بر سرِ بازار دیدم
الهی که زنی مضطر نمانَد
میان کوچه، بی یاور نماند
اگر هم ماند، بی معجر نماند
خودم این درد را ناچار دیدم
از این غصه گریبان می دهم چاک
میان خنده های قوم ناپاک
عقیله عمه ام را بر روی خاک...
به زیر کعب نی، بسیار دیدم
نرفت از تن، نشانِ سلسله... نه!
نرفت از گوش، صوتِ هلهله... نه!
نرفت از خاطر من، حرمله... نه!
از آن ملعون غمی دشوار دیدم
به روی سینه ی بابا دویدند
تنش را سمت گودالی کشیدند
سرش را با چه زجری می بریدند
خودم دیدم اگر ناچار دیدم
#شاعر: محمد جواد شیرازی
* گفت برم آقامو خوشحال کنم. از کوفه با شتاب خودشو رسوند مدینه. گفتم برم پهلو آقا اگر اینو بگم حضرت لباس عزا رو از تن بیرون میکنه. آقاجان! چشمت روشن! مختار قیام کرده. قتله باباتو، همه رو به سزای اعمال شون رسونده. یک به یک گفتم. شمر رو گفتم، همه رو گفتم. دیدم آقا شروع کرد گریه کردن. گفتم آقا! خوشحال نشدی؟ گفت: خدا رحمت کنه مختارو. من یه سوال دارم ازت، به من بگو آیا حرمله رو هم گرفته؟ گفتم آقا این همه رو گفتم. چطور این نانجیب؟فرمود: نمیدونی چه دلی از ما سوزوند. آخه مگه شیرخواره چقد آب میخوره؟نذاشتن حرف بابام تموم شه! این نانجیب جیگر بابامو آتیش زد.... ای حسین...*
روضه خانگی - امام سجاد(ع) - 1876(1).mp3
11.52M
تمام عمر خود، آزار دیدم
جهان را بر سرم آوار دیدم
عزیزان خدا را خوار دیدم
میان مجلس اغیار دیدم
4_723784306719286900.mp3
8.07M
سه پنج روزه که بوی گل نیومد؛ یار…
صدای چهچهِ بلبل نیومد
روید از باغبانِ گل بپرسید؛ یار…
چرا بلبل به صیدِ گل نیومد؟
روید از باغبانِ گل بپرسید؛ یار…
چرا بلبل به صیدِ گل نیومد؟
گلی که خود بِدادم پیچ و تابش
به اشکِ دیدگانم دادم آبش
به درگاه الهی کی روا بی
گل از موُ دیگری گیرد گلابش؟
ز گلبن چید گلچینی گلی را؛ یار…
شنید از پی، صدای بلبلی را
تو خوشبختی… گلی چیدی و رفتی، یار
ندانستی که آزردی دلی را…
بی ته گلشن؛ چون زندونه به چشمام… یار…
گلستون؛ آذرستونه به چشمام! یار….
