eitaa logo
ذاکرین آل الله
361 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2هزار ویدیو
446 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی به برگ_ سوم شعبان سررسید_ نام تو را نوشت خدا، غم به سر رسید "اُدعونی أَستَجِب لَکُم" ازعرش خوانده شد از بخشش گناه خلایق خبر رسید روح خدا دمیده به جسم ثواب شد از هرگناه ناله‌ی "أین المفر؟" رسید مصراع آخرین مخمّس سروده شد شعر بلند عشق به اوج هنر رسید هم نور پرفروغ مسیر هدایت و هم ناخدای کشتی خیرِ بشر رسید شش‌ماه خورد از دل کوثر شراب ناب حالا درخت سیب نبی را ثمر رسید چشم نبی همین که به رویش گشوده شد گویا جمال روی خودش در نظر رسید از جوهر وجودی خود، کاتب‌الرسول والشمس را نوشت و سر والقمر رسید هر شعر من به مرحمتش چندبیت هم از آنچه بود در نظرم بیشتر رسید فطرس به لطف یک پر قنداقه‌ی حسین بعد از هزارسال دوباره به پر رسید نام حسین آمد و قلب قلم شکست بی‌اختیار شعر به جایی دگر رسید "افتاده بود زینت دوش نبی به خاک" باخنجری به قصد سرش یک‌نفر رسید وقتی که کار غارت خیمه تمام شد با کاروان نیزه زمان سفر رسید آقا ببخش! روضه اگر ناتمام ماند... قصه گذشت از تن و حالا به "سر" رسید 🔸شاعر: =================================
صدای پای خدا می‌رسد به گوش بیا سبو به دست و غزلخوان و باده نوش بیا بگیر بیرق میخانه را به دوش بیا به بزم آمدن پیر می فروش بیا دوباره صحبت هل من مزید آمده است خدای عشق در انسان پدید آمده است صدای پای بهار است، عید می‌آید به قفل بستهٔ دلها کلید می‌آید کسی که دل به هوایش تپید می‌آید خبر دهید به فطرس امید می‌آید بیا که یأس مرام خدا فروخته‌هاست شب رسیدن آقای بال سوخته‌هاست به تشنه‌ای که به دام سراب افتاده‌ست بگو که کشتی رحمت به آب افتاده‌ست فقط نه از سر فطرس عذاب افتاده‌ست دهان هرچه گنهکار، آب افتاده‌ست پیاله‌ها همه از این شراب پر شده است به هر کسی که نظر کرده است حر شده است حسین آمده تا خلق، رستگار شوند به یمن گریه به او فصل‌ها بهار شوند حسین آمده تا قلب‌ها شکار شوند به محض بردن این نام، بیقرار شوند حسین آمده با یک نگاه دل ببرد وگرنه کیست از این روسیاه دل ببرد ز عرش گفت خداوند قادر منان خموش باش جهنم! که سوم شعبان بجای آتش تو کرده رحمتم طغیان حسین مانَد و بس کل من علیها فان بگو رسول به این خلق تا ابد گمراه که من احب حسیناً فقد احب الله اگر چه شیر ز انگشت وحی می‌نوشد و جبرئیل به جسمش لباس می‌پوشد شهنشه است ولی با غلام می‌جوشد مرا بخاطر روی سیاه نفروشد کسی که رو_ به روی بنده‌اش گذاشته است هوای نوکر خود را همیشه داشته است خدا کند که مرا عاقبت بخیر کند فدایی وهب و مسلم و بریر کند مرا نگاه، چو راهب میان دیر کند به خیمه‌اش بکشاند مرا، زهیر کند چنان حبیب در این خانه موسپید شوم شبیه جون در آغوش او شهید شوم اگر نبود حسینیه ما کجا بودیم چنان کبوتر صد بام و صد هوا بودیم هزار شکر که با او از ابتدا بودیم شب ولادتش ای کاش کربلا بودیم نشد کنار تو باشیم، از بد اقبالی‌ست دم ضریح تو صد حیف جایمان خالی‌ست دم ضریح تو اما دلی پریشان است به روی سینه زند مادری که گریان است هنوز هم پسرم روی خاک، عریان است هنوز بین دو تا نهر آب عطشان است چه کربلاست که آدم به هوش می‌آید هنوز نالهٔ زینب به گوش می‌آید 🔸شاعر: =================================
