#روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام #شبِ_دهم_محرم به نفسِ حاج عباس واعظی•✾•
دور ورت جنجاله
تنت چقدر بی حاله
رفتن همه اما شمر
هنوز توی گوداله
برای بار چندمه
میزنه خنجر و
فدات شه خواهر و
غریب گیر آوردنت
تشنه سر بریدنت
با اسبا رفتن روی تنت
با نیزه زد تو دهنت
ای کوفیان خیره سر
چند نفر به یک نفر
*زینب اومد رو تل زینبیه، تا نگاه کرد
"وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ" شمر روی سینه ی حسین نشسته، صدا زد" وامـحمـداه صلّى عـلیك مـلیك السّمـاء هذا حسین مـرمـل بالدمـاء مـقـطع الاعضاء..." یا رسول الله! دشت پر از حسینه... گفت: حسین من!...*
تورا به خاطر دِرهم چه درهمت کردند
چنانکه شرح تن تو به آخرت افتاد
ولی به جان خودت خواهرت مقصر نیست
درآن شلوغی اگر بارها سرت افتاد
آنقدر نيزه رفت و آمد كرد
بدن شاه نامرتب شد
*یکی از اصحاب شنید صحبت های حضرت زینب سلام الله علیها تو خيمه با ابی عبدالله رو، میگفت: حسین جان! اصحابت باهات تا آخر هستن یا نه؟ یاریت می کنن یا نه؟
اینو شنید و اومد پیش حبیب،
حبیب! خانم زینب نگرانه، پاشدن چند نفری از پشت خيمه بی بی رو صدا زدن...
بی بی جان! ما که نمردیم، ما تا آخرین قطره خون با حسینیم... بی بی دعاشون کرد...
امشب یه وقت تو تاریکی بیبی زینب دید یه نفر داره هی خم میشه چیزی برمیداره تو دامنش می ریزه، جلوتر میره تکرار میکنه... اومد جلو تا نگاه کرد داداشش حسینه، چیکار میکنی؟ آقا فرمود: فردا تو بیابون پر خاره، پر سنگه، دارم جمع میکنم، پاهای بچه هام صدمه نخوره
.
آنقدر نيزه رفت و آمد كرد
بدن شاه نامرتب شد
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
حالا که زائر نیستم؛ بگذار
در روضهها دور و برت باشم
دستِ مرا هم بند کن جایی
بگذار، من هم نوکرت باشم
چشم و چراغ روضهات روشن
از گریهکنها دعوتت با من
حالا که دور از گنبدم؛ بگذار
تا کفترِ نامهبرت باشم
هر جا که رودِ اشک، جاری بود
از چشم ابر انداختم خود را
میخواستم یک گوشه از دریا
جزو سیاهی لشکرت باشم
از خوبهایت نیستم؛ اما
نامِ مرا بنویس، در بدها
خوشبختی محض است، بگذاری
تا لابلای دفترت باشم
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم...
*اسمم رو خط نزن آقا جان!
خدا اون روز رو نیاره اسمم از قلم بیوفته، چجوری چشمای خیسم دوباره به حرم نیوفته...*
در جمع سرسبزانِ پُربارت
این شاخهی خشک است، سربارت
ختمِ به خیرم کن؛ مرا بشکن
تا تکهای از منبرت باشم
* ابی عبدالله! شاخه خشک هم که باشم یه روزی به دردت میخورم*
خاکم کن و گِل کن؛ خرابم کن
شرمندهام؛ یک کاسه آبم کن
بگذار، وقتی آب مینوشی
من ساغرِ آبآورت باشم
سنگم؛ ولی سنگی که میخواهد
یک تکه از فرشِ حرم باشد
اهلِ بهشتم کن؛ شبی بگذار
تا زیر پای مادرت باشم
اینکه تو را دارم؛ اگر رویاست
از خواب، بیدارم نکن دیگر
ترکم نکن رویای خوابآور!
بگذار، تا در محضرت باشم
#شاعر رضا قاسمی
زیارت عاشورا را آگاهانهتر بخوانیم
👇👇👇
✍در زیارت عاشورا حدود هجده دعا داریم و متناسب با آن، هجده مقام از خدا میخواهیم
بعضی از این مقام ها بهقدری بالاست که اگر زیارت عاشورا وجود نداشت، نمیتوانستیم باور کنیم که کسی جرأت درخواست آنها را از خدا داشته باشد
و اما آن مقامها:
✅مقام خونخواهی امام حسین علیهالسلام
ان یرزقنی طلب ثارک
اینکه کسی بخواهد خونخواهی امام حسین را بکند، مقام خیلی بالایی است، چون خونخواهِ اصلی ابیعبدالله، امام زمان است
✅مقام وجاهت عندالله
(آبرومندی نزد خدا)
اللهم اجعلنی عندک وجیها
✅مقام معِیَّت و همراهی با معصوم
ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخرة مع امام منصور
این درخواست، بسیار ویژه است، چون تمام انبیا و اولیا آرزویش را داشتهاند
✅مقامی حیات طیبه
اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد
✅مقام شهادت
و مماتی ممات محمد و آل محمد
چون مرگ همه معصومین از پیامبر تا امام حسن عسکری علیهمالسلام، با شهادت بوده
✅مقام محمود
ان یُبِلِّغنی المقام المحمود
در قرآن آیهای داریم که به پیامبر میگوید: نماز شب بخوان تا به مقام محمود برسی
مقام محمود از نگاه بیشتر مفسران، یعنی مقام شفاعت
خود شفاعت شدن، یک مقامی است که به هر کسی نمیرسد (لا یملکون الشفاعة؛ شفاعت به هر کس نمیرسد)
حالا یک مقامی هست که از شفاعتشدن بالاتر است و آن هم مقام شفاعتکردن است و ما در این فراز، این را از خدا میخواهیم
✅مقام مشارکت در مصیبت ولیّ معصوم
لقد عظمت الرّزِیّة… بک علینا… و اسئل الله بحقکم… ان یعطینی بمصابی بکم
(یعنی مصیبت شما را، مصیبت خودم میدانم)
الحمد لله علی عظیم رزِیّتی
(دقیقاً در اینجاست که انسان مصیبت را برای خودش میداند)
این مقام، خیلی عظیم است و خیلی باید دربارهاش بحث کرد
حکایت زیارت عاشورا، حکایت یکیشدن با اهلبیت علیهمالسلام است، قرار است از این طریق، به شجره حیات متصل شویم
✅مقام برائت
(برای دوری و تبرّیجستن از بعضی جریانها و افراد و نیز بعضی خصوصیتها)
و بالبرائة من اعدائکم
✅مقام لعن
این مقام، آنقدر مهم است که در زیارت عاشورا بر سلام اولویت دارد
اول صدتا لعن میدهیم و بعد صد سلام
(جاروب کن خانه را، سپس میهمان طلب) که اگر خانه دل جارو نکرده باشی در حقیقت لعن روزانه به خود میفرستی
