#مدح_حضرت_سجاد_ع
عمری شدم غلام غلامان ساجدین
هستم چو دشت تشنهی باران ساجدین
حیرت زده بپای غم تونشسته ایم
یعقوب شد مفسر ایمان ساجدین
عمری برای نام توگریان ومضطرم
افلاکیان اسیر نمکدان ساجدین
مارا اسیر ناز نگاهت نموده ای
چندین امام گشته نگهبان ساجدین
مضمون عشق عالم هستی فقط تویی
شدعرشیان محقق دیوان ساجدین
(مجنون)هوای مستی پیمانه کرده است
شد معتکف به آیهی قرآن ساجدین
#آرمین_غلامی
#مدح_حضرت_علی_اکبر_ع
و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر
نوشتم اول خط سیدی علی اکبر
خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر
خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر
خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت
علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت
و جلوه کرد در عالم علی دوباره علی
که برد نام علی را به هر مناره علی
علیست وارث والایی و وقار علی
به دست اوست برازنده... ذوالفقار علی
حسین بر لبش الله اکبر آورده
خدا برای جهان باز حیدر آورده
به سینه مُهر(( انا فاطمی نسب )) دارد
زمان زمان تبراست، پس غضب دارد
به انتقام،سر از دشمنان طلب دارد
همیشه نعره ی یا فارس العرب دارد...
علی کنار ابالفضل مثل جان و تن اند
بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسن اند
اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد
اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد
قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد
ولی مقابل زینب همیشه زانو زد
حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت
اگر نبود...، علمدارمن رفیق نداشت
میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_
_علی شده ، که برای حسین جان بدهد
چرا بهانه به دست حرامیان بدهد
نخواست تا به امان نامه ها امان بدهد
نظام لشکر خودکامه را به هم می زد
همین که دور و بر خیمه ها قدم می زد
#مجید_تال
|⇦• ماشاءالله لاقوة الا بالله..
#سرود ویژۀ ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و #روز_جوان
ماشاءالله لاقوة الا بالله
بر این جلال زهرایی
بر این محمدی سیما
نبوی صورت، علوی سیرت
علی اکبر پسر لیلا
انوار عصمت کبری
جلوۀ سورۀ اسرا
آغوش حسین با او
معراج عالم بالا
«ذکر سماوات الله اکبر
بر این جلال علی اکبر ..»
ماشاءالله لاقوة الا بالله
براین صلابت و قدرت
برا این شجاعت ایول الله
ثمر مولا قمر زهرا
پسر شیرِ ابی عبدالله
امیدِ حضرت مولا
خونخواهِ حضرت زهرا
شاگردِ ابوفاضل
سربازِ زینبِ کبری
نور چشای علی و زهرا
محرم رازِ زینب و عباس ..
«ذکر سماوات الله اکبر
بر این جلال علی اکبر ..»
ماشاءالله لاقوة الا بالله
بر این مؤذن ارباب
بر این صدایِ بی تکرار
به جهان سالار
به جنان سردار
چو ابوفاضل به حسن غمخوار
نور محراب و مناجات
نور اعجاز و کرامات
دریای مهربانی
مانند مادر سادات
محمدی رو علی صفات
شبیه ارباب باب نجاته
«ذکر سماوات الله اکبر
بر این جلال علی اکبر ..»
.
|⇦• چه جمالی چه خصالی..
#سرود ویژۀ ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و #روز_جوان
چه جمالی چه خصالی
چه شکوهی چه کمالی
جلواتش برکاتش خیراتش حسناتش
همهعالی، همهعالی، همهعالی، همهعالی
پسر لیلایی و لیلایِ همه
نوۀ مولایی و مولای همه
مرحم دردای همه امید فردای همه
فیضِ دو دنیای همه عزیز زهرای همه
طَلَعَ البَدرُ رسول الله، علیاکبر علیاکبر
علی ابن ولی الله، علیاکبر علیاکبر
علیِ اول ثارلله، علیاکبر علیاکبر
تویی آیینۀ وجه الله، علیاکبر علیاکبر
السلام ای نور ممتد
تویی مرآت محمد
جلواتش برکاتش خیراتش حسناتش
همه بیحد،همه بیحد،همه بیحد،
از تبار علی و ذاتت علوی
غضب تو ادب تو مرتضوی
تو به علی منتسبی حیدر شیر عربی
شمسِ روز و ماه شبی چه نامی و چه لقبی
طَلَعَ البَدرُ رسول الله، علیاکبر علیاکبر
علی ابن ولی الله، علیاکبر علیاکبر
علی اول ثارالله علی اکبر
تویی آیینه وجه الله علی اکبر
.
|⇦• سلام ای ماه را جانان..
