|⇦•یک سال و نیم گریه کردم...
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها
یک سال و نیم گریه کردم
یک سال و نیم غرق آهم
یک سال و نیمِ هنوزم
تو گودی قتلگاهم
هنوز یادمِ که گلوتو بریدن
هنوز یادمِ پیرهنت رو دریدن
هنوز یادمِ رو تنت میدویدن
هنوز یادمِ رو تنت میدویدن
بعد تو رنگِ خوشی رو ندیدم
از دست دنیایِ بی تو بریدم
امشب منم به وصالت رسیدم
ای وای، حسینم! حسینم! حسینم!
مثلِ تنت قلب زینب، پرپر شده غرق خونه
بعد یه سال دوری تو، زینب دیگه قدکمونه
هنوز یادمِ پیش من دست و پا زد
هنوز یادمِ مادرم رو صدا زد
هنوز یادمِ خنجر و از قفا زد
قلبم به یادِ لب تو کبابه
هر روزِ زینب بدونت عذابه
زینب کجا و شراب و خرابه
ای وای، حسینم! حسینم! حسینم!
روز و شبم سخت شده باز، دلگیری و آه و ناله
یادم نرفته هنوزم، اون گریه های سه ساله
تو رفتی و قلبم کنار تو جا موند
چی شد که یهعاشق از عشقش جدا موند
نبودی که زینب زیر دست و پا موند
خسته ام، بریدم، شکستم،خمیدم
امشب دیگه به وصالت رسیدم
یک و سال ونیمِ تورو من ندیدم
ای وای، حسینم! حسینم! حسینم!
|⇦•پس از تو آب اگر خوردم...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها
پس از تو آب اگر خوردم از این چشمان تر خوردم
گلی هستم که از هر شش جهت به خار برخوردم
برای دلخوشی دختران نیمه جانت بود
در این یکسال و اَندی لقمه نانی هم اگر خوردم
چه کارى برمى آمد از برادر مُرده اى چون من
فقط زانو بغل کردم، فقط خون جگر خوردم
منی که سایه ام را مَردم کوچه نمی دیدند
منی که شش برادر داشتم، حالا نظرخوردم
به نان کوچه و خرمای مَردم لب نزد زینب
میان کوفه هر چه خوردم از دست پدر خوردم
نمی دانم تو می بینی که جایی را نمی بینم؟
غروبی داشتم میرفتم از خانه به در خوردم
شب شام غریبانت از این خیمه به آن خیمه
برای هر یتیمی که سپر گشتم سپر خوردم
من پرده نشین را محمل بى پرده اى دادند
به هر جا که گذر کردم چقدر از رهگذر خوردم
تو و پیراهن پاره، من و این چادر پاره
تو سنگ از صد نفر خوردى، من از صدها نفر خوردم
#شاعر علی اکبر لطیفیان
یا مَظلوم! یا غَریب! یا عَطشان!
رَحِمَ اللّه مَن نادَاه یا حُسین
روضه ندارد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد
من بی وضو موی تو را شانه نکردم
حالا به دنبال سرت باید بگردم
خوبان روزگار مسلمانِ زینب اند
دیوانه ی حسین و پریشان زینبند
آنان که خاک را به نظرکیمیا کنند
حتما کنیز و پیر غلامانِ زینبند
*امام زمان فرموده اند: برا عمه امگریه کنید و بعد برا فَرجمدعا کنید، من هم دعاتونمیکنم...
گفت: آقا! این همه مصیبت، چرا برا مصیبت عمهجانت خونگریه میکنی؟ فرمود:شهادت ارث ماست اما دیگه رسمنبود دست زنامون رو ببندن و تو بازار ببرن ....*
خبر داری سر بازار رفتم
میان مجلس اغیار رفتم
عقیق تو به دستِ ساربان شد
طلایِ من نصیب کوفیان شد
|⇦•خمیده خمیده رسیدم...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها
سَیِّدَنَا العَطشان! حسین جان!
خمیده خمیده رسیدم به تو
شکستم شکستم دَمِ جسم تو
عزیزم عزیزم شبیه تنت
بریده بریده میگم اسمتو
بریده بریده نفس میزنی
فقط مادرت رو صدا میزنی
نزن دست و پا که میوفتم حسین
دَمِ قتلگاه دست و پا میزنی
سَیِّدَنَا العَطشان! حسین جان!
اجازه بده تا جلوتر بیام
که از زیر نیزه خلاصت کنم
بیا صورتت رو نکش روی خاک
اصلاً اومدم التماست کنم
بمیرم بمیرم که غارت شدی
میرم خواهش از دشمنت میکنم
میرم پس میگیرم لباس تو رو
خودم پیرهنت رو تنت میکنم
سَیِّدَنَا العَطشان! حسین جان!