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد
نکته: چهره اصلی برائت و لعن، بعد از ظهور دیده میشود، چون ما مردم اصلاً تا قبل از ظهوراطلاع نداریم کسانی که باعث و بانی ماجرای کربلا بودهاند، ما را از چه نعمات زیاد و برکات بزرگی محروم کردهاند
ما الآن از دنیای بعد از ظهور چیزی نمیدانیم و درک نمیکنیم
اصل برائت در آن زمان اتفاق میافتد
✅مقام سِلم
انی سلم لمن سالمکم و ولیّ لمن والاکم
این مقام، عبارت است از مقام دوستی با دوستان و دوستداران اهلبیت، برای تشکیل یک شبکه متحد در راه تحقق منویّات این خاندان
✅مقام حَرب
حرب لمن حاربکم
این مقام، یعنی مقام دشمنی با دشمنان اهلبیت، برای پالایش آن شبکه متحد و همچنین مبارزه با موانع رشد بشر
✅مقام ایثار
ما در زیارت عاشورا این مقام را درخواست میکنیم و لااقل ادای آن را درمیآوریم
ایثار یعنی بذل بهترینها، و ما در زیارت عاشورا بهترین داشتههای خود را فدای امام میکنیم
بابی انت و امی
✅مقام قربة الیالله
باید گفت: مقام قرب و نزدیکی به خدا، بالاترین مقام ممکن است، منتها مراتب بالای آن فقط به کمک و دستگیری ولیّخدا که در این مسیر پیشتاز است، ممکن میشود
اللهم انی اتقرب الیک
✅مقام دوستی و نزدیکی به اهلبیت
انی اتقرب الی الله و الی رسوله
این مقام نیز، امتداد مقام قربة الیالله است
✅مقام معرفت اهلبیت
اکرمنی بمعرفتکم و معرفة اولیائکم
مقام ثبات قدم و اهل تزلزل نبودن و هر لحظه رنگ عوض نکردن
ان یثبّت لی عندکم قدم صدق
ثبّت لی قدم صدق عندک معالحسین
✅مقام رجعت
که هرکسی قادر نیست به این مقام برسد
رجعت فقط برای برخی مؤمنین و برخی کفار اتفاق میافتد
و ان یرزقنی طلب ثارکم مع امام منصور
طلب خونخواهی با امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف فقط در صورت رجعت برای ما مقدور خواهد بود
✅مقام درود و صلوات خدا
اللهم اجعلنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلوات و رحمة و مغفرة
فی هذا الیوم و فی موقفی هذا و ایام حیاتی
درخواست خود را محدود به یک زمان و مکان خاص نمیکنیم
(یعنی الآن و اینجا و همه روزهای عمرم)
و لا جعله الله آخر العهد منی
(یعنی الیالابد باشد و محدود به حال)
لبیک یا حسین
اللهم عجل لولیکالفرج🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰اعتقاد عجیب مسیحی ها به حضرت عباس سلام الله
گرفتارم گرفتارم ابوالفضل
گره افتاده در کارم ابوالفضل
دعایی کن دوباره چند وقتی است
هوای کربلا دارم ابوالفضل
👌ما چقدر باور داریم گره ها به دست با وفای حضرت عباس باز میشه
🔸
#شب_دهم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مناجات 1
🔸صاحب عزا کجایی گویم سرت سلامت
یا بقیة الله آجرک الله...
آقا سرتون به سلامت...
شب عاشورای جد غریبتون حسینه...
کجا خیمه عزا بر پا کردید پسر فاطمه...
کجا برا جد غریبتون دارید اشک میریزید...
🔸صاحب عزا کجایی گویم سرت سلامت
🔸کی میشود بیایی، گویم سرت سلامت
آقا...
خیلی برامون سخته...
امسال هم محرم ما بدون شما گذشت...
امسال هم عاشورای ما بدون شما...
صاحب عزای اصلی این مجالس کجایی...
🔸کی میشود بیایی، گویم سرت سلامت
نميدونم آیا من زنده ام اون عاشورایی که شما می آیید...
برای جد غریبتون مجلس میگیرید...
روضه میخونید...
شیعیان دور شما جمع ميشن...
زار زار گریه میکنند...
🔸در ماتم عزای، کرب و بلا نشستی
🔸ای یار کربلایی، گویم سرت سلامت
خدا به داد دل مهدی فاطمه برسه...
خود حضرت در زیارت ناحیه فرمودند...
یا جدا...
اگه کربلا نبودم یاریت کنم...
اما صبح و شام برات گریه میکنم...
لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما
اگه اشک چشمم تمام بشه...
خون گریه میکنم حسین...
🔸از دیده خون فشانی، در ماتم حسینت
🔸امشب بگو کجایی، گویم سرت سلامت
وقتی حبیب بن مظاهر وارد کربلا شد...
خانم زینب کبری خوشحال شد...
الحمدلله برادرم حسین تنها نیست...
ما هم امشب اومدیم بگیم آقا...
شما رو تنها نمیگذاریم...
اومدیم بگیم یا زهرا...
پسرت مهدی رو تنها نمیگذاریم...
امشب اومدیم با امام زمان هم ناله شیم...
هر کجا نشستی حالا آقات رو صدا بزن...
یا صاحب الزمان...
-
#شب_دهم_محرم
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸امشب شب «انّاالیه راجعون» است
🔸فردا زمین کربلا، دریای خون است
شب عاشوراست...
شب مصیبت عظماست...
🔸امشب حسین است و شهادت آرزویش
🔸فردا بریزد بر زمین خون گلویش
امشب بگیم خدایا شکرت...
یه عاشورای دیگه هم به ما توفیق دادی...
بیایم در خانه حسین...
نميدونم توی مجلسمون کسی هست تا الان اشکش جاری نشده باشه...
امشب باید خوب عزاداری کنی...
امشب باید بلند ناله بزنی...
معلوم نیست سال بعد زنده باشیم...
بیایم برای عزیز زهرا اشک بریزیم...
خدا ميدونه خیلی ها سال قبل توی همین مجالس بودند اما...
الان زیر خاک خوابیدن...
آرزو دارند یک بار دیگه برگردند و...
فقط یک بار بگن حسین...
آماده ای بریم کربلا بسم الله...
🔸امشب کند در خیمه زینب بیقراری
🔸فردا کند در مقتل خون سوگواری
از امشب دیگه مصیبتهای زینب شروع میشه...
از امشب دیگه باید ما هم بگیم...
🔸امان از دل زینب
🔸چه خون شد دل زینب
امشب کربلا چه خبره...
خدا به داد دل زینب برسه...
دید صدای هلهله دشمن میاد...
اومد کنار برادر عرضه داشت...