بی ته آرام و عمر و زندگونیم یار
همه خوابه پریشونه به چشمام…
بی ته آرام و عمر و زندگونیم یار
همه خوابه پریشونه به چشمام…
غمِ عشقت، بیابون پرورم کرد… یار…
هوای بخت؛ بی بال و پرم کرد
به موُ گفتی؛ صبوری کن صبوری، یار…
صبوری؛ طرفه خاکی بر سرم کرد
◾روضه دفتری امام سجاد(ع)◾
👈🏻تایپ و ارسال: علیمحمدی✍🏻
(السلام علیکَ یا علی بن الحسین یا زین العابدین یابن رسول الله)
دل سودا زده ام ناله و فریاد کند
هر زمان یادِ غم سید سجاد کند
بی گمان اشک بِه رخساره بریزد ازچشم
هر که یادی زِ گرفتاری آن راد کند
بجز از شمر ستمگر نشنیدم دگری
با تنِ خسته کسی اینهمه بیداد کند
خون ببارد زِ غمِ مرگ پدر در همه عمر
چونکه از واقعه ی کربُبلا یاد کند
◾دلها رو ببریم مدینه، آی عاشقان اهلبیت امروز شهادت آقا امام سجاده ، قربون قبری که نه گنبد داره و نه بارگاهی، قربون قبر خاکیت برم آقاجان ، امشب از چشمات بخواه برا اون آقایی اشک بریزه که تو کربلا خیلی عذاب کشید، همون آقایی که همه چیز رو با چشمان می دید ولی نمی تونست کاری انجام بده ، برا اون آقایی ناله بزن که تا چشمش به طفل صغیری می افتاد گریه میکرد ، آب می آوردند وضو بگیره گریه میکرد، اگر گوسفندی ذبح میکردند گریه میکرد می فرمود آیا آبش دادید یا نه، آنقدر گریه میکرد که اطرافیان هم به گریه می افتادن
فراوان هر کجا او گریه میکرد
به هر موقع به هر دم گریه میکرد
میان خانه مولا گریه میکرد
چو میدید آب مولا گریه میکرد
کنار گاهواره گریه میکرد
برای شیر خواره گریه میکرد
قربون گریه هات بشم من😭😭😭همه ی صحنه های دلخراشو امام سجاد دیده بود، قتلگاه رو دید، بدنهای غرقِ به خون عزیزانشو دید، خیمه های سوخته رو دید، کوفه رو دید، زخم زبان شامیان رو شنید، آنقدر در شام به اهلبیت سخت گذشت که وقتی از امام سجاد پرسیدند در این سفر کجا به شما سخت گذشت سه مرتبه فرمود(الشام، الشام، الشام)می دونید چرا؟ چون تو کربلا زخم شمشیر زدن اما تو شام زخم زبان میزدن، سَهل ساعدی میگه: دمِ دروازه ی ساعات دیدم چند سر بریده بالای نیزه هاست یکی از سرها داره قرآن میخونه، میگه سرها که گذشت دیدم آقای بزرگواری رو سوار بر شتر برهنه کردن، جلو رفتم سلام کردم فرمودن خدا شما رو رحمت کنه کی هستی که بین اینهمه کافر از خدا بی خبر به ما سلام میکنی؟ گفتم آقا من سهل ساعدی هستم از صحابه ی جدّت رسول خدایم، آقا این چه حالیست که میبینم تو را ؟ فرمود: ای سهل ساعدی نبودی کربلا😭😭😭بابامو کشتند اونم با لب تشنه، سرش رو از بدنش جدا کردن، عمو عباسم رو شهید کردن به گریه افتادم گفتم آقا جان چه کاری از دست من بر میاد فرمود: سهل پول همراهت داری ؟ گفتم دارم آقا فرمود برو پول بده به اینایی که سرها رو به نیزه زدن بهشون بگو یا جلو برند یا عقب بیان، چرا ؟ فرمود: انقدر این مردم به بهونه ی سرها ناموس ما رو نگاه نکنن ای وای 😭😭😭 هاناله داری بگم؟ میگه انجام دادم آمدم محضر زین العابدین گفتم آقا تمامه، فرمود پارچه داری یا نه؟ عرض کردم عبایم را برات پاره میکنم فرمود پارچه رو زیر زنجیری که به گردنم بستن بنداز این گرما زنجیر رو داغ کرده ، میگه تا این زنجیر رو بلند کردم دیدم خون تازه از گردن مبارک جاری شد، همه با هم به غربت امام زین العابدین، به اشک چشم بچه هاو عمه اش زینب ، شفای همه ی مریضا حوائج امام زمان یاد همه گذشتگان و حسینیا و شهدا و اموات دسته جمع سه مرتبه بگو یا حسین یا حسین یا حسین😭😭😭
الا لعنة الله علی القوم الظالمین
@rozehdaftari
متن روضه اسارت حضرت زینب میرزا محمدی
السلام علیک یا اباعبدالله
هشتاد و چهار زن و بچه رو به طناب بسته بودن
زیارت ناحیه مقدسه رو ببین خود امام داره روضه میخونه” عرضه داشت: و سُـبـِیَ اهلک کـَالعبید”حسین جان زن و بچه تو مثل برده ها به اسارت بردن وَ صُفصِدوا بالحدید؛ دونه دونه شونو بازنجیر بسته بودن نه با طناب، با زنجیر(این نص زیارت ناحیه هستا) “أیدیهِم مَغلولَةٌ إلَی الأَعناقِ” دستاشونو به گردن بسته بودن یا صاحب الزمان آجرک الله”یـُساقون فی البراری و الفـَلـَوات”مثل برده ها ازین شهر به اون شهر می بردن.
