eitaa logo
ذاکرین آل الله
271 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
296 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
Taheri Shab 28 Safar 97-02.mp3
2.68M
توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه به نفسِ حاج محمد رضاطاهری
توسل و روضه ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی علیه السلام به نفسِ حاج محمد رضاطاهری خیلی سخته،که خاکِ مصیبت بشینه سرت خیلی سخته،غرورت لگد شه پیشِ مادرت خیلی سخته،بیوفته زمین پیشِ چشمت زنت خیلی سخته یه نامرد ،راه و به روت ببنده ناموست رو زمینُ، یک بی غیرت بخنده کوچه بود و یه داغی که هیچکس نشد باورش کوچه بود و کبوتر که می لرزه بال و پرش کوچه بود و حسن بود و بیتابیِ مادرش کوچه بود و صدای نفس های مادر،خدا کوچه بود و یه نامرد که می زد بازم بی هوا کوچه بود و یه چادر که پُر می شد از رد پا سنگینیِ یه دستی،که بغض از مرتضی داشت چندتا بنفشه پایِ چشمای مادرم کاشت لعنت به مردم آزار، مادرم شد گرفتار با صورت خورد به دیوار از سنگ بود جنسِ دیوار ای مادرِ جوانم..... .
Taheri Shab 28 Safar 97-03.mp3
1.17M
|⇦• توسل و روضه ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی علیه السلام
وقتی امیر المومنین بدن پیغمبر رو غسل میداد،حضرت رو میخواد به صورت بخوابونه غسل بده،میشنید یه صدایی رو: علی جان! این صورتُ به رو به زمین نخوابون،صورتِ پیامبر خداست...حُرمت داره.....کجا رفت دلت؟* بگذار یه جمله هم از گودال گویم خون گریه ات را کربلا بگذار بس کن وقتِ هزار و نهصد و پنجاه زخمش ای نیزه ی خونبار، این اِصرار بس کن *وعده ی هممون کربلا،نمیدونیم محرمِ دیگه ای باشیم ناله بزنیم* این ناله های دخترت پیش حرامی با شمر میگوید: نزن، نشمار، بس کن ای حسین... *پیغمبر فرمود :بزار بچه ها رو سینه ام باشند،حسن و حسین سینه ی منو سنگین نمیکنند،آرامشِ جانِ من هستند،من راحت جون میدم...شاید پیغمبر داره میبینه اون لحظه ای رو که،نانجیب وارد گودال شد،امام حسنم برا همین گریه میکنه،فرمود: "لا یوم کیومک یا اباعبدالله"...."والشمر جالسٌ علی صدر الحسین"حسین وای وای وای... نالت رو دیگه نگه ندار تموم شد این شبا..."يوم علي صدر المصطفي و يوم علي وجه الثری"یه وقت رو کرد به مدینه زینبِ کبری:"يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلِيكُ اَلسَّمَاءِ هَذَا حُسَيْنٌ بِالْعَرَاءِ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ اَلْأَعْضَاءِ..."هرچقدر کار داری با اربابت یکصدا بگو :یا حسین...* .
|⇦• زمینه ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه به نفسِ حاج محمد رضاطاهری یه وقت نذارید گلی پرپر بشه بی حرمتی‌ها دَمِ این در بشه حسینُ مِنی و اَنا مِن حسین یه وقت نذارید کسی بی‌سر بشه وای..... لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا مَودة فى القُربی دارم میرم از این دیار فانی من آذا فاطمه فقد آذانی یه وقت نذارید گلی پرپر بشه بی حرمتی‌ها دَمِ این در بشه حسینُ مِنی و اَنا مِن حسین یه وقت نذارید کسی بی‌سر بشه وای..... لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا مَودة فى القُربی لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا مَحبتَ فِى الزهرا از این غم اشک من سرازیر میشه دختر بعد از باباش سریع پیر میشه یه وقت نذارید کمرش تا بشه میون آتیش تک و تنها بشه از اون گذشته نکنه کربلا رقیّه مونم مثه زهرا بشه وای..... لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا مَودة فى القُربی لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا بُکاءً لِلمجتبی هرکی از غربتِ حسن گریونه تو محشر قول میدم لباش خندونه یه وقت نذارید که جگر سوخته شه با آتیشِ زهر دلش افروخته شه یه وقت نذارید کنارِ قبر من کفن با تابوت به تنش دوخته شه وای..... لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا بُکاءً لِلمجتبی لا اَسئَلُکم اَجرا، اِلا زیارتً عاشورا امروز میذاره سر به روی سینم یک روزم بچمُ رو خاک میبینم میگیرم امروز بوسه از حنجرت خدا کنه زود بِبُره خنجرت یه وقت نذارید که با چکمه بیاد برن رو سینش جلوی خواهرش وای حسین وای حسین بی کفن بود حسین ورنه وصیت میکرد که به روی کفنش نام حسن بنویسند .
