اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل پیوسته خداحافظی با ماهِ محرّم و روضهیِ ماهِ صفر (حضرت زینب سلام اللّه علیها)
باز این چه شورش است که بر نیزه مَحرم است
ماهِ صفر... اِدامهیِ آهِ مُحرّم است
سرهایِ قدیسان همه خیره به نیزهها
بر رویِ نیزه قاریِ آیاتِ اعظم است
کشتی شکست خوردهیِ طوفانِ شهرِ شام
پایِ سرِ بریده که نَه... پایِ پرچم است
از آب هم مُضایقه کردند کوفیان
آهِ ربابه کنجِ خرابه پُر از غم است
این کُشتهیِ فِتاده به هامون که میزنند...
با خیزران به رویِ لبَش شاهِ عالم است
از کربلا و کوفه گُذر کرد قافله
حالا رسیده شام... حرم بینِ هلهله
سنگینتر است وزنِ نگاهِ حرامیان
از وزنِ بندها... غُل و زنجیر و سلسله
بر پیکرِ همه اثرِ تازیانههاست
تاول به دستها و رویِ پاست آبله
زخمِ زبان زدند به دُردانهیِ حرم
تنها برایِ خندهیِ خولی و حرمله
شد عمّهیِ سهسالهیِ سادات روضهخوان
هر نیمهشب میانِ قنوتش به نافله
زینب کجا و طعنهیِ نامحرم و طناب؟!
زینب کجا و کوچه و بازار و اضطراب؟!
سیلی و تازیانه به جایِ خودش ولی...
زخمِ زبان و طعنه مرا میدهد عذاب
این بدترین شکنجه و سنگینترین غم است
همراهِ شمر و حرملهها... زینب و رباب
ناموسِ مرتضی شده اَسبابِ خندهها
پایِ سرِ بریدهیِ در مجلسِ شراب
با نالههایِ دخترِ دردانهیِ حسین
شد کاخِ شام بر سرِ والیِ آن خراب
عالَم فدایِ نالهیِ دردانهیِ حسین
شد دخترِ سهساله که پروانهیِ حسین ....
کنجِ خرابه بویِ خوشِ سیبِ سرخ داشت
ویرانه زیر وُ رو شد و شد خانهیِ حسین
دختر زبان گرفت و همه ناله میزدند
جان میگرفت روضهیِ جانانهیِ حسین
با پشتِ دستِ کوچکِ خود رویِ لب زد و...
خوابید رویِ رگ... نَه سرِ شانهیِ حسین
دِق کرد و هِقهِقش دمِ جاءَالحقی شد و...
گفت العجل تمامیِ افسانهیِ حسین
#صفر #خداحافظ_محرم #کوفه #شام
#امام_حسین_علیه_السلام
#حسین_ایمانی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزلمصیبت شهادت حضرت رقیّه سلام اللّه علیها
پیشِ طبق دِق کردنم حتمیست امّا ....
در روضه مُردن اصلِ خوشبختیست بابا
امّا بگو از پیکرت کی سر بریده؟!
دردِ یتیمی غصّهیِ سختیست بابا
باید بدانی بر سرِ ما چه گذشته
خاک وُ خُلِ ویران عجب تختیست بابا
چشمَم نمیبیند ولی حس میکنم که ....
رویِ لبِ خشکیدهات لَختیست بابا
بر دامنم راحت بخواب اینجا اگر سنگ …
آمد به سویت مانعش دستیست بابا
جز من کسی پیشِ سرِ تو جان نداده
الحمداللّه این عجب بختیست بابا
آرام میگیرم کنارِ تو موقّت
آرامشِ قطعیِ من وقتیست بابا …
که یوسفِ زهرا بگیرد انتقامت
وقتی بیاید فصلِ خوشبختیست بابا
#سوم_محرم #شهادت #شام #حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
#اربعین
#سبک : به سمت گودال از خیمه دویدم من...
