eitaa logo
ذاکرین آل الله
302 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
339 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
. ما و تشبیه طلعتِ تو به ماه چه قیاسی است این مَعَ الْفٰارِغ نَجمِ ثاقِب تویی و تفسیرت سوره‌ی وَالسَّمٰاءِ وَالطّٰارِق *یعنی میشه زنده باشیم، پرچم یا حسن ابن علی رو بالای گنبد تو ببینیم، مولای من!حرم کریمه‌ی اهل بیت، پرچم کریم اهل بیت رو بالا آورده، آقای من مولای من* سفره دارِ ضیافتِ رمضان لَیلَةُ القَدر در برابرِ ماست *خواهشی ازت دارم آقایِ کریمم* به بَرَم کُن لباسِ تقوا را بِبَر آنجا که مادرت زهراست تو نماز مَنی و با یادت دَرِ هر مسجدی که مهمانم جایِ اِذنِ دُخول یا مُحسن قد أتٰاکَ الْمُسیء میخوانم خواب دیدم که تو حرم داری من ضریحِ تو در بغل دارم و به گُل بوسه هایِ رؤیایی شَهدِ أحْلیٰ مِنَ الْعَسَل دارم *بخاطر پسرت قاسم، بخاطر عبدالله، بخاطر حاج قاسم سلیمانیِ عزیزِ ما، یه خواهشی دارم آقای کریم ردم نکن* دستخطِ شهادتی بنویس راهیم کُن به کربلای حسین *من روضه نمیخونم ولی بعضیا دارید گریه میکنید* دستخطِ شهادتی بنویس راهیم کُن به کربلای حسین جانِ قاسم قسم عنایت کن تا که جانم شود فدای حسین .
بدون حضور افرادی مثل ، جایگاهی در صحنه نداشتیم. در دنیای قدرت، یک کشور وقتی مورد احترام است که طرف مقابل بداند کشور او در عرصه چقدر توانمندی دارد.
خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد به سینۀ احدی دست رد نخواهی زد در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی تمام زندگی ات را سه بار بخشیدی گدا ز کوی تو هرگز نرفته ناراضی عزیز فاطمه! از بس که دست و دل بازی مدینه شاهدِ حرفم؛ فقیر سرگشته همیشه دست پر از محضر تو برگشته *بیرون مدینه، خسته رسید به یه پیرمرد گفت آقا چند روزه تو راهم گرسنمِه، نانی دارید؟ آقا گفت این سفرۀ منه پهن کنم امّا به کارت نمی یاد، نشست نون و ... عشقُ نگاه کن، گفت :چه جور این نونُ می خوری؟ گفت غذایِ من اینه یه ذره صبر بکنی چند قدم راه برو ، برو مدینه ، فلان کوچه درِ خونه بازِ، نه ازت سئوال می کنن کی ای ؟ نه کار دارن چی تنتِ، بشین سرِ سفره غذا بخور، اومد آدرسُ دید در بازِ، اومد سرِ سفره نشست، غذاشُ که خورد، شروع کرد یواش یواش تو یه بقچه غذا جمع کردن، آقا فرمود: چه کار می کنی؟ گفت: راستش داشتم می اومدم یه پیرمردی راهِ خونه رو به من نشون داد، آقا گفت: اینجا همیشه سفره بازِ هر موقع می خوای بیا، غذا کجا می بری گفت داشتم می اومدم بیرون مدینه یه پیرمردی دیدم نونشُ هر کاری کردم نشکست، شروع کردگریه کردن، گفت: سائل اون پیرمرد رو نمی شناختی؟ گفت:نه ، گفت :صاحب این سفره بابام امیرالمؤمنینِ دلم هوای نجف کرده یا علی مولا یعنی دوباره زنده ایم مقابل ایوان طلات صدا بزنیم: السلامُ علیکَ یا امینَ اللهِ فی ارضه پسر دار شدنت مبارک آقا .. دورِ سرِ حسنت یه چیزی بچرخون دستای ما رو پر کن ..