قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژه ایام فاطمیه
"السلام علیکِ يَا مُمتَحَنَةُ امتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَکِ قَبلَ أَنْ يَخْلُقَكِ،صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكِ یا صِدّیقه الشَهیده"
فاطمه دلواپسم، خیز و پریشانم مکن
دست و پا گُم کرده ام بازی تو با جانم مکن
بین مسجد گریه ام را دیده ای پس صبر کن
پیش این نامرد مردم، باز گریانم مکن
یک طرف تابوتِ خالی یک طرف تصویرِ تو
بین این دو قاتلِ جان زار و حیرانم مکن
هر نفس که میکشی زخم تو سر وا میکند
بیش از این شرمندهٔ دار و ندرام مکن
تو رشیده بودی و شعله تنت را جمع کرد
با بهم پیچیدنت سر در گریبانم مکن
روزای آخر فاطمه اس، حیدر چه میکشه بین خانه ؟؟ یه روز دید داره کار میکنه شاید امروز بود خانومم بعد مدتها بلند شدی داری کار ِخانه میکنی. اما وقتی نگات میکنم میبینم به سختی داری راه میری..به سختی دیگه جارو رو به دست میگیری. دیدم چطور موقع چرخش دستاس هی دستتو عقب می آوردی*
خُب نخند اصلا اگر پهلو اذیّــــــت میکند
استراحت کن از این خواهش پشیمانم مکن
بر حصیر خانه چندین قطرهٔ خون دیده ام
بین خانه زائرِ آیاتِ قرآنم مکن
*هر چقدر بین خانه راه میری خونابه از بدنت میره.. قربون دلت برم.. زهرا جانـم! نیمه شبها وقتی میخوای پهلو به پهلو بشی خیلی درد داری...
کار و به جایی رسوندن دیگه فاطمه یه گوشه ایستاده نگاه به تابوتش میکرد و لبخند میزد همه دلخوشیِ مادر همین شده خدا رو شکر تابوتی پیدا شد که بدنم دیده نشه.. مـــــــادر! اینجوری وقتی نگاه میکنی دل بچه هات ریش میشه. حالا کاش به همین ها ختم میشد .دستاش و بلند کرد بالا، بچه ها دلشون خوش شده که مادر میخواد دعا کنه..ای کاش از همه اول برا سلامتی خودش دعا کنه! اما این مادر اول برا همسایه ها دعا میکرد بعد اهل خانه رو دعا میکرد.. یعنی دعاش به من و تو هم رسیده آی رفیق..الان زیرِ پرِ چادرش نشستیم. حالا امیرالمومنین چی میگه..*
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژه ایام فاطمیه •✾•
فکرِ اینکه میروی خانه خرابم میکند
یادِ ایام وصال،غرقِ هجرانم مکن
*خبر رسوندن به امیرالمومنین، مسجد بود آقا. دید داره برمیگرده از مسجد گفت: آقا اگه میخوای فاطمه اتو ببینی عجله کن دیگه نفسای آخرا رو میزد فاطمه.. بسترش و بین اتاقش پهن کرد.هیچوقت این موقع روز فاطمه نمیخوابید. اسماء، من میخوابم بعد از دقایقی صدام کن اگه صدامو نشنیدی زودتر آقامو خبر کن. اسماء میگه اومدم هر چه صدا زدم:یا فاطمه! یا قرة العین الرســـول!دیدم صدایی نمیاد از این خانوم.زودتر حسنین رو خبردار کردم برید باباتون رو صدا بزنید.. ای وای ای وای قربون دلت برم یا علی.. امیرالمومنین تا خبر و شنید با صورت از منبر به زمین افتادتمام دار و ندارش داره از دستش میره..