حسین…برشتران بی جهاز زن و بچه تو سوار کردن،اونقده آفتاب پوست صورتاشونو سوزونده بود،اینجوری وارد کوفه شدن…
هرمنزل و روستا که بردند
پای سر تو شراب خوردند
حسین…
حالا که حال خوبی داری بزرگان به ما اینجوری یاد دادن،اگه دلها تو جلسه منقلب بشه علامت اینه که حضرت بهتون نظر کرده اونشبم بهت گفتم ابی عبدالله داره به گریه کنش نظر میکنه
در محضر آقا دارم این روضه رو می خونم
اما اگه ۸۴ نفر هم قد و قامتو به طناب ببندن، مشکلی پیش نمیاد-مگه اسرای مارو نبستن؟! اما اگه توی این ۸۴ تا بعضیاشون بچه ی سه ساله باشن بود، بعضیاشون زینب قد و قامت کشیده باشه،اگه به یه طناب ببندن، اگه بزرگا توی طناب بخان ایستاده راه برن،طناب گردن بچه هارو خفه میکنه، لذا عمه جان خم میشد که این طناب گردن بچه هارو اذیت نکنه” اینقده خمیده خمیده زینب راه رفت.
رسید تو مجلس ابن زیاد، الله اکبر، خدا رحمت کنه، بخدا روی قلب همه مون پرده کشیدن و إلا اگه حقیقت این مجلس”همه مون می میریم”
محضر حضرت شیخ عبدالکریم حایری مؤسس حوزه، روضه خوان، روضه خواند، اینو از زبان مراجع فعلی شنیدم، اینا تو اون جلسه بودن، مرحوم آیت الله مروارید مشهد میفرمود این روضه خوان یه جمله گفت مرحوم شیخ عمامه شو برداشت گذاشت زمین و به روضه خوان گفت بسه دیگه روضه نخوان!
چی گفت مگه؟! گفت: “و دَخَلَتْ زَینَبُ عَلَی ابنِ زِیادٍ” همین!
آشیخ اجازه نداد دیگه روضه خوان روضه بخواند، ایشون می فرمود تا غروب همه داشتیم گریه می کردیم، ما که نمی فهمیم! یه جلوه شو بگم،امشب شب علی اصغر ربابه، بلکه شب خود ربابه، باب الحوائجه این بانو،تا زینب ناشناس وارد شد بدون سلام خیلی به ابن زیاد گرون تموم شد،گفت این زن ناشناس کیه اینجوری با تکبر وارد شد،یه کنیزی گفت اگه معرفیش کنم شاید حیا کنه”ای کاش این کنیز هیچوقت زینبو معرفی نمی کرد” تا گفت “هذه زینب بنت علی ابن ابیطالب” ابن زیاد شروع کرد توهین کردن،اونقده نیش و کنایه زد یه وقت دیدن “فرقت زینب و بکت” زینب گریه کرد، تا رباب دید اشک زینب جاری شد بلند شد همه ی توجه مجلسو از زینب به خودش منعطف کرد، اومد کنار تشت طلا، خم شد سر بریده رو بغل گرفت،آخ به سینه چسباند،هی صدا میزد،
فوالله ما نسیتُ حسینا … حسین …..