غیر از تو را زبان من املا نمی کند جزگفتن از تو را قلم انشا نمی کند شاعر تو را نوشته و حاشا نمی کند جز در سرودن از تو زبان وا نمی کند جز نام دلربای تو بر لب نمی رود هر کس نگفته از تو حسینی نمی شود آدم ابوالبشر شده اما حسین نیست از او خلیل سر شده اما حسین نیست موسی پیامبر شده اما حسین نیست عیسی به عرش بر شده اما حسین نیست در جان محمد است که با او برابر است آری حسین بوده که جان پیمبر است گیرم پیمبر است که فرقی نمی کنند همتای حیدر است که فرقی نمی کنند زهرای اطهر است که فرقی نمی کنند مثل برادر است که فرقی نمی کنند فرقی نمی کنند و مرا شور در سر است آخر حسین فاطمه یک چیز دیگر است بین حسین و شیعه صمیمیت است و بس همراهی حسین به سنخیت است و بس شیعه به یک مرام و به یک نیت است و بس اسلام بی حسین مسیحیت است و بس اسلام ما که ثبت شده با شهادتین کامل نمی شود مگر از ذکر یا حسین در دین ما خدا یکی و مصطفی یکی است احمد یکی است پس به یقین مرتضی یکی است حیدر یکی و حضرت خیرالنسا یکی است زهرا یکی است پس حسن مجتبی یکی است این جمع بی حسین که معنا نمی گرفت یعنی اگر نبود کسا پا نمی گرفت غیر از خدا نبود و حسین آفریده شد ارض و سما نبود و حسین آفریده شد جز کربلا نبود و حسین آفریده شد قالو بلی نبود و حسین آفریده شد قالو بلای ما به الست از حسین بود اصلا هرآنچه بوده و هست از حسین بود بی اشک ، خاکِ خلقتمان گِل نمی شود تنها مجسمه است دل و دل نمی شود دل بی حسین این همه قابل نمی شود انسان بی حسین که کامل نمی شود غیر از حسین را به دل خویش حک نکن ما از اضافه ی گل اوییم ، شک نکن تاریکم و حسین چراغ هدایت است وقتی حسین هست به کشتی چه حاجت است درس من از حسین همین یک عبارت است عزت برای شیعه ی او در شهادت است ما شیعه ایم و پای ستم را شکسته ایم در سایه ی سیوف خذینی نشسته ایم ای معنی نهفته ی در هل اتی حسین ان الذین آمنوی سوره ها حسین تنها خدا برای تو شد خونبها حسین ماییم و حسرت حرم کربلا حسین از ما بگیر این همه درد فراق را اما نگیر از دل ما اشتیاق را 🔸شاعر: =================================
در کام جهان عشق خوشایند حسین است آنکس که دل از سینه ی ما کند حسین است گفتیم که کوتاهترین راه به الله ذرات جهان زمزمه کردند حسین است آنکس که به خاک وگل ما روح دوانید با گوشه نگاهی و به لبخند حسین است در مذهب ما جز قسم راست نباشد معصوم ترین آیه ی سوگند حسین است چون دانه ی تسبیح جداییم و کسی که مارا به خدایش زده پیوند حسین است عباس و علی اکبر و سجاد و عقیله این دایره، مجموعه ای از چند حسین است در باغچه ها شاخه ی خشکیده زیاد است در باغ خدا سرو تنومند حسین است ما با احدی غیر خودش کار نداریم چون خاصترین لطف خداوند حسین است 🔸شاعر: =================================