به کی بگم زهرامو کشتن، به کی بگم شبها پهلوش درد میکرد..به هر شکلی بود رسید تا خونه ..این به هر شکلی که من میگم دارم مخففش میکنما آنقدر بین راه، زمین خورده و بلند شد. تا رسید خانه اش دید صدیقه اش افتاده روی زمین.. علی اینطور نبیندت زهرا جــان..بلند شو ای همهٔ لشکر علی. شروع کرد با فاطمه اش حرف زدن صداش کرد.. فاطمه جان! دید صدایی نمیاد..عزیزدلم زهرای علی! دید صدایی نمیاد..یه وقت صدا زد کلّمینی، من علی ام فاطمه با من حرف بزن. یه وقت دیدچشمای فاطمه اش باز شد مگه میشه برا دل علی چشمای فاطمه باز نشه ؟؟؟
بغضش تو سینه ش حبس شده، چیزی نمونده بود جان از بدن مفارقت کنه.تا چشماش باز شد،تا نگاهش خورد به اشکای علی، اشکهای زهرا هم جاری شدهر دو گریه کردن با هم آنقدر با هم گریه کردن و حرف زدن.. عزیز دلم داری میری..حالات و حرفاشون رو من که نمیتونم تو این لحنم بیارم که..خودت بدون چه جوری با هم حرف زدن زن و شوهری عزیزم؛ ببخش منو زندگی خوبی نداشتم..یا زندگیمون خیلی خوب بود خرابش کردن
چشممون زدن زهرا ..اینجا وقتی علی فاطمه شو صدا زد صدیقه طاهره چشماشو باز کرد با علی حرف زد وصیت هاشو گفت.امّا "لایوم ک یومک یا اباعبدالله.." کجا میخوام برم؟ اونجایی که رباب از گوشه خیمه صدا میزد حســــیـــــن..اما اینجا پیکر درهمه.. تمام بدن مقطعُ الاعضا شده بمیرم برات ..صدا بزن حسیــــن...
لطفی که کرده ای تو بمن، مادرم نکرد
ای مهربانتر از پدر و مادرم حســیــن
.
روضه خانگی - حضرت زهرا(س) - 1371.mp3
11.75M
زهرا تلاوت بیداری است. سایبان شوق است.
تولد بالغ تاریخ است و بهار سرشار دل های آشنا. زهرا معّرف نهایت کمال زن است و اوج عروج انسانی. چشمه غدیر در باغ دستان پرتوان او به بلوغی رسید و غدیریان، از دامان عصمت او به رویشی رسیدند.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
|⇦•برات وصل .....
#مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا به نفس حاج مهدی رسولی •✾•
برات وصل امضا میشد ای کاش
گره از کار دل وا میشد ای کاش
برای دیدنت ای حضرت عشق
دو چشمانم چو دریا میشد ای کاش
سحرگاهی به یُمن مَقدم تو
سرای ما مُصفّا میشد ای کاش
دلِ غمدیده و پر درد ما هم
به دست تو مداوا میشد ای کاش
میان زمره ی چشم انتظاران
ز رحمت نام ما جا میشد ای کاش
دلِ آواره ام در زیر پایت
شبیه خاک صحرا میشد ای کاش
مسیر وصل ما همچون شهیدان
به سوی آسمان وا میشد ای کاش
دلِ نامحرم ما مَحرم آن
غریبی های مولا میشد ای کاش
دم آخر تنِ صدپاره ی ما
غبار راه زهرا میشد ای کاش
پس از چندین و چند صد سال گریه
دگر دستان او وا میشد ای کاش
به برق ذوالفقاری خاک خورده
غرور شیعه معنا میشد ای کاش
مزار مخفیِ یاس مدینه
به دستان تو پیدا میشد ای کاش
غرور چادر خاکی کجایی؟
عزیز فاطمه پس کِی میایی؟
.
