eitaa logo
ذاکرین آل الله
361 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2هزار ویدیو
446 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
امیرالمومنین_ علیه _السلام ..... تاریخ می گوید علی مولود کعبه است مولود کعبه نه، بگو موعود کعبه است او پیشتر از کعبه بوده نکته این است پس کعبه مولود امیرالمومنین است از چار رکن کعبه پرسیدم علی کیست گفتند بـا حیرت خدا هست و خدا نیست حجر و صفا و مروه و زمزم نـدانست از بیت کردم این سؤال، او هم ندانست تصویـر حسن غیب در آیینۀ اوست قرآن نازل نـاشده در سینۀ اوست از اول خلقت علی مشکل گشا بود عالم نبود و آن جمال دلگشا بـود او از خدا حکم دو عالم را گرفته او در تکامل دست آدم را گرفته خورشید، اسرار درون را با علی گفت پیش از درخشیدن همانا «یا علی» گفت پیغمبران هم با علی بودند و هستند پیش از نبوت با خدا این عهد بستند جبریل ذکر «لافتی الاعلی» گفت حتّی محمّد هم به خیبر یا علی گفت حکم از خدا بود و قلم دست علی بود در فتح خیبر هم علم دست علی بود اوصاف حیدر را نماید کس چگونه؟ جان محمد را ستاید کس چگونه؟ خلقت کجا داند کجا داند علی کیست؟ تنها خدا داند خدا داند علی کیست این کفر نبوَد، تا خدا دارد خدایی با دست حیدر می کند مشکل گشایی آنانکه از میزان حق، حق را ربودند والله خاک کفش قنبر هم نبـودنـد کی فتح کرده بدر و احزاب و احد را؟ کی کشته با یک ضربه عمرو عبدود را؟ کی در شب معراج با احمد نشسته؟ کی بر سر دوش محمد بت شکسته؟ کی کرده در میلاد، قرآن را قرائت؟ کی خوانده بـر کفار آیات بـرائت؟ کی جز علی نفس پیمبر شد؟ بگویید آیینۀ زهرای اطـهر شد؟ بـگویید کی در اُخوت شد برادر بـا محمّد؟ کی غیر حیدر شد برابر بـا محمّد؟ کی بهر حفظ جان احمد ترک جان گفت؟ کی جان به کف بگرفت و جای مصطفی خفت؟ کی یک تنه ره بست بر خیل عدو تنگ؟ کی بر بدن آمد نود زخمش به یک جنگ؟ کی جز علی بر خصم خود شمشیر بخشید؟ کی جز علی یک شب چهل منزل درخشید؟ کی مثل حیدر جوشن بی پشت پوشید؟ کی در تمام جنگ‌ها چون او خروشید؟ کی جز علی از اشک طفلی داشت پروا؟ کی غیر حیدر با محمد کرده نجوا؟ ای اهل عالم آیۀ اکمال دین چیست؟ این «لافتی الاعلی» درباره کیست؟ آن کس‌که خواندش خواجۀ کل،«کلّ دین» کیست؟ میزان حق غیر از امیرالمومنین کیست؟ ای تیغ حق از«بدر» تا «صفین» حیدر! نفس محمد یـا ابـوالسبطین حیدر! شیر خدا و شیر پیغمبر تـویی تـو حیدر تویی، حیدر تویی، حیدر تویی تو تو مصطفی را مهری و قهری علی جان او شهر علم و تو درِ شهری علی جان این شهر غیر از تو در دیگر ندارد اسلام جز تو یا علی حیدر ندارد تو پای تا سر رحمةٌ للعالمینی هم جان شیرین نبی، هم جانشینی من کیستم یک قطرۀ ناچیزِ ناچیز کز بحر جودت گشته‌ام لبریزِ لبریز بی تو خدا را بندگی کردم؟ نکردم جز با ولایت زندگی کردم؟ نکردم تـابید از اول در دلم نـور هدایت هرگز نخواندم یک نماز بی ولایت یک باغ گل دارم، اگر خارم علی جان هر کس که هستم دوستت دارم علی جان لطف غیورت کی مرا وا می‌گـذارد؟ کی در جهنم دوستت پا می‌گـذارد؟ دوزخ که جای دوستان مرتضی نیست! آخر جهنم را مگر شرم و حیا نیست؟! حتی اگر در قعر دوزخ پـا گـذارم از شعله‌های خشم آن بـاکی نـدارم با این سخن داد از درون دل بـرآرم آتش مسوزان! من علی را دوست دارم "میثم"همین است و همین است وجزاین نیست دین جـز تـولای امیرالمؤمنین نیست
