eitaa logo
ذاکرین آل الله
272 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
296 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
سینه زنی وتوسل به امیرالمؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر ماه رمضان با چاه بگو، با چاه بگو مَحرم رازت منم یا ولیُ الله بگو خون رو دل خون دل رو خون دل رو خون دل قطره قطره با زبونِ گریه کوتاه بگو گریه کن مولا گریه کن شاید کمی موجِ غمت آروم بشه گریه کن مولا گریه کن که آخرِ این گریه ها آرامشه گریه کن مولا گریه کن تا من کنارِ گریه هات مهمون بشم گریه کن مولا گریه کن تو آسمونِ ناله هات بارون بشم گریه کن، من هم برات گریه کنم گریه کن، با روضه هات گریه کنم با چاه بگو، با چاه بگو از رفیقِ نیمه راه و سختی راه بگو از غریبی از غریبی از غریبی از غریبی یا علی ذره ذره با زبونِ غصّه و آه بگو گریه کن مولا گریه کن دردِ جهانت به خدا کم دردی نیست گریه کن مولا گریه کن با گریه هات حرفِ دلت رو بنویس گریه کن مولا گریه کن تو شعله های بی بصیرتی بسوز گریه کن مولا گریه کن که ذوالفقارِ تو غلاف مونده هنوز گریه کن، من هم برات گریه کنم گریه کن، با روضه هات گریه کنم با چاه بگو، با چاه بگو شب به شب مرثیه ای از داغِ جانکاه بگو از فراق و از فراق و از فراق واز فراق از همون شب که به زیرِ خاک رفته ماه بگو گریه کن مولا گریه کن معلومه حرفای نگفته داری و گریه کن مولا گریه کن معلومه که داغ نهفته داری و گریه کن مولا گریه کن دنیای بی فاطمه دنیای غمه گریه کن مولا گریه کن حالا که هر روز و شب تو ماتمه گریه کن، من هم برات گریه کنم گریه کن، با روضه هات گریه کنم .
14010131eheyat-narimani-zamine.mp3
2.32M
سینه زنی و توسل به امیرالمؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر مبارک رمضان به نفس کربلایی سید رضا نریمانی ﻣﺤﺮﺍﺏ! ﻧﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺩﻝ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ! ﺩﻋﺎﯼ ﻋﻠﯽ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﺷﺪ ﻣﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺳﻔﯿﺪ ﺯﻫﺠﺮﺍﻥ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﺮﻣﺶ ﻣﮕﺮ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﻥ ﺧﻀﺎﺏ ﺷﺪ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ می میرم می بینم می کشی از سینه تو اه نمونده انگاری برای موندن تو راه بزن حرفی اخه با دختر دل پریشون تورو خدا تو از خدا دیگه مرگ و نخواه میری و داغه تو می مونه تو دل همیشه میری و داغ مادر دوباره تازه میشه بابا جون دوست دارم بازم بابا صدات کنم من به جای تو بمیرم جونم و فدات کنم حرف رفتن نزن وااااا میمیرم بی تو من واا ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ برای من دیگه زندگی معنا نداره شبیه تو پرستارت دیگه نا نداره بعد تو دیگه زندگی بابا جهنمه بعد تو دیگه این شهر واسه من جا نداره می گفتی می مونم من با غم و درد محن می مونم با غما وغربت داداش حسن می بینم سر حسینم و به روی نیزه ها می بینم تنش و که افتاده زیر دست و پا می رم بین انظار وااا می رم کوچه بازار واااا ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ توام شبیه مادرم وصیت می کنی تنها صحبته از غروب و غارت می کنی توام می گی یه روزی می بینم بزم شراب صحبته دست بسته و اسارت می کنی میگی از چوب خیزران و از تشت طلا میگی از ظلم اون یهودیا و شامیا میگی از اون همه دشنام و تازیونه ها میگی از سنگایی که می ریزن رو سر ما می گفتی از بازار وااای از تلخیه آزار وااای ‌ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ بیا نور دو دیده ام کنار بسترم بیا پهلوونم عباس من ای پسرم‌ بگم رازی برات از کربلاو غربتت بگم از غربتت این لحظه های آخرم اباالفضل (ع) ای کاشف الکرب عن وجه الحسین(ع) بمیرم میشی توکربلا مقطوع الیدین بمیرم/دوتا دستات ازتنت جدامیشه بمیرم/جون تو تو علقمه فدا میشه جاری میشه اشکت وااای پاره میشه مشکت وااای ✍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنام خدا دعای روز هیجدهم ماه مبارک رمضان با زبان شعربا الهام از دعای خاص امروز "" "" "" خدا برمن بکن لطف وعنایت/مرا بنما خداوندا هدایت خدایا بنده را اهل یقین کن/مرا با نیک نامان همنشین کن الهی خود مرا خوشخو بگردان/مرا با صالحان همسو بگردان هزاران آرزو دارم الهی/ندارم جز شما پشت و پناهی بجز این خواهشی یارب ندارم/مکن بر کشتی غفلت سوارم تو یارب آگه از هر رمز و رازی/تو بی شک بی نیاز از هر نیازی الهی محرم الاسرار مائی/انیس و مونس و غمخوار مائی نیازی نیست بر گفتار فاحش/کنیم از تو تمنا یا که خواهش تو یارب واقفی بر راز عالم/تو هستی همدم و همراز عالم خدایا فاخر آشفته حالم/الهی تا به کی باید بنالم توئی یارب طبیب دردمندان/بکن درد مرا الساعه درمان
. گناه آورده ام بسیار یا غفار ارحم بپوشان هر چه را می‌بینی ای ستار ارحم کنار این همه گل آمدم چون خار ارحم تمنا میکنم همواره پُر تکرار ارحم نبخشی میروم سر به بیابان می‌گذارم طلب کن هر چه خواهی تو بگو جان می‌گذارم شب قدر آمد و من همچنان پشت درم وای شکسته از گناه و معصیت بال و پرم وای به دست غم چه خاکی پس بریزم بر سرم وای اگر با دست لطف خود نگیری در برم وای حسابم را نده دست کسی غیر از امیرم اگر چه از خجالت پیش مولایم بمیرم من از دست امام مهربانم مطمئنم که از همدردی صاحب زمانم مطمئنم خودش یک عمر داده آب و نانم مطمئنم نمیاندازد آتش را به جانم مطمئنم میان سینه طرح آه میاندازد امشب دعایش کار ما را راه میاندازد امشب ✍ آسمان و قمر پریشان است چقدر این سحر پریشان است صحن این خانه مثل هر شب نیست مثل دیوار و در پریشان است در نگاه پدر چنین دیدیم مژه چشم تر پریشان است منتظر بوده سالها انگار غصه دارد اگر پریشان است دست بر دامنش اگر زد میخ از همه بیشتر پریشان است محکم از خانه رفت تا مسجد مرد و مردانه رفت تا مسجد ماذنه خاک بوس مولا شد بعد از آن روز قامتش تا شد داشت محراب بر سرش میزد آتش از جان به منبرش میزد ناگهان اشقی الاشقیا برخواست قاتل نفس مصطفی برخواست آبرو از تمام دنیا برد تیغ را با دو دست بالا برد آنچنان ضربه زد که سر وا شد در جنان قد فاطمه تا شد قامت دین به خاک افتاده حیدر است این به خاک افتاده مثل دستار خونی بابا چشم های پسر پریشان است چشم های حسین کاسه خون چشمهای قمر پریشان است از دل کوچه بوی خون آمد زینب از این خبر پریشان است ام کلثوم می‌زند بر سر بر روی شانه سر پریشان است
