eitaa logo
ذاکرین آل الله
304 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
339 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
⇦🕊روضه و توسلِ جانسوز _ ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه _سید مجید بنی فاطمه↯ گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است دیدم شروع محشر کبرای دیگر است گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه تاریک تر ز عرصه ی تاریک محشر است گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین اشک عزا به دیده ی زهرای اطهر است گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر دیدم که روز، روز عزای پیمبر است پایان عمر سید و مولای کائنات آغاز دور غربت زهرا و حیدر است قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر اسلام را سیاه به تن، خاک بر سر است روی حسین مانده به دیوار بی کسی چشم حسن به اشکِ دو چشم برادر است ای دل بیا و گریه ی زینب نظاره کن مانند پیروهن جگر خویش پاره کن زهرا به خانه و ملک الموت پشتِ در از بهر قبض روح شریف پیامبر از هیچ کس نکرده طلب اِذن و ای عجب بی اذن فاطمه ننهد پای پیش تر با آن که بود داغ پدر سخت، فاطمه در باز کرد و اشک فرو ریخت از بصر یک چشم او به سوی اجل، چشم دیگرش محو نگاه آخرِ خود بود بر پدر اشک حسن چکیده به رخسارِ مصطفی روی حسین بر روی قلب پیامبر دیگر نداشت جان که کند هر دو را سوار بر روی دوش خویش به هر کوی و هر گذر *همیشه حسن و حسین رو شونه ی پیامبر بودن...* زد بوسه ها به حلق حسین و لب حسن از جان و دل گرفت چو جان هر دو را به بر هر لحظه یاد کرد به افسوس و اشک و آه گاهی ز طشت و گاه ز گودال قتلگاه شاعر: غلامرضا سازگار * دختر طاقت نداره بابا رو بی حال ببینه،اونم دختری مثل فاطمه،اینقدر بی تابی کرد،گفت: بابا! سن و سالی نداشتم مادرم از دنیا رفت،تو هم داری فاطمه رو تنها میذاری؟... عاقبت پیغمبر فاطمه رو صدا زد؟دخترم بیا...یه چیزی در گوش فاطمه گفت،دیدن لبخند رو لب زهرا اومد...سئوال کردن،گفت:بابام به من گفت: اول کسی که به من ملحق میشه از این خانواده تویی عزیزم...قلب زهرا آروم شد.... اما یه دختری هی میگفت: عمه! کی خرابه می رسیم؟ می گفت: عزیزیم چرا سراغ خرابه رو می گیری؟ می گفت: عمه! بابام به من گفته میام خرابه می برمت... آخرین لحظات پیغمبر بود،نگاه به حسنین می کرد،،نگاه به فاطمه اش می کرد....یا رسول الله! خوب زهرا رو نگاه کن... یه مرتبه شنید صدا درمیآد،جلو در اومد دید یه پیرمردی اومده،صدا زد: خانوم جان می خوام بابات رسول خدا رو ملاقات کنم،فرمود: بابام ممنوع الملاقاتِ،بار دوم،فرمود: مگه نگفتم بابام ممنوع الملاقاتِ؟ بار سوم تا در زد پیغمبر فرمود: عزیزم جلو بیا،می دونی این کیه داره در میزنه؟صدا زد: نه بابا... پیغمبر فرمود:دخترم این مَلَکُ المُوتِ، از هیچ کسی اجازه نمیگره،از هیچ پیغمبری اجازه نگرفته...بابا جان! پس چرا وارد نشد؟ گفت: عزیزم به احترامِ تو...خونه ای که فاطمه باشه عزرائیل هم حیا میکنه بدون اجازه وارد بشه،زهرا باید اجازه بده... یا رسول الله! کجا بودی هم در رو بدون اجازه زدن، هم هیزم آوردن؟ یا رسول الله کجا بودی بینِ در و دیوار پهلویِ فاطمه رو شکستن؟ آخرین لحظات یه وقت دیدن علی بچه هارو از پیغمبر جدا کرد،حسین و حسن خودشون رو روی سینه ی پیغمبر انداختن،پیغمبر نوازشون می کرد،فرمود: علی جان بذار رو سینه ام باشن... یارسول الله مگه نفرمودید :کسی که داره جون میده باید سینه اش رو آزاد کرد،آخه یه پیراهن رو سینه اش سنگینی میکنه؟ فرمود:علی! اگه حسین رو سینه ی من باشه من راحت جون میدم...اما کربلا...ای حسین... ﴿
