eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
(رخ زیبات پیغمبری لحن صدات علی اکبری زور بازوی تو حیدری دل مهربون تو مادری)۲ (گل نرگس ... گل نرگس کی میخوای منو بخری،با ترنم سحری؟ کی میخوای منو ببری؟ گل نرگس ... گل نرگس)]۲ دل من رو کن منجلی به زبانم ذکر علی ببرم تا عرش خدا با نفس های یا علی۲ (گل نرگس ... گل نرگس کی میخوای منو بخری؟با ترنم سحری کی میخوای منو ببری؟ گل نرگس ... گل نرگس (نگران دل زهرا همه ی حاصل زهرا)۲ تویی آقا دم زینب پسر خوشگل زهرا۲ (گل نرگس ... گل نرگس کی میخوای منو بخری؟با ترنم سحری کی میخوای منو ببری؟ گل نرگس ... گل نرگس) (روی شونت علم حسن توی دستات کرم حسن)۲ قبل کرب و بلا رفتنت میری اول حرم حسن۲ (گل نرگس ... گل نرگس کی میخوای منو بخری؟با ترنم سحری کی میخوای منو ببری؟ گل نرگس ... گل نرگس نقش اشک چشمات حسین۲ ذکر شور لب هات حسین دم قلب شیدات حسین (گل نرگس ... گل نرگس کی میخوای منو بخری؟با ترنم سحری کی میخوای منو ببری؟ گل نرگس ... گل نرگس) دل دریات مثه عباس ناز چشمات مثه عباس تو کشیدی به ابالفضل قدوبالات مثه عباس ابالفضل ..... ابالفضل ..
دنیا پر از جراحت و در انتظارِ مرهم در انتظارِ دیدنِ مهدی آل فاطمه ای آغاز روزای شیدایی ای سر فصلِ دورانِ زهرایی .. با امید ظهورت، میگرده چرخ عالم با ذوق دیدن تو طی میشه ماه و سالم «یابن الحسن آقا بیا ..» حالا که داری میرسی حتماً میاد به کار تو هر شیعه ای قرار بده الگو شو مهزیار تو تو فرمانده من هم یک سربازم تا برگردی دنیا رو میسازم میسازم نزدیک جمعه ای که رو چشمام پا بذاری لبیک یابن الزهرا آماده ام واسه یاری .. «یابن الحسن آقا بیا ..» ابر نگاهته که رو هر سبزه زاری باریده به به عجب بهاریه بوی ظهور تو میده باز جشن تو شد آغاز سال من باز یاد تو بهتر شد حال من حال من سال نو واسه دیدار هر جا باشه میامُ عیدیمو از تو می خوام امضا کن کربلامُ .. ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی بی انتظار تو برام معنی نداره زندگی باید به پای تو نشست فرد و خانوادگی با عشق تو جون دادن اجدادم با شوقت چشم وا کردن اولادم تو مولای منی و من بی تاب وصالم هستم وقف ظهورت من با اهل و عیالم «یابن الحسن آقا بیا ..»
آئینِ رونمائیِ آئینه میرسد یکجا، چارده شبِ آدینه می رسد قرآن به سر گرفتن و احیا شدن خوش است وقت سحر، که وعده ی دیرینه می‌رسد موعود را بخوان و بمان در رکاب یار مرهم به زخم حنجره و سینه می‌رسد روز بُروز عقده گشایی رسیده است پایانِ دورِ سفسطه و کینه می‌رسد یک قبضه ذوالفقار، برون آمد از نیام دارد صحیفه از دلِ گنجینه می‌رسد دار و ندار فاطمه، دیده گشوده است یوسف ز چاهِ غیبتِ دیرینه می‌رسد هیبت علی، تجلّیِ رفتار، احمدی گفتار سرمدی و مرامش محمدی حرفی برای گفتن اگر هست، رو کنیم دل را تهی ز غیر، به دیدارِ او کنیم دست از علایقی که شده قیدِ دست و پا بردار و قصدِ یاریِ او مو به مو کنیم روزِ ظهور، روز حساب و کتاب نیست این روزها رَواست که با خون وضو کنیم نزدیکِ روزِ آمدنِ یار میشویم فکری برای ماندنِ این آبرو کنیم وقتِ تهاجم است، تو نشنیده ای مگر؟ باید هجوم و حمله، به سوی عدو کنیم پس دست روی دست نباید گذاشت، چون شاید دفاع،،، بعدِ هجومی مگو کنیم! هر اُمتی بخواب روَد، زیرِ پا شود باید گذشته، عبرتِ دورانِ ما شود حَیَّ عَلَی الجهاد! که غفلت مُجاز نیست دیگر برای بی خبری ها جواز نیست تنها بصیرت است که بر دادِمان رسد در فتنه جز غبار و فرود و فراز نیست هر امتحان که داده ای امروز، رو شود بی کارنامه هیچ، به یاری نیاز نیست حقی اگر به گردنِمان مانده، بی درنگ جبران کنیم، وقتِ قضای نماز نیست دین را به هر زبان و بیان، یار لازم است تبیینِ ما به شرطِ فضای مَجاز نیست باید سَرای درکِ معارف بنا کنیم هیئت بدونِ علم و عمل، سرفراز نیست هر کس که با ولیِ خدا، یارِ سرمد است... بی شک مُریدِ مهدیِ آل محمد است آنانکه بی عقیده به فرمان رهبرند در اصل، بی نصیب ز طاعاتِ حیدرند آنانکه از حسین، سَفیهانه دم زنند با مسلمِ زمانه، یقین در برابرند در هر محرم و صفر از روضه دم زنند در فاطمیه شکلِ عزادار کوثرند خون را بجای جبهه، به شمشیرِ خود دهند با پای خویش، راهیِ اُردوی دیگرند نان و پنیرِ روضه شان، از سفارت است عینِ ضلالت است، که همدستِ کافرند هستند بر ولایتِ کفار، سینه چاک یعنی برای جبهه ی اشرار نوکرند قومی که در نقابِ تشیع نهان شود داعش به چهره ی متفاوت عیان شود گمراه را به غصه ی صاحب زمان چکار؟ مغضوب را نشانه ای از شیعیان چکار؟ وانرا که پِی، به نقشه ی دشمن نمیبرد با هجمه های فتنه گران، بی امان چکار؟ با رازهای خیمه نشین آشنا شدن... در خانه های پُر ز گنه، در نهان چکار؟ دم از وصالِ روی امامِ زمان زدن... با صد خیال و آرزوی بیکران چکار؟ بی سنخیَت به صاحبمان، صِرفِ اِدعا در انتظار روزِ فرج، خوش گمان چکار؟ در جنگِ نرم، آنکه بماند ز کار خویش در جنگ سخت، فیضِ حضورش عیان چکار؟ باید که با امام زمان، همزمان شویم شاید که با دلش سحری همزبان شویم ما درسهای دین خدا را چه کرده ایم؟ یا همنشینیِ علما را چه کرده ایم؟ همراهِ اشکِ روضه و سوز و گدازِ خود عمری، وصیت شهدا را چه کرده ایم؟ درسی که از مودّتِ زهرا گرفته ایم آن را به وقت یاریِ مولا چه کرده ایم؟ ناموسِ کبریا، چه شد آمد به کوچه ها؟! ما با ندای غربتِ زهرا چه کرده ایم؟ ناموسِ سیدالشهدا دیدنی نبود! با غصه های زینب کبرا چه کرده ایم؟ بعد از شنیدنِ غمِ مهدیِ فاطمه صبح و مسا، غمِ اُسرا را چه کرده ایم تا انتقامِ قافله خون گریه میکنیم جان در رکاب یوسف او هدیه میکنیم
جمال غیب و شهود است این که می آید تمـام رحمت و جود است این که می آید شعیب و صالح و هود است این که می آید عزیـز مصـر وجـود است ایـن که می آید زهـی بـه مرتبـه و عـزت پیامبـرش سپاه بدر و احد ایستاده پشت سرش تمـام عالـم ایجـاد مـی شود حـرمش حرم گذاشته از دور دیـده بـر قـدمش مسیح زنده کند باز، جان ز فیض دمش به روی دوش علمـدار کـربلا، علمش خـروش لشکر او انتقام خون خداست نـدای حنجر خـونین سیـدالشهداست نقاب غیبت خود را ز چهره باز کند رخ نیـاز بـه درگـاه بــی‌نیـاز کند مسیح پشت سر حضرتش نماز کند برای بیعت او دست خـود دراز کند نگه کنید شهیدان چه گونه سرمستند برای یاری او زنده گشته، صف بستند بیا که حجر ز هجر تو اشک می بارد بیا که کعبه بـه دور سرت طواف آرد بیا که بـر قـدمت رکن، دیده بگذارد بیا که فاطمـه تنهـا تـو را تو را دارد بیا که تا تو نیایی، زمان محرمِ توست بیا که پیرهــن پـاره تو پرچم توست بیا که قلب جهان بی قرار توست، بیا بیا که چشم همه اشکبار توست، بیا بیا که تیـغ خدا ذوالفقار توست، بیا بیا که فاطمه چشم انتظار توست، بیا بیا که «میثم» دل سوخته به محضر تو گلاب اشک فشاند به خاک مادر تو
ای مظهر صفات خدا أیها العزیز! بی تو چه عیدی و چه عزا؟!، أیها العزیز! امسال نیز نیمه ی شعبان رسید و رفت مجلس تمام گشت، بیا أیها العزیز! تو خود کریم هستی و از نسل ذوالکِرام پُر کن دو دست خالی ما أیها العزیز! یک نَظرَةً رَحیمَة بر این قلب پر گناه کافی ست با نگاه تو، یا أیها العزیز! فرموده اند نیمه ی شعبان بگو: حسین ما را ببر به کرب و بلا أیها العزیز! یک روضه از اسارت زینب بیا بخوان عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