Taheri Shab 28 Safar 97-05.mp3
2.97M
زمینه ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه به نفسِ حاج محمد رضاطاهری
ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی علیه السلام به نفسِ حاج محمد رضاطاهری•✾• رسد ز افلاک نوای ماتم که گشته برپا عزای خاتم روح الامین بزن به سینه بعد رسول بی قرینه کرببلا شود مدینه،واویلا جان به لبِ پیمبر است پیک عجل پشت در است اجازه دست کوثر است، واویلا (وا ابتاه وا ابتاه)۳ واویلا امان ز امت که بعد طاها دهند تصلی به قلب زهرا فاطمه میشود عزادار دسته ی گل رسد ز مسمار نوحه گرش در است و دیوار، واویلا پنجه ی گرگ و اَبرویش غلاف تیغ و بازویش ضربه ی پا و پهلویش،واویلا (وا ابتاه وا ابتاه)۳ واویلا *همین روزاست بین در و دیوار میگه "وا ابتاه وا ابتاه"...از کنار گنبد خضرا بریم بقیع...* حسینِ زهرا عزا گرفته کنارِ زینب نوا گرفته تاجِ سرم برادرم رفت سایه ی رحمت از سرم رفت حافظ ِسِرِّ مادرم رفت،واویلا ز پا نشسته خواهرت چه کرده با تو همسرت که سبز گشته پیکرت،واویلا (وا حسنا واحسنا)۳ واویلا رسد ز افلاک نوای ماتم که گشته برپا عزای خاتم روح الامین بزن به سینه بعد رسول بی قرینه کرببلا شود مدینه،واویلا جان به لبِ پیمبر است پیک عجل پشت در است اجازه دست کوثر است، واویلا (وا ابتاه وا ابتاه)۳ واویلا ↫.
ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی علیه السلام به نفسِ حاج محمد رضاطاهری رسد ز افلاک نوای ماتم که گشته برپا عزای خاتم روح الامین بزن به سینه بعد رسول بی قرینه کرببلا شود مدینه،واویلا جان به لبِ پیمبر است پیک عجل پشت در است اجازه دست کوثر است، واویلا (وا ابتاه وا ابتاه)۳ واویلا امان ز امت که بعد طاها دهند تصلی به قلب زهرا فاطمه میشود عزادار دسته ی گل رسد ز مسمار نوحه گرش در است و دیوار، واویلا پنجه ی گرگ و اَبرویش غلاف تیغ و بازویش ضربه ی پا و پهلویش،واویلا (وا ابتاه وا ابتاه)۳ واویلا *همین روزاست بین در و دیوار میگه "وا ابتاه وا ابتاه"...از کنار گنبد خضرا بریم بقیع...* حسینِ زهرا عزا گرفته کنارِ زینب نوا گرفته تاجِ سرم برادرم رفت سایه ی رحمت از سرم رفت حافظ ِسِرِّ مادرم رفت،واویلا ز پا نشسته خواهرت چه کرده با تو همسرت که سبز گشته پیکرت،واویلا (وا حسنا واحسنا)۳ واویلا رسد ز افلاک نوای ماتم که گشته برپا عزای خاتم روح الامین بزن به سینه بعد رسول بی قرینه کرببلا شود مدینه،واویلا جان به لبِ پیمبر است پیک عجل پشت در است اجازه دست کوثر است، واویلا (وا ابتاه وا ابتاه)۳ واویلا .