#مدح_خوانی و توسل ویژۀ ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان
سلام ای ماه را جانان؛ سلام ای شاه را نائب
سلام ای درد را درمان؛ سلام ای قلب را صاحب
به مدحت کاری از دست غزل که برنمیآید
چگونه وصف تو گویند شاعرها در این قالب
تو قرآن حسینی که خدا تقدیم او کرده
که در هر سوره نه؛ هر آیه داری سجدهای واجب
ملائک در دلِ هفتآسمان تنها تو را دیدند
فراوانند انجم؛ کیست غیر از روی تو ثاقب؟
گمانم صبح میلاد تو ای پیغمبر ثانی
کسی ناقوس نشنیده؛ اذان میگفته هر راهب
هنر زیباتر است آنگاه که خرج علی گردد
بخوان مداح؛ بسماله؛ بگو شاعر؛ بزن مطرب
الا ای جارچیها طبل بردارید که آمد
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب
چه جذابیتی داری که عباس از طلوع صبح
به روی ماه تو ماندهست خیره تا دم مغرب
تو از راه آمدی تا پشت حق باشی و حق با تو
که از امروز میلرزد به خود هر ظالمِ غاصب
میان معرکه شانه به شانه با اباالفضلی
کدام ابله گمان کرده که بر این دو شود غالب
تو برمیگردی ای شیرِ جوانان بنیهاشم
تو رجعت میکنی با آن امام حاضرِ غائب
شاعر: حمید رمی
.
|⇦• دلِ من مبتلای علی اکبر..
#سرود و شور ویژۀ ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و #روز_جوان
علی علی علی علی اکبر
علی .. علی اکبر ..
دلِ من مبتلای علی اکبر
سر من خاک پای علی اکبر
کافیه یه اشاره برایِ ما
تا بمیریم برایِ علی اکبر
«علی علی علی علی اکبر
علی .. علی اکبر ..»
چه غم از بیماری
با یه ذکرِ یاعلی شفا میگیرم
مرز و بستن ولی باز
من ازت براتِ کربلا میگیرم
زائرِ قم میشم از
حضرتِ معصومه حاجتا میگیرم
میرم از قم مشهد و
عیدی از دستِ امام رضا میگیرم
«علی علی علی علی اکبر
علی .. علی اکبر ..»
خَلقاً و خُلقاً شبیه پیغمبر،
علی علی اکبر
جمع حسین و حسنی و حیدر،
علی علی اکبر
ما همه سربازیم و تویی سرور،
علی علی اکبر
یاللعجب از جلالِ علی اکبر،
علی علی اکبر
بعداز علی تویی مصداق لا فتی
هر چی که تو بگی سمعاً و طاعتا
ما خیر دیده ایم از این رفاقتها
هر چی که تو بگی سمعاً و طاعتا
دست ما و عطای علی اکبر
درد ما و دوای علی اکبر
بچه هامون فدای علی اصغر
جوونامون فدای علی اکبر
«علی علی علی علی اکبر
علی .. علی اکبر ..»
.
❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
آیت الله کوهستانی(ره):
آن قدر حضرت علی اکبر علیه السلام شفاعت می کند که نوبت به امام حسین علیه السلام نمی رسد...
.
سرود ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
موذنا قاریا نمازخونا مسجدیا
پدر شهیدا همشون فیض ببرن
نوکرا جوون ترا خبر بدید به علی اکبریا
جان اومده، جانِ جانان اومده
بدون واسطه، خودِ قرآن اومده
دلبر اومده علی اکبر اومده
یا علی اکبر ..
پدرا پسرا آقازاده ها با اصالتا
هر کسی که غلام خونوادته
ریش سفیدا قدیمیا
خبر بدید به علی اکبریا
یار اومده کس و کار اومده
برادر زادۀ علمدار اومده
دلبر اومده علی اکبر اومده
یا علی اکبر ..