مدینه حسینت کجا می‌رود؟ اگر می‌رود، شب چرا می‌رود؟ غریب وطن نیمه‌شب از وطن غریبانه پیش خدا می‌رود دلِ شب خدا را صدا می‌زند چرا ساکت و بی‌صدا می‌رود؟ اجل پیش رو، مادرش فاطمه، به دنبال او از قفا می‌رود به تعجیل رو در کجا می‌برد؟ مگر سر برای خدا می‌برد؟ صدای جرس آه جان بر لب است جگرسوز چون نالۀ زینب است «طِرِمّاح» یک لحظه محمل مران! خدا را! که وقت نماز شب است نفس‌ها همه نالۀ یا حسین دعاها همه سوز و تاب و تب است به هر منزلی مرگ، چشم انتظار به هر محملی نغمۀ «یارب» است شما هم چو مرغ شب، ای ناقه‌ها! بنالید با زینب، ای ناقه‌ها! شب است و بیابان پر از ولوله مدینه دعا کن به این قافله همانا به شوق وصال خدا گرفتند از دیگران فاصله خدا رحم آرد به حال رباب که بر کف گرفته کمان حرمله پدر را ببرّند لب‌تشنه سر پسر را ببندند در سلسله شرار جگر شمع محمل شده نوای جرس آتش دل شده مدینه دعا کن برای حسین که خالی بُوَد در تو جای حسین مدینه مدینه دگر نشنوی دل شب صدای دعای حسین مدینه به اهل مدینه بگو که فرداست روز عزای حسین خدایت دهد صبر، ام‌البنین! که عباس گردد فدای حسین دلش یاد رخسار پیغمبر است نگاهش به روی علی‌اکبر است مدینه دعا کن که این انجمن بیایند بار دگر در وطن از آن بیم دارم که دخت علی ز شش یوسف آرد یکی پیرهن از آن بیم دارم که رأس حسین لب تشنه گردد جدا از بدن از آن بیم دارم که پرپر شود چو گل پیکر قاسم‌بن‌حسن الهی به دنبال این کاروان بُوَد روز و شب اشک «میثم» روان
سلام ما به تو ای مادر بهشت رسول که پرورش به روی دامن تو یافت بتول ملائک‌اند به مدحت در آسمان مشغول امین وحی حقت کرده بر سلام نزول سـلام ذات خـداوند و چارده معصوم به تو که بوده مقامت همیشه نامعلوم درود باد به روح و سلام بر تن تو حجاب نور و دعای رسول، جوشن تو بهشت وحی خداوندگار، گلشن تو محیط پرورش فاطمه است دامن تو به جز تو در غم و اندوه، یار احمد کیست؟ به غیـر تـو صـدف گوهـر محمّد کیست؟ خدای را به خدا لایق درودی تو به یاری نبی آغوش خود گشودی تو دل از رسول خدا همچنان ربودی تو تمام لشکر ختم رسل تو بودی تو تو سینه را سپر سنگ دشمنان کردی به حفظ جـان محمّد نثار جان کردی تو بهترین زن روی زمینی ای مادر تو در جلال، جلال‌آفرینی ای مادر تو مام همسر حبل‌المتینی‌ ای مادر تو مادر همه مؤمنینی ای مادر گل رسول خدایی و گل کجا تو کجا؟ زنـان دیگـر ختم رسل کجا تو کجا؟ تو آسمان فروزان یازده قمری تو از زنان همه انبیا به رتبه‌ سری هرآنچه وصف تو خوبان کنند خوب‌تری زنان ختم رسل دیگرند و تو دگری مگـر نگفت نبـی بیـن همسـرانش بسـی که بهر من چو خدیجه نبود و نیست کسی به جز خدا و نبی مدح تو نشاید گفت تـو را چـو فاطمـه ام‌الائمه باید گفت تو مادر همه سادات عالمی بانو! تو نور چشم رسول مکرمی بانو! تو به ز هاجر و سارا و مریمی بانو! دوازده گهر نور را یمی بانو! خدای را به دعا و نیاز می‌خواندی نزول وحی نبود و نماز می‌خواندی سلام بر تو و اشک و دعا و زمزمه‌ات سلام بر تو و روح بلند فاطمه‌ات فروغ وحی عیان بود از مکالمه‌ات هزار عایشه کم از کنیز خادمه‌ات همیشه شیفته خصلت و صفاتت بود که سال حزن رسول خدا وفاتت بود هنوز بوی خدا می‌دمد ز پیرهنت دمی که روح تو پرواز کرد از بدنت زهی جلال سلام خدا به جان و تنت که از بهشت فرستاد ذات حق، کفنت گرفتـم آنکـه ز کوثـر دهـان خود شویم مرا چه زهره که اوصاف چون تو را گویم وفات تو نبود کم ز صبح میلادت سلام بر تو و آباء پاک و اولادت به شأن تو که بود رتبه خدادادت همین بس است که مولا علی‌ست دامادت امین وحی، سلامت به احمد آورده که جز تو فاطمه را بر محمد آورده؟ که جز تو آورد از بهر مصطفی زهرا؟ که جز تو دختر او هست زینب‌کبری؟ که جز تو قابله‌اش بوده مریم عذرا؟ که جز تو شد سپر جان خواج? دوسرا؟ تویی که در رحمت فاطمه سخن می‌گفت سخـن ز سـر خداونـد ذوالمنـن می‌گفت به آن خدا که جهان وجود را آراست به آن علی که پس از مصطفی به ما مولاست به فاطمه که به غیر از خدا ندید و نخواست که زائر تو همان زائر رسول خداست چو در ثنای تو گیرد به دست خویش، قلم ز خـود گذشتـه و پـرواز می‌کند «میثم»
🕊💕مدح خوانی ویژۀ میلادِ کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام . •┈┈••✾••✾••┈┈• رمضان بهشت خدا شده ز گل جمال تو یا حسن مه نیمه اختر کوچک و مه نو هلال تو یا حسن یم علم و حکمت و معرفت نمی از کمال تو یا حسن دل دشمنان تو را برد نبوی خصال تو یا حسن صفحات و متن کتاب حق رخ و خطّ و خال تو یا حسن به خدا رسیده ز بندگی طیران بال تو یا حسن تو چراغ بزم وصال حق تو بهار خلد مخلّدی تو خدای حسن و ملاحتی تو یگانه عبد مؤیّدی تو به جسم، جان کتاب حق تو به روح، روح مجرّدی تو کمال کلّ کمال ها تو جمال خالق سرمدی تو علی تو فاطمه تو حسن تو حسین یا که محمّدی که عیان جلالت پنج تن بود از جلال تو یا حسن تو محیط عالم حکمتی تو مه سپهر امامتی تو زمامدار مشیّتی تو امام صببر و شهامتی تو مه سپهر ولایتی تو تمام جود و کرامتی تو خدای را رخ و جلوه ای تو رسول را قد و قامتی تو پناه خلق دو عالمی تو شفیع روز قیامتی نه عجب که عفو کند خدا، همه را به خال تو یا حسن نه عجب که فخر کند خدا، به مَلَک ز شوق عبادتت نه عجب که غنچه به صبحدم، شکفد به عرض ارادتت همه انبیا شده معترف به جلال و مجد و سیادتت زطلوع صبح خجسته تر، شب جانفزای ولادتت من و لطف وجود و عطای تو، که کَرَم بود همه عادتت به عطا و حلم و کرم کسی، نبود مثال تو یا حسن به تمام دین خدا قسم، که تمام دین خدا تویی به بهشت و ارض و سما قسم، که بهشت و ارض و سما تویی به مقام و سعی و صفا قسم، که مقام و سعی و صفا تویی به قیام و صبر و روح و رضا قسم، که قیام و صبرو رضا تویی به دعا و روح دعا قسم که دعا و روح دعا تویی شده اقتدار ستمگران، همه