* به لطف خنده تان شام غم سحر گردد نشد که سائل تان ناامید برگردد خدا به شهد لبت مزۀ رطب داده کریم آلِ محمد تو را لقب داده تبسم نمکینت چقدر شیرین است! دوایِ درد یتیم و فقیر و مسکین است خوشا به حال گدایی که چون شما دارد در این حرم چقدر او برو بیا دارد به هر مسافر بی سر پناه جا دادی به دستِ عاطفه حتی به سگ غذا دادی گره گشایی ات از کار خَلق، ارث علی است مقام اوّلی جود و بخششت ازلی است به حج خانۀ دلبر چه ساده می رفتی همه سواره ولی تو، پیاده می رفتی *میزاشت همه کاروان ها برن،چند روز بعد می فرمود هر چی شتر دارم آماده کنین، از مدینه بیرون می زد خودش پایِ برهنه، هر کسی تو راه مونده بود، امام حسن به دادش می رسید، لذا تاریخ می نویسه بزرگترین کاروان بود وقتی می رسید مکّه، شب پانزدهمِ ما هم جا موندیم، خیلیا امشب ، شبِ اولشونِ،تو روضه نشستن، یا امام حسن! ..* شدم ای دوست ، سگِ قافلۀ عشاقت به امیدی که به کوی تو رسانند مرا آنقدر بر درِ میخانه بکوبم سرِ خویش تا که از بادۀ وصلِ تو چشانند مرا شما ز بس که کریم و گره گشا بودی دلِ کویر به فکر پیاده ها بودی امام رأفت دورانِ بی مرامی ها نشسته ای سر یک سفره با جزامی ها *یه وقت از تو خرابه صدا بلند شد،تَفَضل یابنَ رسول الله .. از اسب پیاده شد وارد خرابه شد یه عده جزامی سرِ سفره نشستن، آقا بفرما، سرِ سفرشون نشست، باهاشون غذا خورد .. فرمود دعوتتونُ قبول کردم ، دعوتمو رد نکنین .. یه روز مدینه، قدم رو چشمام بزارین، مدتی گذشت امام مجتبی فرمود امروز مهمون دارم خودش با دستِ خودش سفره پهن کرد وقتی در باز شد دیدن جزامی های مدینه وارد شدن ، هممون بگیم یا امام حسن! خیال کن که منم یک جزامی ام آقا نیازمند نگاه و سلامی ام آقا چقدر مثل علی از زمانه رنجیدی سلام داده، جواب سلام نشنیدی! امامِ برهۀ تزویرهای بسیاری به وقت رفتن مسجد، زره به تن داری کریم شهر مدینه! غریب افتادم به جانِ مادرت آقا برس به فریادم خودت غریبی و با دردم آشنا هستی رفیق واقعیِ روزهای بی دستی فسم به حرمت این ماه حق نگاهی کن به دست خالی این مستحق نگاهی کن بگیر دست مرا، دست بسته ام آقا ضرر زدم به خودم ورشکسته ام آقا دل از حساب قنوت تو سود می گیرد دعای دست رحیمت چه زود می گیرد برای مدح تو گویند شعر احساسی به واژه های « در »و« میخ »و« کوچه » حساسی چه شد غرور تو آقا شکست در کوچه؟! بگیر دست مرا با خودت ببر کوچه.. چه شد که بغض گلوگیر گوشه گیرت کرد کدام حادثه اینگونه زود پیرت کرد چگونه این همه غم در دل شما جا شد بگو که عاقبت آن گوشواره پیدا شد؟
و توسل ویژۀ میلاد کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام . ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ یگانه ای و نداری شبیه و مانندی که بی بدیل ترین، جلوۀ خداوندی مُعطَّلَ اند هزاران فرشته کاسه به دست عسل بیاوری از آن لبی که می خندی تمامِ عرشِ خدا در طوافِ گهواره نگاهِ خیرۀ زهرا به طفلِ دل بندی به نیمۀ رمضان و میانِ صوتِ اذان رُطب رسیده به دستانِ آرزومندی نمی شناخت رسولِ خدا سر از پایش نمی رسید به آن لحظۀ خوشایندی نوشته اند تو را از بهشت آوردند نوشته اند ز عطری که می پراکندی *شب عیدی گرفتنِ ، وَتَصَدَّق عَلَینا...* لبانِ فاطمه خندان و چشمِ مولا اشک نوشته اند تو مولودِ اشک و لبخندی برای خیلِ غلامان چه خوب مولایی برای حیدر و زهرا چه خوب فرزندی گدا که فرق ندارد، تو سفره ات پهن است دَرِ امید به رویِ کسی نمی بندی یا امام حسن ، یا امام حسن یا امام حسن مولا.
