|⇦•شور احساسی ویژۀ شبِ جمعه تقدیم به ساحتِ مقدسِ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
درختِ عمر من از ریشه میسوزه
دلم وقتی برات تنگ میشه میسوزه
حسین...
به این اشک و به این روضه پریشونم
شبیه مادرت با گریه می خونم
حسین...
بُنَیَّ کربلا پیشِ تنت حاضر شدم دیدم
بهت آبم نمی دادن،نگو نه من خودم دیدم
حسین...ایها العطشان...
شبای جمعه واست روضه می گیرم
می بندم چشمامو تو حرمت میرم
حسین...
چراغ سرخ مقتل تا سحر روشن
داره میره تو گودال شمر ذی الجوشن
حسین...
بُنَیَّ کشتنت مادر منو زینب صدا می زد
عدو دید مادرت اینجاست چرا تیغ از قفا میزد
#اربعین
#سینه_زنی
🥇 تا اسم مدال میآد
همه ما به فکر مدال طلا میافتیم
همیشه مدالها از جنس طلا نیست!
بعضی وقت ها از جنسِ
خون جگر است و داغِ دل ...
📷 تصویر آقای حسنعلی ضرغام پور پدر ۵ شهید که عکس فرزندان ش رو مثل مدال به سینه چسبانده...
#مدال_افتخار
#پدر_پنج_شهید
#حسنعلی_ضرغامپور
#سینه_زنی وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها به نفسِ حاجمیثممطیعی •✾•
بیا و ببین دختر تو، چه شبها که خوابش نبرده
چه شبها كه جاي ستاره، فقط زخم خود را شمرده
نوازش نشد جز به سيلی، كه رنگی نمانده به رويش
كسي هم نزد بعد تو آه،بجز شعله شانه به مويش
امان از يتيمی، امان از اسيری
قيامت شد و من، رسيدم به پيری
«دل تنگم، آه ای بابا...»
بماند چه ها كه نديدم، بماند چه ها كه شنيدم
چه گويم از اين روی نيلی،چه گويم ز موی سپيدم
بگو مادرت را كه من هم،كمی از غمش را كشيدم
كه من ضرب دست عدو را، چشيدم چشيدم چشيدم
ببر با خود امشب، مرا هم از اينجا
ببر با خود آری،به ديدار زهرا
«دل تنگم، آه ای بابا...»
خدايا به عشق و به سوز غم مادران شهيدان
به صبر و به اشك و به آه دل همسران شهيدان
كه يك دم مگير از دل ما، ره مهر و رسم وفا را
مبادا كسي بشكند آه، دل پاك آلاله ها را
كه خون شهيدان، به ما آبرو داد
كه ياد شهيدان ، به دل رنگ و بو داد
«ياحسين يابن الزهرا...»
#شاعر: مهدي سيار و ميلاد عرفان پور
Shab3Moharram1392[05] (1)(1).mp3
9.83M
امان از يتيمی، امان از اسيری
قيامت شد و من، رسيدم به پيری
.
#سینه_زنی وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها •✾•
روشنه روزای تاریکم با نور گنبد ماهِ تو
دوست دارم سه ساله بانو جان جونمو بدم تو راه تو
اسمت با خط طلا، نوشته رو دلم رقیه
خونه کردی تو دلم رقیه
هی میگه بگو دلم رقیه، رقیه، رقیه
حل مشکلی ای جانم
شور هر دلی ای جانم
نور منجلی ای جانم
نوه ی علی ای جانم
بابای تو خود قرآنه
تو خودت سوره ی یاسینی
شک ندارم که الان داری
دونه دونه ما رو میبینی
راز ناز اهل بیت، بهاره ی حسین رقیه
همه کاره ی حسین رقیه
ای ستاره ی حسین رقیه، رقیه، رقیه
مثل حیدری ای بانو
گرچه دختری ای بانو
از همه سری ای بانو
دل رو میبری ای بانو
همه ی هستی امو میدم تا
یه نفس هم نفست باشم
واسه رفتن تو دل زهرا
کافیه تو دل تو جا شم
زهرای سه ساله ای جونم فدای تو رقیه
میمیرم برای تو رقیه
سر میدم به پای تو رقیه، رقیه، رقیه
من از عشق تو مجنونم پای عشق تو میمونم
تا ابد ازت میخونم جونمو بهت مدیونم
.