[WWW.SARALLAH-ZN.IR]ma02092405(1).mp3
20.51M
این روزها که عزای زهرای اطهر است، صاحب عزای فاطمه (س) را میجویم. دلم به روضه مادر عادت کرده است و قلبم با هر نوحه دلتنگ آن غایب از نظر میشود. مهدی (عج) جان! فدای پهلوی شکسته مادرتان، بیایید تا مصیبت مادرتان را به خودتان تسلیت عرض کنم.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیهابه نفس کربلایی حسین طاهری •✾•
*از امشب همه آستین به دهان میگرفتن گریه می کردن تو اومدی میتونی ناله بزنی کسی بتو نمیگه یا روز ناله بزن یا شب ..دیگه ناله مدینه خاموش شد.دیگه از این خونه صدا بیرون نمیاد. امیرالمومنین میفرماید: نیمه شبها بذارید همه چراغهای مدینه خاموش بشه، همه اهل مدینه بخوابن.. حالا حسینم جلو برو،حسنم تو بیا من هم میام کسی قامت زینبم و نبینه، میرن بالای سر مزار مادر..امیرالمومنین اومد خودشو انداخت رو قبر فاطمه آروم آروم با فاطمه اش حرف میزنه...کجا رفتی عزیزم..همین یه دونه تو بودی جواب سلامم رو میدادی. از وقتی رفتی..*
این سخن ورد زبانها افتاد
دیدی آخر علی از پا افتاد
*با دلمون بریم مدینه..الان یه دختر بچه ای روی قبر مادرش افتاده یه پسر بچه رو قبر مادر افتاده، همه گریه میکردن ام کلثوم گریه می کرد، زینب گریه میکرد، اباعبدالله گریه میکرد، امیرالمومنین دست رو دیوار میگذاشت گریه میکرد.. اما دیدن امام حسن یه گوشه نشسته زانوی غم بغل گرفته. تو کوچه جلو در مینشست تو کوچه رو نگاه میکرد هی به دیوار زل میزد..امیرالمومنین می اومد چی شده پسرم؟ میگفت: بابا! دست رو دلم نزن بابا اون رد رو میبینی رو دیوار مادرم گفته بود هیچی نگم...
بعد شهادت بچه ها بیچاره میشن..امیرالمومنین یاد حرف فاطمه افتاد علی جانم نکنه بری بیا بالا سر قبرم بشین قرآن بخون من از تاریکی قبر میترسم.. امشب بگو مادر! اون لحظه ای که همه میرن تو باید به دادم برسی با علی بیا ما رو تنها نذارید.. تو چطور میترسی از تاریکی قبر من نترسم ؟مادر ما به شما زحمت نمیدیم با اون حالتون.. اما به حسینت بگو بیا ما یه عمر برا حسینت سینه زدیم به آقامون بگو آبرومون رو بخره ..
گفت: یادم اومد فاطمه گفت بالا سر قبرم بنشین قرآن بخون نشستم قرآن میخوندم در همون حال بودم خوابم برد.. خواب فاطمه رو دیدم پریشونه.. علی جان! چکار میکنی؟ گفتم:مگه چیکار میکنم عزیز دلم؟میبینم که خوب شدی زیر چشمات دیگه کبود نیست.. علی جان الان اومدی بالا سر قبر من خوابت برده اما حسینم تو خونه بیدار شده تشنه اشه برو به داد حسینم برس...سراسیمه از خواب بیدار شد بریم حسین بیدار شده ..
«صلی الله علیک یا ابا عبدالله»
مادره دیگه..مادر نگران بچه اشه.. قبل از اینکه خواست بره گفت: علی جان!" ابکنی وابک للیتامی" برا من گریه کن برا بچه هام گریه کن اما! علی حواست باشه من خیلی حواسم به حسین هست.. علی جان! حوایت باشه نیمه شب ها بیدار میشه تشنه اش میشه من همیشه بالا سرش یه ظرف آب میذارم..فکر میکنی مادر از دنیا بره تموم میشه نه.. همهی حواسش به کربلا بود.. سه روز بود هیشکی آب نخورده بود.دخترِ این مادر شب عاشورا داره دونه دونه وصیتهای مادر یادش میاد..مادر گفت یه روز میاد من نیستم. یه پیرهن گذاشت کنارش یادش نره به من گفت داداشت داره میره زیر گلوش رو ببوس..یادم نره. بابام شب بیست و یک رمضان وصیت کرد.وصیت بابام این بود: همه رو بیرون کرد. فقط بچه های فاطمه بمونن ..همه دارن آروم آروم بیرون میرن دید قمر بنی هاشم خجالت زده داره بیرون میره.ام البنین همیشه می گفت: عباسم! تو غلام بچه های فاطمه ای...تا دمحجره رفت امیرالمومنین فرمود: تو کجا میری عباس؟گفت:آقاجان فرمودین بچه های فاطمه بمونن..من غلام اونها هستم. فرمود:بیا همه حرفهام با توعه..عباسم بیا، حسینم بیا زینب داره میبینه دستاتون روگذاشتم تو دست هم ..عباس! یه روزی میاد کربلا من نیستم..حسینم رو یادت نره یاری کنی..هرچی شد حسین منو تنها نذاری.