پایمال تو یا حسن ولی خدا ثمر نبی، گهر علی دُرّ فاطمه نگهت مسیح و مسیح جان، نفست شفای دل همه دهن تو چشمۀ معرفت، سخن تو آیه ی محکمه همه را به عشق تو های و هوی، همه را به ذکر تو زمزمه به محبّت تو مرا بود، ز شرار نار چه واهمه که بهشت لطف خدا شده، دلم از خصال تو یا حسن تو سجود من تو رکوع من، تو سلام من تو نماز من تو مطاف من تو طواف من، تو عراق من تو حجاز من تو شرار سوز و گداز من، تو بهار گلبن راز من تو سرور من تو نوای من چه به سوز من چه به ساز من نبود قسم به ولایتت، به گل بهشت نیاز من اگرم به دست، جوانه ای رسد از نهال تو یا حسن هله ای تکلّم قدسیان، شب و روز نُقل روایتت صفحات مصحف جان پر از، سُوَر لطیف حکایتت به محبّتت به مودّتت، به کرامتت به عنایتت که بود نگاه توسّلم، به چراغ راه هدایتت به خدا قسم خجلم ز تو، که به ادّعای ولایتت به زبان محّب تو بودم و، به عمل ملال تو یا حسن "یاحسن و یاحسن و یاحسن "
عالم و آدم کند گریه برای علی حیف که در خاک رفت قد رسای علی نخل بوَد منتظر چاه بوَد بی‌قرار حیف که خاموش شد صوت دعای علی گریه کند صبح و شام اشک فشانَد مدام تا که عدالت زند بوسه به پای علی زندگی بی‌علی سخت‌تر از مردن است کاش که ما می‌شدیم کشته به جای علی دامن محرابِ خون گشته بر او قتلگاه مسجد کوفه شده کرب و بلای علی تیغ به دشمن دهد، بذل به قاتل کند گر ببرد کودکی شیر برای علی مسجدیان یک طرف جمله گشایید صف تا که یتیمان نهند سر به سرای علی پیر فقیری زند بر سر و بر سینه‌اش طفل یتیمی شده نوحه سرای علی بذل و عنایت ببین لطف و کرامت ببین قسمت قاتل شده سهم غذای علی می‌دمد از سنگ‌ها نالۀ «یا سیدی» می‌چکد از نخل‌ها اشک عزای علی ثروت هر کس همان مال و منالش بوَد هستی «میثم» بوَد مهر و ولای علی
تقدیم به ساحت مقدسِ حضرتِ خیرالبشر پیامبرِ اعظم (ص) _ حاج محمود کریمی •✠• این ماه ربیع است که دل برده به یغما یا مِهر وصال است و بجان داده تجلا روزش همه رخشنده تر از چهره یوسف شب هاش مُعطّر تر از زلف زلیخا پیچیده در امواج فضا نغمه مریم جوشیده ز انفاس جهان مُعجزه عیسی هر جا نگرم با رقه‌ها در شجر طور هر سو شنوم زمزمه‌ها از لب موسی با ناز نسیم آید از دامنِ گلشن یا بوی بهشت است که پیچیده به دنیا گیتی همه دم خُرّم ، گویی دل احمد عالم همه جا روشن ، چون دیده ی زهرا در محفلِ یک رنگی ، هر اَبیض و اسود با رأیت یکتایی ، هر اصفر و حمرا گردیده سماوات بِگرد کُرۀ خاک یا خاک زند پهلو بر گنبد خضرا خورشید نماز آرد بر خاک مدینه زیرا که در آن جلوه‌گر آمد مَه طاها بگذاشته از صُلب شکافنده دانش استادِ اَساتید دو گیتی به جهان پا توحید مجّسم ولیُ الله معظم سرمایۀ عِترت خلف سید بَطحا مصداقِ جمال ازلی حضرتِ صادق میزانِ ترازویِ عمل حجت یکتا پا تا به سر آیینۀ رخسار محمد سر تا به قدم مظهر الله تعالی هستی همه در دستش چون موم کف دست عالم همه بر پایش چون خاک کف پا ناری که بر ابراهیم گردید گلستان بر شیعۀ وی آمد برداً و سلاما آیت ز رخش تافته مشعل مشعل دانش ز لبش ریخته