چه خبر شده حسینم...
قراره چه اتفاقی بیفته...
ابی عبدالله فرمود خواهرم زینبم...
الان پیغمبر خدا رو در خواب دیدم...
صدازد حسینم تو به زودی به ما ملحق میشی...
ایی وای.. ای وای..
🔸امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
🔸ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
🔸مکن ای صبح طلوع
جدم پیغمبر فرمود فردا کنار منی...
تا این حرف و بی بی زینب کبری شنید...
دیگه طاقت نیاورد صدای ناله اش بلند شد...
یعنی حسینم م میخواهی بری...
منو تنها بگذاری...
باورم نمیشه برادر...
تمام دلخوشی من تویی حسین...
وقتی جدم رسول خدا رو از دست دادم...
صبر کردم داداش...
جلو چشمام مادرم پرپر شد...
صبر کردم داداش...
فرق شکسته ی بابام امیرالمومنین رو دیدم...
صبر کردم...
تکه های جگر برادرم حسن رو دیدم صبر کردم...
الان تمام دلخوشیم تویی داداش حسین...
چطوری منو تنها بگذاری...
زینب بدون تو میمیره...
🔸امان از دل زینب
🔸چه خون شد دل زینب
ابی عبدالله خواهر رو آروم کردم...
هر کجا خانم زینب کبری بی تابی میکرد...
ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد...
روز عاشورا هم وقتی ابی عبدالله ميخواست بره میدان...
دید خواهر خیلی بی تابی میکنه...
اگه دست ولایت حسین نبود زینب جان داده بود خدا...
زینبم خواهرم... تا صدای الله اکبر منو میشنوی...
بدونید من هنوز زنده ام ...
خدایا حسین رفت میدان...
زینب کبری... داخل خیمه..
تا صدای تکبیر برادر رو میشنوه...
دلش آروم میگیره...
حالا میخواهی برا زینب کبری گریه کنی بسم الله...
امان... از اون لحظه ای که دیگه صدای تکبیر برادر رو نشنید...
داخل خیمه...
هی بلند ميشه....
هی میشینه روی زمین....
میگه حسین...برادر...
زینب به فدات حسین...
چرا صدای تکبیرت نمیاد داداش...
یکدفه دید صدای ذوالجناح اومد....
دوان دوان اومد بیرون...
شاید خوشحال شده زینب...
الحمدلله بردارم حسین برگشته...
یه نگاه کرد... دید ذوالجناح برگشته اما حسین نیومده..
همین جا بود که دیگه...
🔸همه از خیمه ها بیرون دویدند
🔸ولی سالار زینب را ندیدند
بی تاب شده زینب..
یاصاحب الزمان...
دوان دوان... به سمت گودی قتلگاه...
هی صدا میزنه....وای عزیز مادرم حسین...
🔸از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
🔸دست و پا میزد حسین، زینب صدا میزد حسین
اومد بالای تل زینبیه... یه نگاه کرد... دید...
والشمر جالس علی صدره...
شمر روی سینه برادر...
خدا چکار کنه زینب... دستاش رو گذاشت روی سر هی صدا میزنه....
وامحمدا... واعلیا...
تسلای دل زینب صدا بزن یاحسین...
🔸 حسین آرام جانم
🔸 حسین روح و روانم
-
#شب_دهم_محرم
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
🔸چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
🔸حرمت عرش معلاست اباعبدالله
🔸زائر کرببلا حق شفاعت دارد
خوش بحال اونهایی که شب عاشورا کربلا هستند
کنار حرم با صفای ابی عبدالله...
🔸زائر کرببلا حق شفاعت دارد
🔸قطره در کوی تو دریاست اباعبدالله
🔸ما که باشیم که سنگ تو به سینه بزنیم
🔸سینه زن زینب کبری ست اباعبدالله
شب عاشوراست
امشب کربلا چه خبره...
خدا به داد دل بی بی زینب برسه...
تا صدای هلهله دشمن بلند شد...
اومد کنار برادر
عرضه داشت...
چه خبر شده حسینم...
فرمود خواهرم الان پیغمبر خدا رو در خواب دیدم...
فرمود حسینم تو به زودی به ما ملحق میشی...
تا این حرف رو بی بی زینب کبری شنید...
صدای ناله اش بلند شد...
یعنی حسینم میخواهی بری برادر...
تمام دلخوشی من تویی حسین...
اینجا یک جا بود ابی عبدالله خواهر رو آروم کردم...
یک جای دیگه هم روز عاشورا...
وقتی ابی عبدالله ميخواست بره میدان...
صدا زد:
و نادی یا سکینه و یا رقیه و یا عاتکه
یا زینب و یا فاطمه، یا امکلثوم، عَلَيْكُنَّ مِنِّي السَّلَام
اهل حرم سراسیمه از حرم بیرون آمدند
دور حضرت را گرفتند ...
دید خواهرش خیلی بی تابی میکنه...
صدا زد زینبم خواهرم...
تا صدای تکبیر منو میشنوید...
بدونید من هنوز زنده ام ...
امان... از اون لحظه ای که دیگه صدای تکبیر برادر رو نشنید...
داخل خیمه...
هی بلند ميشه....
هی میشینه روی زمین....
یکدفه دید صدای ذوالجناح اومد....
دوان دوان اومد بیرون...
یه نگاه کرد... دید ذوالجناح برگشته اما برادرش حسین نیومده..
همین جا بود که دیگه...
🔸همه از خیمه ها بیرون دویدند
🔸ولی سالار زینب را ندیدند
راوی میگه دیدند یک خانمی...
دوان دوان... به سمت گودی قتلگاه...
هی صدا میزنه...
وای عزیز مادرم حسین...
🔸از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
🔸دست و پا میزد حسین، زینب صدا میزد حسین
اومد بالای تل زینبیه... یه نگاه کرد... دید...
والشمر جالس علی صدره...
شمر روی سینه برادر...
خدا چکار کنه زینب... دستاش رو گذاشت روی سر هی صدا میزنه...
وامحمدا... واعلیا...
تسلای دل بی بی زینب...
صدا بزن یاحسین...
🔸 حسین آرام جانم
🔸 حسین روح و روانم
-.
#روز_عاشورا
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
🔸دارم به سر هوای تو یا ایهاالغریب
🔸دارم به لب نوای تو یا ایهاالغریب
🔸حسرت به دل نشسته ام و زار می زنم
🔸در داغِ کربلای تو یا ایهاالغریب
🔸عمری است بین هیئت تو خو گرفته ام
🔸با بیرق عزای تو یا ایهاالغریب
🔸ایل و تبار من همگی نوکر تواند
🔸من هم شدم گدای تو یا ایهاالغریب
🔸شکر خدا که بینِ سلاطینِ این جهان
🔸افتاده ام به پای تو یا ایهاالغریب
🔸لعنت به آن کسی که سرت را بریده است
🔸در پیش بچه های تو یا ایهاالغریب
🔸تنها شدی و پیروهنت پاره پاره شد
🔸ای جان من فدای تو، یا ایهاالغریب
روز عاشوراست...