⇦🕊ذکر توسل جانسوز _ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله . ┄┅═══••↭••═══┅┄ (داری میری از کنارم ای پدر دلگیر و خسته فاطمه برات بمیره کی پیشونیتو شکسته)۲ یه عمریِ بارِ....محنت میبردی برای دینتِ...هی سنگ میخوردی۲ هر شب اشکاتو میدیدم از اون چشمای ترِت ریخت (دیدم تو کوچه خاکستر نامرد روی سرت ریخت)۲ (من میترسم این جماعت حرمتی نگه ندارند برای بردنِ حیدر تو خونه م طناب بیارن)۲ اگه حریفِ...چهل نفر شم باید براش من...سینه سپر شم۲ بابا...بابا....من طاقت ندارم... حیدر رو من اسیر ببینم حتی اگه من تو آتیش رویِ خاک من از پا بشینم این دم آخر حسینم ۲ به روی سینه ت نشسته یادته که روضه خوندی برام از نیزه شکسته یادته گفتی از اون جنایت؟ هزارو نهصد زخم و جراحت از موقعی که روضه شو برام خوندی هر شب خوابشو میبینم رو خاک....داره میره از حال نامرد پیکرِ حسینو پشت و رو کرده تو گودال...‌ شب جمعه خاطراتِ کربلا دل میسوزونه *اونام که تازه برگشتن باز دلشون تنگ حرمه....اصلا خاصیت حرم ابیعبدالله همینه...* شب جمعه خاطراتِ کربلا دل میسوزونه دوباره کنار گودال فاطمه روضه میخونه با لب عطشان رو خاک رها شد پیکر عریان رو خاک رها شد ای وااای پیرهنش رو بردن ای وااای ای خدا سرش کو *هی به سینه میزنه زهرا میخونه:* امون ای دل....ای دل....امون ای دل...ای دل.... ﴿
⇦🕊سینه زنی زمینه_ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه (یا علی من برم درِ خونه ت آتیش می گیره یا علی من برم یکی پسِ این در می میره)۲ (صدا میاد از دو لب های پیغمبر خدا برسه به دادِ دلِ حیدر)۳ (یا علی من برم درِ خونه ت آتیش می گیره یا علی من برم یکی پسِ این در می میره)۲ (دل فاطمه غوغاس چشای علی دریاس)۲ سر حسین و حسن روی سینه ی طاهاس (صدا میاد از دو لب های پیغمبر خدا برسه به دادِ دلِ حیدر)۳ (یا علی من برم درِ خونه ت آتیش می گیره یا علی من برم یکی پسِ این در می میره)۲ (دل فاطمه غوغاس چشای علی دریاس)۲ سر حسین و حسن روی سینه ی طاهاس (صدا میاد از دو لب های پیغمبر خدا برسه به دادِ دلِ حیدر)۳ (یا علی من برم درِ خونه ت آتیش می گیره یا علی من برم یکی پسِ این در می میره)۲ (دو عالم زیر دین امیر ثقلینه)۲ (وصیت آخرش برای حسنینه)۲ (آماده ی روزگار خزون باشید مراقب حال مادرتون باشید حسن...حسین...)۲ (یا علی بعد من فاطمه از عالم سیر میشه یا علی بعد من دو سه روزه زهرا پیر میشه)۲ (صدا میاد از دو لب های پیغمبر خدا برسه به دادِ دلِ حیدر)۳ (یا علی من برم درِ خونه ت آتیش می گیره یا علی من برم یکی پسِ این در می میره)۲ (بیا فاطمه جونم برات روضه بخونم)۲ (دم سفره از غمِ... حسینم... پریشونم )۲ (حسین چقدر از غم تو زدم ناله قرار من و تو بین یه گوداله)۲ (یا حسین همه رسولا میشن مدیونت یا حسین زنده میکنی منو با خونت)۲ (صدا میاد از دو لب های پیغمبر خدا برسه به دادِ دلِ حیدر)۳ (یا علی من برم درِ خونه ت آتیش می گیره یا علی من برم یکی پسِ این در می میره)۲ (حسین چقدر از غم تو زدم ناله قرار من و تو بین یه گوداله)۲ (یا حسین همه رسولا میشن مدیونت یا حسین زنده میکنی منو با خونت)۳ گرد حرم دویده ام.... صفا و مروه دیده ام... هیچ کجا....