شب دهم ذی الحجه، از شبهای پر برکت و از چهار شبی است که شب زنده داری در آنها مستحب است
درهای آسمان در این شب باز است.
زیارت امام حسین علیه السلام
و دعای یَا دائِمَ الْفَضْلِ عَلَی الْبَرِیَّةِ که در اعمال شب جمعه است در این شب مستحب است ...
.
عید قربان با نماز و عبادتش، با ذکر و دعایش ، و با قربانی و صدقات و احسانش ،
بستری برای ، جاری ساختن مفهوم عبودیت و بندگی است
عید سعید قربان ، جشن رهایی از اسارت نفس ،
و شکوفایی ایمان و یقین ،
و عید سرسپردگی و بندگی بر همه شما مبارک باد
https://eitaa.com/Arbabhosyn
.
عید قربان زنده دارد یاد قربانگشتگان را
پاسداران و اسیران و به خون آغشتگان را
خیز و در این عیدقربان سوی قربانگاه رو کن
معنی بیت و حرم را در شهادت جست و جو کن
__________________
عید است و زمان ذوب ایمان شدن است
در راه خدا ذبیح و قربان شدن است
از صحن و حریم کربلا تا به منا
جان شیفته فدای جانان شدن است
__________________
در وصف تو ای گل مرا جانی است
یادم امد گذر از نفس نشانی هست
به وقت سرور و مستی ات، سالها
در عید سعید قربان شادمانی هست
اشعار زیبا در مورد عید قربان
عید قربان آمد و باز آ که قربانت شوم
همچو اسماعیل به فرمان خدا رامت شوم
حاجیان اندر دیار کعبه گشتند میهمان
میزبان من بیا تا من که مهمانت شوم
عید قربان است و هرکس میدهد قربانی اش
آرزو دارم که قربانی قربانت شوم
__________________
خوشا آنان که با حق آشنایند
مطیع محض فرمان خدایند
چو ابراهیم اسماعیل خود را
فدای امر الله می نمایند
__________________
ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم
به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را
کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان
نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را
__________________
عید قربان به حقیقت ز خداوند کریم
آفتابی به شب ظلمت انسان آمد
جمله دلها چو کویری ست پر از فصل عطش
بر کویر دل ما نعمت باران آمد
شعر برای تبریک عید قربان
بر پیکر عالم وجود جان آمد
صد شکر که امتحان به پایان آمد
از لطف خداوند خلیل الرحمن
یک عید بزرگ به نام قربان آمد
__________________
بندگی کن تا که سلطانت کنند
تن رها کن تا همه جانت کنند
سر بنه در کف، برو در کوى دوست
تا چو اسماعیل، قربانت کنند
بگذر از فرزند و مال و جان خویش
تا خلیل الله دورانت کنند
__________________
در مکه برای خویش حاجی نشوی
جز زائر دکان و حراجی نشوی
بر روی خداوند بزن بوسه که تو
با بوسه به روی کعبه حاجی نشوی
__________________
ای منای معرفت دل هایتان
روی جانان شمع محفل هایتان
در هوالهو خویش را فانی کنید
عید قربان است قربانی کنید
*******
عید قربان به حقیقـت ز خداوند کریم
آفتابی به شب ظلمت انسان آمد
جمله دلها چو کویری ست پر از فصل عطش
بر کویر دل ما، نعمت باران آمد
__________________
عید قربان آمدومن هم شدم قربانیت
گرچه من دعوت ندارم آمدم مهمانیت
مفلسم آهی ندارم در بساطم ناگزیر
این دل صد پاره و چشمان تر ارزانی ات
__________________
برد ابراهیم اسماعیل قربانی کند
فدیه در راه خدا آن دلبر جانی کند
هستی او بود اسماعیل او اثبات کرد
بنده باید در ره حق هستی افشانی کند
******
عید قربان آمده ای دوستان شادی کنید