شور(1).mp3
12.36M
↻
اسمت با خط طلا، نوشته رو دلم رقیه
خونه کردی تو دلم رقیه
هی میگه بگو دلم رقیه، رقیه، رقیه
.
#سینه_زنی وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها
هر کی که اسممو بیاره
اسمشو میگم به بابایی
کار شما سینه زدن شد
کار منم گره گشایی
من نوه ی فاطمه هستم
کی گفته دختری اسیرم
من خودم از بابام براتون
کرب و بلاتونو میگیرم
زائر من میشید کنار
گنبد عین قرص ماهم
برای دیدن شماها منم
خدایی چشم به راهم
بابایی! بابایی!
باید زائرامو ببینی
خودت کارشون رو بچینی
بشن زائر اربعینی...
دلم میخواد مث قدیما
رو زانوی بابا بشینم
بابا که موهامو میبافه
صورت ماهشو ببینم
رو شونه ی عموم اباالفضل
تمام دنیا زیر پام بود
دلخوشیِ تمام عالم
توی دل و توی چشام بود
اما تمام این سه سالو
تو این شبا ازم گرفتن
دلخوشیای روزگارم
رنگ سیاه غم گرفتن
بابایی! بابایی!
نبودی ببینی پرم سوخت
نبودی ببینی حرم سوخت
نبودی ببینی سرم سوخت
بابا ببین یاس سفیدت
حالا دیگه یاس کبوده
تنها گناه من تو دنیا
عشق و محبت تو بوده
از روی نیزه هم میشه دید
غمی که تو چشام نشسته
سنگی که خورد به صورت تو
شیشه ی عمرمو شکسته
نپرس ازم باهام چه کردن
که یک شبه موهام سفید شد
مثل برادر و پسرهات
دخترت هم برات شهید شد
بابایی! بابایی!
چه خوبه امیدت شدم من
آره رو سفیدت شدم من
نمردم شهیدت شدم من
.
زمینه.mp3
10.23M
هر کی که اسممو بیاره
اسمشو میگم به بابایی
کار شما سینه زدن شد
کار منم گره گشایی
#سینه_زنی وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها به نفسِ سید مجید بنی فاطمه •✾•
من آن شمعم که آتش بس که آبم کرد خاموشم
همه کردند غیر از چند پروانه فراموشم
اگر بیمار شد کَس گل برایش میبرند و
به جای دسته گل باشد سر بابا در آغوشم
پس از قتل تو ای لب تشنه آب آزاد شد بر ما
شراره آتش است این آب بر کامم نمینوشم
تو را در بوریا پوشند و جسم من کفن گردد
به جان مادرت هرگز کفن بر تن نمی پوشم
ز زهرا مادر خود یاد دارم رازداری را
از آن رو صورت خود را ز چشم عمه میپوشم
دوباره از سقیفه دست آن ظالم برون آمد
که مثل مادرم زهرا ز سیلی پاره شد گوش
اگر گاهی رها میشد ز حبس سینه فریادم
به ضرب تازیانه قاتلت میکرد خاموشم
فِراق یار و سنگ اهل شام و خنده ی دشمن
من آخر کودکم این کوه سنگین است بر دوشم
سپر میکرد عمه خویش را بر حفظ جان من
نگردد مهربانی های او هرگز فراموشم
دو چشم نیمه بازت میکند با هستی ام بازی
هم از تن میستاند جان هم از سر میبرد هوشم
جان به قربان سیدالشهدا
دیده گریان سیدالشهدا
ما که عمری نشسته ایم سرِ
خوان احسان سیدالشهدا
.
03041811-1.mp3
11.92M
دوباره از سقیفه دست آن ظالم برون آمد
که مثل مادرم زهرا ز سیلی پاره شد گوش
اگر گاهی رها میشد ز حبس سینه فریادم
به ضرب تازیانه قاتلت میکرد خاموشم
.