.
#زمینه
#شهادت_امام_سجاد علیهالسلام
بند اول
گریه، گریه، گریه...، کارت بوده سیسال
از بس گریه کردی، آخر رفتی از حال
با یاد سری که، رفته بود رو نیزه
با یاد تنی که، مونده بود تو گودال۲
هرجا دیدی آب، گریه کردی
با یاد رباب، گریه کردی
تو هر خلوتی، روضه خوندی
از بزم شراب، گریه کردی۲
«بهما تنها اهانتمیشد، ای کاش و جسارت نه!
شهادت بود ارث خاندان ما...، اسارت نه!
دریغا! کشتن یک طفل با تیر سهپر در جنگ
دل سنگ و مرام ننگ میخواهد مهارت نه!»۲
با گریه میگفتی، از جونودل؛ حسین
«کلّالبکاء مکروه، الّا بالحسین» ۳
بند دوم
دنیا باخبر شد، از آزار کوفه
بد شد تا همیشه، حال زار کوفه
مردم گریهکردن، پای منبر تو
وقتی روضه خوندی، تو بازار کوفه۲
با بغض گلوت، گریه کردی
خوندی از عموت، گریه کردی
توی هر نماز، روضه خوندی
توی هر قنوت، گریه کردی۲
«اگرچه آیهی تطهیر بر روی زمین افتاد
ولی ای کاش با دستان مشتی بیطهارت نه!
نوامیس رسولالله در آن خیمهها بودند
به آتش میسپردم خیمه را اما به غارت نه»۲
داغ تو توی هر دل، شد مشتعل؛ حسین
«کلّالبکاء مکروه، الّا بالحسین» ۳
بند سوم
با این که به سختی، رفته بر تو ایام
زیر دِین حرفات، مونده دین اسلام
هرکس که دلیل، اشکاتو میپرسید
با گریه میگفتی؛ الشام، الشام، الشام!
روز وشب مدام، گریه کردی
با یاد امام، گریه کردی
با هر روضه که، یادت اومد
از بازار شام، گریهکردی۲
«به دیدار کریمبن کریمی رفت در گودال
نیامد شمر هم با دست خالی از زیارت نه
بهسمت شهر پیغمبر که آمد کاروان ما
بشیر از ما خبر میبرد اما با بشارت نه!»۲
داغت شده عجین با، هر آبوگِل؛ حسین
«کلّالبکاء مکروه، الّا بالحسین» ۳
#مجتبی_خرسندی✍
➖➖➖
.
🏴سبک #شور ایام #اسارت آل الله #حضرت_زینب سلام الله علیها
#شور_اسارت ۱۴۰۲
#ای_نیزه_نشین
🏴بند اول
ای نیزه نشین ای همه داراییِ زینب
از نیزه ببین تو گریه و زاریِ زینب
با آب شدنم میگم مصیبتت عظیمه
زندس این قیام بااشکای جاریِ زینب
میخونم خطبه،با قلب مغموم
دستگاه ظلمو،میکنم محکوم
میخونم خطبه،نمیشم آروم
کاخ ستمو،میکنم معدوم
یا اخالمظلوم
🏴بند دوم
ای قاری قرآن که تویی قرار زینب
دنبال تو میاد دل بی قرار زینب
جای سایهءتو رو سرم سایهءشمره
از نیزه ببین نامحرمان کنار زینب
پای این پرچم،هستم تا آخر
با شجاعت من،میرم رو منبر
جون میدم اما،من دست اینا
حتی نمیدم،یک نخ از معجر
یا اخالمظلوم
🏴بند سوم
ای سر که به روی نیزه ای،هلال زینب
دائم داری گریه میکنی به حال زینب
هر جا تورو میبرن منو هم میکشونن
از رو نی ببین داداش شکسته بال زینب
ای قافله سالار زینب آه
ای یار و ای غمخوار زینب آه
خواهرو دلداریش بده داداش
خورده گره به کار زینب آه
یا اخالمظلوم
.
.
🏴سبک #نوحه #واحد شهادت امام زین العابدین علیه السلام
#نوحه_امام_سجاد
#واحد_امام_سجاد
#بیمار_مصلحتی_ام
🏴بند اول
بیمار مصلحتی ام
چهارمین نور جلی ام
از نسل پاک علی ام
علی بن الحسین بن علی ام۲
جا مانده از شهدایم
وارث به خون خدایم
روح سجده و دعایم
علی بن الحسین بن علی ام۲
پرچمدار نهضت کربلام
من غمخوار ماتمه نینوام
کرب و بلا زنده با گریه هام۲
مولا مولا علی بن الحسین
🏴بند دوم
مغموم کرببلایم
مظلوم شام بلایم
مسموم زهر جفایم
علی بن الحسین بن علی ام۲
با خطبه های رسایم
پرچمدار شهدایم
رد زنجیره به پایم
علی بن الحسین بن علی ام۲
پرچمدار نهضت کربلام
من غمخوار ماتمه نینوام
عاشورا شد زنده با گریه هام۲
مولا مولا علی بن الحسین
.
.
🏴سبک شور آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام
#شور_امام_حسین
#دل_به_دریازدم_و
🏴بند اول
دل به دریا زدم و/دل به تو دادم حسین
پر و بالم دادی تا/به پات افتادم حسین
غیر عشقه تو آقا/توو دلم عشقی که نیست
توو مرام و معرفت/اولی نمرته بیست
شاه دو عالمی و ما گداتیم
یه عمره که سینه زنه غماتیم
دعای مادر تو بوده که ما
آواره ی روضه و هیئتاتیم
خدا ازم نگیرتت الهی
و اِلا میشه قسمتم تباهی
اینو فقط برا تو گفتن ارباب
نوکر تو میکنه پادشاهی
حسین امیری نعم الامیری
🏴بند دوم
میشه خیر عاقبتش/هر کی با تو بمونه
یکی از درای بهشت/این در روضتونه
خیرو برکت میاره/روضه ی تو واسه ما
اینکه مهمونه توییم/این شبا شکر خدا
من از غمه تو مردن آرزومه
پا علمه تو مردن آرزومه
این اربعین بذار بیام حرم که
تو حرمه تو مردن آرزومه
تشنه ی شش گوشتونم ای آقا
نذار که اربعین بمونم اینجا
جون رقیت قسمت میدم که
کنی برات کربلامو امضا
حسین امیری نعم الامیری
.
.
#اسارت
جمعی که خلق شد دو جهان از برایشان
دادند در خرابهی بیسقف، جایشان
آنان که بودشان به سر نُه سپهر، جای
مجروح از پیادهرَوی بود، پایشان
شخصی کنیز خواست از آن فرقهای که بود
جبریل، خادم درِ دولتسرایشان
آنان که بود بر سرشان مهر، سایبان
در آفتاب، سوخت رخ مهلقایشان
آنان که شُست قابلهشان ز آب سلسبیل
از تشنگی پرید رخ و رنگهایشان
جمعی که بانوی حرم کبریا بُدند
از نینوا به عرش برین شد، نوایشان
کردند نرم، سینهی جمعی که روز و شب
زهرا به روی سینه همیداد، جایشان
جمعی که بود پنجهی ایشان، گرهگشای
بستند دستها ز جفا از قفایشان
آن فرقهای که واسطهی رزق عالمند
دادند نان به رسم تصدّق، برایشان
«جودی»، به روزگار زند خیمهی شهی
از آن دمی که گشت گدای گدایشان
.