دریا دریا در خط تَولایش یک ره همه عالَم در موج تجلّایش یک پارچه عُقبی افتد به تن مُدعیان لرزه هَماره یک لحظه هِشام ار بگشاید لب خود را عیسی که کند زنده تنی را عَجَبی نیست بس مردۀ جان کز نفس او شده اِحیاء با لیلۀ میلاد پیمبر شده توأم میلاد همایونِ امام ششم ما او منجی انسان ها از جهل مُرکّب این زنده کن جان ها با نُطق دل آرا افراشته او در همه جا رایت توحید افروخته این بر همگان مشعل تقوا او مَظهرْ الله تعالی و تَقَدّس این مُظهِر الله تَقَدّس و تعالی از مکتب او فیض الهی شده جاری با منطق این امر رسالت شده اجرا او منجیِ عالم شد و این هادی آدم او خُلق عظیم آمد و این آیت عظما او با لب گویا کلماتش همه مصحف این آمده سر تا بقدم مصحف گویا از طَلعت او کشور جان گشته منوّر در پَرتو این ، خانۀ دل گشته مُصَفی شاعر :
. علیهاالسلام ای آتش سینه، وای بر تو ای شهر مدینه، وای بر تو! ای دیده ببار خون، هماره ای ناله برآ ز دل، دوباره پاداش رسول، خوش ادا شد یک آیه ز کوثرش جدا شد آن آیه، دُر نهفته‌اش بود محسن، گل ناشکفته‌اش بود محسن که شد اوّلین فدایی در خطّ ولایت خدایی محسن که به سینه ماند آهش آغوش بتول قتلگاهش نایافته در جهان ولادت گردیده نصیب او شهادت گردیده خزان، بهار عترت غم آمده در دیار عترت تا چند نشسته‌اید خاموش؟ انگار که رفته‌اید از هوش غافل ز تمام دردهایید نامرد و، شبیه مردهایید خیزید، که دود رفته بالا بر چرخ، ز بیتِ حق تعالی دشمن به درِ سرای زهراست ای وای من این صدای زهراست!... 📝
جگرم خون و دلم سر به گریبان علی‌ست صبح هم در نظرم شام غریبان علی‌ست گرچه با چاه کند دردِ دل خود ابراز چاه هم بی‌خبر از غُصه‌ی پنهان علی‌ست سند غربت مولاست رخ نیلیِ من سند غربت من، سینه‌ی سوزان علی‌ست بارها دشمن اگر آید و دستم شکند دست بشکسته‌ی من باز به دامان علی‌ست کافران! در حرم وحی نیارید هجوم به خدا قصد شما حمله به قرآن علی‌ست اهل یثرب! ز چه از گریه‌ی من خسته شدید؟ دو سه روز دگری فاطمه مهمان علی‌ست درِ آتش‌زده و ناله‌ی مظلومی من سند مستند سوختنِ جان علی‌ست رفتم اما جگرم بهر علی می‌سوزد به خدا خانه‌ی بی‌فاطمه زندان علی‌ست دارم امید که در حشر پریشان نشود حال آن سوخته‌جانی که پریشان علی‌ست داده تاریخ به هر عصر، گواهی "میثم" کز ازل صبر و رضا پایه‌ی ایمان علی‌ست ✍استاد
(گلچین و تلفیق سه مثنوی فاطمی) من بحر نهفته در سبویم فریاد شکسته در گلویم بحری شده‌ام تمام گوهر در مدح و ثنای کفو حیدر آن اختر عالم هدایت پیوند رسالت و ولایت او کوثر و نور و قدر و طاهاست او مریم یازده مسیحاست لبخند نماز بر لب اوست صد لیله‌ی قدر، هر شبِ اوست وقتی به نماز بست قامت کردند فرشتگان قیامت دیدند خدای بی نیازش فخریّه نموده بر نمازش چون پرتو حق که تابد از طور تابید شبی ز چادرش نور زآن نور که بود نور ایمان هفتاد یهود شد مسلمان از عصمت او حجاب جوشد جز او که ز کور، چهره پوشد؟ حیدر که امامت و ولایت دارد به جهان بی نهایت چون فاطمه‌اش دُرِ سخن سُفت رازی ز کمال خویشتن گفت حیرت‌زده رو به قهقرا رفت یکباره به نزد مصطفی رفت احمد که ز قصّه بود آگاه لبخند زد و شکفت ناگاه کای کلّ علوم را تجسّم بنشین به برم بزن تبّسم کاین راز نگفته با تو گویم زهراست محمّد و من اویم با این همه داشت دستش آماس گرداند ز بس به خانه دستاس انداخته بود دست او پوست با آن همه داشت کار را دوست چون ذات خدای خود یگانه با فضّه شریک کار خانه فردوس گدایِ فضه‌ی اوست خاکِ کف پای فضه‌ی اوست ای دختر نور و کفو یاسین ای بضعه‌ی خاتم النبیین تو لیله‌ی قدر کبریایی تو مادر کل انبیایی قرآن به فضیلتت گواه است هر لحظه‌ی تو هزار ماه است قرآن به تو قلب خود گشوده مشتاق تلاوت تو بوده تهلیل تو بهترین شهادت تسبیح تو بهترین عبادت ای ملک خدا مدینه‌ی تو جنت نفسی ز سینه‌ی تو یک قطره ز اشک توست کوثر یک سایه ز قامت تو محشر یک حکم تو را هزار طاعت یک اجر محبتت شفاعت کوثر، نمی از محبت تو تطهیر، گواهِ عصمت تو با آنکه به خاک بی نشانی خورشید هزار کهکشانی کی گفته که قبر تو نهان است خاک تو فراتر از جهان است بالله قسم ای رسول را اُم عالم شده در مزار تو گم بر عرشه‌ی فُلکِ تو فَلَک چیست؟! در وُسعتِ مُلکِ تو مَلَک چیست؟! ارکان وجود، محکم از توست مُلک و ملکوتِ عالَم از توست مسکین تو ای ملیکه‌ی دین صد باغ فدک دهد به مسکین بالله به بهشت، ناز داری تو کی به فدک نیاز داری! تو بهر علی قیام کردی خود را سپر امام کردی احقاق فدک برای این بود کآن در ید دشمنان دین بود دشمن زشما فدک ستانَد تا دست علی تهی بمانَد تو یار امام راستینی تو دست خدا در آستینی جز دست خدا کسی نشاید کز دست علی گره گشاید از فتنه‌ی شوم اهرمن‌ها قرآن و علی شدند تنها در شهر مقدس مدینه شد باز دوباره باب کینه از فتنه به دوششان حطب‌ها بدذات‌تر از ابولهب‌ها در بیت رسول پا نهادند در را به غضب فشار دادند دردا که تو را به خانه کشتند با ضربت تازیانه کشتند خاکم به دهن، به ضرب سیلی خورشید مدینه گشت نیلی تا چند کنایه و اشاره؟! والله شکست گوشواره فریاد که پاره شد گلویم بگذار همان به پرده گویم تاریکیِ محض، نور را کشت شیطان به بهشت، حور را کشت پاداش رسول، خوش ادا شد یک آیه ز کوثرش جدا شد آن آیه دُرِ نهفته‌اش بود... محسن گل ناشکفته‌اش بود... ✍استاد
چو دید نقش زمین همسر جوانش را ز دست داد همه‌ی طاقت و توانش را به پیش دیده‌ی او چون زدند زهرا را هزار مرتبه دشمن گرفت جانش را نه با علی، نه حسن، نه حسین، نه زینب نگفت درد و غم و غُصه‌ی نهانش را به حیرتم که اگر در مدینه رو آرم کجا نشان بدهم قبر بی‌نشانش را چگونه پیر نگردد علی به فصل شباب کزاو گرفت عدو همسر جوانش را که دیده بین قفس طایر شکسته‌پری که ظالمانه بسوزند آشیانش را؟! به جز به باغ امید علی و زهرایش که دیده غنچه نشکفته‌ی خزانش را؟! حسین مادر مظلومه را دهد از دست اگر بلال به پایان برد اذانش را چه قرن‌ها که ستم بر علی شده «میثم» که ریختند بسی خون شیعیانش را ✍استاد