م و زمزم و مسعی و صفا، مروه همه چشم به راهت، همه مشتاق نگاهت، چه شود تا که ببندی به حر
اشعار ارسالی از سوی ذاکر با اخلاص اهلبیت(ع) استاد چیت ساز عزیز 👇👇 بحر طویل برای نیمه شعبان ۱۱۱۱۱***** کشتی برده فروشان، ز ره دور عیان است که برعرشه ی آن بانوی مُلک دو جهان است، بگو فخر زنان است، بگو مادر مولای زمان است، بود منتظر مقدم او بُشر سلیمان که به عنوان کنیزش بخرد، تا ببرد بر ولی قادر منّان، حسن عسکری آن یازدهم اختر تابان ولایت، به کف بُشر یکی نامه از آن شمس هدایت ،که ز اسرار خدا داشت حکایت، نگه دخت یشوعا چو بر آن نامه بیفتاد، قرار از کف خود داد و ببوسید و روی چشم نهاد و گـُل لبخند به لب گفت که: این نامه ی یاراست، خطش را خبر از وصل نگاراست، سپس گفت که ای بُشر مپندار کنیزم که زده فاطمه گل بوسه به پیشانی و خوانده است عزیزم، شرفم بس که عروس علی و فاطمه ام، داده خداوند به من این شرف و قدر و بها را. ۲۲۲۲*** من از نسل یشوعا که همان دختر شاهنشه رومم، چه بسا ماه وشانی که ز عزت همه بودند کنیزم، چه بسا سرو قدانی که به محفل همه بودند غلامم، دو پسر عم که مرا شیفته بودند و ز من خواستگاری بنمودند، کشیشان همه انجیل گشودند، یکی را به سر تخت نشاندند، گـُل و لاله فشاندند که دامادِ نگون بخت به کام اجل خویش نگون شد، ز سر تخت، شب آمد، به سر دست و قضا چشم مرا بست که در عالم رویا نگه اُفتاد مرا بر رخ زیبا پسری، نخل شرف را ثمری، صُنع خدا را اثری، دیده به ماه رخ زیباش گشودم، ز کفم رفت همه بود و نبودم، که ندا داد رسول مدنی احمد خاتم که: اَلا عیـــــــــــسی مریم، چه شود دخت یشوعای تو را بر پسرم عقد ببندم، لب جان بخش گشودند، یکی خطبه سرودند و مرا عقد نمودند بر آن شمس ولایت، که عیان دیدم از آن طلعت نورانی او روی خدا را! ۳۳۳۳** من در آن عالم رویا لب جان بخش گشودم، به خدا و به رسول به علی بود درودم، چو شهادت به لب آوردم و اقرار نمودم، گـُل لبخند به گلزار رخ فاطمه دیدم، که گشود از کرم آغوش و مرا در بغل خویش گرفت و به رُخم بوسه زد وگفت: از امشب تو عروس منی ای پاکیزه سرشتم، گل باغ بهشتم، به تو تبریک که هرشب پسرم پیش تو آید، من از امشب همه شب لاله ز باغ رخ او چیدم و در خواب ورا دیدم، تا داد مرا وعده ی دیدار، که در سلک کنیزان ببرم روی به بیت الحرم یار، خوشا حال تو ای بُشـر، که مامور شدی از طرف حجت دادار، بر این کار، منم همسر آن نور دل احمد مختار، کز آن سید ابرار، بیارم به جهان منتقم خون شهدا را. * چارده شب چو گذشت از مه شعبان، مه عترت، مه قرآن، چه مبارک سحری بود، بگو نخل ولا را ثمری بود، بگو بحر کرامت گوهری داشت، بگوشمس ولایت قمری داشت، بگو نرگس زهرا پسری داشت، بگو مصلح کلِ بشری داشت، جهان دادگری داشت، خبر زآمدن حجت ثانی عشری داشت که شد دیده ی نرگس، دل شب باز ز رویا به دو صد ناز، وضو ساخت و اِستاد سحرگه به نمازشب و آیات خدایش به لب افتاد، به تاب و تب و از درد گـُل انداخت عذارش، ز کف افتاد قرارش، صلوات مـَلک از اوج فـَلک گشت نثارش، به رُخش جلوه ی بدر و به لبش سوره ی قدر و نفسش کرد معطـر همه امواج فضا را. ** ناگهان دید حکیمه که شده حجره پر از شوق و شعف وشور، روان گشت حضور قمر برج ولایت، حسن عسکری آن مـــــــــــــــهر فروزان هدایت، به ادب گفت که: ای جان دو عالم به فدایت، شده در پرتو انوار نهان نرجس پاکیزه لقایت، گل لبخند حسن باز شد و گفت که: ای عمه پاکیزه سرشتم، گـُل خوشبوی بهشتم، به ادب رو به سوی حجره ی نرگس، گل زهرا ثمرم، همسر نیکو سِیَرم، سرزده قرص قمرم، یافت ولادت پسرم، آمده نور بصرم، رفت حکیمه به سوی حجره نرجس، نگه افکند به خورشید رخ حجت سرمد، گـُل نورسته ی احمد، مه اثنی عشر آل محمد، لب جان