۳ برای من...کرب و بلا نمیشود... حسین....حسین.... قبله ی قلبم کجاست؟ کوی حسین است و بس دیدن وجه خدا...هست مرا آرزو وجه خدا ای عزیز....روی حسین است و بس سلسله ی عشق را سلسله جنبان خداست سلسله ی عشق چیست؟ موی حسین است و بس ﴿
قسمت_اول مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه به نفسِ حاج محمد رضاطاهری •✾• دلم گرفته غم از گونه‌ام سرازیر است هوای آخرِ ماه صفر چه دلگیر است و با گذشتن هر هفته میتوان فهمید زمین چقدر بدون تو از زمان سیر دست به شیشه ی غمت اینقدر سنگِ وصل مزن دلا بسوز ز دوری، فراق تقدیر است برای من که پُر از بی کسی است امروزم اگر نیایی هر روز دیگری دیر است گواه میدهد این اشک ها فراق تو را حدیث دیده ی ما بی نیازِ تفسیر است *دوماه آواره ی خیمه های عزای ابی عبدالله بودیدم،بعد از دوماه میتونیم اینطوری ازت تقاضا کنیم آقاجان* بیا و روضه بخوان تا که باز گریه کنم مس وجود مرا اشک روضه اکسیر است چه میشود که ببینم لحظه ای را که مدینه شاهد فریاد های تکبیر است *اولین کاری که حجت خدا امان زمان رُوحِی وَ اَرْواحُ الْعَالَمیِنَ لِتُرابِ مَقْدَمِه اَلْفدَاء میکنه،میاد مدینه اون دو نانجیب رو از خاک بیرون میاره،آرزوی دیرینِ همه ی اهل بیت بوده،آرزویِ دلِ جواد الائمه بوده،رو زمین میکوبید میگفت از زمین بیرونتون میارم،آتیشتون میزنم،آرزوی امام حسن،آرزوی ی عبدالله،از امشب این روضه ها شروع میشه،اولین سوالی که آقا از این نانجیب میپرسه،میفرماید: چرا سیلی تو صورت مادرم زدی؟چرا دَرِ خونشو آتیش زدی؟ای مادر مادر،نانجیب نگاه تو صورت حجت خدا میکنه،مثل همیشه دروغ میگه،میگه: من آتیش نزدم،من تو این واقعه کاره ای نبودم...حضرت نامه ای از جیب قبای نازنینش بیرون میاره، میفرماید: بخوان،دستخط خودتو که میتونی بشناسی،انکار نمیتونی بکنی،میبینه نامه ی خودشه به معاویه ی ملعون نوشته،معاویه اومدم پشت در،صدا نفس کشیدنای فاطمه رو میشنیدم...،اما چنان با لگد به در زدم،صدا شکسته شدن،استخوان های سینه ی فاطمه رو شنیدم* ↫
Taheri Shab 28 Safar 97-01.mp3
2.05M
مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه به نفسِ حاج محمد رضاطاهری
• *مرحوم شیخ طوسی رحمة الله علیه میفرمایند:مسموم کردند پیغمبر رو،با اون حال وارد مسجد شد که دیگه حضرت رو پاش بند نبود،اگر برا اینجای روضه،آدم بخواد جون بده والله جا داره،شخصیت اول جهان اسلام،حالا تو بستر افتاده، میگه:بیایید دوات بیارید، یه پوستی بیارید روش بنویسم،به اشتباه نیوفتید،نانجیبِ ملعون ،گفت: پیغمبر داره هزیون میگه... از همینجا شروع شد، امیرالمومنین از همینجا ماموریت به صبر پیدا کرد،حضرت زهرا انگار دَر رو از همینحا آتش زدند،جلو چشم حضرت صدیقه...