و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج میثم مطیعی •✾• شده دم به دم این نگرانی ام، که مدینه ندیده بمیرم به هوای آن همه آرزو، نشود که بهانه نگیرم مدینه ای روضۀ ناتمام من به شوکت و به غربتت سلام من ای مدینه ای شهر روضه و گریۀ بی صدا ای مدینه ای سرزمین غریب رسول خدا به خدا که تحمل غربتت، برده طاقت عالم و آدم ای حکایت غربتِ فاطمه، روضه خوانِ تو بوده محرم کاش میشد و کبوتر بقیع بودم تمام عمر نوحه گر بقیع بودم ای مدینه ای شهر روضه و گریۀ بی صدا ای مدینه ای سرزمین غریب رسول خدا بنشیند اگر دل خون من، به مقابل گنبد خضرا به تسلی داغ پیمبرم، جان فدا کنم از غم زهرا سلام من به چهار امام بی حرم سلام من به مادر شهیده ام وای مادرم ... ↫
|⇦•شده دم به دم این نگرانی ام.. و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ شده دم به دم این نگرانی ام، که مدینه ندیده بمیرم به هوای آن همه آرزو، نشود که بهانه نگیرم مدینه ای روضۀ ناتمام من به شوکت و به غربتت سلام من ای مدینه ای شهر روضه و گریۀ بی صدا ای مدینه ای سرزمین غریب رسول خدا به خدا که تحمل غربتت، برده طاقت عالم و آدم ای حکایت غربتِ فاطمه، روضه خوانِ تو بوده محرم کاش میشد و کبوتر بقیع بودم تمام عمر نوحه گر بقیع بودم ای مدینه ای شهر روضه و گریۀ بی صدا ای مدینه ای سرزمین غریب رسول خدا بنشیند اگر دل خون من، به مقابل گنبد خضرا به تسلی داغ پیمبرم، جان فدا کنم از غم زهرا سلام من به چهار امام بی حرم سلام من به مادر شهیده ام وای مادرم ... .
Gomnam-Haftegi930516[04].mp3
1.42M
═┅ لیبرال‌ها، انقلابِ پیامبر را هم به کشاندند! خویِ اَشرافی، از بیتِ پسرِ مرجانه و از احساسِ تکلیفِ بعضی خواصِ اطرافِ پیامبر شروع شد! .
Gomnam-Haftegi930516[04].mp3
1.42M
═┅ لیبرال‌ها، انقلابِ پیامبر را هم به کشاندند! خویِ اَشرافی، از بیتِ پسرِ مرجانه و از احساسِ تکلیفِ بعضی خواصِ اطرافِ پیامبر شروع شد..
و توسل به امام زمان روحی له الفدا ویژۀ روزهایِ پایانی ماهِ صفر تقدیم به ارواح طیبه شهدا و همۀ درگذشتگان به نفس حاج محمد رضا طاهری•✾• از بس که در فراق تو دل نوحه گر شده روزم به شام غربت و غم تیره تر شده آزرده گشت خاطرت از کرده های من آقا ببخش نوکرتان دردسر شده تنها خودت برای ظهورت دعا کنی وقتی دعایِ من ز گنه بی اثر شده از شام هجرِ یار بسی توشه می برد آن کس که اهلِ ذکر و دعایِ سحر شده بودم مریض و روضۀ تو شد دوای من حالم به لطفتان چقدر خوب تر شده رفت از نظر محرّم و آقا نیامدی حالا بیا که آخرِ ماهِ صفر شده بعد از دو ماه گریه به غم های کربلا حالا زمانِ ندبه به داغی دگر شده یثرب برایِ فاطمه نقشه کشیده است یثرب چقدر بعدِ نبی خیره سر شده باید که بعد از این به غم مادرت گریست فصلِ شروع ماتم خیرالبشر شده از شعله های پشتِ در خانۀ علی است گر آتشی به کرب و بلا شعله ور شده آن روز اگر به صورت مادر نمی زدند لطمه دگر به چهرۀ دختر نمی زدند *رسولِ خدا تو بستر افتاده انگار همۀ این روزا رو داره میبینه *كأني بها وقد دخل الذل بيتها، وانتهكت حرمتها، وغصبت حقها، ومنعت إرثها، وكسر جنبها، وأسقطت جنينها ..* فاطمه جان انگار دارم میبینم خاری دیگه وارد این خونه میشه به جایِ اون عزتی که شما داشتید .. انگار دارم میبنم حرمتتُ دارن میشکنن .. حقتو ازت میگیرن ...* .