متن روضه کوتاه اسارت حضرت زینب حاج مهدی سماواتی
مائیم و طفلانی بهم زنجیر کرده
داغ اسیری هر دومان را پیر کرده
* یا صاحب الزمان ایام اسارت آل الهِ *
ما مانده ایم و کاروانی دل شکسته
جمع یتیمانی که دشمن پای بسته
در گوشه ای تیر سه شعبه اوفتاده
نیزه شکسته روی جسمی ایستاده
اینک سپاه ما علمداری ندارد
جز زینب و سجاد یک یاری ندارد
ارباب مقاتل نوشتن عمر سعد ملعون صبح روز یازدهم محرم دستور داد کاروان اسرا رو از کنار بدنهای شهدا عبور بدن – یا صاحب الزمان آجرک اله فی مصیبت جدک الحسین – چه گذشت به خاندان رسول خدا – الهی بمیرم وقتی نازنین بدن برادر پیدا کرد – گاهی صدا میزد أانت اخی ، انت ابن والدتی – گاهی صدا میزد برادرم - یوم علی صدر المصطفی و یوم علی وجه الثّری – یابن الحسن – اومدن با کعب نی و تازیانه – این خواهر تسلی دادن میخواد از برادر جدا بشه – علی القاعده باید صورت برادرو ببوسه – سر بالای نیزست .
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب
یا امام زمان منو ببخشید ، سادات مجلس - اینجا بدن بی سر برادر و دید
زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست
خار و خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیست
دم دروازه ی کوفه گرم خطبه خواندن بود – یه صدای آشنایی به گوشش رسید – سر از محمل بیرون آورد – دید سر برادر بالای نیزه قرآن میخوانه – برادرم خیال نمیکردم یه روزی برسه تو این شهر من خطبه بخوانم ، سر تو بالای نیزه قرآن بخوانه ( حسین جانم )
صدا بزن
حسین حسین آرام جانم
حسین حسین روح و روانم
حسین حسین داروی دردم
حسین حسین دورت بگردم
--------------------------
نور خداست جلوه ی نورانی حسین
بوسیده است نبی مهِ پیشانی حسین
باشد حسین چراغ هدایت برای ما
روشن نموده است ره روحانی حسین
#روضه_اسارت
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقُومُ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقْعُدُ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تُصَلّى وَ تَقْنُتُ
🔹الان کجای عالم شرف حضور داری اقاجان ... کجا داری نماز میخوانی ... کجا داری گریه می کنی ... کجای عالم داری برای ما دعا می کنی ... کجای عالم داری برا ما استغفار می کنی ؟؟؟ اونی که ما گریه کنا می فهمیم اینه ،الان تو کوفه با عمه جانت زینب داری همراهی می کنی ... بعضی ها فرمودن وقتی قافله رو از کوفه بردن تا وقتی که تو کوفه بودن یه عده ازین 84 زن و بچه که بعضی هاشونم بنی هاشمی نبودن تو کوفه فامیل داشتن . سکینه ی بنت الحسین دید بعضی ها اومدن بعضی ازاین اسرا رو از قافله جدا کردن عمه جان اینا کجا دارن میرن؟ فرمود عزیز برادرم اینا اینجا فامیل دارن ازین به بعد دیگه با ما نمیان ... " نه نمیان ،اینجا خونه دارن اینجا کس و کار دارن ...
▪️(خیلی دله این نازدانه ابی عبدالله شکست) عرضه داشت عمه جان مگه ما تو کوفه کس و کاری نداریم ؟
(الله اکبر) یه نگاهی کرد؛ دید از این به بعد لباس هاشونو رفتن عوض کردن" این بچه هایی که از گرسنگی و تشنگی رنگ به چهره نداشتن دیگه آب و غذا بهشون دادن ...
یعنی از اینجا به بعد فقط بنی هاشم تو قافله ی اسرا هستن ..." کجا دارن میرن ؟اینا رو دارن میبرن شام بلا ..." همونایی که 40 سال کینه ی امیرالمومنین و به دلاشون داشتن ..." آقا جان الان کجای عالمی ؟ از زبان خود شما روضه ی اسارت عمه جان تو بخوانیم" اون روضه ای که خودت فرمودی من خون گریه می کنم ..."روضه ای که امام زمان خون گریه کنه حیفه من و تو گریه نکنیم ..."
عمه ی من نائب الحیدر است
سیدالنساء پس از مادر است
عمه ی من سفیر خون خداست
هم دم هجده سر از تن جداست
عمه ی من اوست که در قافله
نشسته آورده به جا نافله ...