. در فراق دوست‌ ز هجران تو دارم چشم بارانی در این شب ها تو را می جویمت ای ماه نورانی در این شب ها به شوق وصل می مانم فقط آقا بیا بنگر روم از هجر رویت رو به ویرانی در این شب ها زدم لاف محبت لیک چون دارم خطا مولا خودم را کرده ام در خویش زندانی در این شب ها تو می آیی به دلجویی ز یارانت ، بدین خاطر نشستم من به نجواهای طولانی در این شب پریشانی فتاده در میان دوستدارانت رها کن دوستان را از پریشانی در این شب ها اگرچه نیستم لایق ، کرامت کن ولی مولا به پابوست رسم یک شب به مهمانی در این شب ها به سمت عاشقانت یک نفس جاری کن ای مولا مناجات جگر سوزی که می خوانی در این شب ها تو با یاد شهید کربلا می سوزی و ای کاش مرا هم با نفس هایت بسوزانی در این شب ها به دامان غم انگیزی که گلگون می شود از خون مرا چون گوهر اشکت به غلتانی در این شب ها گذشت آب از سر «یاسر» درین دریا، مکن غیبش که دارد دیده ای از اشک توفانی در این شب ها ** حاج محمود تاری «یاسر»✍
‍ . مانده ام بی کَس و بی یار، مرا یاری کن باز هم از منِ درمانده طرفداری کن بار من روی زمین مانده..، خدایا چه کُنم بار من مانده خدایا..، تو خریداری کن معصیت در دل مُردابْ فرو بُرد مرا تا که آب از سر من رد نشده..، کاری کن بنده‌ی نفْس شدم، بندگی‌ام یادم رفت بنده را راحت از این بندِ گرفتاری کن اختیاراً ز درِ خانه‌ی تو دور شدم پس گداییِ مرا لطف کن، اجباری کن وای بر حال کسی که رمضان گریه نکرد سفره تا جمع نشد..، اشک مرا جاری کن در سحر اهل مناجات تو سیراب شوند منِ غفلت‌زده را تشنه‌ی بیداری کن روی قلبم بنویسید: گرفتارِ رضا... سنگ را در حرمش لایقِ حَجّاری کن بی پناهیم، پناهِ همه ی ما..، زهراست زیر بال و پرش از شیعه نگهداری کن بَرده‌ام..، برده‌ی بی قیمتِ بازار نجف حلقه در گوش همین بَرده‌ی بازاری کن دوست دارم که غلامِ درِ حیدر باشم پس مرا تا به ابد نوکرِ درباری کن جان آقای غریبی که ندارد حرمی دل ویران مرا یک شبه مِعماری کن گریه بر داغِ حسن ارثیه‌ی اجدادی‌ست ایل و اولاد مرا اهل عزاداری کن روزه با روضه اگر باز شود..، می‌چسبد گریه‌کُن! با نمِ اشک خودت افطاری کن ▪️ پیش چشمان پسر، مادر او سیلی خورد آی ناموس‌پرست! از غم او، زاری کن جگرش سوخت ولی قاتل او زهر نبود... قدر یک لحظه فقط فکر به مسماری کن! میخِ در با همه‌ هستیِ حسن بد تا کرد پای خود را به حریم پَرِ زهرا وا کرد ✍
این شعر خیلی قشنگه👌 🌷تو نام توبه را بنویس ، امضا کردنش با من دلت را خانه ما کن، مصفّا کردنش با من 🌷به ما دردِ دل افشا کن، مداوا کردنش با من اگر گم کرده ای ای دل، کلید استجابت را بیا یک لحظه با ما باش، پیدا کردنش با من 🌷بیفشان قطره ی اشکی، که من هستم خریدارش بیاور قطره ای اخلاص، دریا کردنش با من 🌷اگر درها به رویت بسته شد، دل بر مکن بازآ در این خانه دق الباب کن، وا کردنش با من 🌷به من گو حاجت خود را، اجابت می کنم آنی طلب کن آنچه می خواهی، مهیّا کردنش با من 🌷بیا قبل از وقوع مرگ، روشن کن حسابت را بیاور نیک و بد را، جمع و منها کردنش با من 🌷چو خوردی روزی امروز ما را، شکر نعمت کن غم فردا مخور، تأمین فردا کردنش با من 🌷اگر عمری گنه کردی، مشو نومید از رحمت تو نام توبه را بنویس، امضا کردنش با من .