ای عشق آمدی و تسلای ما شدی روح و روان و راحت جان های ما شدی پایان ترسِ روزِ مبادای ما شدی از عرش نور آمدی آقای ما شدی حبل المتین اهل ولایت، خوش آمدی سر سلسله، به خط شفاعت خوش آمدی قلب بهشت با تو تپیدن گرفته است فطرس دوباره بال پریدن گرفته است جبریل وحی نوبت دیدن گرفته است در شهر، شور عشق وزیدن گرفته است از روشنای نام تو جنت سراج داشت دنیا فقط به چون تو کسی احتیاج داشت تازه شده هوای بهشت و ترنّمش افتاده است آتش دوزخ تلاطمش زیباست روی صورت زهرا تبسمش حالا کسا شناخته خورشید پنجمش بر طاق عرش نام تو در اهتزاز شد پرونده ی شفاعت از این لحظه باز شد شب بودم و به مهر تو اکنون سپیده ام حالا که آمدی قدمت روی دیده ام حُسن حسین بوده هر آنچه شنیده ام عمری فقط به سمت حرم پر کشیده ام پروانه ایم و حضرت خورشید آمده است جان دوباره ای به مأذن امید آمده است عاشق تر است آنکه به تو مبتلا تر است چشمش به هر چه غیر تو بی اعتنا تر است هر کفتری به گنبد تو باوفا تر است در آسمان کرببلایت رها تر است جنت زمینی است به پاسِ ضریح تو من زنده می شوم به تماسِ ضریح تو ای تربتت شراب ترین باده از ازل کار دلم به دست تو افتاده از ازل حتی خدا به نور تو دل داده از ازل ما بوده ایم کرببلا زاده از ازل دردی دوا نکرده کسی غیر تو ز ما ما را دوباره پر بده در راه کربلا بگذر ز کوچه های دلم جان من فدات تا گل دهد کویر تنم زیر ردِّ پات اردیبهشت می وزد از پشت پلک هات با من چه کرده ای تو به دوری ز کربلات این لطف توست مثل منی از تو دم زده این شعر را نگاه تو بی شک رقم زده چشمم ز هر کسی به ضریحت دخیل تر نام تو هست از همه عالم جمیل تر باران بزن به آتش نفسم، خلیل تر دلتنگ کربلام، ز اشکم دلیل تر؟ خوشبخت آنکه پلک دلش خیس روضه هاست چشمان او تجسم تندیس روضه هاست نشنیده است جز تو کسی التماس ما وقف تو بوده است تمام حواس ما از تو جدا شدن شده تنها هراس ما بوی حسین می دهد عطر لباس ما نوکر شدم که رو نزنم من به هر کسی غیر از تو من نگفته ام ارباب بر کسی گهواره ات که منبر پیدای روضه شد... لب های تشنه ات که الفبای روضه شد... میلاد تو تولد زیبای روضه شد چشمان خیس فاطمه امضای روضه شد ای دانه دانه اشک غمت بی بدل ترین حی علی العزای تو خیرالعمل ترین ای که ذبیح کرببلایی حسین جان جسمِ مُرَمَّلٌ البِدمایی حسین جان زخمی سنگ و چوب و عصایی حسین جان زیبای سر جدا ز قفایی حسین جان ای کشته ی فتاده به هامون عزیز دل ای صید دست و پا زده در خون عزیز دل 🔸شاعر: =================================
. تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد توحید در نهایتِ خود آشکار شد با روی کار آمدن رویت،آفتاب؛ از کار سَروَری جهان برکنار شد اینگونه صبح سوم شعبان به خاطرت هر سال از طلوع خودش شرمسار شد یعنی که با طلوع تو پنجاه و هفت سال خورشید در غروب خودش خانه دار شد با علت سپید و سیاهی چشم تو پلکت دلیل گردش لیل و نهار شد درمجلسی که گیسوی تو درس میدهد بوی بهار موی تو شرح بِحار شد نام حسین پهن شد و بین سین آن جبریل شد زمینی و فُطرس شکار شد ترویج گشت در شب میلادت این مَثَل گاهی گلی بهانه ی فصل بهار شد گفتم «حسین» پس همه‌ی قُم قُمار شد گفتم «حسین» مِی وسط خُم خُمار شد با یا غفور و یا احد و یا صمد نشد با «یاحسین» نَفْس ولیکن مهار شد «وحشی بافقی» اگر «اهلی» شد از تو شد «انسانی» فخیم غمش «سازگار» شد هم یا حسین بوی «گلاب وگل» آفرید هم یا حسین ریشه ی «نخل» چهار شد مجبور بودم از تو بگویم در این غزل این جبر درنهایتِ امر،اختیار شد دستی که سجده تکیه برآن کرد پیش تو درکربلا ز خاک درآمد مِنار شد نگذاشت هیچگاه عبا روی دوش خویش هرکس به روضه ی علی اکبر دچار شد 🔸شاعر: =================================
دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق درس ها یاد گرفتیم از این منبر عشق کسب تکلیف نمودیم اگر از در عشق عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق عشق با عاشق دلداده ی تو همزاد است آری آری به خدا عشق همه"سجاد" است مرد شبهای مناجات علی بن حسین ای برآورده ی حاجات علی بن حسین نوه ی مادر سادات علی بن حسین ذکر ما در همه اوقات علی بن حسین ای به قربان تو و سفره ی با اکرامت ای علی بن حسین بی علی میخوامت شده شب شیفته ی طرز دعاخوانی تو اثر خوف خدا هست به پیشانی تو و زمین تشنه لب گونه ی بارانی تو عزت ماست همان یک رگ ایرانی تو ای مسیحای همه هرم تبت راعشق است پسر بانوی ایران نسبت را عشق است تو چه سوزی و چه حالی به عبادت داری زینت سجده - به سجاده ارادت داری به روی شانه ی خود شال سیادت داری گفتنی نیست چه اندازه رشادت داری مصلحت بود که شمشیر نگیری آقا ورنه اندازه ی حیدر تو دلیری آقا قسمتت بود پیام آور قرآن باشی دور ازمعرکه و ورطه ی میدان باشی با صحیفه همه ی عمر رجزخوان باشی سال ها گریه کن داغ شهیدان باشی کربلا بود ولی شام امانت را برد خنده های سر بازار دلت را آزرد 🔸شاعر: ___________________
‎ ای شمس ولایت! قمرت باد مبارک  ‎ ای بهر کرامت! گهرت باد مبارک ‎ ای پنجم شعبان! سحرت باد مبارک ‎ ای مادر ایران! پسرت باد مبارک ‎ آیینـۀ حسن ازلــی زاده‌ای امشب ‎ در کعبۀ توحید، علی زاده‌ای امشب * ‎ بنگر به سرِ دست، جمال ازلی را ‎ چارم وصی احمد و نجل سه ولی را ‎ خورشید فروزندۀ انوار جلی را ‎ رخسار علی‌بن‌حسین‌بن‌علی را ‎ دیدار حسین دگرت باد مبارک ‎ میلاد گرامی پسرت باد مبارک * ‎ این فرش‌نشینی است که خود عرش‌ْمقام است ‎ این حمد و رکوع است‌وسجود است‌و قیام است ‎ این قائمۀ دائمۀ هفت نظام است ‎ این نجل سه مولا پدر هشت امام است ‎ ما را نه همین در حرمش روی نیاز است ‎ بر دامن او دست هـمه خلـق، دراز است * ‎ قرآن حسین‌بن‌علی مصحف رویش ‎ جان دو جهان بسته به یک تار ز مویش ‎ خورشید برد سجده به خاک سرکویش ‎ حق است اگر خضر چکد ز آب وضویش ‎ انـوار