غریبم غریبم یه کاری بکن
جلو بچه ها حرف بد میزنن
منو مثل بابا کشیدن رو خاک
تو رو مثل مادر لگد میزنن
سلامٌ عَلَی یا حسین شهید
الهی کمی آب بهت میرسید
سَیِّدَنَا العَطشان! حسین جان!
یکی داره پیرهن رو میدزده
پیرُهن که نه کفنمیدزده
یکی داره با یه کهنه خنجر
سر واز روی بدن میدزده
یه سپاه داره سرت میریزه
خستگی از بدنت میریزه
مگه چی گفتی عدو سنگت زد
داره خون از دهنت میریزه
*ای حسینم،ای حسینم...ناله بزن بگو: حسین!...*
.
#توئیت
روزنامه نگار مصری رانيا العسال:
《مهم نیست ازچه مذهبی است و عمامه اش چه رنگی دارد ؛ همین که آمریکا زیر پاهاش در حال نابود شدن است است و کرامت اسلام زنده شده است،کفایت میکند》
#لبیک_یا_خامنه_ای
.
❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله) فرمودند:
هرکس که خداوند محبت ائمه اهل بیت (علیه السّلام) را
روزی اش نموده باشد، همانا به خیر دنیا و آخرت نائل شده است.
#به_قدر_تشنگی
.
|⇦•چشمام و به این در...
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها
چشمام و به این در دوختم بیا
از غصه ی دوری سوختم بیا
حال و روزمو ببین
دیگه زینب داره میمیره
پیرهنِ تو بغلم
داره باز جون من و میگیره
از این پیرهنت
معلومه چقدر زخمداشتی، تو روی تنت
تشنه بودی و
تنها بودی و دوره کردنت
غریبِ مادرم حسین...
کشته من و این بغضِ تو گلوم
تو بودی روی نیزه رو به روم
میدیدم زخمِ سَرِ تو رو
سنگا بوسه میزنن
زینب اونموقع شکست
که دیدمچوب رو لبت میبرن
آه از دخترت
وقتی که بغل گرفت وبوسه زد به سرت
صورتش کبود
قدش شد کمون مثل مادرت
غریبِ مادرم حسین...
گریه میکنم با چشم ترم
یادم نمیره چی اومد سرم
مثل دستای بابام
روی دستم جای طناب
قلبم و میسوزنه
صدای لالاییِ رباب
ناچار بردنم
دست بسته من رو مجلس اغیار بردنم
پیش چشمایِ
سقای حرم بازار بردنم
غریبِ مادرم حسین...
|⇦•حسینجان به یاد لبت...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها
حسینجان! به یاد لبت یک شبمخواب راحت نداشتم
کنار تن بی سرت کاسۀ آب گذاشتم واویلا
حسینجان! تو بودی و گودال و ریگ و تنت زیرِ نیزه
خدا حافظی کردی با زینبت زیر نیزه واویلا
*بمیرم برا خواهرش که خاطره هاش دست شمر افتاد... ببین چی کار کردن با بی بی زینب هیجده تا خاطره هاش بالای نیزه است...*
صدا میزدم مادرت رو یا مظلوم
به دامن بگیره سرت رو یا مظلوم
صدا میزدممادرت رو ای بی کسی
به دامن بگیره سرت رو یا مظلوم
تا حالا از این خونواده زنی رو نبردن اسارت
الهی می مُردم نمیدیدم اونقدر جسارت
به آتیش کشیدن حرم رو یا مظلوم
نبودی شکستن سرم رو یا مظلوم
خبر آن نیست که اموال به غارت رفته
خبر آن است که زینب به اسارت رفته
|⇦•طعم شیرین ذکر...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها
طعم شیرین ذکر شور حسین
زینب! ای خواهر غیور حسین
عالمه، صابره، عقیله تویی
شاه بانوی این قبیله تویی
قبله گاه امیر علقمه ای
تو علیِّ به شکل فاطمه ای
نَفَس تو رقیه پرور بود
خطبه هایت شبیه حیدر بود
صاحب شوکت و وِقار علی
ای زبانِ تو ذوالفقار علی
نور بر روی ناقه ای بانو!
خودِ نهج البلاغه ای بانو!
چادر توست خیمه ی توحید
سایه ی مَعجر تو شد خورشید
پای داغِ تو نوح کم آورد
ایستادی و کوه کم آورد
باورم نیست روضه ها، هَیهات!