روز مصیبت عظمی است...
امروز زمین و آسمان در عزای شما گریه میکنند یااباعبدالله...
امام صادق علیه السلام فرمود...
أَبَا بَصِيرٍ إِنَّ فَاطِمَةَ لَتَبْكِيهِ وَ تَشْهَقُ
مادرم فاطمه دائما در عزای حسینش گریه میکنه...
أَ مَا تُحِبُّ أَنْ تَكُونَ فِيمَنْ يُسْعِدُ فَاطِمَةَ
آیا دوست داری مادرم زهرا رو یاری کنی یا نه...
دلت آماده است بریم کربلا...
آخه امروز زهرای مرضیه میاد کربلا...
🔸مادرت گفت "بنیَّ" دل ما ریخت به هم
🔸بردن نام تو غوغاست اباعبدالله
🔸مادرت گوشه ی گودال تماشا می کرد
🔸بر سر نعش تو دعواست اباعبدالله
سید بن طاووس میگه...
فَوَقَفَ يَسْتَرِيحُ سَاعَةً...
از شدت تشنگی و خستگی...
لحظه ای ایستاد استراحت کنه...
نانجیب با سنگ بر پیشانی حضرت زد...
پیراهن عربی رو بالا زد....
میخواد خون از صورت مبارک پاک کنه...
فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ...
حرمله تیر سه شعبه از کمان رها کرد...
تیر آمد و بر قلب عزیز زهرا...
صدای غربتش بلند شد...
بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ
یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا...
🔸نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
🔸نه سیٌدالشٌهداء بر جدال طاقت داشت
🔸هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
🔸عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
🔸بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
🔸اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
به قصد فرج...
بگو یاحسین...
-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﺗﺮﺍﻧﻪ
🖤میخورد ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ
🥀ﯾﺎﺩﻡ ﺁﺭﺩ ﮐﺮﺑﻼﺭﺍ
🖤ﺩﺷﺖ پر ﺷﻮﺭ ﻭ ﺑﻼ ﺭﺍ
🥀قصه ﯾﮏ ﻇﻬﺮﻏﻤﮕﯿﻦ
🖤ﮔﺮﻡ ﻭﺧﻮﻧﯿﻦ
🥀ﻟﺮﺯﺵ ﻃﻔﻼﻥ ﻧﺎﻻﻥ
🖤ﺯﯾﺮ ﺗﯿﻎ ﻭﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ
🥀ﺑﺎﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ
🖤ﻭ ﺍﻧﺪﺭﯾﻦ ﺻﺤﺮﺍﯼ ﺳﻮﺯﺍﻥ
🥀میدود ﻃﻔﻠﯽ ﺳﻪ ساله
🖤ﺁﺥ “ﺑﺎﺭﺍﻥ … ﺁﺥ “ﺑﺎﺭﺍﻥ
🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️
#امام_حسین_ع_شب_عاشورا
یک لحظه خلوت کردهای مشغول قرآنی
یک لحظه مشغول سخن در جمع یارانی
گاهی بفکر کندن خار بیابانی
گاهی هم از دلشورهی زینب پریشانی
امشب شب سختیست؛ امشب در دلت غوغاست
گاهی میآید نغمهی لبیک یارانت
گاهی میآید گریهی زنها و طفلانت
گاهی صدای اصغرت کرده پریشانت
امشب غم عالم نشسته در دل و جانت
امشب شب سختیست آری امشب عاشوراست
بر شانهی بابا رقیه میگذارد سر
خوابد علی اصغر در آغوش علی اکبر
خوابیدهاند آرام اهل بیت پیغمبر
زیرا که بیدارست چشم ساقی لشگر
تا کی چنین آرامشی در کربلا برپاست؟
فردا به پا خواهد شد اینجا محشر کبرا
فردا شود صحرا زخون عاشقان دریا
فردا حسین است و خودش، تنهاترین تنها
بی لشگر و بی اکبر و بی یار و بی سقا
فردا صدای العطش تا عالم بالاست
یک دم بهروی خاک افتد دست سقایش
یک دم حسین است و جوان ارباً اربایش
فکر حرم لرزه میاندازد به اعضایش
ای کاش برخیزد فقط عباس از جایش
آری حسین است این عزیز حضرت زهراست
نازل شده گویا دوباره سورهی زلزال
برگشته دیگر ذوالجناح از دشت خونین یال
افتاده جسم چاک چاکی در دل گودال
سر میبُرند و یک زن اینجا میرود از حال
از سینهاش برخیز ملعون! مادرش اینجاست
بالای تل از هوش رفته، خواهر افتاده
آتش به مو و معجر یک دختر افتاده
دیدند یک انگشت بی انگشتر افتاده
زیر سم اسبان دشمن پیکر افتاده
یک پیرزن میگفت سر هم در تنور ماست
پایان نیابد ظهر فردا ماجرا باقیست
آتش به جان خیمهی آل عبا باقیست
هم رفتن سرها به روی نیزه ها باقیست
هم کوچه و بازار... هم شام بلا باقیست
زین پس شروع کربلای زینب کبریست...
✍ #سعید_تاج_محمدی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
❣﷽❣
🌾 #روضه_شام_غریبان
🥀 #دفتری_حسین_ع
🥀 #دفتری_شام_غریبان
🌾 #شام_غریبان
🍁برشافع ما حسین زهرا صلوات
🍁بر کودک شیرخواره حسین علی اصغر صلوات
🍁بر قامت و دست و روی سقای کربلا ابالفضل صلوات
🍁بر یاور حق علی اکبر صلوات
🍁بر جمله حسینیان والا صلوات
🍁بر قلب صبور غم به زینب صلوات
🍁بر صاحب این عزا به مهدی صلوات
#السلام_علیک_یا_اباعبدلله
#یاحسین_یاحسین_یاحسین
▪️امشب که شب شام غریبان حسین است
▪️با فاطمه هم ناله یتیمان حسین است
▪️یا رب به سر سید سجاد چه آمد
▪️در خیمه سرا آن گُل بستان حسین است
▪️گلها شده پر پر زِ دُم نیزه و خنجر
▪️ بر روی زمین پیکر عریان حسین است
▪️در آن دل صحرا چه کند زینب کبری
▪️بی یار و معین خواهر گریان حسین است
▪️ای کرببلا اهل حرم را تو خبرکن
▪️ زهرا جنان آمده مهمان حسین است
⬅️شب شام غریبان...
آی دلای کربلایی..
امشب با زینب و امام سجاد ، برا غریبی امام حسین گریه کن ... ناله بزن به مظلومیت ابی عبدالله...