و توسل به امام زمان روحی له الفدا ویژۀ روزهایِ پایانی ماهِ صفر تقدیم به ارواح طیبه شهدا و همۀ درگذشتگان به نفس حاج محمد رضا طاهری از بس که در فراق تو دل نوحه گر شده روزم به شام غربت و غم تیره تر شده آزرده گشت خاطرت از کرده های من آقا ببخش نوکرتان دردسر شده تنها خودت برای ظهورت دعا کنی وقتی دعایِ من ز گنه بی اثر شده از شام هجرِ یار بسی توشه می برد آن کس که اهلِ ذکر و دعایِ سحر شده بودم مریض و روضۀ تو شد دوای من حالم به لطفتان چقدر خوب تر شده رفت از نظر محرّم و آقا نیامدی حالا بیا که آخرِ ماهِ صفر شده بعد از دو ماه گریه به غم های کربلا حالا زمانِ ندبه به داغی دگر شده یثرب برایِ فاطمه نقشه کشیده است یثرب چقدر بعدِ نبی خیره سر شده باید که بعد از این به غم مادرت گریست فصلِ شروع ماتم خیرالبشر شده از شعله های پشتِ در خانۀ علی است گر آتشی به کرب و بلا شعله ور شده آن روز اگر به صورت مادر نمی زدند لطمه دگر به چهرۀ دختر نمی زدند *رسولِ خدا تو بستر افتاده انگار همۀ این روزا رو داره میبینه *كأني بها وقد دخل الذل بيتها، وانتهكت حرمتها، وغصبت حقها، ومنعت إرثها، وكسر جنبها، وأسقطت جنينها ..* فاطمه جان انگار دارم میبینم خاری دیگه وارد این خونه میشه به جایِ اون عزتی که شما داشتید .. انگار دارم میبنم حرمتتُ دارن میشکنن .. حقتو ازت میگیرن ...* .
babolharam Taheri.mp3
3.53M
پیرمردهایِ انقلابِ پیامبر از ترسِ جان‌ و اموال‌ شان حاضر به از نبی و او نشدند! یک امّا فداییِ‌جان و راهِ رسول‌الله شد (ع) .
babolharam Taheri.mp3
3.53M
. پیرمردهایِ انقلابِ پیامبر از ترسِ جان‌ و اموال‌ شان حاضر به از نبی و او نشدند! یک امّا فداییِ‌جان و راهِ رسول‌الله شد (ع)
و توسل ویژۀ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج محمد طاهری•✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ جانِ عالم فدایِ پیغمبر بی نگاهش نبود طی طریق شان او را نگفته‌ایم درست وصفِ او را نخوانده‌ایم دقیق عالمی بی تلالو نورش به ضلالت همیشه محکوم است به فدایش که بین اُمت خویش هم غریب است و هم که مظلوم است عقل ما عاجز است از درکش *مگه کسی میتونه پیامبرِ خدا رو توصیف کنه وقتی امیرالمومنین در وصفِ رسول خدا می فرماید أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّدٍ ..* عقل ما عاجز است از درکش علت خلق کائنات است او بی وجودش همیشه گمراهیم چون که تنها ره نجات است او کیست جز حضرت محمد (ص) که در دل عرش قرة العین است بین ذات خدا و حضرت او فاصله کم ز قاب قوسین است عمر چل سالۀ رسالت او آیه در آیه مهربانی بود گرچه بر خاک بود شصت و سه سال اهل اینجا نه ، آسمانی بود اوست آنکه در شب معراج با خداوند همکلام شده است بعد از ابلاغ روز عید غدیر کار او با جهان تمام شده است لحظۀ رفتن از علی می‌گفت دین اسلام روح تازه گرفت وقت وارد شدن به خانۀ او ملک الموت هم اجازه گرفت *فاطمه دید صدایِ دربِ خانه میاد ، درُ باز کرد به هیبتِ یه جوانِ عربی اجازه میدید وارد منزل بشم ، حضرتِ زهرا فرمودند