کوچه! بازار! عمه ی سادات!
هِیبت تو شکسته شد؟! هرگز
دست های تو بسته شد؟! هرگز
حرف مقتل دروغ بود اصلاً
دور محمل شلوغ بود اصلاً ؟
نظری سمت آفتاب نرفت
عمه ام مجلس شراب نرفت
پای این روضه روضه خوان جان داد
دَخَلَت زِینَبُ عَلی اِبنِ زیاد
#شاعر : محسن حنیفی
|⇦•اَسیر اولوب یاشا....
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها
اَسیر اولوب یاشا
اما عقیده سِیز یاشامام
همین عبارتِ سنگین
شعار زینب دی
زینب بنت الحیدر
دِدیم داغا نه آغور سان
بویوردی منّن آغیر
اگر گُورَن گوزو اولسا
وِقار زینب دِی
زینب! زینب! عقیلة العَرب
#حضرت_زینب سلام الله علیها
📌فضائل و ویژگی های حضرت زینب کبری
💠زینت پدر
💠علم الهى
💠عبادت و بندگى
💠عفت و پاكدامنى
💠ولایت مدارى
💠روحیه بخشى
💠صبر
💠 ایثار
💠شجاعت و شهامت
💠فصاحت و بلاغت
💠جود و سخاوت زینب (س)
💠نبوغ و استعداد حضرت زینب (س)
💠مفسر قرآن
💠گفتن مسائل شرعى
💠ایراد خطبه در كودكى
💠تلاوت قرآن
💠شباهت زینب (س) به خدیجه
💠شباهت زینب (س) به پدر خود
💠نسبت مردانگى به حضرت زینب
💠زینب ، چشمه علم لدنى
#حضرت_زینب_کبری سلام الله علیها
#حضرت_زینب سلام الله علیها
💠نائبه الزهرا سلام الله علیها💠
🔘تولد زینب و گریه پیامبر
🔘ولادت و پرورش زینب
🔘گریه جبرئیل بر مصایب زینب (سلام الله علیها)
🔘بشارت تولد زینب و گریه على (علیه السلام)
🔘نامگذارى زینب از طرف خداوند
🔘فرزند فاطمه
🔘تغذیه زینب از زبان پیامبر
🔘لقب هاى حضرت زینب (سلام الله علیها)
الف ) زینب کبرى :
ب )الصدیقة الصغرى :
ج ) عقیله
🔘زینب عالمه بود
🔘زینب محدثه بود
🔘عقیله بنى هاشم
🔘فصاحت و بلاغت زینب (سلام الله علیها)
🔘جود و سخاوت زینب (سلام الله علیها)
🔘نبوغ و استعداد حضرت زینب (سلام الله علیها)
🔘فضایل حضرت زینب (سلام الله علیها)
🔘مفسر قرآن
🔘گفتن مسائل شرعى
🔘شجاعتى نظیر حسین (علیه السلام)
🔘گذشتن از راحتى
🔘آینه تمام نماى مقام رسالت و امامت
🔘زهد زینب (سلام الله علیها)
🔘نسبت مردانگى به حضرت زینب (سلام الله علیها)
🔘زینب ، چشمه علم لدنى
🔘آرامش کنار برادر
🔘درجه محبت زینب به حسین (علیه السلام)
🔘نگاه به حسین (علیه السلام)
🔘عبادت زینب (سلام الله علیها)
🔘علاقه به نماز شب
🔘نماز شب در شب عاشورا
🔘دختر امام حسین
🔘نماز نشسته
🔘التماس دعا از زینب (سلام الله علیها)
🔘ارشاد کوفیان در زمان حیات على (علیه السلام)
🔘پاسخ به مسائل دینى
🔘سفارش پیامبر درباره زینب (سلام الله علیها)
🔘تجلیل على (علیه السلام) از زینب
🔘سه وظیفه زینب (سلام الله علیها)
🔘علاقه به امام حسین (علیه السلام)
.
|⇦•ای سالارم، دل بی تابم...