بخش گشوده، سخن از وحی سروده، به لبش نام خداوند و رسول و علی و حضرت زهرا و حسین و حسن و باز علی باز محمد پس از آن جعفر و موسی و رضا گفت، محمد و علی گفت، سپس نام ز خود بُرد، ندا داد به هرنسل و زمان اهل ولا را. ۶۶۶۶*** ندا داد منم مهدی موعود، منم حجت معبود، منم مصلح عالم، منم منجی عالم، منم وارث پیغمبر خاتم، منم حجت سرمد، منم عبد موید، منم حیدر و احمد، منم نجل محمد، منم آن منتقم خون خدا، طالب خون شهدا، زاده مصباح هدی، صاحب عمامه ی پیغمبر و تیغ علی و چادر زهرا، جگر پاک حسن، جامه ی خونین حسین، دست ابالفضل علمدار، منم وارث پیشانی بشکسته ی زینب، شود آن روز که از پرده ی غیبت به در آیم به سوی کعبه بیایم، برسد بر همه خلق ندایم که :من ای منتظران، مهدی موعود شمایم، پس از آن ره به سوی شهر مدینه بگشایم، حرم فاطمه را بر همه عالم بنمایم، کنم آغاز از آن جا سفر کرب و بلا را. ادامه در بند بعدی 👇👇👇👇
گل احمد، گل زهرا، گل نرگس، گل امیدحسن، یوسف زهرا، ولی الله معظم، دُر دریای کرامت، ز خداوند و رسولان و امامان و همه منتظران باد سلامت، همه مشتاق پیامت، همگان منتظر صبح قیامت، تو شه ارض و سمایی، تو فقط منتقم خون خدایی، تو امید دل مایی، حجرالاسود و هجـر و حرم و زمزم و مسعی و صفا، مروه همه چشم به راهت، همه مشتاق نگاهت، چه شود تا که ببندی به حرم قامت و نغمه ی قد و قامتت آید، عیسی مریم که به تو روی نیاز آرد و پشت سر تو باز نماز آرد و فریاد “انا المهدی ات” از خلق بـَرد هوش، جهان جمله شود گوش، اَلا کوه فِراقت به سر دوش، شود تا که کنم شهد وصال از دو لبت نوش؟ دعا کن که دعاها به اجابت برسد بهر ظهورت، تو بیایی، تو بیایی، گره از کار فروبسته ی عالم بگشایی، تو بیایی، تو بیایی، که دل از عالم و آدم برُبایی، تو بیایی که کنی زنده ز نو دین رسول دو سرا را.   به خدا ای پسر فاطمه تنها نه حرم منتظر توست، عرب تا به عجم منتظر توست، به خون پسر فاطمه سوگند که بر گنبد زرین حسین ابن علی سید الاحرار، عَلـَم منتظر توست، نه اسلام که ابناء بشر منتظر توست، زمان منتظر توست، جهان منتظر توست، نبی منتظر توست، علی منتظر توست، بیا فاطمه بیش از همگان منتظر توست، حسین و حسن و هفتاد دو تن منتظر توست، خدا را خدا را، که آن گنبد ویران شده و قبر پدر منتظر توست، بیا ای شرف شمس رسالت، به خداوند قسم دیر شده صبح وصالت، همه چشم اند چو “میثم” که بیایی ببینند به مرآت رُخَت آیینه ی پنج تن آل عبا را. شاعر :حاج غلامرضا سازگار
|⇦•شد چراغانی..... ویژۀ میلادِ منجی عالم بشریت حضرت مهدی سلام الله علیه شد چراغانی کران تا بیکران منتظر همه زمین و آسمان میتپه به عشق تو دل جهان صاحب الزمان اسم تو ذکر همه فرشتگان دور تو مدار سیر کهکشان روی سینه ها نوشته الامان صاحب الزمان همه‌ی توسلامی مونس روز و شبامی تودلیل گریه هامی آقای منی وآقای منی و آقای منی وهمه نفسام باهامی  یا مهدی ادرکنی   اینجا اومدم منو نگاه کنی حاجت دل منو روا کنی واسه‌ی خودت منو سوا کنی منو صدا کنی منو صدا کنی اینجا اومدم منو دعا کنی از غم و رنج و بلا رها کنی هرچی درده تو دلم دوا کنی منو نگاه کنی منو نگاه کنی دل منو با نگاهت ببری توی سپاهت تا که بمیرم توی راهت همه کسمی و همه کسمی و همه کسمی و به فدای روی ماهت  یا مهدی ادرکنی  من هزار ساله که منتظرم آره فقط تویی تو سایه‌ی سرم تورو قسم میدم به سقای حرم تمام باورم تمام باورم من تور رها کنم کجا برم دنبال نشونه هات در به درم من اباالفضلی ام و یه نوکرم به پات منتظرم به پات منتظرم دلا تنگ و چشما دریاس الهی به حق عباس هوای فرج تو دل هاس یا ابوفاضل و یا ابوفاضل و یا ابوفاضل رو لب هاست  یامهدی ادرکنی .