یادی از پیغمبر توحید و آزادی کنید
او که در راه خدا از مال و فرزندش گذشت
با تبر بت های جهل و خودپرستی را شکست
بنده ی پاک خدا و پیرو الله شد
نامش ابراهیم بود اما خلیل الله شد
__________________
نگارا عید قربان است قربانت شوم یا نه ؟
نگفتی یک دمی آیا که مهمانت شوم یانه ؟
برای طوف کویت جامه احرام بر بستم
گدای دوره گرد گوشه خوانت شوم یانه ؟
______________
ای تو جان نوبهاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی
ای تو شور آبشاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی
ای شراب آسمانی، ای طلوع مهربانی
با تو شد خورشید خندان، خوش رسیدی، خوش رسیدی
ای که نامت گشته ذکر هر دم جان و روانم
ای شفای درد پنهان، خوش رسیدی، خوش رسیدی
آمدی چون ماه تازه، تیغ بر کف، خنده بر لب
آمدی ای عید قربان ! خوش رسیدی، خوش رسیدی
آمدی چون سیلْ جوشان ، بیخبر، ناگه، خروشان
تا کنی این خانه ویران، خوش رسیدی، خوش رسیدی
خانهی عقل زبون را، عقل سرد تیرهگون را
کردهای با خاک یکسان، خوش رسیدی، خوش رسیدی
شعر میجوشد ز من، پیوسته هر شب، هر سحرگه
از تو شد این چشمه جوشان، خوش رسیدی، خوش رسیدی
متن مولودی عید قربان
غلامرضا سازگار
عید قربان است یا عید عنایات خداست؟
عید عشق و عید ایثار و مناجات و دعاست
ذات حق با میهمانانش گرفته جشن عید
مرکز این جشن نورانی بیابان مناست
هر کجا رو آوریم و هر طرف چشم افکنیم
خیمۀ حجاج بیتالله پیش چشم ماست
نور از هر خیمه میتابد به بام آسمان
خیمهها بیتالله و اشک و مناجات و دعاست
حاجیان دارند بر سر شوق ذبح گوسفند
قصد هر یک کشتن دیو هوس، گرگ هواست
ای خوش آن حاجی که در آن سرزمین کرده وقوف
خوشتر آن حاجی که جای او در آغوش خداست
جان من قربان آن حاجی که زیر خیمهها
چشم او گریان به یاد خیمههای کربلاست
پیشتر از دید چشمم خیمه میآید به چشم
ای منا پاسخ بده، پس خیمۀ مهدی کجاست؟
حاجیان در هر نفس دارند از هم این سؤال
پس کدامین خیمهگاه مهدی موعود ماست
این صدای گریۀ مهدی است میآید به گوش؛
یا صدای نالۀ «العفو» ختمالانبیاست؟
نالۀ جانسوز «یااللهِ» ختمالمرسلین
یا صدای گریۀ شوق علی مرتضاست؟
یا امام مجتبا صورت نهاده بر زمین؛
یا نوای آسمانسوز قتیل نینواست؟
یکطرف آماده ابراهیم، بر ذبح پسر
یکطرف تسلیم، اسماعیل از بهر فداست
.
جان من قربان آن حاجی که قربانگاه او
گاه نهر علقمه، گه در کنار قتلگاست
جان من قربان آن حاجی که ذبح حجّ او
طفل شیر و نوجوان و پیرمرد پارساست
حاجیان سر میتراشند و عزیز فاطمه
در منای دوست میبینم سرش از تن جداست
جان من قربان آن حاجی که در صحرای خون
هم قتیلالاشقیا و هم ذبیحٌ بالقفاست
جان من قربان آن حاجی که بعد از بذل جان
سر به نوک نی، تنش پامال سمّ اسب هاست
جان من قربان آن حاجی که در این حجّ خون
مروۀ او قتلگاه او، صفا طشت طلاست
گریه کن «میثم» بر آن حاجی که اجر حجّ او
گاه سنگ و گه سنان، گه تیغ، گه تیغ جفاست
خدایا نفس خویش را در هر لحظه رمی جمرات می کنم
تا آنچه جز تو در من تجسم شود ، محکوم به نابودی باشد
خداوندا حجّ درونی ام را به قربانی کردن نفس پایان ده
تا اسماعیل وجودم را که در من به ودیعه نهاده ای با همان معصومیت کودکانه به دیدار تو آورم
خدایا قَسَمَتمیدهم هر لحظه کمکم کنی تا نَفسَم را به قربانگاه درگاهت عرضه کنم ...