#سینه_زنی و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها
ㅤ
ای سالارم، دل بی تابم
ای جانِ زینب، دریابم
رفتی رفتی، رفتی ای یارم
بی تو بی تو، بی کس و کارم
یه سال و نیمه قلبم
دیگه پر از شراره است
سجاده نمازم، پیرَهنِ پاره پاره است
همه ش روضه می خونم
همه ش گریونه چشمام
بذار تو روضه ی تو
تموم بشه نفس هام
ای سالارم، دل بی تابم
ای جانِ زینب، دریابم
بی تو بی تو، بی تو می سوزم
ناله ناله است، کار هر روزم
از یاد من نمیره
اون ضربه که سنان زد
یزید به روی لب هات
چوب خیزران زد
ای سالارم، دل بی تابم
ای جانِ زینب، دریابم
گریه گریه، ابر بارونم
لطمه لطمه، غرقِ در خونم
پیکرِ غرق در خونت
نصیبِ بوریا شد
زیورِ اهلبیتت
سهم یهودیا شد
تو رو صدا می زدم
منو صدا می زدم
جلو چشم مادرت
تو دست و پا می زدی
ای سالارم، دل بی تابم
ای جانِ زینب، دریابم
روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها
ديشب برای تو كمی ماتم نوشتم
مرثيهای با رنگ های غم نوشتم
در انتهای آسمان هفت گانه
نام تو و پرواز را با هم نوشتم
نام تو را وقتی رسالت می كشيدی
همسايهی پيغمبر اكرم نوشتم
وقتي نگاهم بر نجيبي تو افتاد
مريم نوشتم باز هم مريم نوشتم
آن تكههای زندگی معجرت را
باور نمی كردم اگر مبهم نوشتم
وقتي نگاه زخمیات را می شمردم
از پلك هايت چند تا را كم نوشتم
همشيره ی خورشيد ای خانم ببخشيد!
نامِ تو را با خطّ نا مَحرم نوشتم
نگاهم ماند و از درها نیامد
نشانی از کبوترها نیامد
زمانی گردِ من پُر بود حالا
یکی از آن برادرها نیامد
دلم از تارِ غم شیرازه دارد
وجودم دردِ بی اندازه دارد
لباسِ کهنهات را میفشارم
لباست بویِ خونِ تازه دارد
لبم خشک است آب آور کجایی؟
رُبابم مُرد علیاصغر کجایی؟
سرم برخاک اُفتادهاست عمه...
عصایِ پیریام اکبر کجایی؟
مگر در شامِ غم خواهر ندارید
مگر این گوشه یک دختر ندارید
بیایید و ببینم رویتان را...
ولی افسوس بر تَن سر ندارید
مرا در لحظهی خوشحالیاش زد
مرا در موقعِ بیحالیاش زد
کسی که تیغِ خود را بر تنت کرد
مرا هم با غلافِ خالیاش زد
امیدم رفت تا بازوی تو رفت
اباالفضلم چه شد اَبروی تو رفت
سرم را ضربِ یک نیزه شکسته
همان نیزه که بر پهلویِ تو رفت
#شاعر:حسن لطفی
*روضه ای که برای خودش بی بی زینب لحظه ی آخر عُمرش میخوند، این بود: ای حسینم! ای حسینم! ای حسینم ...*
هیچ کسی نیست دور و برم غیرِ یادِ تاج سرم
سر به دامانِ بی کسی مثل شام غریبان حرم
چشمم از اشک زمزمِ خون، روحم از درد طفل یتیم
آید از خاک کربلا، بوی تو همراه نسیم
پاره پاره پیرهنت، یاد جسم بی کفنت
کشته من را یاد تو، یاد دست و پا زدنت
ای حسینم! ای حسینم!...
یادِ رأس روی نی و یاد صحرا و بدنت
یاد تیغ کُندِ گلو ، یاد سُم اسب و تنور
یاد داغ دختر تو، یاد حلق اصغر تو
یاد نعل و جسم یتیم، اِرباً اِرباً اکبرِ تو
ای حسینم! ای حسینم!
یاد چشم خشکحرم، در ره آب آور تو
یاد چکمه روی تنت، دشنه روی حنجرتو
یاد چشم بسته ی تو، یاد ذکر و لب زدنت
یاد زلف خاکی تو، یاد زیر و رو شدنت
تا حالا کسی سایهٔ خواهراتم ندیده
*یهجوری چشماشو بست، حسینجان من مثلِ تو دارممیرم ،تو هم سرت روخاک بود ، کسی بالاسرت نبود. من هم محارمم دیگه نیستن، یادش به خیر، تومدینه راه میرفتم جَوُونای بنی هاشم دور وبرم. اصلاً دیده نمیشدم، آخر من و چشمزدن...*
تا حالا از این خونواده زنی رو نبردن اسارت
الهی می مردم نمیدیدم اونقدر جسارت
*دَم درِ خیمه یکی از دخترای امیر المؤمنین دق کرد، از دنیا رفت چرا ؟ آخه به این نازدانه حرف بد زدن، فهمیدی چی گفتم؟ فقط حرف بد زدن...*
.