(سلامٌ علیٰ قلبِ زینبِ الصبور)
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
چهـل روزه داداش تـو رو صـدا کردم
ســرت به نِــی دیدم فقــط دعا کردم
که تــا ببــینم باز کــرب و بــلای تو
بپــا کنـــــم بــزمِ عـــزا بـــرای تو
غریب خواهـــر وای(۴)
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
رسیـــدم و دیــدم مـــزار غمبـــارت
مونده به دل،داداش،حسـرت دیدارت
چــه غــــربتی داره کـــرب و بـلای تو
خــواهــر گـریـونـت بشــه فـــدای تو
غریب خواهـــر وای(۴)
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
پاشـو ببیـن ، زیـنب خمیـــده از داغت
جون به لب خــــواهر رسیده از داغت
سفید شده از غـم، مـوی ســرم داداش
آتیـــش زده داغـت بـر جـگــرم داداش
غریب خواهـــر وای(۴)
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
روی دلـم داداش یـه بغـض سنگــینـه
دلخـوشـی من ایـــن پیــرهن خـونینه
به غیــرِ پــــیراهن ، چیــزی نـدارم من
ســرِ مــــزار تو هـــدیـــه بیـــارم من
غریب خواهـــر وای(۴)
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
رسیــده ام امــا رقیـــه جــــا مــونده
خــــرابه و داغــش دلم رو ســوزونده
شبونه از بـس که تو رو صدا میکـــرد
بـرای دیـدارت خــدا خــدا مـی کــــرد
امــان از این غــربت (۴)
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
میگفت که خواب دیدم بابارسید از راه
خــرابــه روشــن شــد ز نــور ثــارالله
شــدی همــون شب در خـرابه مهمونش
ســـرِ تو رو دید و به لب رسید جونـش
غریب خواهـــر وای(۴)
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
چهــــل روزه اما دوباره عـاشـــور است
توی دلـــم بازم کــرب و بــلا بر پاســت
دوبــاره گـــودال و روضـــه و واویــلا
بُنَـــیَّ می خــونـه مــادرمـــون زهــــرا
غــریب مــادر وای (۴)
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
کشته منو دلشوره
راه من ازت دوره
تو به من حواست هست
ولی چشم من کوره
تو چقده آقایی نفس مسیحایی
یه خواهش ازت دارم
نذاری برم جایی
همیشه توی اوج سختی
بهم یه راه چاره دادی
مرده بودم ولی به قلبم
زندگی دوباره دادی
آقام آقام آقام حسین جان ...
یه دل گرفتار و روزای رو تکرارو
نکنه زبونم لال دیگه نمیخواهی ما رو
بدون تو حیرونم نباشی نمیمونم
همیشه پناهم باش
الهی فدات جونم
رفیق روزگار سختی که زندگیمو از تو دارم
همیشه گفتم آرزومه مادرمو حرم بیارم
آقام آقام آقام حسین جان ...
دل شده حرم لازم الهی بشم عازم
صدقه سر آقا قمر بنی هاشم
این روزا که هر باره یه گرهی تو کاره
به خدا فقط چاره اش حرم علمداره
با اینکه لایقت نبودم دست منو رها نکردی
پشت و پناه نوکراتی خلاصه خیلی خیلی مردی
آقام آقام آقام حسین جان ...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
mohammad.hossein.hadadian-hala.oumadi(128).mp3
17.52M
حالا اومدی حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی
حالا که نمیتونم بگم اومد بابام اومدی حالا اومدی
حالا اومدی خوابن حالا که تموم دخترای شام اومدی
حالا که نمیتونم بگم بابا اومدی حالا اومدی
از وقتی که رفتی من کارم به جز هق هق نیست
دیگه رقیه ات بابا رقیه سابق نیست
قدیم کجا الان کجا
عمو کجا سنان کجا
⟣┈┈┈┈┈┉┉⊏•⊐┉┉┈┈┈┈┈⟢
#زمزمه
#حضرت_رقیه
.
#زمینه_حضرت_رقیه(س)
*بند اول: #زبانحال_حضرت_زینب(س)
*بند دوم: #زبانحال_حضرت_رقیه(س)
*بند سوم: #زبانحال_امام_حسین(ع)
*بند اول*
دخترت تب داره/این روزا بیماره/زیر پاهاش خاره/داداش...
صورتش شد نیلی/بس که خورده سیلی/ارثیه فامیلی/داداش...
تا میگفت بابامو میخوام ؛ میزدن بی هوا...
مسخره میکردن اونو ؛ تموم بچه ها...
گریه کردم وقتی که...
پرسید از من یه چیزی...
خارجی میگن به ما...
چیه عمه کنیزی...