خـدا مـوج زنـد در جلواتش ‎ از خالق و از خلق درود و صلواتش * ‎ این یوسف زهرا پسر یوسف زهراست ‎ در چرخ ولایت قمر یوسف زهراست ‎ در بحر امامت گهر یوسف زهراست ‎ در سلسله پیغامبر یوسف زهراست ‎ در قافلـه مـولاست همـه قافلـه‌ها را ‎ در سلسله یار است همه سلسله‌ها را * ‎ در هر طپش قلب بوَد ذکر خدایش ‎ پیوسته دعا منتظر حال دعایش ‎ دل‌‌های حسینی همگان صحن و سرایش ‎ گل‌‌بوسۀ جبریل به خاکِ کفِ پایش ‎ والله اگــر حکـم ز داور بستاند ‎ داند که در از قلعۀ خیبر بستاند * ‎ فرزند شهادت، پدر صبر و شکیب است ‎ مولای وجود است، نگویید غریب است ‎ بیمار نخوانید، طبیب است، طبیب است ‎ مانند علی نیز خطیب است، خطیب است ‎ گفتار رسایش چو شنیدند صحابه ‎ گفتند علی خوانَد در کوفه خطابه * ‎ ای بوسه زده خون خدا بر دهن تو ‎ ای مثل نبی وحی الهی سخن تو ‎ تو شمع و همه خلق جهان انجمن تو ‎ یوسف شده دلباختۀ پیرهن تو ‎ دریاست جگر تشنۀ اشک بصر تو ‎ گردیده اجابت همه جا دور سر تو * ‎ یاس نبوی، لالۀ حمرا به تو نازد ‎ نخل رطب و سینۀ صحرا به تو نازد ‎ بر نیزه سر یوسف زهرا به تو نازد ‎ هم فاطمه، هم زینب کبرا به تو نازد ‎ در عیـن اسـارت بـه همه خلق امیری ‎ خصم است اسیر تو که گفته تو اسیری * ‎ اوصاف تو بیرون بوَد از حد و شماره ‎ هر لحظۀ تو در نظر ماست هزاره ‎ از ماست اطاعت، ز تو یک لحظه اشاره ‎ عالم همه بر جود تو دارند نظاره ‎ زنجیر به فرمان تو پیچید به دستت  ‎ بالله قسـم نامِ اسیر است شکستت * ‎ بی‌اذن تو بر تو نرسد سنگ لب‌ بام ‎ گر حکم کنی شام شود تیره‌تر از شام ‎ در سلسله صدسلسله با یک نگهت رام ‎ معراج چهل‌ روزۀ تو برتر از اوهام ‎ پیغامبــر خـــون امــام شهــدایی ‎ هر سو که کنی روی در آغوش خدایی * ‎ ای ملک خداوند تعالی حرم تو ‎ ای عالم هستی همه ظرف کرم تو ‎ جان یافته عیسای مسیحا ز دم تو ‎ خوبان دو عالم همه خاک قدم تو ‎ میثم که بوَد دست گداییش به سویت ‎ آیینۀ دل شسته بـه خـاک سر کویت 🔸شاعر: ___________________ 🔹
سویِ مجنون برسانید كه لیلایی هست ما شنیدیم در این شهر كه آقایی هست دورِ این خانه شلوغ است اگر جایی هست دردمندیم و دلی خوش كه مداوایی هست شبِ عید است بیائید حنا بگذاریم سر به خاكِ قدمِ مردِ دعا بگذاریم - تا پدر چشم به چشمانِ تو احیا دارد پَرِ گَهواره‌یِ تو روحِ مسیحا دارد وَ حسن خیره به چشمانِ تو نجوا دارد نوه‌یِ حضرت زهراست تماشا دارد جلوه یِ نام علی بر تو مباركبادا سومین نام علی  بر تو مباركبادا - فطرسی آمده و از تو پَری می‌خواهد از تو عیسیٰ نفسِ ناب تری می‌خواهد یوسف از دستِ تو مژگانِ تری می‌خواهد كه غبارِ قدمت رُفتِگَری می‌خواهد یا كریمیم و سرِ جاده‌یِ تو شیعه شدیم ما كنارِ پرِ سجاده‌یِ تو شیعه شدیم - عشق وقتی به نهایت به نهایت برسد تازه شاید كه سَرَش بر كفِ پایَت برسد چشمِ جبریل اگر سویِ عبایت برسد نه محال است مقامش به گِدایَت برسد نه فقط پهنه‌یِ افلاك نمك گیرِ تو اند تو از این كشور و این خاك نمك گیرِ تو