قربانی شدن ، و نلرزیدن و نلغزیدن را به من عنایت فرما
.
tavashih_eyde_ghorban_295240.mp3
8.95M
۩ تواشیح
۩ عید بندگی عید قربان
۩ عیدتون مبادک
۩ گــروه نجـــم الثـاقب
┄𑁍┄┄┄┄┄┄┄┄
https://eitaa.com/Arbabhosyn
استوری ویژه عید سعید قربان
عید سعید قربان ، نماد بزرگترین جشن رهایی انسان
از وسوسه های ابلیس است
عید قربان بالاترین نقطه ای است، که اوج مقام بشر تعیین می شود، و تا ابد هم، درجهی ایمان با همان نقطه سنجیده می گردد ...
عالی ترین شور در یک انسان ایمان است
و حج بلندایبیکران ایمان انسان به خالق یکتا ...
و اهدای قربانی به آستان او ،
محو کاملخودمَداری و خودخواهی وصحنه تلاشمَداری کمال و عدالت جویی است ،
که در عید قربان تجلی یافته است.
عید قربان عید عبادت و بندگی
و عید اطاعت از خداوند مبارک باد.
https://eitaa.com/Arbabhosyn
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
به هرکه مینگرم در لباس احرامش
دلش به جانب کعبهست، رو به سوی خداست
یکی به جانب مسلخ برای قربانی
یکی روانه به دنبال یوسف زهراست
یکی بهشت خدا را به چشم خود دیده
یکی به یاد جهنم ز تابش گرماست
یکی به خیمه ندای الهی العفوش...
یکی دو دیدهاش از اشک شوق چون دریاست
یکی به امر خداوند سر تراشیده
یکی دو دست دعایش به سوی حق بالاست
سلام باد بر آن مُحرم خداجویی
که روح بندگی از اشک دیدهاش پیداست
سلام باد بر آن کاروان صحراگرد
که لحظهلحظه به دنبال سیدالشهداست
سلام باد به عباس و اکبر و قاسم
که حج واجبشان در زمین کربوبلاست
سلام باد به اخلاص و صدق ابراهیم
که بهر ذبح پسر همچو کوه، پابرجاست
سلام باد به ایثار و عشق اسماعیل
که سر به دست پدر داد و خویش را آراست
وجود او همه تسلیم محض پا تا سر
که دست شست ز جان و سر و، خدا را خواست
کشید تیغ ولی آن گلو بریده نشد
فتاده بود به حیرت که عیب کار کجاست
به تیغ گفت ببر! تیغ گفت ابراهیم!
خدات گفته نبر! گر برم خطاست خطاست
«خلیل یَأمُرُنی وَ الجَلیل یَنهانِی»
هوالعزیز، همانا که حکم، حکم خداست
چه امتحان عظیمی چه صدق و اخلاصی
تو از خدا و خداوند از تو نیز رضاست
مباد تیغ کشی بر گلوی اسماعیل
که این پسر پدر بهترین پیمبر ماست
درست اگر نگری در وجود این فرزند
جمال نفس رسول خدا، علی پیداست
گذار خنجر و دست ذبیح خود بگشا
که ذبح اعظم ما ظهر روز عاشوراست...
