#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
آنکه از اولش به پیش علی
ناسپاس و به کینه می آمد
بی اجازه به خانه آمد و حال
بر عیادت اجازه می خواهد
چقَدر این صحابه خشنود ست
حال که مزد وحی را داده
آمده تا که مطمئن گردد
فاطمه بین بستر افتاده
پس گزارش به شهر خواهد داد
اثرِ ضربه ها به آن در را
تا ببیند که فاطمه دیگر
می زند ناله های آخر را
آه با شوق کشتنِ محسن
می نویسد به کوچه ، مستانه
و بگوید به یمن ضربهٔ من
یک نفر کم شده از این خانه
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
سرم را اگر که به بالا گرفتم
دمم را مدد را ز زهرا گرفتم
در این سایهٔ چادرِ مادر خود
به گردی ، مقامی ز بالا گرفتم
کسا خواندم و گفتم اینی که هستم
شرف را از این خاکِ پاها گرفتم
شرابِ طهورست این عشق و یعنی
که سبقت از امروز و فردا گرفتم
به هر فاطمیه شدم معتقدتر
از این غم تولی ، تبری گرفتم
در آتش نبودم بسوزم ولیکن
رسیدم از این خانه گرما گرفتم
دلم گُر گرفت از درش تا به کوچه
که این سوختن را ز مولا گرفتم
نشستم به کوچه ببینم حسن را
به دندانِ خود آستین را گرفتم
هوایِ خوشم را در این گریه هایم
به زهرا به زهرا به زهرا گرفتم
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
____
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
هر شب برای گریه هایت ، گریه کردم
ناله به ناله پا به پایت گریه کردم
هر دفعه این نه سال را که یادم آمد
از ابتدا تا انتهایت گریه کردم
تسکین طفلانت اگر چه کار من بود
با بچه هایت هم برایت گریه کردم
ای مستجاب الدعوه ای که رفته از دست
با آرزویت با دعایت گریه گردم
در مجلس ختمِ خودم آندم نشستم
هر کوچه ای که در عزایت گریه کردم
ای که به پشت درصدایت در نیامد
هر بار پشت در به جایت گریه کردم
تو پیرهن میدوختی و در کنارت
با روضه های کربلایت گریه کردم
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
اشعار ناب آئينے:
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
@shere_aeini
آنکه نوری در کنارش قدر یک سوسو نبود
آه ، تب می کرد و غیر از ناله ش دارو نبود
کاش حتی آسمان می شد ملاقاتش کند
کاش زندان این قَدر تاریک و تو در تو نبود
سهمِ این آقاترین شد بدترین روزگار
آنکه با این مهربان ، یک لحظه هم خوش رو نبود
بارها مویش پریشان گشت و یاد از کوفه کرد
کاش نزدش ، یکدم این نامردِ خولی خو نبود
زیر بارِ تازیانه آنقدر وا رفته بود
این که بر تن داشت دیگر شکل یک بازو نبود
ذکرِ غم کن تا رسیدی از درِ باب الجواد
یک نفر هم وقت جان دادن کنارِ او نبود
بعد ، با ابن شبیب این را بخوان و گریه کن
پیکرش یک سو نبود و حنجرش یک سو نبود
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
==========================
🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
شکر خدا نعش تو را بی سر ندیدند
زخم سنان بر روی آن پیکر ندیدند
شکر خدا که شیعیان بودند آن روز
مردم تو را بی یار و بی یاور ندیدند
شکر خدا آن روز دخترها نبودند
پای تو را آن لحظه ی آخر ندیدند
دوری تو از خانواده بد نبوده_
_وقتی تنت را این چنین لاغر ندیدند
ساقت شکسته بود اما سینه ات را
در زیر پای سرخ یک لشکر ندیدند
آقا خدا را شکر مردم حنجرت را
درگیر با کندی یک خنجر ندیدند
هر چند روی تخته ی در بود جسمت
اما در آن زخمی ز میخ در ندیدند
هم دخترت رنگ اسارت را ندیده
هم خواهرانت غارت معجر ندیدند
هم پیکرت عریان نمانده روی خاک و
هم غارت انگشت و انگشتر ندیدند
جانم فدای آن غریبی که به جسمش
جایی برای بوسه ی خواهر ندیدند
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
==========================