///من الذی ایتمنی...///
*بند دوم*
مضطر و آشفتم/راه میرم می افتم/شب با گریه خفتم/بابا...
تا صدات میزنم/میزنه دهنم/خونیه بدنم/بابا...
حوصلم سر رفته بابا ؛ منو هم میبری...
نون خشکاشونو میریخت ؛ جلو من دختری...
میبینی سرو روومو...
ریخته بابایی موهام...
شدم مثل مادرت...
شکسته استخوونام...
///من الذی ایتمنی...///
*بند سوم*
من فدای زخمات/خونیه گونه هات/ریخته انگار موهات/گلم...
دختره بابایی/تو مث زهرایی/موجی از دردایی/گلم...
خیلی لاغر شدی گلم ؛ دختره بابایی...
جون بابا فدای تو ؛ چرا روو خاکایی...
از روو نی میدیدمت...
وقتی زد تووی سرت...
وقتی موهاتو کشید...
زد لگد توو کمرت...
///من الذی ایتمنی...///
#مهدی_ندرخانی -کرج*
👇
4_5978628805705601877.ogg
1.46M
.
#شور_امام_حسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نفس المهموم لظلمنا تسبیح یعنی واسه کربلا آه بکش
حضرت صادق گفته که ای شیعه تو عزای جد ما آه بکش
واسه اون لحظه که سر جد ما شد بریده از قفا آه بکش
آه یا مذبوح، صید مجروح
آه یا مظلوم، پاره حلقوم
آه یا عریان، ذبح عطشان
(ای تشنه لب، ای تشنه لب)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نفس المهموم لظلمنا تسبیح یعنی واسه بی کفن آه بکش
واسه اون لحظه که همه با شلّاق عمّهی ما رو زدن آه بکش
واسه اون مغرب که رو تن بی سر ده تا مرکب اومدن آه بکش
آه لب تشنه، زیر دشنه
آه ای منهور زیر ساطور
آه ای پامال بین گودال
(ای تشنه لب، ای تشنه لب)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نفس المهموم لظلمنا تسبیح واسه اون تشت طلا گریه کن
واسه وقتی که صدقه انداختن جلو پای بچّهها گریه کن
دختر حیدر با گریه اومد تا کوچه ی یهودیا گریه کن
آه وای از شام سنگ و دشنام
آه وای رباب بزم شراب
آه وای عبّاس زینب تنهاست
(ای تشنه لب، ای تشنه لب)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
81.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسین جان ای آبروی دو عالم
حاج سید جواد میری
برگزاری محفل عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه السلام از چهارشنبه ۱۷لغایت یکشنبه ۲۱مرداد ساعت ۲۰ و۳۰ دقیقه شهرک شهیدمحلاتی جنب ایثارهفتم منزل دکتردهقان معاون حقوقی رییس جمهورشهیدرییسی مداح : حاج سیدجوادمیری
4_5902362242501839597.mp3
2.65M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوحهیِ زمینه شهادت حضرت رقیّه سلام اللّه علیها سبکِ ماهِ محرّم اَلسّلام ....
مهمونِ ویرون اَلسَّلام اَلسَّلام اَلسَّلام
سرِ پریشون اَلسَّلام اَلسَّلام اَلسَّلام
سرِ تو مثلِ سرم شکسته بابایی
نبودی بال وُ پرم شکسته بابایی
حُرمتِ اهلِ حرم شکسته بابایی
مثلاً گیسویِ سالم هنوزم رو سرم دارم
مثلاً جایِ این خاکا رویِ دوشِ علمدارم
مثلاً هنوزم چشمام خیلی خوب داره میبینه
هنوزم دو تا گوشواره به دو تا گوشِ سنگینه
وای بابا /۴/
گریه و ناله اَلسَّلام اَلسَّلام اَلسَّلام
خانوم سهساله اَلسَّلام اَلسَّلام اَلسَّلام
بابا چرا شده رَگات پاره پاره
بیا بریم برام بخر یه گوشواره
که دخترِ شامی نَگه بابا نداره
مثلاً برا من معجر داری میخری از بازار
مثلاً بغلم کردی که نبینه پاهام آزار
مثلاً عمو عبّاسم همهجا هوامو داره
مثلاً چیه بابایی!!! نگاه کن تو پاهام خاره
وای بابا /۴/
.