⬅️ قربون دل شکسته ات برم خانم جان....
⬅️زینب پرستار بچه های حسینه...
بچه ها رو آروم میکنه...
یکی سراغ بابا ازعمه میگیره..
عمه جان عمه ... بابام کجاست عمه
( عمه چرا بابام از میدان نیومد )
یکی سراغ عمورو از عمه میگیره...
عمه عمه... عمو جونم عباس چه شد عمه...
یکی سراغ علی اکبرو می گیره ...
یکی سراغ قاسم رو میگیره...
آخ یه وقت نگاه کرد دید رباب داره گریه میکنه ...
در ناله می زنه ...
علی اصغرم کجایی مادر...
قربون اون لبای تشنه برم علی جان...
علی جان قربان قنداقه پرخونت برم مادر ...
✨شکسته سنگ غم بال و پرم را
✨بسوزد داغ از پا تا سرم را
✨الهی حرمله طفلت بمیره
✨ که تو کشتی علی اصغرم را
(روضه علی اصغر ع)
⬅️بین ماها رسمه اگه کسی داغ ببینه،،
داغدیده ها را تسلا میدن ...
آرومشون میکنند
اما می خوام بگم کربلا عوض تسلیت، زینبُ تازیانه زدن...
سکینه رو تازیانه زدن ...
بچه ها به بیابونا فرار می کردند...
⬅️ ذکر امشب همین باشه ...
با دل زینب هم ناله شو
🔳الهی خواهرت زینب بمیرد
🔳نماند بعد تو ماتم بگیرد
(دشتی)
آخ داداش
💔 اگر کشتن چرا آبت ندادند
💔چرا زان دُر نایابت ندادند
💔 اگر کشتند چرا خاکت نکردند
کفن بر جسم صد چاکت نکردند
شام غریبان ابی عبدالله ست ...
دوست دارم با هم هم ناله شیم...
🖤شام غریبان حسین
( امشب است )3
💔اول درد و مَحَنِ
(زینب است)3
🖤طفل یتیمی زِحسین
(گم شده)2
💔زینب از این غُصه دلش
(خون شده)2
🖤حاجتم این است که تو ای
(ساربان)3
💔این شتران را تو به تندی مران (ساربان)3
(دشتی یا سینه زنی)
🔘از حرم تا قتلگه
🔘زینب صدا میزد حسین
🔘دست و پا میزد حسین
🔘زینب صدا میزد حسین
▪️یا اَخا روحی فداک
▪️یا اَخا من لی سواک
▪️از عطش در زیر خنجر
▪️دست و پا میزد حسین
▪️زینب صدا میزد حسین...
هر چقدر ناله داری.. به ناله های دل یتیمان ابی عبدالله صدای ناله ات رو بلند کن
🌿🌺🌿•✾••┈
|⇦•چجوری میتونم، رهات کنم..
#روضه و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
چجوری میتونم، رهات کنم
بذار یه دل سیر، نگات کنم
میخوام تا خود صبح، صدات کنم
ای عشق زینب
چیشد یادگاری مادرت
برادر بگو، چی اومد سرت
ببین شمر و دنبال دخترت
ای عشق زینب
ای سربلند من، از ریشه چیدنت
پس قسمت منه، رگهای گردنت
ای سرفراز من، رو نیزهای چرا
قرآن بخون برام، از روی نیزهها
ما رو میبرن، بین کوچهها
تو میمونی و، پیکری رها
کجایی تو ای یار و، من کجا
برادر من
تو اما توی قلب زینبی
دعای نمازم توو هر شبی
اگرچه لگد کوب مرکبی
برادر من
شبها گذشته و، گریونه خواهرت
سرخه لبام هنوز، از خون حنجرت
أَمَّنْ یجِیبُ من، مُضْطَر شدی چرا
ای سرنوشت من، بیسر شدی چرا
خداحافظ ای، یارِ آشنا
خداحافظ ای، پیکرِ رها
خداحافظ ای، دشتِ کربلا
که میره زینب
سلام ای، سر روی نیزهها
سلام ای، سر از بدن جدا
سلام ای، مسیر پر از بلا
اسیره زینب
امشب رقیه هم، جامونده بین راه
پیداست که روی نی، هی میکنی نگاه
زجری کشیدهام، از زجر و طعنههاش
بازم فداسرت، همراهمی داداش
شاعر: صادق میرصالحیان
امشب درسته کربلا مهمون پیکر ابی عبداللهست .. اما سر ابی عبدالله کجاست؟! امشب زن خولی یهو تو دل شب از خواب بیدار شد ، دید دلشوره داره نمیتونه بخوابه! یالله.. پا شد؛ دید یه صداهایی میاد ، دید نوری از منزل بالا میره به سمت آسمانِ .. دنبال این صدا دنبال این نور رفت توو مطبخ خونه ، یهو رفت جلو دید این نور از تنور خونه داره بلند میشه ..
_ای خدا چه خبره؟!
_ من همین امروز نون پختم!
_نکنه یادم رفته آتیش و خاموش کنم؟!
در تنور رو برداشت؛ داخل تنور یهو نگاه کرد یه سر بریده تو تنوره...
_ای وای من این سر سره کیه...
یهو دید از آسمان هودَجی اومد پایین، چندتا زن از این هودَج پیاده شدن، یه زن جوانی هم اون وسطه زیر بغلاشو گرفتن.
هی داره به سینهش میزنه میگه:« بنیِ»...
دیدم این سر و بغل گرفت؛ هی تو بغلش گرفته میبوسه بُنَیَّ...
Fadaeian_Moharam_9810_03.mp3
2.07M
|⇦•چجوری میتونم، رهات کنم..
#روضه و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#برکه_غدیر را که فراموش کردند،
#گودال_کربلا را جایگزینش کردند
#روضه و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ کربلایِ معلی به نفس حاج حسن خلج •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
السلام علیک یا اباعبدالله
خورشید میخواهد تورا در یاد بسپارد
یا از خجالت یک قدم هم برنمیدارد
خدا چرا امروز تموم نمیشه ... چرا خورشید اینجور زُل زده به بدن تو حسین جان !؟ ...
میدونید رفقا ، ظهر روز عاشورا ، ابلیس به پیشگاه پروردگار عرض کرد که خدایا ، یادته به من فرمودی سه تا دعای اجابت شده داری ، دوتاشو ازت خواستم یکیشو گفتم طلبم تا بگم ... فرمود بله من هیچ چیزی یادم نمیره ... گفت امروز میخوام حاجت سوممرو بگم ... چی میخوای!؟ ... گفت اینقدر این خورشید رو نزدیک کن ، میخوام سوختن هرچه بیشتر حسینرو ببینم ...