خیر ، بابام حالِ خوبی ندارند کسی رو به ملاقات نمی پذیره .. وقتی اومد پیغمبر سوال کرد فاطمه جان کی بود در میزد؟.. وقتی عرضه داشت؛ پیغمبر فرمود این برادرم عزرائیلِ .. از کسی اذن نمیگیره اما به حرمت این خونه از تو اذن گرفته .. ملک الموت میخواد واردِ این خونه بشه اذن میگیره .. (قربونِ این دلایِ آماده ..) پیغمبرم هر موقع میخواست وارد بشه جلو در می ایستاد دستِ ادب به سینه میزاشت می فرمود السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ .. از فاطمه اجازه میگرفت وارد میشد .. آخ بمیرم چند روزِ دیگه نه تنها اجازه نگرفتن .. یه عده جمع شدن هیزم آوردن .. رحمتِ خدا به این ناله ها .. نه اینکه اجازه نگرفتن، در این خانه را با لگد باز کردن ..* خانه‌ای در مدینه که یک عمر ملجا بی پناهی‌ همه بود داشت می‌رفت مصطفی اما دل پریشان برای فاطمه بود فاطمه، فاطمه همان که رسول داشت بر دست او نوازش‌ها *نوشته اند خم میشد رسولِ خدا دستِ فاطمه ش رو بوسه میزد .. نه این که دستُ بالا بیاره خم میشد رسول خدا..* حضرت مصطفی چه‌ها می‌دید در پس آن همه سفارش‌ها فاطمه ، آنکه نزد پیغمبر هر زمان محترم‌تر از همه بود چشم این شهر شاهد یک عمر احترام نبی به فاطمه بود چشم خود را که بست پیغمبر فاجعه زود اتفاق افتاد در دل امت رسول خدا بذر نامردی و نفاق افتاد مست قدرت شدند بعضی ها باطل آمد برای حق پوشی در فضای مدینه پاشیدند گرد مسمومی از فراموشی یادشان رفت -کمتر از یک روز- آن همه گفتۀ پیمبر را زودتر از تصور تاریخ یادشان رفت حق حیدر را اهل یثرب ، مهاجر و انصار همگی خویش را نشان دادند دست یاری علی به پیش آورد در جوابش سری تکان دادند فتنه پیچیده تر شد و آنگاه نوبت غصب حق فاطمه شد آمد از خانه او پی حقش تا به مسجد رسید ، همهمه شد خطبه ای خواند و حق خود را خواست با روایات و تکیه بر آیات شیر زن، مثل همسر شیرش زیر بار ستم رود؟ هیهات! آنچنان خطبه خواند آنجا که دست تزویر عاقبت رو شد سینۀ مسجد النبی آنروز صحنۀ کارزار بانو شد مِلک زهراست آسمان و زمین او به یک باغ احتیاج نداشت داشت با انحراف می جنگید درد تحریف دین علاج نداشت آمد آن روز که شقاوت را به تماشای مردم آوردند آمد آن روز که چهل نامرد تیغ و شمشیر و هیزم آوردند خانۀ وحی را نگاه کنید کار او به کجا کشیده شده این طرف فاطمه به پشت در و آن طرف هیزمی که چیده شده آمدند و به درب کوبیدند خانه ای که پر است از حوری لگد جمعیت به در می خورد تا بگیرند بیعت زوری در هیاهوی این همه ضربه کفر، آیینه را شکستش داد میخ میخواست ضربه ای بزند لگدی یک بهانه دستش داد آنقدر که فشار بر در بود به حرارت رسیده بود تنش همه گفتند محسنش می سوخت من نوشتم که بیشتر حسنش آنکه از چادرش ملک می ریخت نور قدیسه بود در ذاتش به کدامین گناه نا کرده گیسوانش گرفته بود آتش دست حق را به ریسمان بستند دارد از خانه میرود مولا فاطمه خواست تا که نگذارد تازیانه گرفت دستش را شاعر :