قسم به آب..، به روز نخستِ پیدایِش قسم به باد..، به طوفانِ عاصیِ سَرکِش قسم به خاک..، به آن کوه‌های بی جنبش قسم به شعله‌ی خورشید، وقت هر تابش دلیل خلقت ربّانی جهان آمد بگو به اهل زمین، صاحبَ الزَّمان آمد زبان گشودی و تا عرش ذکر «یارب» رفت قلم به دست گرفتی، دل مُرَکَّب رفت نفس کشیدی و بادصبا..، مؤدَّب رفت دمی که پرده گرفتی ز چهره‌ات..، شب رفت به یُمن طَلعَت رویِ تو می‌کنم خیرات به آخرین سحرِ آلِ صُبح‌دم صلوات نسیم، عطر تو را هر کجاست، می‌جوید تو آن گُلی که زمانِ بهار می‌روید خوشا مشامِ تَری که «وصال» می‌بوید به قول خواجه‌ی شیرازمان که می‌گوید: «به حُسن و خُلق و وَفا کس به یار ما نرسد به یارِ یک‌جهتِ حق‌گزارِ ما نرسد» چه یوسفی‌ست که هجرش کشیدنی باشد! غم فراق ظهورت چشیدنی باشد چِقَدر ناز نگاهت خریدنی باشد علی علیِ لب تو شنیدنی باشد به عشق ذکر تو، ذاکر شویم..، می‌چسبد نجف کنار تو زائر شویم می‌چسبد نیازِ اهل یقین را شکوه ناز، تویی برای قبله‌ی توحیدیان نماز، تویی دری که سمت خداوند گشته باز، تویی قسم به بیتِ خدا، فارس الحجاز تویی به کعبه تکیه بده صبح روز سروری‌ات سرم فدای دم ذوالفقار حیدری‌ات تمام می‌شود این هجر ناتمام آقا به احترام تو دنیا کند قیام آقا فقیر سفره‌ی تو می‌شوم مدام آقا کریم زاده‌ی نسل حسن، سلام؛ آقا شبیه جد کریمت، سخاوتت علنی است کرامت تو به قرآن کرامتِ حسنی است کلام نافذ تو واژه واژه بی همتاست نگاه آبیِ تو بی کرانه‌ی دریاست فقیر کوی تو بودن عروج هرچه گداست محبت تو شبیه محبت زهراست شبیه فاطمه پُر دامنه است شوکت تو چقدر حضرت زهرایی است خصلت تو صدای بانگ اذانِ چهارده معصوم تپش..، تپش..، ضربانِ چهارده معصوم ای آخرین جریانِ چهارده معصوم عزیزِ فاطمه‌جانِ چهارده معصوم تویی که منتقم خون فاطمه هستی به داستان خداوند، خاتمه هستی برای نوح، دمت ساحلی به دریا شد مسیح، ذکر تو را بُرد..، کور بینا شد خلیل با مدد تو بلای بت‌ها شد ولایت تو عصایی به دست موسی شد شروع نقطه‌ی توحید هر قیام، تویی رسول‌های اولوالعزم را امام تویی به شعله می‌کشدم آن غم شب‌افروزم شبیه شمع، سحرهای هجر می‌سوزم هنوز چشم به فصل وصال می‌دوزم تویی مُحول الاَحوالِ عید نوروزم نوید آمدن تو پیام امّید است برای شیعه زمان ظهور تو..، عید است برای قفل ظهورت، کلید بودم کاش میان لشکر عشق‌ات، شهید بودم کاش منم همان که به یارش رسید بودم کاش شبیه شیخِ مفیدت، مفید بودم کاش چقدر دل به هوس‌ها سپرد نوکر تو به درد فصل ظهورت نخورد نوکر تو برای دفع بلا هر زمان که لازم هست به سوی لشکر کـُفـّار صد مهاجم هست هنوز سینه‌ی سنگین من مقاوم هست میان شاهرگم خون حاج قاسم هست اگرچه رفت علمدار..، این علم برجاست به روی شانه‌ی ما بیرق خدا بالاست چه سال‌ها که بدون تو بی بهار گذشت چه هفته‌ها که به ما در فراق یار گذشت چه روز‌ها که به این عاشق تو زار گذشت تمام جمعه‌ی عمرم در انتظار گذشت بس است دوریِ از ما..، بس است..، خسته شدیم به فاطمه قسم آقا..، بس است..، خسته شدیم برای بُردَن نام خوش‌ات دهان برسان لبی بساز برایم سپس زبان برسان به دست سینه‌زنِ‌ من کمی توان برسان مرا به کرببلای «حسین جان» برسان تو را به جان رقیه..، مخواه غم باشم فقط اجازه بده اربعین حرم باشم چقدر آه کشیدی ز دست این اقبال غروب روز دهم طبق سُنَّت هرسال شنیده‌ایم..، تو دیدی چه شد در آن گودال... همان دمی که ز گریه تو می‌روی از حال؛ بهم زند اثر ناله‌ی تو هیئت را حسین می‌کِشی و می‌کُشی جماعت را رسید نیمه‌ی شعبان..، دلم پُر آشوب است نگاه کن به دلی کز گناه معیوب است چقدر گریه به پای فراق مطلوب است مرا سحر برسانی به جمکران..، خوب است میان مسجد تو روضه ای به پا بکنیم برای مشک علمدار، گریه‌ها بکنیم خبر رسید به ایمان، ستون دین افتاد وقارِ بیرق شاهَنشَهی زمین افتاد امید تشنگیِ خیمه در کمین افتاد بلند‌مرتبه سقّا ز صدر زین افتاد کسی که چشم ندارد..، کمین خورَد سخت است کسی که دست ندارد..، زمین خورد سخت است 🔸شاعر: ==========================