سفره دارا لوتیا اهل دلا داش مشتیا
همۀ اونایی که بلا گردونتن
با ادبا با نجابتا
خبر بدید به علی اکبریا
تا اومده خوشی از راه اومده
ببین گل پسر ام لیلا اومده
دلبر اومده علی اکبر اومده
یا علی اکبر ..
|⇦•طنین عاشقی ما به..
#مدح_خوانی و توسل ویژۀ ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و #روز_جوان
طنین عاشقی ما به کهکشان می رفت
صدای هلهله ها تا به لامکان می رفت
نفس نفس پر و بال فرشتگان می رفت
خبر به دست ملائک به آسمان می رفت
تمام عرش ز شوق شنیدش پا شد
خبر رسید به بالا..،حسین بابا شد
به رودخانه تمنای وصل دریا داد
به جبرئیل کمی فرصت تماشا داد
به دست مریم اربابمان،مسیحا داد
خدا هدیۀ خود را به ام لیلا داد
عروس فاطمه یک دستهگل به بار آورد
برای دلبر کُون و مکان نگار آورد
گلاب های جهان مست عطر شببویند
هزار شانهبهسر لابهلای گیسویند
تمام بیشه به دنبال ناز آهویند
به شیرزاده به غیر از علی چه می گویند؟!
حسین، کاخ عبادات را بنایش کرد
برای بار نخستین علی صدایش کرد
ستاره تا که نگاهی به قرص ماه انداخت
نماز بندگی عرش را به راه انداخت
هزار یوسف دلداده را به چاه انداخت
تمام آینه ها را به اشتباه انداخت
دو تیغ ابروی اکبر به مرتضی رفته
چِقَدر خُلقاً و خَلقاً به مصطفی رفته
خبر دهید به خُم ها شراب ناب آمد
به چشمهسار بگوئید روح آب آمد
به گوش شب برسانید آفتاب آمد
کریم زاده ای از نسل بوتراب آمد
نبی که نیست ولیکن نبوتش علنی است
اصول تربیت او حسینی و حسنی است
از آن زمان که گِلم را به عشق اَفشُردند
مرا به دست کسی غیر یار نسپردند
تمام شهر ز خوانش طعام می بُردند
هزار جُون سر سفره اش نمک خوردند
فقیرهای درش گرم سروری هستند
غلام های حسین از دم اکبری هستند
به آفتاب بگو خلوتی اجاره کند
به ذره گر نظر لطف،ماهپاره کند
اگر به خاک سر کوی خود اشاره کند
به آسمان رود و عرش را نظاره کند
هنوز برکۀ ما عکس ماه را دارد
گدای پشت درش حکم شاه را دارد
شکوه کوه حرا شانه های شهزاده
عبای سبز محمد عبای شهزاده
قیامتی است نماز عشای شهزاده
بلال ها همه مات صدای شهزاده
علی به کنگرۀ شهر تا اذان می گفت
حسینِ فاطمه در هر فراز..،جان می گفت
نسیم با سر زلفش همیشه درگیر است
غلاف آهنی اش جایگاه شمشیر است
لب تشهدی اش پرتگاه تکبیر است
درست مثل اباالفضل این پسر،شیر است
همیشه شانه به شانه کنار عباس است
به نام حضرت زهرا چقدر حساس است
عقاب از نفس کرکسی نمی ترسد
و باغ یاس ز خار و خَسی نمی ترسد
رقیه در بغلش از کسی نمی ترسد
ز درد و غصه و دلواپسی نمی ترسد
رشید اهل حرم،رهبر سپاه حسین
پناه فاطمیات است جانپناه حسین
بنا بر این شده مثل عمو علم بزند
تمام لشکر کفار را بهم بزند
و قبل از آنکه دمِ رفتن از حرم بزند
کمی برای پدر جانِ خود قدم بزند
چِقَدر با قد و بالاش عشق می کرده
حسین وقت تماشاش عشق می کرده
مخدّرات برایش نقاب آوردند
برای نور جبینش حجاب آوردند
حنای سرخ به قصد خضاب آوردند
برای باز شکاری عقاب آوردند
تمام خیمه در این لحظه اضطراب گرفت
پدر برای علی اکبرش رکاب گرفت
دلاورانه به کشتار خصم تیغ گشود
به ضربه ای سر و دست از عدوی پست ربود
به کوری همۀ آن حرامیان حسود
حسین با رجز او به وجد آمده بود
شبیه صاعقه بر فرق کفر می بارد
علی علیِ علی اکبر آفرین دارد
چه می شود که کسی ناگهان کمین بخورد
چه می شود که پری تیرِ سهمگین بخورد
چه می شود اگر ابروی ماه چین بخورد
خدا نیاورد این مصطفی زمین بخورد ..