995.6K
#زمینه_شهادت
#حضرت_رقیه_سلام_الله
بند 1⃣
چشایِ تارم بابایی، غرق اشک و آهه
موهام سفیده، عوضش، گونههام سیاهه
سه سالمم نیست نیگا کن، قد من خمیده
تو لطمه خوردی، عوضش، رنگ من پریده
این چند روزه نبودی
اتفاقای بد افتاد
دستمو دادم به تقدیر
روی صورتم رد افتاد
پاشو/ مویِ سرمو ببین
پاشو/ بال و پرمو ببین
پاشو فدات شم
باشه/ هرچی تو بگی همون
باشه/ ولی نرو و بمون
پاشو فدات شم
بند 2⃣
نیازی نیست یـکی یکی، درداتو بدونم
همینکه با سر اومدی، رازتو میخونم
کسی اصن ایـنجا یکم، فکر بچهها نیست
آب از سرِ من که گذشت، عمه روبرا نیست
این چند روزه نبودی
عمهجون تو زحمت افتاد
دفتر سفیدی بود که
رویِ برگههاش خط افتاد
عمه/ سینه سپرِ همهس
عمه/ یادگار فاطمهس
عالَم فداش شه
عمه/ سپاه یه نفره
عمه/ واسه همه مادره
عالَم فداش شه
بند 3⃣
چشام سیاهی میره تا، مـیخوام از جا پاشم
شاید یه دردِ لاعلاجی گرفته باشم
موهای سوختهم بابایی، دیـگه تا کمر نیست
میخوام دوباره بپرم، اما بال و پر نیست
این چند روزه نبودی
حال و روزمو بدونی
وقتی اومدی که باید
فاتحه برام بخونی
پاشو/ دیگه تمومه سفر
دیگه/ همه غمامو بخر
دردت به جونم
خستهم/ بی تو جایی نمیرم
کاشکی/ کنار تو بمیرم
دردت به جونم
.
616K
زمینه شهادت حضرت رقیه(س)
بند اول🖤
ای آسمون بگو،که ماه من کجاس
شاید مثله عمو،اونم رو نیزه هاس
دلم میخواس الان،توو این خرابه بود
خودش میدید چقد،تنم شده کبود
ببینه دندون شکسته دارم
ببینه که دیگه تموون ندارم
دلم میخواد منو بغل کنه تا
سرم رو تا روی پاهاش بزارم
میخوام بگم بهش
که لبم پره زخمه و خونه
موهای من مثله
موهای تو بابا پریشونه
(من الذین ایتمنی،بابا بابا بابا بابا)
بند دوم🖤🖤
خیلی تنگه دلم،واسه صدات عمو
رفتی بدون من،قهرم باهات عمو
دیدی از روی نی،چه ازدحامی بود
چادر من سره،دختر شامی بود
منو عمو به قصد کشت میزدن
به صورتم همه با مشت میزدن
یه وقتایی که جا میموندم عمو
نامردا بی هوا به پشت میزدن
روی دست و پاهام
رد زنجیر و جای طنابه
خیلی میترسم از
شب خوابیدنه توی خرابه
(من الذین ایتمنی،بابا بابا بابا بابا)
.
1.62M
😥زبانحال رقیه س با پدر 😭
بی قراره دل من
چاره نداره دل من
شد مانند شبای بی ستاره دل من
بی قراره دل من
بابا جونم به کجایی که دلم تنگه برات
خبری ازت ندارم الهی جونم فدات
همه روز و هم شب در انتظارم که بیای
توی هر نفس بابا دارم دو چشمامو به رات
به کجایی ای پدر
به رقیه کن نظر
دل دخترت میخواد
با تو باشه همسفر
یا ابالمظلوم یا ابالمظلوم
یا ابالمظلوم یا ابالمظلوم
پر خونه دل من
داره میخونه دل من
الهی که کودکی یتیم نمونه دل من
پر خونه دل من
دیگه صبری به دلم نمونده ای جان پدر
بیا لالایی بخون ناز سه ساله تو بخر
بخدا خسته شدم میلی به دنیا ندارم
یه سری بزن خرابه من و با خودت ببر
من و زخم آبله
من و خشم حرمله
دو سه بار موندم عقب
از مسیر قافله
یا ابالمظلوم یا ابالمظلوم
یا ابالمظلوم یا ابالمظلوم
قربون سرت بشم
فدای حنجرت بشم
بیا امشب بغلم که جای مادرت بشم
مثل زهرا شده ام کبود شده پهلوی من
جای تازیانه ها سیاه شده بازوی من
پر زخم است و داره می سوزه اما به فدات
قربونت بشم سرت بزار روی زانوی من
ریخته شد موی سرم
آخه سوخته معجرم
اما خوب شد اومدی
تا که قربونت برم
یا ابالمظلوم یا ابالمظلوم
یا ابالمظلوم یا ابالمظلوم
.