عمه ی من بر سر بازارها
دیده ز اهل ستم آزارها
این بی بی کسی هست که 56 سال آفتاب سایه اش رو ندیده بود ؛ این خانمی که 56 سال تا کربلا که بیاد، تاریخ نوشته هیچ چشمی قد و قامتشُ ندیده...
این خانمیه که وقتی حرم پیغمبر میخواست بره ، امیرالمومنین و حسنین دورش و می گرفتن ،شبانه به زیارت پیغمبر میرفت" امیرالمومنین قنبر رو میفرستاد برو چراغ های حرم رو کمتر کن ..." یه روز امام مجتبی پرسید بابا ما که زیارت میخوایم بریم روز میریم بدون هرگونه تشریفات" اما چرا زینب خواهرم که میخواد بره شب می بریمش با این همه تشریفات ؟
▪️ فرمود همه ی اینا به خاطر اینه مبادا کسی قد و قامتشُ ببینه ...." حالا این خانم محاصره شده بین نامحرما ....😭
این زینب و آوردن تو کوچه و بازار کوفه دارن میگردونن .... یه جمله فقط" این خانمو آوردن تو مجلس شراب ...."
آی حسین ...
عمه ی من اسوه ی ایوب بود
شاهد قرآن و لب و چوب بود
▪️هرچه صدا زد مزن ظالم که او مادر ندارد ....هر چی گفت نزن بچه هاش دارن می بینن " نتیجه ای نگرفت
آخر به طعنه گفت بزن ،خوب میزنی ...ظالم به بوسه گاه نبی چوب میزنی ....بأبی المستضعف الغریب
یا ثارالله ... یا اباعبدالله ...
💠توابين، شک کردند
شاید هم ترسیدند و از کربلا جا ماندند.
توبه کردند،
سپس شدند توابین
اما ،توابین کربلایی نشدند.
به ولی امر زمانت شک کنی
از کربلا جا مانده ای.
یکی گفت: هنوز با این گرانی ها پای آرمان های انقلاب و رهبرت هستی؟
گفتم : در مکتب امام حسین (ع) ممکن است، زمانی حتى آب هم برای نوشیدن نداشته باشیم
درکربلای این عصر
لبیک یا خامنه ای، لبیک یاحسین است
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷
58940_139877133058_443371.mp3
537.4K
#ایام_اسارت
#ورود_به_شام
#تک_ضرب #زمزمه
▪️نوحه ورود کاروان اسرا به شام
من زینبم در، شام بلایم،شام بلایم
اسیر قومی، دور از خدایم،دور از خدایم
آید به گوشم طعنه ودشنام بسیار۲
وای از غریبی،وای از غریبی،وای از غریبی...
@nohe_sonati
سرها میان، این کاروانست،این کاروانست
چشم حرامی،سوی زنان است،سوی زنان است
ای پهلوان من ابو فاضل کجایی۲
وای از غریبی...
@nohe_sonati
شامی بخندد،ما جمله گریان،ما جمله گریان
باران سنگ و،راس شهیدان،راس شهیدان
ما را پچرخانند در بازار وکوچه۲
وای از غریبی...
@nohe_sonati
بزم شراب و،آل پیمبر،آل پیمبر
بی حرمتی از،یزید کافر،یزید کافر
دست پلید وخیزران،رأس حسینم۲
وای از غریبی...
@nohe_sonati
✍اسماعیل تقوایی
#شعر_و_سبک_مداحی_سنتی👇
https://eitaa.com/joinchat/2503606460Caf3cba7fb6
#کانال_حرز_امام_جواد👇
https://eitaa.com/joinchat/3034055168Cc0ae3ceb1e
#ایام_اسارت
#ورود_به_شام
#تک_ضرب #سه_ضرب
▪️نوحه ورود کاروان اسرا به شام
#گوشواره👇
سخت تر از کرب و بلا شام بود
دیدن آن مردم بد نام بود
@nohe_sonati
کاش منم تشنه فدا می شدم
کشته به صحرای بلا می شدم
تا که چنین صحنه نبینم به شام
همرهِ سرهای جدا می شدم
نام علی دارم و احساس او
مرد جهادم به خدا چون عمو
کرب و بلا فرصت جنگم نبود
تا بکُشم خیل سپاه عدو
سخت تر از کرب و بلا...