👇👇👇
#قسمت_دوم #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
شب عاشورا شد زینب شنید سر شبی نانجیب برا عباس امان نامه آورده. پاسبان خیام شب عاشورا عباس بود. گفت: همه برن استراحت کنن میدونیم فردا چه خبره من امشب خودم یه تنه از خیام حسین مراقبت میکنم.دید از دور یه سیاهی داره نزدیک میشه. گفت:کیستی؟همونجا بایست، امشب پاسبان خیام حسین عباسه... دید داره میاد نگاه کرد کی هستی؟ گفت: عباس جان منم نگاه کرد دید.. صدا آشناست.. صدا صدای زینبه.
سیدتی سیدتی مولاتی باید تو خیمه باشی چرا اومدی اینجا؟ گفت عباس جانم! من که در وفای تو شکی ندارم.. دم نماز داشتم خاطراتم رو مرور می کردم.یادم اومد از وصیت بابام امیرالمومنین.. یادته دستت رو تو دست حسین گذاشت یادته گفت نیاد روزی که حسینم و تنها بذاری.. دیدن عباس سرش رو پایین انداخت. میدونست زینب چی میخواد بگه.. عباس جان! شنیدم برات امان نامه آوردن. نکنه حسینم رو تنها بذاری.. فرداش رفت کنار داداشش گفت:من اومدم برات علمداری کنم بذار من برم میدون.. در همون لحظه صدای العطش خیمه ها بلند شد.دختر بچه مشک و بیرون آورد.عمو! علیاصغر داره جون میده، عمو! رقیه داره جون میده، ابی عبدالله نگاه کرد گفت: عباسم میخوای بری میدون باشه. اول برو مشک رو آب کن این بچه ها تشنه اند. سمعاً وطاعتا رفت. اما
دید یه صدایی میاد صدا آشناست. اما نوع کلام نه.. "اخا ادرک اخا" تا حالا حسین نشنیده بود عباس این طور صداش کنه.وصیت بابا م این بود همه رو بیرون کرد فقط بچه های فاطمه بودن قمر بنی هاشم رفت. امیرالمومنین فرمود: تو کجامیری .همه حرفهام با توعه.. سر شبی نانجیب برا عباس امان نامه آورده پاسبان خیام شب عاشورا عباس بود گفت همه برن استراحت کنن میدونیم فردا چه خبره من امشب خودم یه تنه از خیام حسین مراقبت میکنم. دید از دور یه سیاهی نزدیک میشه گفت بایست امشب پاسبان خیام حسین عباسه. دید داره میاد نگاه کرد کی هستی گفت عباس جان منم نگاه کرد دید صدا آشناست صدا صدای زینب..سیدتی مولاتی باید تو خیمه باشی
گفت: عباس جانم میدونم..من که در وفای تو شکی ندارم.. یه خاطره ای یادم اومد از وصیت بابام امیرالمومنین. یادته دستت رو تو دست حسین گذاشت؟ یادته گفت نیاد روزی که حسینم و تنها بذاری؟ دیدن عباس سرش رو پایین انداخت. گفت: عباس جان! شنیدم برات امان نامه آوردن. نکنه حسینم رو تنها بذاری.