شب میلادت نشستم سر راه هیچ کسی منو نخواس، شما بخواه واسه تو که حاضری، کمه یه جشن پیش تو اما زیاده یه گناه وقتی که گذر از این محل کنی غصه‌هامو به خوشی بدل کنی راس میگن که تو بابای امتی باباجون! میشه منو بغل کنی؟ اینکه واسم تو عزیزی، راضی‌ام تو طبیبی، به مریضی راضی‌ام چجوری دلیل لبخند تو شم؟ تو واسم اشک نریزی راضی‌ام بی تو من عبادتم ریا شه چی؟ عاشقیم اگر که ادعا شه چی؟ چی می‌شه ولادتت ببینمت؟ ساله دیگه عاشقت نباشه چی؟؟ گمونم بسته شده دعای من گره افتاده به کربلای من امشب آقا کربلا رفتی، میشه ببوسی شیش گوشه رو بجای من؟ به آقا بگو دلم تنگه براش کاش که عاشقش براش بمیره، کاش... شبا تب می‌کنم از داغ غمش روزامو میگذرونم با روضه‌هاش ** از هجوم نیزه‌ها نمیگذرم از سه شعبه به خدا نمیگذرم شده از تیر یا نیزه بگذرم ولی از سنگ و عصا نمیگذرم پیراشون حلقه زدن دور و برش زدنش تا نفسای آخرش سرشو وقتی حسابی تشنه شد بریدن جلو چشای مادرش... 🔸شاعر: ==========================
در حوالیِّ نیمه شعبان بود عطرِ یاسی عجیب می‌آمد سامرا بود و خانۀ پدری باز طفلی نجیب می آمد باید اسپند، دود می‌کردند نوهء ماه، می‌رسید از راه حاملِ پرچم ابالفضل و ذوالفقارِ علی ولی الله گل نرگس که زیرِ پاهایش باغِ گل فرش شد همان اول مثلِ جدَّش حسین، قنداقش شرفِ عرش شد همان اول بر غمِ اهل بیت در حُکمِ جرعه‌ای آب بود بر آتش از همان کودکی به دوشش بود پرچمِ سرخِ یالثاراتش وَ ورق خورد صفحۀ تقویم تا که هنگامِ غیبتش آمد آسمانِ وجود، ابری شد دوری از ماه، نوبتش آمد بیشتر از هزار و صد سال است جمعه‌ها را شمرده‌ایم آقا دردش اینجاست بعدِ این مدت از فراقت نمرده‌ایم آقا ظاهراً زخمیِ فراقیم و منتظرهای یازده صده‌ایم شَرم داریم این همه جمعه ندبه‌ات را فقط ورق زده‌ایم در سخن، عهد خوانده‌ایم و فرج در عمل، کم صداقتیم آقا مثلِ بحرالعلوم‌ها کم بود غالباً بی لیاقتیم آقا از تو غافل شدیم از بس که ماتِ غربیم و خیره‌ی شرقیم یادمان می‌رود که تو هستی بس که در روزمَرِّگی غرقیم مثل حیدر برای پیغمبر مردِ بدر و اُحُد نداری تو سیصد و سیزده نفر، حتی دور و اطرافِ خود نداری تو من بمیرم، غریب یعنی تو ... تو که تنها شدیّ و بی لشگر نه کنارِ تو زینبی هست و نه ابالفضل و نه علی اکبر نکند پایِ سفره‌های ظهور میهمانِ اضافی‌ات باشیم پسر فاطمه دعایی کن مثلِ مرحوم کافی‌ات باشیم باز هم غیرتِ قدیمی‌ها... اندکی از گناه، پرهیزی عصرِ جمعه، و یا سه‌شنبه غروب یک سَماتی، توسلی، چیزی الغرض، سهله، کوفه یا عرفات یا که خلوت نشینِ سردابی هر کجایی خدا نگهدارت غایبِ قصه‌های بی تابی دلِ ما تنگِ این دو تا رنگ است دلِ ما را تو کهکشانی کن گنبد زرد، گنبد آبی کربلاییّ و جمکرانی کن شاه بیتِ همه غزل‌هایم همه کار و کسم بیا برگرد به بدیِّ دلم نگاه نکن جان زهرا قسم بیا برگرد 🔸شاعر: ==========================