قد بزرگ عشیره دم حرم تا شد
خبر رسید که شهزاده ارباًاربا شد
لهوفِ ماه گرفتار پنجۀ شب شد
ورق ورق همۀ دشت از او لبالب شد
رشید خیمه لگدمال سم مرکب شد
چگونه پیکر او در عبا مرتب شد؟!
نپرس اینکه چه آمد به روز اکبر او
هنوز مثل معماست شکل پیکر او
شاعر: بردیا محمدی
.
ㅤㅤ▷ㅤㅤ
میگفت یه معلم داشتیم
از هرکی سوال میکرد و
طرف جواب غلط میداد
بهش نمیگفت اشتباه گفتی !
میگفت به جواب نزدیک شدی !!
نمیدونم چه نسبتی با خدا داشت
ولی ازش یادگرفته بود
هـیـچـکس رو
ناامید نکنه!
.
سحر آمد كبوتريم همه
اكثراً ناز ميخريم همه
عاشقي دردسر كشيدن داشت
غالباً ما گِران سَريم همه
به گريبانِ ما نگاه مكن
جامه از شوق ميدريم همه
به پدر مادرِ تو مديونيم
رعيت هستيم ، نوكريم همه
كُنهِ الله اكبريد شما
ما گدايان اكبريم همه
بردن نام تو طَرَب دارد
گر نميرد كسي عجب دارد
سَلَّم الله لطف دستانت
كَثَّر الله لقمه نانت
عَوَضم کرد گوشه ى چشمت
طَيِّب الله بر دو چشمانت
من و غير از شما مَعاذَ الله
قَدَّسَ الله عشقِ سوزانت
هرچه ميخواستم دو چندان داد
نَوَّرَ الله بِيت احسانت
بَسكه مَمْسوسِ ذات، جلوه شدي
قُل هو الله شد غزل خوانت
حضرت مرتبط بذاتُ الله
اَشهد اَنّك صِراطُ الله
وَ فَدَيْناه جُرعه نوشِ دَمت
و اِذا الشّمس ميدهد قَسَمَت
ما به إِنَّ اصْطَفا گرفتاريم
مصطفي هم به اَبروانِ خَمَت
بي جهت نيست جلوۀ حَسَنيت
مجتباييست سفرۀ كَرَمت
خوش اذان حسين ، والِه شد
مأذنه زيرِ سايۀ علمت
ما عَرَفناكَ حَقَّ مَعرِفَتِك
هرچه گوييم باز هست كَمت
اى وَرا از سخن علي اكبر
همه ى پنج تن علي اكبر
در نگاهت شراب ريخته اند
جَذبۀ مستجاب ريخته اند
دورِ ميخانه ى لَبت چِقَدَر
مستِ خانه خراب ريخته اند
خون ما را به پاي خوب كسي
بي سوال و جواب ريخته اند
زير سجّاده ى نمازِ شبِ ...