امروز دیگه این ساعتایی که من و شما الان توی جلسه نشستیم ، زینب دیگه رمقی براش نمونده ، امروز همش دویده زینب ... مرتب بین خیمه گاه و میدان رفت و آمد میکرد ، یه بار رفت با حسین علیاکبر رو آورد ، یه بارم رفت سراغ خوده ابی عبدالله ...
شماها چون متصل هستید به این خانواده ، همه خسته اید ، این چند شبه اینجا عزاداری کردید ، منم گفتم شام غریبانی بخونم ...
ای امان از دل زینب ...
من آرام آرام میگم ، ابر چشمان شما طوفانی بباره ، خدا بحق ابی عبدالله نیاد اون روزی براتون که اسم حسین بیاد اشک شما نیاد ، تا فرصت هست به آقا بگو آقا ، هرچی بدی کردم هرجور دوست داشتی تنبیهم کنی بکن ، اما جون زینب چشمای گریان رو از من نگیر ...
خورشید میخواهد ، تورا در یاد بسپارد
یا از خجالت ، یک قدم هم برنمیدارد
ابر نگاه کودکان ، از صبح تا حالا
بر گونههای سوخته یکریز میبارد
بی بی زینب چه قدرتی داره ... بچهداری کنه ، یتیم داری کنه ، عزاداری کنه ، مریض داری کنه ، از همه بدتر امشب میدونی چندتا پای سوختهرو باید ببنده زینب ...
پاهای از برگ گل نازکترِ نازدانههای ابیعبدالله ...
لابلای خیمه هایی که داره میسوزه ...
ای امان از دل زینب ...
آقای من برای شما میخوام این بیت رو بخونم ...
آقا کجایی ، دخترت میخواهد امشب هم
سر روی زانوی پر از مهر تو بگذارد
بابا من عادت دارم تا تو بغلم نکنی نمیخوابم ...
رفقا ما میگیم و میریم ، شما هم میشنوید و رد میشید فقط خدا میدونه چی به سر زینب اومد ...
هی اومد بچه هارو شمرد ... وای ام کلثوم ! یکی دو تا از بچهها کم هستن ، چه خاکی به سرم بریزم ... نگاه کرد دید رقیه هم جزو اوناییه که نیست ...
گفت خواهرم تو حواست به این بچهها باشه، من برم توی این بیابون بگردم ، شب تاریک ....
خانوم سکینه سلاماللهعلیها دست راست زینب ... خانوم سکینه فرمود عمه جان منم بیام منم بگردم ...
یه وقت دیدن سکینه داره میاد ، رقیه رو بغل گرفته ... گفت عزیز دلم کجا بودی ... گفت عمه ، رفتم دیدم کنار بدن بابام ، سر رو سینه بابام گذاشته ...
دل اگر هست ، دلِ زینب کبری باشد
آفرین باد بر این همت مردانهی دل
توی راه دوتا خواهرا دارن باهم حرف میزنن ، گفت عزیز دلم توی این تاریکی ، چه جوری بابارو پیدا کردی ...
گفت خواهر ، گوشهی خیمه سوخته کِز کرده بودم ، دلم برا بابا تنگ شد ، زیر لب داشتم میگفتم بابا کجایی میخوام توی دامنت بخوابم ... یه وقت دیدم یه صدایی بلند شد بیا عزیز دلم ... دنبال صدارو گرفتم رفتم تا بابامو پیدا کردم ...
خداروشاهد میگیرم همه این حرفارو زدم برای این که آماده بشی بتونم این یه بیت رو بخونم ...
گفت خب ، رفتی پیش بابا به بابا چی گفتی ...
بابا ...
آن گوشوارِ یادگاری را که یادت هست
حالا به جایش زخم، گوشم را میآزارد ...
غروب امروز بود این ناردانه آرام آرام به هوش اومد ... دید سرش توی دامن عمه جانش زینبه ، صدا زد عمه ... عمه یه نفر دنبالم کرد ... گوشوارههامو کشید عمه ... این مصیبت خیلی سنگینه اما جواب زینب سنگین تره ... فرمود عزیز دلم غصه نخور ، عمت هم مثل توئه ...
بابا... نمیدانی چه روزی داشتیم امروز
این دشت تا دنیاست دنیا ، ماجرا دارد
ای کاش میدیدی چگونه میدود عمه
شاید ستون خیمه را برپا نگه دارد
↫
┅
ریختن توی خیمه ها برای غارت ، هرکی هرچی دستش میرسید میبرد ...
راوی میگه حدود ساعت سه و چهار بعد از ظهر بود ، اینا حمله کردن به غارت خیمهها ... نازدانۀ سه ساله طبق عادت همیشه توی خیمه سجاده بابارو پهن کرده ، بابا بیاد برای نماز عصر ، آماده نشسته بابا از میدون بیاد برای نماز ...
تاریخ اینو میگه شمر پردۀ خیمهرو پاره کرد ، وارد خیمه شد ، نازدانه تا چشمش به این ملعون افتاد گفت بابام کجاست ... بیشرف بیحیای بیادب دستشو بلند کرد ، همون کاری که ملعون دومی توی کوچه با مادرش زهرا کرد ...
ای کاش شب میشد ، تمام دشت میخوابید
تا عمه هم خود را به دست گریه بسپارد
کاشکی عمه هم یه فرصت پیدا کنه بتونه بشینه یه کمی برای بابام گریه کنه ، قلبش داره میترکه ...
اما سر رفتن ندارد آفتاب، امروز
از شرم حتی یک قدم هم برنمیدارد
عرض من تمام ... همه شما خسته اید...زبان تشکر هم نداریم از آقا سیدالشهدا ... نمیتونیم درک کنیم که چه عنایت عظیمی آقا بهمون داشت ... دهه عاشورا و مجلس روضه و حسینیه و شب و روز روضه ، گریه برای امام حسین ...
یه وقت هست رفقا ، بچه شما گم میشه ... خیلی ترسناکه خیلی وحشتناکه ... ولی بچهت گم شده ، توی شهر خودت گم شده ... چهارتا آشنا داری رفیق داری میری سفارش کنی بگردن ...
یه وقت هست رفتی دیار غریب ، بچهت گم میشه ، خیلی بیشتر میترسی وحشت میکنی ...
یه وقت هست یه بچه امانت دادن دست تو ... توی یه مملکت غریب هستی ، کس و کارترو کشتن ، اسیر هستی ، بچه امانتیرچ پیدا نکردی ، حالا میگن باید راه بیفتیم بریم ...
به یاد همه گذشتگانی که این شعرو خوندن و گریه کردن و ضجه زدن و ناله زدن و زیر خاکها خوابیدن ، پدران و مادران و همه اونایی که به ما یاد دادن که درِ این خونه باشیم ، هرکسی که هر اندازه این محبت رو به ما یاد داده ، حق معلمی گردن ما داره ، همشون فیض ببرند ... همه نوحه خون باشند ...