@nohe_sonati
شام بلا بر منِ خونین جگر
سخت تر از کرب و بلا شد دگر
ذُریّة فاطمه در بارِ عام
دور و برم این همه ظالم نگر
قافله ای را که سراسر عزا
دیده به صحرای غم کربلا
در غُل و زنجیر و رَسَن بَرده ها
کوچه به هر کوچة شام بلا
سخت تر از کرب و بلا...
@nohe_sonati
دست مرا بسته به دوشم زدند
از سرِ بام بر سر و گوشم زدند
بدتر از آن پیش دو چشم تَرم
به خواهرانِ تیره پوشم زدند
جان به لبم شد سرِ بازار شام
کز هوس مردکِ زادالحرام
مُهر کنیزی به یتیمان زدند
وای چه ها شد دلِ بنت الامام
سخت تر از کرب و بلا...
@nohe_sonati
در گذر از کوی یهودی نشین
تودة خاکسترِ بس آتشین
پیرزنی ریخت به روی سرم
سوخت سراپای مرا آن لعین
خارجی ام خواندن و اشکم چکید
زآنچه به اولاد محمّد رسید
بار خدایا بِنِگر حال ما
دین شده بازیچة دست یزید
سخت تر از کرب و بلا...
@nohe_sonati
کرب و بلا ، کوفه و دیگر بِلاد
ظلم و ستم ها شده بر ما زیاد
کاخ یزید رفتن و چوبِ جفا
بر لب و دندان پدر مانده یاد
در دل این واقعه مانند شیر
صرف نظر از غمِ مردی اسیر
خطبة غرّای من و عمّه ام
کاخ ستمگر بکشانید به زیر
سخت تر از کرب و بلا...
@nohe_sonati
گرچه بلا پشت بلا دیده ام
لحظه به هر لحظه جفا دیده ام
سجده کنم بر درِ درگاه حق
این همه را لطف خدا دیده ام
گرچه علی بن حسین شد اسیر
در سفر کوفه به شامات پیر
سروری این نکته بگو با همه
بچة شیر است فقط مثل شیر
سخت تر از کرب و بلا...
@nohe_sonati
✍محمد رضا سروری
#شعر_و_سبک_مداحی_سنتی👇
https://eitaa.com/joinchat/2503606460Caf3cba7fb6
#کانال_حرز_امام_جواد👇
https://eitaa.com/joinchat/3034055168Cc0ae3ceb1e
4_5881834051173-AudioConverter.mp3
1.19M
#ایام_اسارت
#ورود_به_شام
#تک_ضرب #سنگین
▪️نوحه ورود کاروان اسرا به شام
اهل حرم مولا
(با عمه ی ساداتند)۲
وارد شده آن ها از
(دروازه ی ساعاتند)۲
بر دیدار اسیران مردم شام
جلوی دروازه کرده ازدحام
امان از شهر شام آه و واویلا۲
@nohe_sonati
در بین اسیران بود
(سرها همه روی نی)۲
هر کوچه ی شهر شام
(با خون جگر شد طی)۲
یتیمان حسین با دست بسته
خونجگر گردیده قلب شکسته
امان از شهر شام آه و واویلا۲
@nohe_sonati
از این همه ظلم و کین
(خون شد جگر زینب)۲
سوزد دل طفلان با
(سوز و شرر زینب)۲
اهل حرم سوزد زین همه بیداد
خون گردیده دل حضرت سجاد
امان از شهر شام آه و واویلا۲
@nohe_sonati
در بین همه مردم
(شد غربت شان معلوم)۲
خون گریه کنند زین غم
(هم زینب و هم کلثوم)۲
در شام غم بی جرم و بی بهانه
بر طفلان می زدند با تازیانه
امان از شهر شام آه و واویلا۲
@nohe_sonati
زن های حرم گریان
(از این همه غم محزون)۲
از این همه ظلم شام
(دل ها همه گشته خون)۲
روز اسیران گردیده چنان شام
سنگ می زدند بر آن ها از لب بام
امان از شهر شام آه و واویلا۲
@nohe_sonati
✍حاج رضا یعقوبیان
#شعر_و_سبک_مداحی_سنتی👇
https://eitaa.com/joinchat/2503606460Caf3cba7fb6
#کانال_حرز_امام_جواد👇
https://eitaa.com/joinchat/3034055168Cc0ae3ceb1e
20230730_103657-AudioConverter.mp3
920K
#ایام_اسارت
#ورود_به_شام
#تک_ضرب #زمزمه
▪️نوحه ورود کاروان اسرا به شام
جان نیمه جانی از غم بر لب آمد
وقت امانت داری زینب آمد
واویلا واویلا واویلا واویلا...