الهی آمدم.mp3
5.31M
الهی آمدم بر درگهت بهر گدایی کرم کن از کمند معصیت یابم رهایی نهادم با دلی بشکسته سر بر آستانت که با سوز و نوا خوانم حدیث بی نوایی ندارد دل قراری ، ندارم جز تو یاری بگیر از دستم ای دوست که ما را غمگساری الهی یا الهی یا الهی
‍ . : دوباره_مرغ_روحم   سر اومد انتظارم ، دگر غمی ندارم راه من و نبندید ، که میرسم به یارم علی علی علی جان عمریه زاری کردم ، دل بیقراری کردم برای امشب خود ، لحظه شماری کردم علی علی علی جان شب حضور علی ، شب سرور علی با اشکاتون نبندید ، راه عبور علی علی علی علی جان علیِ دل شکسته ، بار سفر رو بسته از غمها راحت میشه ، این پیرمرد خسته علی علی علی جان نباشدم واهمه ، غمم شود خاتمه بیشتر از این نخواهید ، علی رو بی فاطمه علی علی علی جان ** آروم میشه دل من ، حل میشه مشکل من خدا کنه که امشب ، نخوابه قاتل من علی علی علی جان
4_5999328460718211943.mp3
320K
شب نوزدهم س دوباره مرغ روحم
‍ .   سر اومد انتظارم ، دگر غمی ندارم راه من و نبندید ، که میرسم به یارم علی علی علی جان عمریه زاری کردم ، دل بیقراری کردم برای امشب خود ، لحظه شماری کردم علی علی علی جان شب حضور علی ، شب سرور علی با اشکاتون نبندید ، راه عبور علی علی علی علی جان علیِ دل شکسته ، بار سفر رو بسته از غمها راحت میشه ، این پیرمرد خسته علی علی علی جان نباشدم واهمه ، غمم شود خاتمه بیشتر از این نخواهید ، علی رو بی فاطمه علی علی علی جان ** آروم میشه دل من ، حل میشه مشکل من خدا کنه که امشب ، نخوابه قاتل من علی علی علی جان
4_5999328460718211943.mp3
320K
شب نوزدهم س دوباره مرغ روحم
. از تیغ ابن ملجم کافر که شد سرم غرقاب خون یکسر آمد به یادم خون میخ در زهرا کجایی از بس که خون رفت از سرم، اصلاً ببین ندارم قوتی در تن حسن شده عصای دست من زهرا کجایی در بین محراب ای گل پرپر مانند تو خوردم زمین با سر ای وای من ای وای من ای وای خون لخته بر رُخم چکید ای وای تا که سرم را بسته دید ای وای رنگ از رخ زینب پرید ای وای امون از این غم روزم شده از غصه ها چون شب طاقت ندارد دخترم زینب ببینه من هستم به تاب امون از این غم افتاده ام من از نوا ای وای هستم به یاد کربلا ای وای ای وای من ای وای من ای وای اگر که بر لب آمده جانم اگر چه خون گرفته چشمانم در زیر مرکب ها نمی مانم ای داد و بیداد ای وای من از گودی گودال میشه تن حسین من پامال از نیزه ی دشمن شود بی حال ای داد و بیداد وقتی تَرک میخوره آیینه یکی با پا میکوبه رو سینه ای وای من ای وای من ای وای .