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ {إنزل‌عن منبر أبي واذهب‌إلي منبر أبيك} کودک بود که روزی به مسجد کوفه رفت، دید که بر رویِ منبر نِشسته از مــنبر بالا رفت و به او گفت: از مـــنبرِ پـــدرِ من بيا پايين، برو بر مـنبر پدر خودت بنشين!😍😅 ❤️
پیچیده در این کوچه ها عطر عبایت همراه با نجوای زیبای دعایت در جام چشمان زلالت شور داری در کیسه با خرما مگر انگور داری؟ دارد ‌شرابِ کوثری میخانه ی تو شالِ شکوه حیدری بر شانه ی تو با نان و خرما میرسی من هم یتیمم اما نه خرما، مست دستان کریمم میزد به پایت بوسه لب های مدینه ای خوش به حال نیمه شب های مدینه در دست هایت یاکریمان لانه دارند وقت قنوتت قُدسیان پیمانه دارند نوشیده ام با قُدسیان ساغر به ساغر نوشیده ام با نام تو تا جام آخر از واژه ها مِی می چکید و می نوشتم: سر مستِ آقای جوانان بهشتم شمس بن شمسی، آبروی آفتابی با صحن خاکی، ساقی ابن بوترابی میخانه ی خاکی غبارش هم شراب است اِنعام صحن خاکیت هم بی حساب است این مثنوی تا یاد سردار جمل کرد روح القدس گویی هوای یک غزل کرد یا محسن أم در حال مستی یا حَسَن شد نامت قلم را محو نوری در ازل کرد من در زمان، آواره ی آن لحظه هستم وقتی که دستان تو قاسم را بغل کرد آنگونه او را خوش در آغوشت کشیدی تا بی تو بودن مرگ را پیشش عسل کرد دست کریمت یاکریمان را غذا داد شاه و گدا را لطف تو ضرب المثل کرد با تو وجود عشق اثباتی نمیخواست نور خدا را چشم هایت مستدل کرد آورده ای از آسمان نور خدا را چشم تو روشن کرد چشم مرتضی را پای تو دوش مصطفی را عرش کرده جبریل بالَش را برایت فرش کرده پای پیاده کعبه می آید سراغت لب های زمزم تشنه ی آب وضویت روح تو را از نور زهرا آفریدند از اسم تو اسماء حُسنا آفریدند نام حَسَن یعنی تمام حُسنِ دنیا حالا من و دستِ کریمِ آل طاها شاعر:
شور بسیار زیبا ویژۀ میلاد کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام . ┅═🍃┄⊰༻🌼༺⊱┄═🍃┅ امشب مِی شد افطارم از دلدارم سرشارم از بس که دوسش دارم اُوِیسِ قَرَنَم گدایِ حَسَنَم... همیشه با نگاش دردِ دلِ من و دوا کرده چقدر بهش بدهکارم چقدر خوبه، چقدر مَردِ سَرَم داغ، دلم شادِ با این مِی و باده سَرِ سبزم امشب از هفت دولت آزادِ مولا مولا، یابن الزهرا سلطانِ عشق دریاب ما را امشب مِی شد افطارم از دلدارم سرشارم از بس که دوسش دارم اُوِیسِ قَرَنَم گدایِ حَسَنَم... مولا مولا، یابن الزهرا سلطانِ عشق دریاب ما را من هم مثلِ اجدادم هم بنده، هم آزادم عبدِ این آقازاده ام بقیعِ وَطَنَم گدایِ حَسَنَم امشب مِی شد افطارم از دلدارم سرشارم از بس که دوسش دارم اُوِیسِ قَرَنَم گدایِ حَسَنَم... وقتی دلم پُر آشوبِ دَرِ خونه ات رو میکوبِ با تو میشم پُر آرامش چقدر صدات زدن خوبِ فقیرت چی کم داره عَبدِت چه غم داره بقیعت تویِ قلبم صحن و حرم داره غرقِ نورم،دریا دریا سلطانِ عشق، دریاب مارا مولا مولا، یابن الزهرا سلطانِ عشق دریاب ما را امشب مِی شد افطارم از دلدارم سرشارم از بس که دوسش دارم اُوِیسِ قَرَنَم گدایِ حَسَنَم... چشمامُ رو غم بستم ساغر اُفتاد از دستم بس که امشب سرمستم دارم جار میزنم گدایِ حَسَنم دلایِ عاشق و شیدا میان به خونه ی زهرا همه میگیرن عیدی از اَبَاالْحَسَن، علی مولا از اینجا تا اون بالا تا جَنَّةُ الْاَعلی زمین و زمون میگن مولا، علی مولا از امشب تا، صبحِ محشر دَم میگیریم حیدر حیدر...