یعنی بعضیا میگن بعد از بابا نه،هنوز بابا تو بستر بود این نانجیبا اینطوری کردن،همه ی روضه هارو پیغمبر یک به یک خونده کنار بستر،نگاه به فاطمه میکرد یک به یک روضه هارو میگفت،نگاه به ابی عبدالله میکرد یک به یک روضه هارو میگفت* در پیش من آتش مزن بال و پرت را خونین مکن جانِ پدر چشمِ ترت را فردا همینکه جمع کردی بسترم را آماده کن کم کم عزیزم بسترت را آماده کن از آن کفن ها دومین را بیرون بیاور یادگارِ مادرت را *محتضر میگن حتی دکمه ی رو سینه اش رو هم باز کنید،مثل کوه سنگینی میکنه رو سینه اش،یه وقت دیدن ابی عبدالله که کوچیک بود ،دوید خودش رو اندخت رو سینه ی پیغمبر،تا فاطمه اومد بچه رو برداره،گفت نه... اشاره کرد بزار باشه* بگذار روی سینه ام باشد حسینم بگذار بر قلبم حسن را، دخترت را بگذار با طفلانِ تو قدری بسوزم حالا بگویم حرف های آخرت را زاری مکن بر حال من با حال و روزت خاکی مکن دنبال بابا معجرت را تو بار شیشه داری میترسمت چون خیلی مواظب باش طفل دیگرت را بس کن عزیزِ تا سحر بیدار بس کن کُشتی مرا از گریه ی بسیار بس کن این چند شب بیدار مانده، آب رفتی این چند شب گریانِ من، اینبار بس کن می سوزم از این ناله های آتشینت آتش مزن بر این تن تب‌دار، بس کن رویت ندارد طاقت این اشک هارا طاقت ندارد این همه آزار بس کن زهرا باید ببینی روزهای بعد از این را باید بمانی با غمی دشوار بس کن باید بگویم روضه هایِ بعد خود را باید بسوزی بعد این دیدار بس کن *حالا از اینجا پیغمبر روضه خونده،این چند بیت رو با پیامبر خدا ناله بزن...* ای کاش بعد از من کسی جایم بگوید با هیزم و با آتش و دیوار... بس کن ای کاش میگفتن بار شیشه دارد ای کاش میگفتن با مسمار بس کن *حالا از اینجا روضه ی امام حسنم شروع میشه،خودش فرمود روضه ی من اینه* در کوچه میاُفتی کسی غیر از حسن نیست با گریه میگوید که در انظار بس کن *نانجیب چقد داری مادرم رو میزنی،بس کن...بس کن،الهی بمیرم برا امام حسن،آقا جان این روضه رو میخونم ان شاءالله اگر زنده باشیم مدینه،تو حرمت میخونیم،اگه زنده نبودیم پیغمبر فرمود:روز محشر که همه گریانند...اشک ریزان حسن خندانند* در کوچه میاُفتی و میگوید به قُنفذ افتاد دست مادرم از کار... بس کن دستت مغیره بشکند حالا که افتاد از چادر او پای خود بردار... بس کن .
Taheri Shab 28 Safar 97-02.mp3
2.68M
توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه به نفسِ حاج محمد رضاطاهری
توسل و روضه ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی علیه السلام به نفسِ حاج محمد رضاطاهری خیلی سخته،که خاکِ مصیبت بشینه سرت خیلی سخته،غرورت لگد شه پیشِ مادرت خیلی سخته،بیوفته زمین پیشِ چشمت زنت خیلی سخته یه نامرد ،راه و به روت ببنده ناموست رو زمینُ، یک بی غیرت بخنده کوچه بود و یه داغی که هیچکس نشد باورش کوچه بود و کبوتر که می لرزه بال و پرش کوچه بود و حسن بود و بیتابیِ مادرش کوچه بود و صدای نفس های مادر،خدا کوچه بود و یه نامرد که می زد بازم بی هوا کوچه بود و یه چادر که پُر می شد از رد پا سنگینیِ یه دستی،که بغض از مرتضی داشت چندتا بنفشه پایِ چشمای مادرم کاشت لعنت به مردم آزار، مادرم شد گرفتار با صورت خورد به دیوار از سنگ بود جنسِ دیوار ای مادرِ جوانم..... .
Taheri Shab 28 Safar 97-03.mp3
1.17M
|⇦• توسل و روضه ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی علیه السلام