بدان خلیل که تنها ذبیح ماست حسین
که پیکرش به زمین، سر به نیزۀ اعداست
ذبیح ماست حسینی که جلوهگاه رخش
تنور و نیزه و دیر و درخت و تشت طلاست
ذبیح ماست شهیدی که تا صف محشر
تمام وسعت ملک خداش بزم عزاست
سلام خالق وخلقت به خون پاک حسین
که زخم نیزه و خنجر به پیکرش زیباست...
گلوی تشنه، سرش را ز تن جدا کردند
که بهر داغ لبش چشم عالمی دریاست
به جز ز اشک غمش دل کجا شود آرام
به غیر تربت پاکش کدام خاک، شفاست؟
به یاد دست علمدارش آهِ ماست علم
برای آن لب خشکیده چشم ما سقاست
به غیر وجه خدا «کُلُّ مَن عَلیها فان»
یقین کنید همانا حسین، وجه خداست
به یاد خون گلوی حسین تا صف حشر
سرشک «میثم» اگر خون شود همیشه رواست
عید قربان
عید قربان
دل سفر کن در منا و عید قربان را ببین
چشمههای نور و شور آن بیابان را ببین
گوسفند نفس را با تیغ تقوی سر ببر
پای تا سر جان شو و رخسار جانان را ببین
سفرۀ مهمانی خاص خدا گردیده باز
لالۀ لبخند و اشک شوق مهمان را ببین
دیو نفس از پا درافکن، سنگ بر شیطان بزن
هم شکست نفس را، هم مرگ شیطان را ببین
تیغ در دست خلیل و بند در دست ذبیح
حنجر تسلیم بنگر، تیغ بران را ببین
کارد تیز و دست محکم، حلق نازکتر ز گل
پای تا سر چشم شو، اخلاص و ایمان را ببین
خاک گل انداخته از اشک چشم حاجیان
در دل تفتیدۀ صحرا، گلستان را ببین
گریه و اشک و دعا و توبه و تهلیل را
رحمت و لطف و عطا و عفو و غفران را ببین
آتش گرما گلستان گشته چون باغ خلیل
در دل صحرا صفای باغ رضوان را ببین
روی حق هرگز نگنجد در نگاه چشم سر
چشمِ دل بگشا جمال حی سبحان را ببین
خیمۀ حجاج را با پای جان یک یک بگرد
آتش دل، سوز سینه، چشم گریان را ببین
دل تهی از غیر کن تا بنگری دلدار را
سر بزن در خیمهها شاید ببینی یار را
سینه مشعر، دل حرم، میدان دید ما مِناست
گر ببندی لب ز حرف غیر، هر حرفت دعاست
غم مخور گر گم شدی یا خیمه را گم کردهای
سیر کن تا بنگری گمگشتۀ زهرا کجاست
لحظهای آرام منشین هر که را دیدی بپرس
یار سوی مکه رفته، یا به صحرای مناست؟
حیف یاران در منی رفتم ندیدم روی او
عیب از آن رخسار زیبا نیست، عیب از چشم ماست
حاجیان جمعند دور هم به صحرای منا
حاجی ما در بیابان در مسیر کربلاست
حاجیان کردند دل را خوش به ذبح گوسفند
حاجی ما ذبح طفلش پیش پیکان بلاست
حاجیان سر میتراشند از پی تقصیرشان
حاجی ما هم چهل منزل سرش برنیزههاست
حاجیان دست دعاشان بر سما گردد بلند
حاجی ما از بدن دست علمدارش جداست
حاجیان را هست یک قربانی آن هم گوسفند
حاجی ما هم ذبیحش جمله تقدیم خداست
حاجیان را از هجوم زائرین بر تن فشار
حاجی ما سینهاش از سم اسبان توتیاست
خوش بود «میثم» همیشه سوگواری بر حسین
حاجی آن باشد که اشکش هست جاری برحسین
شاعر: حاج غلامرضا سازگار
در مکتب ولایت
در محضر امام خامنهای:
#عید_قربان، یک نماد است برای مؤمنانی که میخواهند راه حقیقت را، راه تعالی را، راه عروج به مدارج عالیه را طی کنند.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
علی_فانی_هر_شیعهای_ز_نور_رخ_حیدر_است_و_بس_ (1).mp3
8.74M
📝 هر شیعهای ز نور رخ حیدر است و بس...
https://eitaa.com/Arbabhosyn
حضرت ابراهیم علیهالسلام عاشقی است که زنجیرهای تعلق را ، از پای روح بلندش باز کرد ،
و بذر تردید را از خاک دل برچید...