👇👇👇👇
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها •✾•
فرداش رفت کنار داداشش گفت: اومدم برات علمداری کنم بذار برم میدون. در همون لحظه صدای العطش بلند شددختر بچه مشک و بیرون آورد. عمو علیاصغر داره جون میده، عمو رقیه داره جون میده، ابی عبدالله نگاه کرد گفت: عباسم! داری میری میدون.. اول برو مشک رو آب کن این بچه ها تشنه اند سمعاّ و طاعتا رفت. دید یه صدایی میاد صدا آشناست.. اما نوع کلام نه! "اخا ادرک اخا" تا حالا حسین نشنیده بود عباس این جور صداش کن..داره میره سمت علقمه..*
قیامتی شده کنار علقمه
فاطمه اومده برید کنار همه
*چند تا روضه است باید بلند گریه کنی.. اول روضه ی مادرمونه چون مادرمون رو زدن بهش میخندید. روضه بعدی روضه ی علی اکبر همه اربابمون رو دوره کرده بودند یا کف میزدند یا هلهله میکردند. روضه بعدی روضه ی عباسه میگن تا ابی عبدالله رسید کنار این بدن دست گذاشت به کمر داد زد " الان انکسر ظهری" یعنی الان کمرم شکست همه شروع کردند کف زدن...*
قیامتی شده کنار علقمه
فاطمه اومده برید کنار همه
الهی عباست بمیره مادر
نیزه به پهلوها ت نگیره مادر
عمریم سید و سرور خواندی
چه شد این بار که برادر خواندی
مادرت فاطمه آمد به برم
یاریم کرد و صدا زد پسرم
*حالا داره به فاطمه میگه..*
شرمندهام و از شرم خونی شده اشکم
مادر حلالم کن که پاره شده مشکم
*مرحوم مازندارانی مینویسه: هر کاری کردن. دست راست قطع کردن، دست چپ، تیر زدن به چشما، براش مهم نبود مشک رو به دندان گرفت..میگفت یه طوری میرسونم علی اصغر تشنه اشه..اما لحظه ای که تیر به مشکش زدن..مرحوم مازندارانی مینویسه: "فوقف عباس متحیّرا" یه لحظه با تحیّر ایستاد اسب رو هی کرد سمت علقمه یعنی دیگه برو آبرو برام نمونده... *
کشته من و، خجالت از شیر خواره
فکر طناب و زینبِ آواره..
*اما مادر یه سوال دارم حالا که اومدی بذار آبرمو جلو همه بخری
حالا که اومدی مادر قد کمون
حسین داره میاد یه کم دیگه بمون..
باید ببینه من سرم رو پاته
بازم یکی از پسرات همراته
*عباس داره میگه اما دیگه علقمه نیستیم*
حالا که روضه شد روضه ی مو به مو
دست رو شونه ام بذار یه یا علی بگو
رو گونه جای دست اون بی دین بود
بشکنه دستش چقدر سنگین بود
وای مادرم ...مادرم ..مادرم..
.
روضه حضرت زهرا سلاماللهعلیها.mp3
21.54M
بانو! مزار تو در سینه عاشقان توست. پس از تو تمام یاسهای زمین، کبود میرویند.🥀
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
|⇦•نمونده هیچ چیزی...
#زمزمه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به نفس حاج محمد طاهری •✾•
نمونده هیچ چیزی اگه از این بدن علی
پس تو با گریه هات منو آتیش نزن علی
حالا که این روزا بهت سلام نمی کنن
دیگه چه فایده ای داره موندن من علی
بهتره که برم..
آخه نمیتونم کاری کنم برای شوهرم
* یه جای دیگه رو هم می بینه...*
بغل نکردمش..