. ۱ ای وارث مصیبت حیدر/ بیا مهدی خون میچکد ز صورت حیدر/بیا مهدی فرق شکسته ی/حیدر زند صدا مهدی بیا بیا/مهدی بیا بیا ۲ ای کشته ی فتاده به محراب/علی مولا رفتی میان سجده تو از تاب/علی مولا منبر به سر زنان/محراب شد خِجِل از فرق مرتضی/میریخت خون دل ۳ آه غریبی از غمِ غربت/علی سر داد برداشت سر دوباره به صورت/زمین افتاد شق القمر شد از/کینه سر علی زهرا به سر زنان/آمد بَرِ علی ۴ آمد صدای ضجه ز هر سو/علی مولا فرقش شکافت تا دم ابرو/علی مولا مثل حسن شدی‌‌/مسموم از جفا با تیغ قاتلت/آه و واویلتا ۵ تا که نشست تیغ روی سر/علی مولا افتاد یاد فاطمه حیدر/علی مولا بر روی فاطمه/در خورد بی هوا شد سقط محسنش/در پیش مرتضی ۶ ای کشته ی فتاده به صحرا/حسین من ای تشنه کشته بر لب دریا/حسین من با غصه ی حسین/قلبت شده کباب تشنه شود شهید/بین دو نهر آب .
. خون پیشونیت اومد روی چشات یاعلی یجوری زد که شکافت تا ابروهات یاعلی کنار محراب اومد فاطمه با واهمه میریزه خون از سرت به دامن فاطمه میگه غرق خون شده صورت مهمانم...علی جانم...علی جانم دیگه راحت شدی از غصه ی هجرانم...علی جانم...علی جانم میگیره خون از چشاش با گوشه ی معجرش بست سر حیدر و فاطمه با چادرش ۲ میرسه از آسمون وقت سحر این ندا آجرک الله حسن قَدْ قُتِلَ المُرتَضیٰ خدا میدونه چجور به مسجد اومد حسن چشم علی بسته بود غرق به خون پیرهن روی خاک مسجد افتاده زمین مولا...علی جانم...علی جانم بین خاک و خون نشست بالاسر بابا...علی جانم...جانم جانم خاک زمین رو علی روی سرش میکشید خون دل حیدر از فرق سرش میچکید ۳ میون سجده علی شکسته شد تا سرش چشمشو بست مرتضی یاد سر همسرش یادش نرفته که از ضربه ی در بی هوا سرش شکست فاطمه جلو چشِ مرتضی چه قیامتی میون خونه بر پا بود...واویلا...واویلا... بین چِل تا بی حیا فاطمه تنها بود...واویلا...واویلا... پیچیده بین همه ناله ی آهی حزین تو‌ کوچه ها میکِشَن فاطمه رو ، رو زمین ۴ برده توون از علی زخم به روی سرش دل نگرونه برا فرق سر پسرش میدونه وقتی بره ساقی آب آورش چهار هزار تیر و نی میخوره بر پیکرش با عمود آهنین قمر دوتا میشه... اباالفضلم...اباالفضلم پای شمر و حرمله به خیمه وا میشه...ابالفضلم...ابالفضلم جلو چشاش رو نی زینبو میدن عذاب میبرنش وسط مجلس رقص و شراب .
. از سر شب چشماش به سمت آسمونه إنا الیه راجعون زیر لب می خونه آروم آروم داره سوی مسجد میره معلومه از نگاش که از دنیا سیره از بی وفاییای مردم دلگیره ............... با دل خسته قاتل و از خواب بیدار کرد مظلوم عالم رو به أشقا الأشقیا کرد پاشو یه عمره که توی چشمام خاره پاشو دیگه لحظه وصل دلداره پاشو که دیگه علی دلتنگ یاره .............. یه طوری زد که با صورت رو زمین افتاد فزت و برب الکعبه گفت و ناله سر داد تا ضربه زد یادش اومد اون روزارو خاطره های کوچه و نامردارو که می زدن جلوی چشماش زهرارو .