و توسل ویژۀ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج محمد طاهری•✾• جانِ عالم فدایِ پیغمبر بی نگاهش نبود طی طریق شان او را نگفته‌ایم درست وصفِ او را نخوانده‌ایم دقیق عالمی بی تلالو نورش به ضلالت همیشه محکوم است به فدایش که بین اُمت خویش هم غریب است و هم که مظلوم است عقل ما عاجز است از درکش *مگه کسی میتونه پیامبرِ خدا رو توصیف کنه وقتی امیرالمومنین در وصفِ رسول خدا می فرماید أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّدٍ ..* عقل ما عاجز است از درکش علت خلق کائنات است او بی وجودش همیشه گمراهیم چون که تنها ره نجات است او کیست جز حضرت محمد (ص) که در دل عرش قرة العین است بین ذات خدا و حضرت او فاصله کم ز قاب قوسین است عمر چل سالۀ رسالت او آیه در آیه مهربانی بود گرچه بر خاک بود شصت و سه سال اهل اینجا نه ، آسمانی بود اوست آنکه در شب معراج با خداوند همکلام شده است بعد از ابلاغ روز عید غدیر کار او با جهان تمام شده است لحظۀ رفتن از علی می‌گفت دین اسلام روح تازه گرفت وقت وارد شدن به خانۀ او ملک الموت هم اجازه گرفت *فاطمه دید صدایِ دربِ خانه میاد ، درُ باز کرد به هیبتِ یه جوانِ عربی اجازه میدید وارد منزل بشم ، حضرتِ زهرا فرمودند خیر ، بابام حالِ خوبی ندارند کسی رو به ملاقات نمی پذیره .. وقتی اومد پیغمبر سوال کرد فاطمه جان کی بود در میزد؟.. وقتی عرضه داشت؛ پیغمبر فرمود این برادرم عزرائیلِ .. از کسی اذن نمیگیره اما به حرمت این خونه از تو اذن گرفته .. ملک الموت میخواد واردِ این خونه بشه اذن میگیره .. (قربونِ این دلایِ آماده ..) پیغمبرم هر موقع میخواست وارد بشه جلو در می ایستاد دستِ ادب به سینه میزاشت می فرمود السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ .. از فاطمه اجازه میگرفت وارد میشد .. آخ بمیرم چند روزِ دیگه نه تنها اجازه نگرفتن .. یه عده جمع شدن هیزم آوردن .. رحمتِ خدا به این ناله ها .. نه اینکه اجازه نگرفتن، در این خانه را با لگد باز کردن ..* خانه‌ای در مدینه که یک عمر ملجا بی پناهی‌ همه بود داشت می‌رفت مصطفی اما دل پریشان برای فاطمه بود فاطمه، فاطمه همان که رسول داشت بر دست او نوازش‌ها *نوشته اند خم میشد رسولِ خدا دستِ فاطمه ش رو بوسه میزد .. نه این که دستُ بالا بیاره خم میشد رسول خدا..* حضرت مصطفی چه‌ها می‌دید در پس آن همه سفارش‌ها فاطمه ، آنکه نزد پیغمبر هر زمان محترم‌تر از همه بود چشم این شهر شاهد یک عمر احترام نبی به فاطمه بود چشم خود را که بست پیغمبر فاجعه زود اتفاق افتاد در دل امت رسول خدا بذر نامردی و نفاق افتاد مست قدرت شدند بعضی ها باطل آمد برای حق پوشی در فضای مدینه پاشیدند گرد مسمومی از فراموشی یادشان رفت -کمتر از یک روز- آن همه گفتۀ پیمبر را زودتر از تصور تاریخ یادشان رفت حق حیدر را اهل یثرب ، مهاجر و انصار همگی خویش را نشان دادند دست یاری علی به پیش آورد در جوابش سری تکان دادند فتنه پیچیده تر شد و آنگاه نوبت غصب حق فاطمه شد آمد از خانه او پی حقش تا به مسجد رسید ، همهمه شد خطبه ای خواند و حق خود را خواست با روایات و تکیه بر آیات شیر زن، مثل همسر شیرش زیر بار ستم رود؟ هیهات! آنچنان خطبه خواند آنجا که دست تزویر عاقبت رو شد سینۀ مسجد النبی آنروز صحنۀ کارزار بانو شد مِلک زهراست آسمان و زمین او به یک باغ احتیاج نداشت داشت با انحراف می جنگید درد تحریف دین علاج نداشت آمد آن روز که شقاوت را به تماشای مردم آوردند آمد آن روز که چهل نامرد تیغ و شمشیر و هیزم آوردند خانۀ وحی را نگاه کنید کار او به کجا کشیده شده این طرف فاطمه به پشت در و آن طرف هیزمی که چیده شده آمدند و به درب کوبیدند خانه ای که پر است از حوری لگد جمعیت به در می خورد تا بگیرند بیعت زوری در هیاهوی این همه ضربه کفر، آیینه را شکستش داد میخ میخواست ضربه ای بزند لگدی یک بهانه دستش داد آنقدر که فشار بر در بود به حرارت رسیده بود تنش همه گفتند محسنش می سوخت من نوشتم که بیشتر حسنش آنکه از چادرش ملک می ریخت نور قدیسه بود در ذاتش به کدامین گناه نا کرده گیسوانش گرفته بود آتش دست حق را به ریسمان بستند دارد از خانه میرود مولا فاطمه خواست تا که نگذارد تازیانه گرفت دستش را شاعر :
babolharam _ Taheri.mp3
7.75M
┅ آن کس که برای این کاری کرده یا در راه بر علیه جنگیده به خود ننازد! اَصحابِ پیامبر؛ همان‌ جبهه‌‌‌رفته‌هایِ مُجاهد، فاطمه اش را آنگونه کُشتند! .
babolharam _ Taheri.mp3
7.75M
═┄ آن کس که برای این کاری کرده یا در راه بر علیه جنگیده به خود ننازد! اَصحابِ پیامبر؛ همان‌ جبهه‌‌‌رفته‌هایِ مُجاهد، فاطمه اش را آنگونه کُشتند! .
. من میرمُ ای فاطمه جان پشتِ خونه ت هیزم میارن پا رویِ حقِ مرتضی و پا رویِ چادرت میزارن بهشتُ با بال و پرت میسوزونن به پیشِ چشم همسرت میسوزونن ای وای تو رو با پسرت میسوزونن ، فاطمه جان .. «ای وایِ من ، ای وایِ من ، ای وایِ من ..» میمونه این فاجعۀ تلخ برا همیشه تویِ تاریخ دردِ تو رو باید بپرسم از پنچه هایِ سرخ یک میخ قامت کمون دنبالِ مرتضی میری نفس نفس زنون تو کوچه ها میری زهرایِ من به زیرِ دستُ و پامیری «ای وایِ من ، ای وایِ من ، ای وایِ من ..» *دورِ بستر همه دارن گریه میکنن پیغمبر تو بستر افتاده ، امیرالمومنین ، حضرت صدیقه ، اسماء همه دارن گریه میکنن .. یه وقت دیدن در باز شد حسنین اومدن خودشونُ رو بدنِ پیغمبر انداختن .. رسولِ خدا تو حالتِ احتضارِ .. روایت داره سینۀ محتضر باید سبک باشه تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو برداره یه وقت پیغمبر اشاره کرد بزارید باشن .. اونا رو سینۀ من باشند من راحت جون میدم .. اما دیدن همینطور که عرقِ سرد کرده پیغمبر هی نگاه به ابی عبدالله میکنه .. زیرِ گلوشُ میبوسه .. هی میگه «مالي و ليزيد؟ لا بارك الله فيه، اللهم العن يزيد» ما رو به یزید چه کار .. لعنت کرد پیغمبر قاتلین ابی عبدالله رو ..