اند - مثلِ پیراهنِ یوسف كه به كنعان آمد مثلِ اَبری كه سرِ خاكِ بیابان آمد صاحبِ خانه‌یِ خود جانبِ ایران آمد خانه‌ی مادری‌اش شاهِ خراسان آمد خاكِ ما خانه‌ی تو سایه‌ی مطلق داری حقِ آب و گِل و بر گردنِ ما حق داری - عشقِ ایرانیِ ما كارِ بنایت با ماست حوض و فوّاره و ایوانِ طلایت با ماست طاقِ گلدسته ، رواق ، آینه‌هایَت با ماست خادمیِ حرم و صحن و سرایت با ماست طرحِ زیباتری از باغِ جنان می‌سازیم وَ ضریحِ نویی با فرشچیان می‌سازیم - مصلحت بود اگر شیرِ خدا می‌گشتی تو علی هستی و شمشیرِ خدا می‌گشتی مست از جلوه‌یِ تكبیرِ خدا می‌گشتی تكسوارِ عرب و تیرِ خدا می‌گشتی بازویِ هاشمی‌ات تیغِ دو دَم گَر میداشت كربلا زیرِ قدم‌هات تَرَك بَر میداشت - رُخصَتَت بود اگر یك تنه لشگر بودی میمنه ، میسره بودی و مكرّر بودی ای امام ابنِ امام از همه بهتر بودی رخصتت بود اگر حضرتِ حیدر بودی كربلا دید پدر را نَفَست یاری كرد وَه كه با نامِ تو عباس علمداری كرد - واژه‌ات خطبه شد و تیغِ علی وار آورد خطبه‌ات شورِ علی در دلِ پیكار آورد چه بلائی به سرِ كاخِ ستمكار آورد شیعه را با شب و شمشیر و دعا بار آورد با تو در شام عجب معركه بر پا شده است كه دعا گوی شما زینبِ كبری شده است 🔸شاعر: ________________ 🔹
ای انیس قدیمی دل‌ها آفتاب بلند ناپیدا تا خدا می‌برد دلِ ما را پر سجاده‌های سبز شما من کجا و غبار مقدمتان تو کجا، کوچه‌های این دنیا من کی‌ام از قبیلۀ مجنون تو ولی از عشیرۀ لیلا من کی ام بی زبان‌ترین مردم تو خدای بلاغتی اما   نفسی دِه که از تو دم بزنم بال در صحن این حرم بزنم   آسمان موج شد تلاطم کرد که خدا جلوه بین مردم کرد آسمان جای خود از این محشر عرش هم دست و پای خود گم کرد عرش هم جای خود، خدا خندید لحظه‌ای که لبت تبسم کرد آب با نیت دو رکعتِ عشق با غبار شما تیمم کرد همه دیدند با دو چشمانت چشم‌های پدر تکلم کرد   خانه‌ات قبلۀ غریبان است پایتختت تمام ایران است   ای سراپای تو مثال حسین دومین مرتضای آل حسین روی دوش تو گیسوان علی کنج لب‌های توست خال حسین با تماشای تو به سر می شد شب و روز تمام سال حسین خنده‌ای کن که در تو گُل کرده همه زیبایی جمال حسین سیر می دید چهره‌ات را عشق به سرش بود اگر خیال حسین   شور آب آور حسین هستی دومین حیدر حسین هستی   سرخوش از بانگ این طرب هستیم مست شیرین‌ترین رطب هستیم مثل موسیقی شگفت بهار نغمه‌هایی به روی لب هستیم شجره‌نامه ای اگر داریم همگی بر تو منتسب هستیم ما همه خانه‌زادۀ تو یعنی همۀ ما از این نسب هستیم شکر حق ما ز آستان توایم همگی از نوادگان توایم   به علی رفته‌ای غدیری تو نه فقط شیر، شیرگیری تو   هم رکابِ علی اکبرها هم خروش سفیر تیری تو شوره زاریم و خشکسال اما چشمۀ روشن کویری تو رشته‌های قنات می‌جوشد از قنوتت چه آبگیری تو خوش به حال دو دست خالی ما لحظه‌هایی که دستگیری تو   با حضورت غم پدر سر شد کربلا با تو کربلاتر شد   به دلت داغ مادرت افتاد شعله بر باغ پرپرت افتاد کربلا شد مدینه وقتی که رَدِ زنجیر بر پرت افتاد بین خیمه تو بودی و بابا از سر زین برابرت افتاد بین خیمه تو بودی اما آن شعله بر روی پیکرت افتاد چقدر سنگ و خاک و خاکستر از سر بام بر سرت افتاد ناله‌ات بین شام می پیچید عمه آتش به معجرت افتاد   گر چه بالت اسیر سلسله بود قاتلت خنده‌های حرمله بود 🔸شاعر: _______________________