1.32M
خداحافظ محرم🕯🏴
مُحَرَّم مٰاه حُسَيْن خُدٰا نِگَهْدٰارَت
نمیدانم دوباره تو را خواهم دید یا نه ؟!
اما اگر وزیدی و از سر کوی من گذشتی
سلامم را به اربابم برسان
و اگر این آخرین محرمم باشد
بگو همیشه برایت مشکی به تن میکرد
و دوست داشت نامش با نام تو عجین شود
گر چه جوانی میکرد اما از اعماق وجودش
تو را از ته دل دوست داشت و اردتمند شما بود
با چای روضه، صفا میکرد
و سرش درد میکرد برای نوکری
محرم جان تو را به خدا میسپارم و دلم
شور میزند برای صَفری که از "سَفَر" میرسد
خداحافظ ماه محرم
خداحافظ تاسوعای عباس
خداحافظ عاشورای حسین
خداحافظ ای گریههای محرم
خداحافظ ای مجلسای پر از غم
خداحافظ ای شور و حال و بکا
خداحافظ ای پرچمهای سیاه
خداحافظ ای ماه پر شور و شین
خداحافظ ای خیمههای حسین
خداحافظ ای سرزمین بلا
خداحافظ ای نینوای کربلا
خداحافظ ای یاس ام البنین
خداحافظ ای مشک روی زمین
خداحافظ ای هجلهگاه خیمهگاه
خداحافظ ای گودی قتلگاه
خداحافظ ای دیدههای پر آب
خداحافظ ای شیرخوار رباب
خـداحـافـظ محـرم 💔
606.5K
دورشان هلهله بود و خودشان غرق سکوت
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
شام ای شام! چه کردی که شد انگشتنما
کاروانی که فقط دیده جلال و جبروت
888.7K
یااباعبدالله
همیشه اول هرماه افضل الاعمال
سلام برسر بالای نیزه ها دادم
قسم به زلف پریشان تو روی نیزه
هلال دیدم و یاد هلال افتادم
زتشنگی ترک افتاده بود بر لب تو
کنار راس تو باخنده آب میخوردند
به روی صندوق حمل سر تو هرشهری
به پیش دیده ی زینب.... میخوردند
.
روضه اول ماه صفر
حجت الاسلام میرزا محمدی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقُومُ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقْعُدُ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تُصَلّى وَ تَقْنُتُ
الان کجای عالم شرف حضور داری اقاجان ... کجا داری نماز میخوانی ... کجا داری گریه می کنی ... کجای عالم داری برای ما دعا می کنی ... کجای عالم داری برا ما استغفار می کنی ؟؟؟ اونی که ما گریه کنا می فهمیم اینه ،الان تو کوفه با عمه جانت زینب داری همراهی می کنی ... بعضی ها فرمودن وقتی قافله رو از کوفه بردن تا وقتی که تو کوفه بودن یه عده ازین۸۴ زن و بچه که بعضی هاشونم بنی هاشمی نبودن تو کوفه فامیل داشتن . سکینه ی بنت الحسین دید بعضی ها اومدن بعضی ازاین اسرا رو از قافله جدا کردن عمه جان اینا کجا دارن میرن؟ فرمود عزیز برادرم اینا اینجا فامیل دارن ازین به بعد دیگه با ما نمیان ... " نه نمیان ،اینجا خونه دارن اینجا کس و کار دارن ..."(خیلی دله این نازدانه ابی عبدالله شکست) عرضه داشت عمه جان مگه ما تو کوفه کس و کاری نداریم ؟(الله اکبر) یه نگاهی کرد؛ دید از این به بعد لباس هاشونو رفتن عوض کردن" این بچه هایی که از گرسنگی و تشنگی رنگ به چهره نداشتن دیگه آب و غذا بهشون دادن ... یعنی از اینجا به بعد فقط بنی هاشم تو قافله ی اسرا هستن ..." کجا دارن میرن ؟اینا رو دارن میبرن شام بلا ..." همونایی که۴۰ سال کینه ی امیرالمومنین و به دلاشون داشتن ..." آقا جان الان کجای عالمی ؟ از زبان خود شما روضه ی اسارت عمه جان تو بخوانیم" اون روضه ای که خودت فرمودی من خون گریه می کنم ..."روضه ای که امام زمان خون گریه کنه حیفه من و تو گریه نکنیم ..."