تو زِبَرجدّ ناب ريخته اند
كیست غير تو اين همه حیدر
در رَگت بوتراب ريخته اند
اي جلالت تمام قد زهرا
خنده هاي تو مى شود زهرا
كوثر آوارۀ تو، زمزم هم
عِيش بيچارۀ تو شد، غم هم
همه دورِ سرِ تو مي گردند
نوح و هود و خليل ، آدم هم
بي تو يك دَم نميتوانم ، نه
نه ، اضافيست بي تو يك دَم ، هم
لیلة القدرِ ما ولادت توست
روضه ى هشتمِ محرّم هم
محو تو، هم حسين، هم زينب
عاشق تو، خودِ خدا هم، هم
كربلا نام توست سرتاسر
مست پايينِ پاست، بالا سر
نَفحِۀ نابِ نوبهارى تو
ما كويريم، تا بِبارى تو
يك بنى هاشمند در طلبت
كُشته مُردۀ زياد دارى تو
اسدُ الله زاده اى حتماً
يِكّه تازى و تكسوارى تو
ابرويت ،گيسويت، لبت، چشمت
صاحب چند ذوالفقاري تو
اَوَلَسْنا عَلَي الْحَقَت ميگفت
صاحب منبر ِقصاري تو
نوكرىِ تو شد نشانىِ ما
اى به قربانِ تو جوانى ما
از لبت آبشار، بوسه گرفت
پدرى بي قرار، بوسه گرفت
عمه ات با نواىِ لالايي
از تو در گاهوار، بوسه گرفت
عطشِ كامِ تو بهانه شد و
لبت از كامِ يار بوسه گرفت
دیدی آخر سَرَت نظر خوردی
از تنت نيزه دار بوسه گرفت
ارباً اربا شدن بدين معناست
نيزه اش چندبار بوسه گرفت
دست و پايى زدي دلي خون شد
عمه از خيمه گاه بيرون شد
مرغِ بِسْمِل بدونِ پر سخت است
گريه ى دیدگانِ تر سخت است
ديدن دست و پا زدن هايت
وسط اينهمه نظر سخت است
ديدنِ شاه بر سر زانو
به تو سوگند، بيشتر سخت است
بين اين خنده ها و هلهله ها
ولدي گفتنِ پدر سخت است
پیش چشمِ پدر به روي زمين
تنِ پاشيده ى پسر سخت است
از بني هاشم او عبا ميخواست
پیرمردي غمين، عصا ميخواست
شاعر : محمد جواد پرچمی
سرود ویژۀ ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و #روز_جوان
نوکری تو ارثیه، از پدرم مونده برام
این شور شیرینو منم، هدیه میدم به بچههام
باخونواده مجلس، روضه و جشن تو میام
بچۀ صالح خیره و، خیر کثیر از تو میخوام
بچۀ هیأتیِ هر نوکر
سایۀ سورۀ انسان میشه
هر جوونی که حسینی باشه
یاور صاحب الزمان میشه
دوست دارم هر چی پسر دارم
نوکر امام حسین باشن
بچه هام همیشه سرباز
لشکرِ امام حسین باشن
پدرم غلامت، پسرم غلامت
به فدای نامت، خیلی میخوامت
__________
اسم پسرهای تو رو, روی پسرهام میذارم
زندگی دخترامو, دستِ رقیه میسپارم
هدیه برای دخترم, چادر مشکی میخرم
خونوادم خوب میدونن, خیلی تورو دوستت دارم
تو این تلاطم گناه آقا
که کار دنیا خیلی آلوده است
بچه اگر امام حسینی شد
خیال مادر پدر آسوده است
دست بچه هامو میزارم
توی دست بچه هات آقا
تو برا خودت سواشون کن
تا یه روز بشن فدات آقا
پدرم غلامت، پسرم غلامت
به فدای نامت، خیلی میخوامت
____________
من که تو رو دارم آقا, دیگه چی از دنیا میخوام
به نگاه تو قانعم, اینه که میمونه برام
یادمه کهبچه بودیم, با پولای قلکمون
تکیه برا تو میزدیم, با خواهر و برادرام
هوای زندگیمونو داشتی
نونِ حلالِ سفره مو دادی
بچه هام شدن نمک گیرت
عشق تو بوده ارثِ اجدادی
با دوستای هیأتیم عمری
هستیم پای کار عشق تو
بچه هامونم با هم دوستن
هستند تو مدار عشق تو
پدرم غلامت، پسرم غلامت
به فدای نامت، خیلی میخوامت
از آسمون باز بارون میباره، هِی دونه دونه