* روضه ها رو دارم میبینم دلم از این قصه ها خونه این دم آخری بزار تا، حسین رویِ سینه م بمونه یه روز میاد که با پا رو سینه ش میرن پیرهنشُ از پیکرش در میارن کاش که برن براش یکم آب بیارن «ای وایِ حسین ، ای وایِ حسین ..» حسینمُ آبش ندادن حسینمُ خاکش نکردن هنوز دارن این نانجیبا میونِ گودالُ میگردن سرش رو میبرن به رویِ نیزه ها تنش میمونه زیرِ سم مرکبا واویلا من دفنه أهل القرى *وقتی امیرالمومنین بدنِ رسول خدا رو داره غسل میده ، مولا میگه خواستم پیراهن از تن بیرون کنم ، ندا اومد علی جان ، پیراهن از تنش بیرون نیار .. از زیرِ پیراهن بدنُ غسل بده .. وقتی بدنُ به صورت میخاست بخواباند پشتِ حضرتُ غسل بده باز خطاب اومد رسولِ خدا رو به صورت رویِ زمین نگذار .. بدنُ رویِ شانه قرار داد بدنُ غسل داد .. باید بگیم یا امیرالمومنین حق هم همینه .. اما الهی بمیرم برا اون آقایی که امام زمان میگه «السلام على الخد التريب ، السلام على البدن السليب ..» قربونِ اون بدنی که پیراهن از تنش بیرون کردن .. ای حسین .. ↫
من میرمُ ای فاطمه جان پشتِ خونه ت هیزم میارن پا رویِ حقِ مرتضی و پا رویِ چادرت میزارن بهشتُ با بال و پرت میسوزونن به پیشِ چشم همسرت میسوزونن ای وای تو رو با پسرت میسوزونن ، فاطمه جان .. «ای وایِ من ، ای وایِ من ، ای وایِ من ..» میمونه این فاجعۀ تلخ برا همیشه تویِ تاریخ دردِ تو رو باید بپرسم از پنچه هایِ سرخ یک میخ قامت کمون دنبالِ مرتضی میری نفس نفس زنون تو کوچه ها میری زهرایِ من به زیرِ دستُ و پامیری «ای وایِ من ، ای وایِ من ، ای وایِ من ..» *دورِ بستر همه دارن گریه میکنن پیغمبر تو بستر افتاده ، امیرالمومنین ، حضرت صدیقه ، اسماء همه دارن گریه میکنن .. یه وقت دیدن در باز شد حسنین اومدن خودشونُ رو بدنِ پیغمبر انداختن .. رسولِ خدا تو حالتِ احتضارِ .. روایت داره سینۀ محتضر باید سبک باشه تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو برداره یه وقت پیغمبر اشاره کرد بزارید باشن .. اونا رو سینۀ من باشند من راحت جون میدم .. اما دیدن همینطور که عرقِ سرد کرده پیغمبر هی نگاه به ابی عبدالله میکنه .. زیرِ گلوشُ میبوسه .. هی میگه «مالي و ليزيد؟ لا بارك الله فيه، اللهم العن يزيد» ما رو به یزید چه کار .. لعنت کرد پیغمبر قاتلین ابی عبدالله رو ..* روضه ها رو دارم میبینم دلم از این قصه ها خونه این دم آخری بزار تا، حسین رویِ سینه م بمونه یه روز میاد که با پا رو سینه ش میرن پیرهنشُ از پیکرش در میارن کاش که برن براش یکم آب بیارن «ای وایِ حسین ، ای وایِ حسین ..» حسینمُ آبش ندادن حسینمُ خاکش نکردن هنوز دارن این نانجیبا میونِ گودالُ میگردن سرش رو میبرن به رویِ نیزه ها تنش میمونه زیرِ سم مرکبا واویلا من دفنه أهل القرى *وقتی امیرالمومنین بدنِ رسول خدا رو داره غسل میده ، مولا میگه خواستم پیراهن از تن بیرون کنم ، ندا اومد علی جان ، پیراهن از تنش بیرون نیار .. از زیرِ پیراهن بدنُ غسل بده .. وقتی بدنُ به صورت میخاست بخواباند پشتِ حضرتُ غسل بده باز خطاب اومد رسولِ خدا رو به صورت رویِ زمین نگذار .. بدنُ رویِ شانه قرار داد بدنُ غسل داد .. باید بگیم یا امیرالمومنین حق هم همینه .. اما الهی بمیرم برا اون آقایی که امام زمان میگه «السلام على الخد التريب ، السلام على البدن السليب ..» قربونِ اون بدنی که پیراهن از تنش بیرون کردن .. ای حسین .. ↫