صبورانه، از دل ، رشته مهر پدری را گسست و دشنه ای تیز ، در دستش، مهیای قربانی اسماعیل شد
بازگرداندن امانتی که ، روزگاری نه چندان دور به وی عطا شد
قربان، عید ابراهیم خلیل الله است و ابراهیمی شدن، دل از بند تعلقات بریدن و به دوست ملحق شدن ...
.
آستان خدا کمال شما
هفت پرواز زیر بال شما
با شما می شود به قرب رسید
ای وصال خدا وصال شما
گاه با آدم و گهی با نوح
بی زمان است سن و سال شما
مثل جبرئیل می شود بالم
با همین غوره های های کال شما
روزگاری ست در پی دلم آید
گر چه نا قابل است مال شما
بال ما را به آسمان ببرید
تا خداوند لا مکان ببرید
هر کسی تو را سلام کند
به مقام تو احترام کند
کاش در صحن سامرات خدا
تا قیامت مرا غلام کند
پر و بال کبوترانه ی من
در حریم تو میل دام کند
هر که بی توست واجب است به خود
خواب احرام را حرام کند
بر دلم واجب است بعد طواف
عرض دین محضر امام کند
نیمه ی ماه حج که شد باید
شیعه در محضر شما آید
ای مسیحای سامرا هادی
آفتاب مسیر ما هادی
علی بن محمد بن علی
نوه ی اول رضا هادی
نیست جز دامن کرامت تو
پردهٔ خانهٔ خدا هادی
ذکر هر چهارشنبه ام این است
یا رضا یا جواد یا هادی
به ملک هم نمی دهم هرگز
گریهٔ زائر تو را هادی
یک شبی را کنار ما ماندی
سر سجاده جامعه خواندی
تو دعا را معرفی کردی
مرتضی را معرفی کردی
با فراز زیارت سبزت
راه ما را معرفی کردی
مرتضی و حسین و فاطمه و
مجتبی را معرفی کردی
نه فقط اهل بیت را بلکه
تو خدا را معرفی کردی
سامرایت غریب بود اما
کربلا را معرفی کردی
با تو ما مرتضی شناس شدیم
تا قیامت خدا شناس شدیم
ریشه های محبت ما تو
مزرعه های سبز دنیا تو
خواهش سرزمین پائین من
اشتیاق بهشت بالا تو
گاه ابلیس می شوم بی تو
گاه جبریل می شوم با تو
من نمی دانم این که من دارم
به تو نزدیک می شوم یا تو
چه کسی از مسیر گمراهی
داده ما را نجات؟... آقا تو
تو مرا با ولایتم کردی
آمدی و هدایتم کردی
دل من در کفت اسیر بود
به دخیل تو مستجیر بود
گر شود ثروتم سلیمانی
باز هم بر درت فقیر بود
شکر حق می کنم صدای بلند
حضرت هادی ام امیر بود
آبرو خرج می کنی بس که
کرم سفره ات کثیر بود
شب میلاد تو به ذی الحجه
مطلع شوکت غدیر بود
ریشه ي ناب اعتقاد علی
پسر حضرت جواد علی
دوست دارم گدای تو باشم
سائل دست های تو باشم
مثل بال و پر کبوترها
دائماً در هوای تو باشم
دوست دارم که از زمان ازل
تا ابد خاک پای تو باشم
نیمه شب های ماه ذی الحجه
زائر سامرای تو باشم
یا دعای قنوت من باشی
یا قنوت دعای تو باشم
ما فقیریم سفره ای وا کن
سامرایی حواله ی ما کن
با تو این عقل ها بزرگ شدند
اعتقادات ما بزرگ شدند
پای دل های شیعیان آن قدر
گریه کردید تا بزرگ شدند