جشن و سروره، عالم به عالم ، خونه به خونه
نوبتی هم باشه وقت جشنِ، روز جوونه
دلامون شاده روی لبامون باده
خدا داده به آقامون یه اقازاده
من حیدریام ، پیغمبریام
من جوونم و علی اکبریام
«علی اکبر آقا ، علی اکبر»
با هر زبونی هرجور میتونی، عشقو صدا کن
از عمق جونت هستیت رو واسه، عشقت فدا کن
حیدر نمازِ عشقو میخونه، بش اقتدا کن
شاهم که باشی، دستت رو باید، حیدر بگیره
هر دینی داری، اینو بدون که، حیدر امیره
هرکی علی رو، دوسِش نداره، باید بمیره
عرب و ترک و لریم هممون مجنون
علی عشقمونه و علی آقامون
تاج سرمی،در به درتم
افتخارمه، که من نوکرتم
«علی مولا حیدر ، علی مولا»
ای رودُم ای رود، مو با زِبونه، خوم سیت ایخونُم
اَر بنیَری تو، او چشمت ایبو، آروم جونم
اِشنُفتی حرفِ، یو رو سیانه، والله ایدونم
ایجوشه والله، خینُم به عشقت، خوتم ایدونی
ایمیره والله، ار یو گدانه، اَ خوت برونی
بیچاره ایبو، یو جز تو ناره، یه هم زبونی
مو که هفت پشتم همه اویِن پیرت
بَچلُم قوربون یو کُرٓ کوچیرت
مجنون تُنُم، هی جار ایزنُم
مو در به درِ، حسین و حسنُم
«علی مولا حیدر ، علی مولا»
سنی و شیعه، از عشق حیدر، مجنون و مستیم
ما امت عشق، از دولت عشق، پاینده هستیم
حاشا که یک روز، برگردیم از اون، عهدی که بستیم
فرقی نداره، خمپاره و توپ، یا سیل و طوفان
سنگم بباره، کم نمیاره، این عزم و ایمان
یک رنگ و یک دل، باهم می مونیم، ما پای اسلام و پای ایران
نخوری غم هم وطن باتو می مونیم
هواتو داریم و دردتو می دونیم
وقتی کِسلی، یا خون به دلی
کار دلتو، تو بسپر به علی
«علی مولا حیدر ، علی مولا»
شاعر : #داوود_رحیمی
#مدح و توسل ویژۀ ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و #روز_جوان
علی سیرت، حسن طینت، محمد خو، علی اکبر
که در صورت نمیزد با پیمبر مو علی اکبر
حسین ازبس که بیتاب پیمبر بود حق میخواست
شود پیغمبری دیگر برای او علی اکبر
دو پایش پلکان عرش بر روی زمین میشد
چو میزد پیش پای عمه اش زانو علی اکبر
و دشمن میهراسد از دَم اَینَ تَفرّوَیش
که باسربند حیدر میکُند هوهو علی اکبر
برای کشتن لشکر به شمشیر احتیاجی نیست
که جای تیغ دارد تیزی ابرو علی اکبر
شبیه شیشۀ عطری که پاشیدهست در میدان
تمام تیرها را میکند خوش بو علی اکبر
جوانان بنی هاشم به دقت جستجو کردند
که قطعه قطعه پیدا میشد از هر سو علی اکبر
شاعر : #مهدی_کبیری
#مدح و توسل ویژۀ میلادِ حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
پیش از اینها روزگاری روزگاری داشتم
با دلِ خود روزگاری کار و باری داشتم
تا که روزی کوچۀ میخانه کاری داشتم
بعد از آن دیدم که چشمانِ خماری داشتم
بعد از آن آوارهام بِینِ نجف تا کربلا
لا حرم الا نجف لا عشق الا کربلا
جز خدا حرفی نگفتند از فراسویِ علی
جز پیمبر کس ندیده طاقِ اَبروی علی
وانکرده غیر زهرا سِرّی از مویِ علی
آمدم دنیا برایِ دیدنِ رویِ علی
آمدم با حضرتِ قنبر قراری داشتم
ورنه من با مردمِ دنیا چه کاری داشتم
او علی شد فاطمه نورُ علی نور آوَرَد
او علی شد تا که موسی پیش او طور آوَرَد
او علی شد تا حسین آفاق در شور آوَرَد
او اگر خواهد ستون هم بارِ انگور آوَرَد