طفل یتیمی ز حسین گم شده ، ساربان ساربان
قامت زینب ز ألم خم شده ، ساربان ساربان
امشب همه باهم کمک به زینب کنیم ... خسته تر از زینبی ؟! تو که دیگه کتک نخوردی که ... گریه کردی ...
طفل یتیمی ز حسین گم شده ، ساربان ساربان
قامت زینب ز ألم خم شده ، ساربان ساربان
بگم بیت بعدیشو یا نه ... سادات به رگ غیرتشون برنخوره ... از من گلهمند نباشن ...
بر تو دخیلیم أیا ساربان ساربان ساربان
این شتران را تو به سرعت مَران ، ساربان ساربان
(چرا ؟! ...مگه چیکار دارید؟! ... آخه ...)
طفل یتیمی ز حسین گم شده ، ساربان ساربان
قامت زینب ز ألم خم شده ، ساربان ساربان
↫
روضه حاج حسن خلج.mp3
6.31M
┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
قُلُوبَهُم مَعَک و سُیوفَهُم عَلَیک! ↶
قلبها با حسین ، شمشیرها بر حسین؛
اینمیشود #جدایی_دین_از_سیاست!
#روضه و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم
به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •✾•
سری به روی نیزه ها بلنده
کاشکی رقیه چشمِ شو ببنده
اینجوری که سر رو زدن به نیزه
افتادنِش فقط به مویی بنده
مرکبای تازه نفس آوردن
یکی یکی نعلای تازه خوردن
چیزی که از تن حسین نمونده
همونیم که مونده بود رو بردن
دیگه تموم کار میبینه زینب وسط غبار
به روی پیکرش تو قتلگاه میدوه ده سوار
شلوغ قتلگاه دیگه تمومه کار
از خیمه زینب خودِشُ رسونده
درستش اینه خودشُ کِشونده
رسید به قتلگاه حسینُ نشناخت
آخه نِشونی از تنش نمونده
نیزه و سنگ و تیرارُ که برداشت
دید که نه جسمی داره و نه سر داشت
داداش تو زیر و رو شدی برا چی
خنجر از اون بوسه مگه خبر داشت
ای سرِ روی نی این بلا اومده سر تو کی
میخوان که زینبُ جدا کنن از تو با کعبِ نی
میبینی وضعمُ ای سر روی نی
امشب ناموس حسین تکُ تنهاست .. ان شاءالله با ناموسِت آواره نشی .. چهار ساله بود روشنایی ها رو کم میکرد باباش علی .. میگفت نمیخوام چشمی قد و بالایِ زینبُ ببینه ..کجا بودی یا امیرالمومنین امروز .. گفت وقتی حمله کردن سمت خیمه ها دیدن زینب جلو خیمه ایستاده بود نمیزاشت میگفت اینا بچه هستن اینا میترسن.. اینقدر با تازیانه زینبُ جلو خیمه زدن .. حسین ...
بچه ها امشب تو بیابون داد میزدن.. یکی میگفت عمه گوشم درد میکنه.. یکی میگفت عمه استخوان هام درد میکنه .. یکی میگفت عمه بابام کجاست میخواست برام آب بیارِ .. وقتی اومدن خیمه ها رو آتش زدن زینب کبری زودی اومد مقابل زین العابدینِ عرض کرد عزیز برادرم چی دستور میدی؟.. گفت عمه جان بگو همه فرار کنن.. والا این زن و بچه ها تو خیمه میسوزن اینا رحم ندارن .. هرکی به یه سمتی میدوید .. میگه یه مرتبه دیدم زینب جلوی خیمه داره بال بال میزنه .. گفتن همه فرار کردن تو چرا اینجا ایستادی .. فرمود من تو این خیمه یه بیمار دارم .. همه توی این بیابونا هی میگفتن وا حسینا .. وا حسینا ..
همه جویای حسین بودن تا عاقبت همه اومدن تو گودال زینب اومد تو گودال .. کاری کردن دختر اومد باباشو دید نشناخت .. هی میگفت عمه بلند شو بریم سراغ بابام .. عمه این کیه ؟.. این رگای بریده برا چیه؟.. گفت عزیزم این باباتِ .. آی حسین ..
دونه دونه بچه ها رو شروع کرد جمع کردن .. همه رو دونه دونه شمرد .. دید یدونه شون کمه .. یکی از نازدانه ها نیست .. اومد اطراف خیمه رو گشت دید پشت یه بوته ای دو تا پایِ کوچولو .. همچین که بوته رو کنار زد ، دید دخترِ مسلم زیر دست و پا جون داده ..
شام غریبونه پَرا میسوزه
دامن کل دخترا میسوزه
این بوی سوختگی خیمه ها نیست
موی سرا با معجرا میسوزه
خولی و شمر موندن و خنده هاشون
به خیمه ها وا شده دیگه پاشون
من نمیگم سر گوشا چی اومد
پر شده از گوشواره کیسه هاشون
همچین دید زمین کربلا میلرزه آسمان رنگ خون به خودش گرفته زینب اومد خدمت زین العابدین، عزیز برادرم چرا آسمون این جوری شده زمین میلرزه گفت عمه جان الان ساعتیِ که کارِ بابامُ یه سره کردن .. هرکی میخواد غنیمت خودش رو ببره میخوان سر ببرن جایزه بگیرن .. هرکی میره بالاسرِ یه عزیزی سرش رو ببره .. یه وقت دیدن یه نانجیبی پشت خیمه ها میگرده .. یه نیزه ای رو هی تو زمین فرو میکنه عاقبت دید یه بدنه شیرخواره ..حسین....
shab yazdahom001.mp3
4.04M
حسن روحانی:
برای آب خوردنمان هم باید
با #آمریکا "مذاکره" کنیم!
این را ربط بدهید به درسهای
#مکتب_حسین(ع) در عاشورا...
|⇦•درمانده ام چیزی ندارم..
#مناجات و توسل با امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شب شام غریبان محرم به نفس حاج محمد رضا طاهری
درمانده ام چاره ندارم غیر آهم
این قحطیِ اشکِ دو چشمانم گواهم
اصلاً حواسم به تو و تنهاییت نیست
شرمنده آقایِ غریبم رو سیاهم
هنگام معصیت به یاد تو نبودم
تو گریه کردی جایِ من بر اشتباهم
میترسم آخرسر زِ چشمانت بیفتم
بر این گدایت رحم کن ای تکیه گاهم
اصلاً مرا چه به وصال و شکوه از هجر
وقتی که انقدر از شما دور است راهم
با این همه وضع بدم مثل تو آقا
گریان شاه بی کفن هر صبحگاهم
*از اینجا دلتو ببرم سر سفرۀ روضۀ امشب ، اما این روضۀ امشب انقدر زیاده که آدم نمیدونه کجا اصلاٌ میتونه این روضه رو بخونه ..*
جان ها فدای خواهری که ناله میزد
ای کشته افتاده در قتلگاهم
آخر تو را با قتلِ صبر از من گرفتن
حالا ببین بی یاور و پشت و پناهم
کل حرم غارت شده چشم تو روشن
همراه دخترهات در بند سپاهم
.