عمه ی من نائبه الحیدر است
سیده النساء پس از مادر است
عمه ی من سفیر خون خداست
هم دم هجده سر از تن جداست
عمه ی من اوست که در قافله
نشسته آورده به جا نافله ...
عمه ی من بر سر بازارها
دیده ز اهل ستم آزارها
این بی بی کسی هست که۵۶ سال آفتاب سایه اش رو ندیده بود ؛ این خانمی که۵۶سال تا کربلا که بیاد، تاریخ نوشته هیچ چشمی قد و قامتشو ندیده"" این خانمیه که وقتی حرم پیغمبر میخواست بره ، امیرالمومنین و حسنین دورش و می گرفتن ،شبانه به زیارت پیغمبر میرفت" امیرالمومنین قنبر رو میفرستاد برو چراغ های حرم رو کمتر کن ..." یه روز امام مجتبی پرسید بابا ما که زیارت میخوایم بریم روز میریم بدون هرگونه تشریفات" اما چرا زینب خواهرم که میخواد بره شب می بریمش با این همه تشریفات ؟ فرمود همه ی اینا به خاطر اینه مبادا کسی قد و قامتشو ببینه ...." حالا این خانم محاصره شده بین نامحرما ...." این زینب و آوردن تو کوچه و بازار کوفه دارن میگردونن .... یه جمله فقط" این خانمو آوردن تو مجلس شراب ...."
آی حسین ......
عمه ی من اسوه ی ایوب بود
شاهد قرآن و لب و چوب بود
هرچه صدا زد مزن ظالم که او مادر ندارد ....
هر چی گفت نزن بچه هاش دارن می بینن " نتیجه ای نگرفت
آخر به طعنه گفت بزن ،خوب میزنی ...
ظالم به بوسه گاه نبی چوب میزنی ....
بأبی المستضعف الغریب ثارالله ... یا اباعبدالله ...
نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ الاجَّلِ الاَکرَم به عظمت و مصیبت عمه جان امام زمان حضرت زینب سلام الله علیها تو را میخوانیم یا الله ...
سلام و تسلیت خالصانه ما را الساعه به محضر نورانیش برسان
الساعه آقا و مولا و ولی نعمتمان را دعاگوی ما قرار بده
به دعای مستجابش حسن عاقبت بخیری به همه ما کرم فرما ....🤲
#سوم_ماه_صفر🥀🏴
3M
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها
#روضه_اول_ماه_صفر🥀🏴
#ورود_اسرا_به_شام
.
.
مرحوم آیت اللّه سید محمدحسن نجفی قوچانی (صاحب کتاب سیاحت شرق و غرب):
.
در عالم ماده هر چقدر خودتان را در برابر حضرت ٲباعبدالله الحسین (سلام الله علیه) حقیر کنید، نوکری کنید، حمّالی کنید، خدمتگزاری کنید تا در عالم آخرت عزیز و بزرگ و صاحب مراتب مقرب می شوید.
اختیار عالم مرگ در یدبَیضاء حضرتش است.
.
📗 سیاحت شرق ، فصل زیارت کربلا .
#بصیرباشیم_تاگمراه_نشویم.
https://eitaa.com/harffe_hesab
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
◾️ ثوابی برابر ثواب شهدای کربلا
امام رضا علیهالسلام:
«اگر دوست داری ثوابی همسان با ثواب کسانی که با حسین علیه السلام به شهادت رسیدند، برای تو باشد، هرگاه که به یاد او میافتی بگو:
«یا لیتنی کنت معهم فافوز فوزاً عظیماً»
[ای کاش من با ایشان بودم تا به فوز و پیروزی بزرگ نائل میشدم]»
📚 عیون أخبارالرضا علیه السلام،
ج۱ ص ۲۹۹
#بصیرباشیم_تاگمراه_نشویم.
https://eitaa.com/harffe_hesab
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
.