ناراحتی معلومه از چشای دخترم
بهتره که برم بهتره که برم
علی جان! اسباب زحمتم
سخته پرستاری از این زخم و جراحتم
* شرمنده اتم علی جان...*
سرفه که میکنم
خونی میشه پیراهنم میده خجالتم
اسباب زحمتم اسباب زحمتم
عشق من، شده وقت رفتن
از زهرا، جونِ من دل بکن
*حضرت زهرا اینطوری میگه،
امیرالمومنین التماس میکرد...*
ممنونم اگر نروی
می میرم اگر بروی
زهرا مرو مرو
* حالا بعضیام برا این گریه میکنن...*
دیگه داره تموم میشه دوختن این لباس
این شب آخری دلم به فکر کربلاس
خدا میدونه کلی حرف تو سینه ی منه
صداش کنید بیاد پیشم، دخترکم کجاست؟
* زینب آروم آروم اومد کنار بستر، جانم مادر...*
قربونِ دخترم
میدونی فردا از خونه جمع میشه بَسترم
پس دیگه بعد از این خانم این خونه
تویی وقتی که من برم قربون دخترم
*عزیز دلم غصه نخور تنهات نمیگذارم...*
بازم پیشت میام
اون روزی که گیر میکنی میون ازدحام
لحظه آخرش..
باید سر حسینمو بگیرمش رو پام
بازم پیشت میام..
پیشِ من، توی روزِ روشن
لب تشنه، گلوشو می بُرَّن
* اومد حضرت زهرا...*
لب گودال؛ مادر افتاده
ته گودال؛ بی سر افتاده
.
1_13583922837_۱۱۰۹۲۰۲۴.mp3
7.51M
رسول الله درباره حضرت زهرا می فرمایند:
به ازای هر نخ چادر دخترم فاطمه گروه گروه مسلمان وارد بهشت خواهد شد
اما افسوس که مردم قدر نشناس مدینه این چادر را خاکی کردند.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
|⇦•تا حرف کوچه میشه..
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها
•✾•
امروز چه ساکتی حسن جان چه شده
مادر به خدا حسین هستم نه حسن
*این کوچه ها ادامه داشت..*
تا حرف کوچه میشه روحِ عاشق پر میگیره
خیال عاشقا تا کوچه های شام میره
غزالای حرم رو با بی مهری و آزار
به هم زنجیر کردند کشوندن توی بازار
تو اون همهمه توی ازدهام کبوتر بچه ترسید
زیر دست و پا یه دستی زد و پرهای تازه شو چید
چشام تاره، ولی بوی بابا جونم پیچیده
کمک کن عمه جان، امشب برام مهمون رسیده
سلام بابای نازم، سلام عشق و امیدم
نمی دونی که بی تو چقدر سختی کشیدم
به اینا بگو نباید آخه به بچه حرف بد زد
اگه دختری باباش و بخواد نباید با لگد زد
جون به لبم بسه دیگه بابا
عروسکت سوخته دیگه حالا
دلم میخواد الان پیشم باشی
خلوتِ دختر بابایی، تنها
بمیره دخترت بابای تشنه لب
بریده حنجرت بابای تشنه لب
شنیدم رفتی تنور خولی و
سوخته موهات بابای شهیدم
بخدا یه تار موی سوخته اتو
من به همهی دنیاشون نمیدم
خدا مرگم بده تو کجا و تشت طلا
اونجا بود خمیدم
خوب شدش نبودی و
ندیدی که آدم بدا خندیدن به ما
ماها رو بسته بودن به هم دیگه
صبح تا غروب از بازار تا اینجا
خرابه نشین شده فرشتهٔ
تو قصه هات خوابیده رو خاکها
عمه جای همه کتک خورد
هزار دفعه زنده شد و مرد
وقتی که دید پیرهنت رو برد
سر پیراهنت پیرم کردن
از زندگی سیرم کردن
هر جا که به پرچمش نگاهت افتاد
حرم رقیه است
تنها حرمی که روضه خون نمیخواد
حرم رقیه است
اومدم زیارتت با گریه با زاری
تو هنوزم وسط بازاری
خیلی روضه ی نگفته داری، وای
سلام خانم ایتها الصدیقه الشهیده
ای نوه ی مادر قد خمیده
گنبدت هم مثل موهات سفیده
.