980619.102.mp3
1.5M
فقط #اشک هایشان را در راه
کمک به امامشان روانه کردند!
سیدالشهداء(ع) کُشتهی محبتهای آبکی بود!
.
#روضه و توسل به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله اجرا شده شب شام غریبان محرم به نفس حاج محمد رضا طاهری •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
بیش از ستاره زخم و فلک در نظاره بود
دامانِ آسمان زِ غمش پر ستاره بود
لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها
دشتی زِ سوزِ سینۀ زینب شراره بود
میخواست تا ببوسد و برگیردش زِ خاک
قرآنِ او ورق ورقُ و پاره پاره بود
یک خیمه نیم سوخته شد جایِ صد اسیر
چیزی که ره نداشت در آن خیمه چاره بود
در زیرِ پایِ اسب دو کودک زِ دست رفت
*یک به یک بچه ها رو شمرد دید دو تا از بچه ها کم هستند .. اومدن تو این بیابون یه وقت دیدن این دو تا بچه دست به گردنِ هم انداختن زیرِ دستُ پای اسب ها جون دادن .. یه بچه رو زینب رو دست گرفت ، یه بچه رو ام کلثوم ..*
در زیرِ پایِ اسب دو کودک زِ دست رفت
چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود
آزاد گشت آب ، ولیکن هزار حیف !
شد شیردار مادر و ، بی شیرخواره بود
چشمی برآنچه رفت به غارت،نداشت کس
اما دل رباب ، پی گاهواره بود
یک طفل با فرات کمی حرف زد ولی
نشنید کس که حرف زدن با اشاره بود
یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود
در پشت ابر ، چهره ی هر ماهپاره بود
از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد
از مشت ها بپرس که با گوشواره بود
#شاعر : حاج علی انسانی
*وقتی امروز ریختن سمت خیمه ها،وقتی خیمه ها رو آتیش زدن،دیدن همه دارن فرار می کنند، آخه زین العابدین فرموده بودن: "علیکنّ بالفرار " دستورِ امامِ همه دارن فرار میکنن،اما دیدن یه خانومی هی میزنه به دلِ آتیش،گفتن: چرا این زن داره میره تو دلِ آتیشا؟گفتن: این خانوم زینبِ...آخه تو این خیمه عزیز برادرش تب داره...
از این بچه هایی که دامنشون آتیش گرفته بود،میگه: دیدم یه دختر بچه دامنش آتیش گرفته،پای برهنه رو خارها داره میدوه،دشمن میگه دلم براش سوخت،گفتم: برم دامنش رو خاموش کنم...همچین که نزدیکش شدم دیدم دستش رو روی سرش گذاشت...گفت: ای مرد! بخدا من بابا ندارم،من یتیم شدم..گفتم کاریت ندارم،اومدم آتیش دامنت رو خاموش کنم...میگه:تا آتیشش رو خاموش کردم...دیدم انگار یه چیزی میخواد بگه روش نمیشه...از چهره اش خوندم گفتم چی میخوای بگو؟گفت: یه مقدار آب داری به من بدی..میگه: رفتم یه مقدار آب آوردم به دستش دادم دیدم نمیخوره...گفتم:مگه آب نمیخواستی،چرا نمی خوری؟گفت: به من بگو راه علقمه از کجاست؟ میخوام برم به عموم بگم:دیگه خجالت نکشه...
بی بی زینب سلام الله علیها اومدن همه رو سرشماری کردن،خیلی کار زینب امشب مشکلِ...همه رو که آروم کرد،دید از یه گوشه یه صدا ناله بلندشد،دید پشت خیمه ها یه صدایِ ناله میاد،اومد دید رباب رو خاکا نشسته...عزیزِ دلم اینجوری گریه نکن،میکُشی زینب رو...
امروز همه اومدن با ابی عبدالله وداع کردن،اما رباب از دور نگاه میکرد،جلو نیومد،حیا کرد...اما تو مجلس یزید وقتی نانجیب با چوب خیزران بر لب و دندان میزد،یه وقت دیدن حضرت رباب دوید سر رو بغل کرد،هی آروم داره نوازش میکنه...وقتی برگشتن خرابه...حضرت زینب سئوال کرد، رباب ندیده بودم هیچ وقت اینقدر بیقرار بشی؟ گفت: خانم معذرت میخوام ازت...دست خودم نبود... آخه اون لحظهی آخر که داشت وداع میکرد خیلی دوست داشتم بیام، دستای حسین رو ببوسم ...باهاش خداحافظی کنم... بی بی جان از شما حیا کردم، دیدم الان داره با چوب خیزان میزنه...
پشت خیمه ها هم گفت: خانم جان! ببخشید دست خودم نیست قربونت برم یه جرعه آب بهم دادن حواسم نبود این آب رو خوردم ،تاحالا وقتی بچم تو بغلم بود، هی ناخن بهم میزد"اگر مادر شیر نداشته باشه به بچه بده... هی بچه ناخن میزنه" هنوز جای ناخناش هست ،یه جرعه آب خوردم حالا شیر دارم، اما علی ندارم.. گفت:*
بس کن رباب حرمله بیدار میشود
*امروز وقتی اون نانجیب گفت حسین هنوز زنده ای؟ ببین دارن میرن سمت خیمه ها... تکیه به نیزه شکسته داد بلند شد.. گفت: اگر دین ندارید حدالاقل آزاد مرد باشید... اول بیاید کار حسین رو تموم کنید، "گریه کنا هیچ موقع دشمن تو این چند روز حرف ابیعبدالله رو گوش نداد... هر وقت میومد حرف بزنه هلهله میکردن کسی نشنَوه..." تا گفت بیایید کار حسین رو تموم کنید، شمر گفت: راست میگه برگردید ،همه اومدن تو گودال، همه اومدن تو گودال، یکی با نیزه میزنه، اینا که حریص بودن زودتر برن سمت خیمه ها زودتر کارو تموم کنن.... یکی با شمشیر میزنه...*
980619.103.mp3
4.76M
#روضه و توسل به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله اجرا شده شب شام غریبان محرم ۹۸ به نفس حاج محمد رضا طاهری •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
اگر #مداح_امام_حسین خودت را میدانی ولی از #انقلاب_اسلامی_ایران حمایت نکنی و برگشت به #حکومت_ملعون_پهلوی را بخواهی تو در لشکر #عمر_سعد هستی نه در لشکر #امام_حسین
🆔@babolharam_net
📝@babolharam_maktab
🖥 www.babolharam.net