اِی سفره دارِ سفره یِ عشق وُ دعا سلام دوّم علیِّ آلِ نبی چارُمین امام اِی آشنایِ قَدر وُ قَدَر اِقتضایِ تام اِی قبله گاهِ قلبِ من وُ مسجدالحَرام اِی سیرتِ پیمبری وُ صولتِ علی آئیـنه یِ تمام قَدِ دولتِ علی آوایِ رَبنّایِ تو را عرش می شنید ناز وُ نیازهایِ تو طنّاز می خرید وقتی که اشکِ پاکِ تو بَر گونه می چکید قلبِ امامِ کرب وُ بلا تُند می تَپید آرامشِ دلِ حرَمی زاده یِ کرم عزّت گرفته با قَدَمت خاکِ کشورم آئینه یِ تمامی اوصافِ مصطفی بااسمِ و رسمِ حیدری وُ صبرِ مجتبی شد عاشقانه هایِ حرم بعدِ کربلا بَر رویِ شانه اَش عَلَمِ روضه یِ خدا مأمور صبر وُ گریه برایِ صیانَت است اسلامِ بچه شیعه فقط با سیاست است دینم حسین وُ قبله نمایِ دلم حسین تنها کسی که مانده برایِ دلم حسین شبهایِ جمعه حال وُ هوایِ دلم حسین ذکرِ جنونِ کرب وُ بلایِ دلم حسین تنها به شوقِ کرب وُ بلا می کشَم نَفَس با هر نَفَس صدا زده اَم یا حسین وُ بَس آمد سفیرِ کرب و بلا از حرم نَپُرس از بی کسی وُ قافله یِ دلبرم نَپُرس از کودکِ سه ساله یِ شاهِ کرم نَپُرس از گریه های بی رَمقِ مادرم نَپُرس دارم به روضه یِ تهِ گودال می رسَم دارم به پیرُهَن ...وَ به جنجال می رسَم جَنجال بود سرِ کُشتنِ کسی! بر رویِ سینه است خدا دشمنِ کسی! هِی ضربه می زدند پسِ گردنِ کسی! عمّامه رفت وُ بر سرِ پیراهنِ کسی! دعوا که شد تمامِ حرم روضه خوان شدند پائینِ نیزه سینه زَنان نُدبه خوان شدند 🔸شاعر: ____________________
‎کیستم من فارغ التحصیل دانشگاه دینم ‎دومین فرزند دلبند امام سومینم ‎چارمین استاد پرچمدار سرخ انقلابم ‎ز آنکه باب تاجدار پیشواى پنجمینم ‎در جهان آفرینش، بعد سالار شهیدان ‎شاهکار کلک ذات پاک هستى آفرینم ‎مسند ملک ولایت را به امر ذات مطلق ‎بعد جد تاجدار خویش، سوم جانشینم ‎گر بپرسى از نشانم، من نشان کربلایم ‎ور بپرسى قدر من، من لیله القدر زمانم ‎معنى حج و زکاتم، مظهر صوم و صلاتم ‎چشمه آب حیاتم، کاشف راز نهانم ‎زاده خون و پیامم، تشنه شهد قیامم ‎مکه و رکن و مقامم، من امام ساجدینم ‎دردمندان را دوایم، بینوایان را نوایم ‎منبع جود و سخایم، رهنماى مسلمینم ‎وارث صبر علیم، خلق عالم را ولیم ‎حجت بر حق حقم، بیکسان را من معینم ‎اولم من، آخرم من، باطنم من، ظاهرم من ‎طاهرم من، فاخرم من، وجه رب العالمینم ‎من صراط المستقیمم، من حکیمم من علیمم ‎من رحیمم من کریمم، معنى حصن حصینم ‎من على ابن الحسینم، مست جام نشاتینم ‎من امام الحرمینم، خصم جان ناکسینم ‎در سیادت ساجدم من در عبادت عابدم من ‎فخرم این‌بس ز‌آنکه خالق خوانده زین‌العابدینم 🔸شاعر: __________________________