امام زمان(عج) بند اول آسمان امشب جمال حق تعالی را ببین نیمۀ ماه محمد، ماه زهـرا را ببیـن بـرفراز دست مولانـا امام عسگری ماه نـرگس، آفتاب عالم آرا را ببیـن پای تا سر، سر به سر، آئینه شو آئینه شو چون شدی آئینه آن رخسار زیبا را ببین با همه سیّارگان دور زمین آور طواف آفتابِ بـامدادِ عـرشِ اعـلا را ببیـن روح شو، بـر بـام شهر سامره پرواز کن چشم شو، خورشید غایب از نظرها را ببین بـر فـراز مهـد مهدی پر بزن پـرواز کن لحظه لحظه شمع جمع آل طاها را ببین همچو نرگس با گل لبخند از هم باز شو در ریاض نور، حسن حق تعالی را ببین ای چراغ ماه، از خورشید زیباتر شدی غرق در انوار حسن حق ز پا تا سر شدی بند دوم ای بهشت سامره! امشب جهان آرا شدی بـا گلِ لبخندِ ماهِ نـرگس از هم وا‌شدی نی عجب، گر عالمی گردید از بوی تو مست زآنکه امشب مستِ بویِ نرگسِ زهرا شدی آسمانی لالۀ نـرگس شکفتی در زمیـن ماه بزم عرشیان، خورشید سامرا شدی بـا طلوع صبح از مشرق برآیـد آفتاب آفتـاب فاطمه وقت سحر پیـدا شدی گاه در دامان نرگس گاه در دست حسن نور خود را بذل کردی ماه محفل‌ها شدی آسمانی‌ها زمین بوس تـو بـودند از ازل ز چه ‌ای جان جهان‌ها همنشین با ما شدی در محافل حاضری، در دیـده پیدا نیستی از نظرها غـایبی و انـجمن آرا شدی ای وجود از مقدمت آباد! یا مهدی بیا عید میلادت مبارک باد! یـا مهدی بیا بند سوم در شب میلاد پیدا شـد تجلّای ظهور سرزند از غرب، مهر عالم آرای ظهور آمد آن مولود مسعودی که در سیمای او از ازل پیغمبران دیـدند سیمای ظهـور نقشِ «جاءالحق» دهد بر روی بازویش خبر از قیـام مهدی و از صبـح زیبـای ظهور ای خوش آن روزی که کلّ خلق عالم بشنوند در کنار کـعبه پـای رکن، آوای ظهـور ای همه چشم انتظاران! بشنوید و بنگرید بـر دو بازوی ولیِّ عصر، امضای ظهور شیعه در ایام غیبت همچو کوهی سربلند در حوادث پایدار استاده تـا پـای ظهور ای شما آل محمد جان ما قربـانتان! از شما ما را نباشد جز تمنّای ظهور می‌درخشد پرچم توحید بر بام فرج منتظر باشید، نزدیک است ایـام فرج بند چهارم غم مخور گر شد زمین ماتم سرای انتظار می‌رسد روزی بـه پایـان روزهای انتظار اشک و آه و گریۀ چشم انتظاران شاهد است سخت تـر از احتضار آمد بـلای انتظار یوسف زهرا! تو شاهد باش، عمر ما گذشت پیـر گردیـدیم در حال و هـوای انتظار جمعه‌ها ذکرم شده «اَین الحسن، اَین الحسین» لحظه‌هایم گشته یـکسر لحظه‌های انتظار بس که سردادم ندای «أینَ ابناء الحسین» کرده‌ام صحرای دل را کربـلای انتـظار از طنین ذکـر «اللهم عجّل للظُّهور» بند بندم گشته یکسر نی نوای انتظار یابن زهرا! ما دعا کردیم تو آمین بگو تـا بهار وصل آیـد در قفـای انتظار تـو تـمام آرزوی آل زهـرایی بیـا ای امید شیعه می‌دانم که می‌آیی بیا بند پنجم تو دل از من برده‌ای بسیار یابن العسکری من تو را نشناختم یک بار یابن العسکری گه نجف گه کربلا گه سامره گه کاظمین داشتم با حضرتت دیدار یـابن العسکری دیده‌ای کز دیـدن روی تـو نـابینا بـود کمتر است از نقش بر دیوار یابن العسکری گرچه لایق نیستم، ای خوبتر از جان بیـا پا به چشمم از کرم بگذار، یابن العسکری دشمنانت کارشان جز دشمنی با شیعه نیست شیعه غیر از تـو ندارد یار، یـابن العسکری بی تـو شادی جا نـدارد بین ما، مولا بیا کوه غم از دوش ما بردار یابن العسکری برگ برگ لاله‌ها در باغ و بستان شاهدند بی تو گل هم شد به چشمم خار، یابن العسکری گرچه گم کردند چشمان گهربارم تو را باز می بینم فقط تنها تو را دارم تو را
هرچه می‌گردم در این گلشن نمی‌بینم تو را تو مرا می‌بینی امّا من نمی‌بینم تو را دیده‌ها اختر شمار صبح دیدار تؤاند اختران آئینه‌دار ماه رخسار تؤاند گلعذاران بی قرار سیر گلزار توأند شهریاران خاکسار پای زوّار توأند سربداران پایدار دار ایثار توأند دوستان چشم انتظار صبح پیکار توأند یا بن مولانا العلی یا بن النبی المصطفی از تو عالم می‌شود چون نظم «میثم» با صفا