با نگاه تو با محبت تو
اِبن سکّیت ها بزرگ شدند
خوب شد بچه های هیئت ما
پای درس شما بزرگ شدند
بچه های قبیله ما با
کربلا کربلا بزرگ شدند
بی تو دل های ما بهار نداشت
مثل یک شاخه ای که بار نداشت
#شاعر علي اكبر لطيفيان
حاجت دلارو خدا با مهر تو داده
خنده تو برای ما، باب المراده
خیرُ العبادی، مُهجَةُ الفؤادی
ای جان جانان، یا مولا یا هادی
سوره حُسن خدایی، روشنای اِنّمایی
هستی امام جواد و، دومین ابن الرضایی
برای وصف مقامِت، وصف نور ناتمامِت
میخونم جامعه امشب، چیه برتر از کلامِت؟
خیرُ العبادی، مُهجَةُ الفؤادی
ای جان جانان، یا مولا یا هادی
به شبای تار دنیامون، شمس الضحایید
کوثر و قدر و هل أتی، نور خدایید
إِلَیهِ تَدْعُون، عَلَيْهِ تَدُلُّون
بِهِ تُؤْمِنُون، لَهُ تُسَلِّمُون
قبله اهل ولایید، روح مکه و منایید
بأبی انت و امی، همه هستی مایید
أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَم، أَنْتُمُ السَّبِيلُ الْأَعْظَم
وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْث، وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمّ
خیرُ العبادی، مُهجَةُ الفؤادی
ای جان جانان، یا مولا یا هادی
هوایی سامرا شده، امشب دوباره
دلی که جز صحن و سرات، جایی نداره
نعمالامیری، مولا بینظیری
من خوب میدونم، دستامو میگیری
إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ، وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ
فَإِنِّي لَكُمْ مُطِيعٌ، آياتُ اللهِ لَدَيْكُمْ
با نگات خدایی میشم، عاشقی ولایی میشم
یه سحر کنار سرداب، آقا کربلایی میشم
نعمالامیری، مولا بینظیری
من خوب میدونم، دستامو میگیری
از عرش خدا بوی گل زهرا میاد
خورشید هُدی میتابه رو دستِ جواد
با نغمه شادی
پیچیده صدای منادی
میخونه سرود ولادت
که اومده حضرت هادی
امشب آسمون دل بیتابه
نور ازلی میتابه به ظلمت دنیا
بارون تا دم سحر میباره
زمانه رو دستاش داره یک غنچه زیبا
از عرش خدا بوی گل زهرا میاد
خورشید هُدی میتابه رو دستِ جواد
دریای کَرَم تو نگاه آسمونیشِ
عالم اسیر سخاوت و مهربونیشِ
مهتاب سعادت
طلیعه ی نور هدایت
یه روزی میشه عاشقا رو
میبره برای زیارت
هستی بیقرار و خاطرخواشه
دلا میون دستاشه که یوسف زهراست
عشقش چراغ شبای تاره
که نور محبت داره تجلی یکتاست
از عرش خدا بوی گل زهرا میاد
خورشید هُدی میتابه رو دست جواد
شوق حرمش آرزوی اهل ولا
شیش گوشه ی تو آینه ی کرب و بلا
تو عین بهاری
یه عالمه دیوونه داری
سائلای تو همه میگن
برای ما کم نمی ذاری
دلها به کرامتت مدیونن
تو حریم تو مهمونن
عنایتِ عشقی
شیعه به ولای تو پاینده
به هوای تو پابنده
حقیقت عشقی