باید او را خُلقاً و خَلقاً کشید و عشق کرد
مدحِ او را باید از دشمن شنید و عشق کرد(1)
او که از الله اکبر اکبرش را بُرده است
از خصائل از شمایل بهترش را بُرده است
یعنی از این سلسله، پیغمبرش را بُرده است
باز در آغوشِ زهرا مادرش را بُرده است
آتشی که روی بامش هست مست اکبر است
پردههایِ محملِ زینب به دستِ اکبر است
ریخته پیشش سپرها این که چیزی نیست نیست
بشکند کوه از کمرها این که چیزی نیست نیست
میدرد نامش جگرها این که چیزی نیست نیست
میزند سر رویِ سرها این که چیزی نیست نیست
سر ، سپاهی یکسره در پیش او خم میکنند
میمنه یا میسره میآید و رَم میکنند
حملۀ دو شیر را در بینِ لشکر دیدهای
شیر مردی را کنار یک دلاور دیدهای
رفتنِ عباس را همراه اکبر دیدهای
الفرارِ عَمروعاصان را ز حیدر دیدهای
گر به عباس از برادر تیغِ حیدر میرسد
دستمالِ زرد مولا هم به اکبر میرسد
اینکه ممسوس است در ذات خدا ذاتِ خودش
میرود در هر سحر سمتِ ملاقات خودش
از خدا پُر میشود وقتِ مناجاتِ خودش
سجدهاش قُرب است میآید به میقاتِ خودش
پشتِ این خانه دلم دنبال لیلازاده است
پیشِ بابا باز کارم دستِ آقا زاده است
"آبها آئینۀ سَروِ خرامانش شدند
بادها مشاطۀ زلف پریشانش شدند
اَبرها چتر پریزادِ سلیمانش شدند"(2)
یک مدینه یک نجف یک مکه حیرانش شدند
گرچه ما را عاقبت کربُبَلا میآورند
ما گدایان را فقط پایینِ پا میآورند
کُنجِ شش گوشه نوشته وای از لیلا علی
در شبِ جمعه حرم بودیم ما اما علی
فاطمه بود و نمیشد گفت واویلا علی
میروم مشهد بخوانم روضههایت را علی
"خیز از جا آبرویم را بخر" بعدش برو
"عمه را از بین نامحرم ببر" بعدش برو
(1) اشاره به مدح معاویه لعنتا...علیه
(2) تضمینی از صائب تبریزی
شاعر : حسن لطفی
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
یهودی بود که خواب #پیامـبر را دید
نزد امام آمد و رویایش را تعریف کرد!
امام فرمود اگر او را ببینی میشناسی؟
گفت: آری، پس نوادۀ نبیالله را فراخواند
#علی_اکبر را که دید آنچنان حیران شد
که #اســـلام آورد و مـــــسلمان شد
#میوهی_دل_نبی
.
چه بخوانی ام ، چه برانی ام
نروم به کویِ کس از درت
چو گدا نشسته به راهِ تو
به امیدِ لطفِ مکررت
ز بهشتِ روضه چرا روم؟
بروم اگر، به کجا روم؟!
بنگر به مویِ سپیدِ من
شده ام سیاهیِ لشکرت..
بشکن غبارِ طلسم من
تو نبین ضعیفیِ جسم من
نکشی قلم رویِ اسم من
بنویس گوشه ی دفترت
به فدایِ کاکلِ اکبرت
یوسف اگر رویِ تو را دیده بود
بساط حسن خویش برچیده بود
بلال اگر اذانِ تو دیده بود
تو را به جای مصطفی می ستود
حسینِ ما به عالمی دلبر است
ولیک دلبرِ حسین اکبر است
گفت تو حرم امام حسین بعد از سال ها رفتم کنارِ شش گوشه ، ایستاده بودم و آرامآرامشعر میخواندم:
سرش نهاد به زانو لبش نهاد به لعل
به ناله گفت که غم دیده عمه ات
گفت دیدم یه وقت یه آقایی جلو آمد ، گفت دیگه بسه نخوان ، عرضه داشتم من روضه خوانم یه عمری حسرت به دل بودم بیام کربلا؛ اینجا نخوانم چه کنم .. گفت دیدم شروع کرد گریه کردن گفت نمیگم نخوان بخوان .. اما مصیبتِ پسرُ جلو پدر نخوان ..
با من چه کرده ای تو
خدا داند و دلم .....
إلهی بِدَمِ المَظلُوم و به امام زمان یاالله..