به پیشواز نیمه‌ی شعبان آمده‌ام! با هزاران امید، و از پس هزاران ناامیدی! به پیشواز آمده‌ ام، تا، غبار از سر و رویت برگیرم، و پاهای خسته‌ی هزار ساله تو را بر دیده نَهَم، و خوش آمد بگویمت! به پیشواز میلادت، سالهاست شمعی در دلم روشن داشته‌ام، تاوقت ِآمدنت، قلبم را چراغان کنم! هرسال نیمه‌ شعبان که به پیشوازت می‌آیم، یک تکه از قلبم را در تاریخ جا می‌ گذارم، و همین سال هاست که دیگر اثری از من نخواهد بود! پس بخاطر خدا این نیمه‌ شعبان بیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"آقا بیا دعای مرا مستجاب کن ما را برای نوکریت انتخاب کن قلبم شبیه سنگ شد از کثرت گنه امشب بیا و سنگ دلم را تو آب کن تأثیر جرم و معصیت اشک مرا گرفت دستی بکش به روی دلم فتح باب کن تا کی به لب دعای فرج، تا کی انتظار؟! آقا به حقّ فاطمه پا در رکاب کن ای منتقم بیا که دلم سخت زخمی است رحمی نما بر این دل زارم شتاب کن ما در پی تلافی سیلی کوچه ایم یعنی به روی غیرت ما هم حساب کن میلاد مبارک 🌺🍃🌺🍃🌺🍃 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
📌بهترین و بالاترین عمل شب نیمه شعبان ❤️زیارت امام حسین (علیه السلام) که افضل اعمال این شب است و باعث آمرزش گناهان است و هرکه میل دارد تا ارواح صدوبیست‌وچهار هزار پیامبر با او دست آشنایی دهند، در این شب، امام حسین (علیه‌السلام) را زیارت کند. 📌کم‌ترین حدّ زیارت آن حضرت آن است که بر بالای بامی برآید و به جانب راست و چپ بنگرد، سپس سر به سوی آسمان بردارد و با این کلمات حضرت را زیارت کند: 🔖السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبا عَبْدِاللّٰه، السَّلامُ عَلَیْکَ وَرَحْمَةُ اللّٰه وَبَرَکاتُهُ. درود بر تو ای اباعبدالله، درود و رحمت و برکات خدا بر تو. 👌و هرکس در هر کجا که باشد و در هر زمان آن حضرت را به این شیوه زیارت کند، امید است که پاداش حجّ و عمره برای او نوشته شود؛ منبع: مفاتیح الجنان
|⇦•خیز از جای خود .... ویژۀ میلادِ منجی عالم بشریت حضرت مهدی سلام الله علیه خیز از جای خود چنان اسفند با شکوفه بهار را طی کن پرشو از عطر شوق مثل نسیم جاده ی انتظار را طی کن انتظار آرمان‌کوثرهاست منتظر لامحال ابتر نیست انتظار فرج‌خودش فرج‌است که‌گشایش به غیر این در نیست در بشر أرزوی دیرین است دسدن ووصف یار را گفتن از اصول جهاد تبیین است حکمت انتظار را گفتن منطق انتظار را باید جست در راه سرخ‌أل علی انتظاراست افضل الاعمال نیست این انتظار بی عمل انتظار فرج به‌خاک‌ِجنون هر سحر سرنهادن من‌وتوست انتظار فرج نشستن‌نیست انتظاری است تا دم‌ من وتوست گفت حُبُ الوطن‌من الایمان انتظار از وطن شروع شود لا محال هر انتظاری هم باید از خویشتن شروع شود انتظار فرج چو‌ رود شدن انتظار فرج خروشانی است انتظاری چونان ابومهدی انتظاری چونان سلیمانی انتظار آن‌معلم است که‌ گاه می رودار کلاسِ خود بیرون تاببیند هنوز میخواند دانش آموز درس را اکنون انتظار است عاشق ومعشوق با دل هردو‌میکند بازی گفت‌ ما نیز منتظر بودیم پسر مهزیارِ اهوازی معنی شوق را نمیدانیم دل مارا، گرچه غرق مشتاقیست انتظارِ تو را نفهمیدیم انتظارات ما ولی باقیست کی شود آفتاب دولت تو‌ گرم‌سازد‌تمام‌هستی را از زمین نقشِ کفر محو نکند پر کند‌نقش حق پرستی را کی سود روزهای تلخ فراق به‌ظهور تومنتهی گردد غیبت ما به سحر گاهی به‌حضور تو‌منتهی گردد انتظار تو‌ هر شب وروزی شوق محراب جمکرانم داد ذکر این أِیاک‌َنَعبُدَش هم‌گفت راه توحید را نشانم‌داد پسر مکه از سفر برگرد کعبه رکن‌ و مقام‌ میخواهد کربلا قرنهاست منتظر است انتظار انتقام‌میخواهد .
ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ امام‌جعفر صادق علیه السلام: اگر از عمر دنیا تنها یک روز مانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی می‌کند تا قائم ما اهل بیت(علیه‌السلام) ظهور یابد. 📚منتخب‌الاثر، ص ٢٥٤ .