راز حجرهٔ عجیب آیتالله شیخ عبدالرّحیم قمی در کربلا
.
«مرحوم شیخ عبدالرّحیم قمی را میشناختم. او بسیار خوب بود. در مدرسهٔ حسنخان کربلا حجره داشت؛ آن حجره هم حجرهٔ عجیبی بود. معروف بود که آنجا محلّ افتادن حضرت سیّدالشّهداء - علیه السّلام - از اسب بر روی زمین بوده است!
کسی از طلّاب حاضر نمیشد در آن حجره زندگی کند. علّتش هم این بود که نیمهٔ هرشب، صدای ضجّه، گریه و نوحه در آنجا به گوش میرسید؛ بدون آنکه کسی در آنجا دیده شود!
ولی مرحوم شیخ عبدالرّحيم قمی در آن حجره استقرار یافت. هرشب وقتی صدای نوحه و گریه بر امام حسین - علیه السّلام - را در آن حجره میشنید، او هم برمیخاست و همنوای با ایشان میشد، و خودش هم نوحه و روضه و چند بيت شعر در عزای حضرت اباعبدالله الحسین - علیه السّلام - میخواند. وقتی چنین میکرد، دیگر صداها خاموش میشد.
شیخ عبدالرّحیم قمی اجازه نمیداد کسی در آن حجره شوخی و خنده کند، و اگر کسی رعایت نمیکرد، او را با عصای خود از حجره بیرون میراند!».
📗 نقل توسط مرحوم حاج محمّد علامه/تهران، ۱۳۵۴ش
#بصیرباشیم_تاگمراه_نشویم.
https://eitaa.com/harffe_hesab
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
۹۲. آغشته به خون بودن سر مقدس
شاهد بر این مطلب ابیاتی است که گاهی به ندای هاتف غیبی و در برخی نقل ها نیز به خالد بن معدان از عالمان تابعین که حاضر در شام بوده است نسبت داده اند که در آن راس مقدس را آغشته به خون توصیف می کند:
در این نقل آمده است:
پرچم ها وارد می شدند و فریاد تکبیر و تهلیل بلند بود که هاتفی ندا داد:
ای پسر دختر پیامبر سر تو را آوردند در حالیکه به چه صورتی به خون خویش آغشته بود
از کشته شدن تو تکبیر می گویند در حالیکه با کشتن تو در واقع تکبیر و تهلیل را کشتند (و حقیقت توخید را نابود کردند).
«وأقبلت الرّايات من تحتها التّكبير والتّهليل، وإذا من تحتها هاتف يقول:
جاؤوا برأسكَ يا ابنَ بنتِ محمّدٍ بدمائه مترمِّلًا ترميلا
ويُكَبِّرون إذا قُتِلْتَ وإنّما قَتَلُوا بكَ التّكبيرَ، والتّهليلا»
🌺هدیه به شهید رئیسی و شهید سلیمانی صلوات🌺
۹۳. تکبیر لشگر در هنگام ورود سرهای مقدس به شام
در کتاب کامل بهایی آمده است که عده ای در دنبال سر امام حسین تکبیر می گفتند که پس از این واقعه فرزندان آنان را به «بنو المُکَبِّرِی» می شناختند.
این مطلبی است که کراجکی از علمای قرن پنجم (م 449) نیز در کتاب خود آورده است.
همچنین در مدینة المعاجز و بسیاری از کتب متاخر این مطلب نقل شده است و در ادامه در برخی کتب شعری به هاتف و در برخی از جمله لهوف به خاد بن معدان از عالمان شام نسبت داده شده است و آن شعر چنین است:
«از کشته شدن تو تکبیر می گویند در حالیکه با کشتن تو در حقیقت تکبیر و تهلیل [و حقیقت توحید] را کشتند و از بین بردند.»
۹۴. اولین سر، سر مقدس اباعبدالله و بعد از آن قمر بنی هاشم (طبق برخی نقل ها)
و در برخی نقل ها آمده است اولین سری که به دمشق وارد شد راس مقدس قمر بنی هاشم بود.
🌺هدیه به شهید رئیسی و شهید سلیمانی صلوات🌺