@nohe_sonati
مَردم شامی همه چنگ و دف زدند
طعنه زنان خنده زن کف بر کف زدند
واویلا واویلا واویلا واویلا...
@nohe_sonati
رُباب اگر بیند از غُصّه می میرد
رأسِ شِش ماهه به نِی جا نمی گیرد
واویلا واویلا واویلا واویلا...
@nohe_sonati
✍حاج علی انسانی
#شعر_و_سبک_مداحی_سنتی👇
https://eitaa.com/joinchat/2503606460Caf3cba7fb6
#کانال_حرز_امام_جواد👇
https://eitaa.com/joinchat/3034055168Cc0ae3ceb1e
20230730_103800-AudioConverter.mp3
688.9K
#ایام_اسارت
#ورود_به_شام
#دم #تک_ضرب #سه_ضرب
▪️نوحه ورود کاروان اسرا به شام
ای خدا زینب و مجلس نامحرمان
تشت زر پیش رو راس حسین در میان
ناله ی کودکان
ضربه ی خیزران
وا حسینا وا حسینا...
@nohe_sonati
تهمت خارجی به آل حیدر زدند
بر لبان حسین به پیش خواهر زدند
وای از این دست غم
جور و ظلم و ستم
وا حسینا وا حسینا...
@nohe_sonati
قاری عشق من دگر تو قرآن مخوان
هر چه خوانی عدو زند به روی دهان
خون روی لبت
قاتل زینبت
وا حسینا واحسینا...
@nohe_sonati
بار دیگر اخا آیه ی قرآن بخوان
تا که از ما رود دیده ی نامحرمان
خوانده خصم ای عزیز
دخترت را کنیز
وا حسینا وا حسینا...
@nohe_sonati
✍محمد مبشری
#شعر_و_سبک_مداحی_سنتی👇
https://eitaa.com/joinchat/2503606460Caf3cba7fb6
#کانال_حرز_امام_جواد👇
https://eitaa.com/joinchat/3034055168Cc0ae3ceb1e
20230807_101011-AudioConverter.mp3
1.09M
#ایام_اسارت
#شام
#ورود_به_شام
#تک_ضرب #سه_ضرب #زمزمه
▪️نوحه مصائب شهر شام
مردمِ شام این امام عالمین است
نور سرمد سبط احمد این حسین است
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
@nohe_sonati
این سَرِ بر روی نیزه شاه دین است
نور چشمانِ امیرُالمؤمنین است
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
@nohe_sonati
لُطفتان بود شامِلَش ای قوم کافر
سنگ کینه شد پذیرایی از این سر
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
@nohe_sonati
نانَجیبانِ همه عالَم شمایید
خنده کم بر گریه عترت نمایید
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
@nohe_sonati
زین مصائب شد روان اشک از دو دیده
رقص و آواز پای سرهای بریده
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
@nohe_sonati
دستِ ما را ای حرامی ها نَبَندید
مادرش اینجا بُوَد کمتر بخندید
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
@nohe_sonati
✍امیر عباسی
#شعر_و_سبک_مداحی_سنتی👇
https://eitaa.com/joinchat/2503606460Caf3cba7fb6
#کانال_حرز_امام_جواد👇
https://eitaa.com/joinchat/3034055168Cc0ae3ceb1e