در هــر دمــم هــزاران فریـاد انتظار است یک لحظه بی تو بودن، یک عمر احتضار است وقتــی تــو را نــدارم، بهتر که جان سپارم این زندگی تباهی، ایـن عمـر انتحـار است آنکــو قــرار دارد، کـی عشق یار دارد؟ عاشق بسان طوفان، پیوستـه بی قرار است ای یاس باغ نرگس! باز آ که می‌کنم حس بـی روی تـو زمانـه پاییز بی بهـار است بی جلـوۀ تـو عالم تاریکتر ز گور است وین مهر عالـم افروز شمع سر مزار است عیسی کـه از نبـوت بـر خویشتـن نبالد آرد نمـاز بـا تو، این اوج افتخـار است ما دور کعبه گشتیم با اشک خود نوشتیم ای زائریـن کعبـه! کعبـه جمال یار است از هجـر یــار گفتیـم، از انتظـار گفتیـم کو مرد انتظاری «یابن‌الحسن» شعار است گیرم تـو غمگساری در بیـن مـا نـداری ای نور دیده! ما را کی جز تو غمگسار است؟ میثم به دعوی عشق، مگشای لب که عاشق یـا زیـر تیـغ قاتـل، یــا بر فـراز دار است
جهان آفرینش! جانت آمد حرم! پرواز کن، جانات آمد عدالت! فخر کن، میزانت آمد محمّد! یار و هم پیمانت آمد جمال اقدس معبودِ کعبه عیان شد در رخ مولودِ کعبه خدا زیباترین اعجاز کرده زمین بر آسمان‌ها ناز کرده حَجَر دور حرم پرواز کرده حرم آغوش خود را باز کرده به هر بت بنگرم، خوش می‌سراید که امشب بت شکن در کعبه آید در آن شب ذکر عالم: یا علی بود دم اولاد آدم: یا علی بود صدای آب زمزم: یا علی بود دعای حاجیان هم: یا علی بود محمّد "یا علی" می‌گفت آن شب سخن‌ها با "علی" می‌گفت آن شب حرم! مرآت اللهُ الصّمد بین ثبوت قل هو الله احد بین خدا را چشم و گوش و وجه و ید بین اسد در دامن بنت اسد بین محمّد عاشق دیدار مولاست خدا در کعبه مهماندار مولاست بتان حمد خدا آغاز کردند زبان در مدح مولا باز کردند سرود خیر مقدم ساز کردند به دور بت شکن پرواز کردند بُوَد این ذکرشان با لحن نیکو هوالحق و هوالحی و هوالهو عدالت! دست و زنجیرت مبارک کرامت! حُسن تقدیرت مبارک ملک! تهلیل و تکبیرت مبارک محمّد! شیر و شمشیرت مبارک صفا و مستجار و حجر و زمزم همه گویند مولا خیر مقدم محمّد! جان پاکت در بر آمد تو را شمشیر و شیر از داور آمد طلایه‌دار فتح خیبر آمد مبارک، حیدر آمد، حیدر آمد بگو از لعل لب، گوهر فشاند بگو در محضرت قرآن بخواند بگو تا از وجودم جان برآید بگو صد بار زخمم بر سر آید اگر روز اُحد یا خیبر آید اگر عالم به جنگ حیدر آید علی دست از محمّد بر ندارد محمّد چون علی یاور ندارد تو را جان مجرّد آفریدند مرا عبد مؤیّد آفریدند از آن روزی که احمد آفریدند علی را بر محمّد آفریدند جهان از پرتو ما منجلی بود خدا بود و تو بودیّ و علی بود تو روح حکمت و پندی علی جان تو پیر هر خردمندی علی جان تو بی مثلّی و مانندی علی جان تو لبریز از خداوندی علی جان که جز تو قاتلش را شیر داده به دست دشمنش شمشیر داده محمّد را به جز تو جانشین نیست تمام دین توئی، دین بی تو دین نیست همین است و همین است و جز این نیست کسی جز تو امیرالمؤنین نیست تو قرآنی، تو فرقانی، تو نوری تو انجیلی، تو توراتی، زبوری شجاعت نقش تیغ ذوالفقارت عبادت پای‌بوس و خاکسارت محبّت تا قیامت دوستدارت محمّد از ولادت بیقرارت تمام میوه‌های نخل «میثم» ثنای توست ای مولای عالم ✍ 🔻