eitaa logo
ذاکرین آل الله
360 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2هزار ویدیو
446 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام دولت این است که یک لحظه گدای تو شوم کی دهد دست که خاک کف پای تو شوم شرف بنده‌گی توست زیاد از سر من بار ده بلکه سگ درب سرای تو شوم کم از آنم که کنم از سر کوی تو عبور باز دادی رهم ای من به فدای تو شوم با همه زشتی و آلوده گی و روسیهی باورم بود که مشمول عطای تو شوم سینه چاک دم تیغ تو سمن رویان‌اند من کی‌ام تا سپر تیغ بلای تو شوم ای مسیح دل و جان همه عالم! چه شود زنده با یک نفس روح فزای تو شوم ای خوش آن دولت بیدار که در نیمه شبی دیده بر هم نهم و خواب نمای تو شوم ای کرامت به تو زنده کرمی کن بگذار تو برای من و من نیز برای تو شوم دوست دارم که غبار سر کویت گردم به امیدی که هوایی به هوای تو شوم به عزا خانه‌ات از لطف و کرم خاکم کن بلکه مشت گلی از اشگ عزای تو شوم «میثم» بی سر و پا را ز کرم دست بگیر که نهم جان به کف و بی سر و پای تو شوم «اللّهُمَّ عَجِّل لوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
@simaye_haram2. بس که به روی.mp3
زمان: حجم: 4.64M
‍#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... بس که به روی شانه ام کوه گنه کشیده ام شکسته ام شکسته ام خمیده ام خمیده ام نوید لطف و رحمت و عفو تو را شنیده ام این من و این عطای تو این تو و این خطای من خدای من خدای من اله من! اله من! اله من! اله من! نگه مکن نگه مکن به نامه سیاه من دود گنه به سوی تو بسته ره نگاه من دست عنایت تو گر شود گره گشای من خدای من خدای من رفیق من تویی تویی حبیب من تویی تویی قرار من تویی تویی شکیب من تویی تویی دوای من تویی تویی طبیب من تویی تویی ذکر خوشت بود دوا به درد بی دوای من خدای من خدای من تو خالقی تو داوری تو اعظمی تو اکبری تو از همه کریم تر تو از همه فراتری گمان نمی کنم مرا به سوی دوزخت بری مگر نه خلق کرده ای بهشت را برای من خدای من خدای من به نام تو به ذکر تو همیشه ابتدا کنم به هر نفس که می کشم خدا خدا خدا کنم اگر بری به دوزخم باز تو را صدا کنم رود ز نار قهر تو به آسمان صدای من خدای من خدای من اگر به دام معصیت هماره مبتلا شدم اگر چه با معایبم اسیر صد بلا شدم با همه روسیاهی ام زائر کربلا شدم تو خود بگو چه می شود ثواب کربلای من خدای من خدای من چه می شود چه می شود مرا ز من جدا کنی فراری ام فراری ام خودت مرا صدا کنی مرا به راه کربلا بخوانی و صدا کنی به درگه اجابتت همین بود دعای من خدای من خدای من ✍
اگر عبد گنه‌کارم، تو را دارم چه غم دارم اگر مرغ گرفتارم، تو را دارم چه غم دارم اگر آلوده و پستم، وگر خالی بُوَد دستم و گر سنگین بود بارم، تو را دارم چه غم دارم اگر آتش برافروزی، تن و جان مرا سوزی چه باک از شعلۀ نارم، تو را دارم چه غم دارم هم از لطفت بُوَد هستم، هم از جام تو سرمستم هم از شوق تو سرشارم، تو را دارم چه غم دارم چه در صحرا، چه در دریا، چه در پایین، چه در بالا به هر جانب که رو آرم، تو را دارم چه غم دارم کی‌ام من عبد شرمنده، سیه روی و سرافکنده که با این جرم بسیارم، تو را دارم چه غم دارم تهی از برگ و از بارم، میان لاله‌ها خارم نباشد کس خریدارم، تو را دارم چه غم دارم قرار من، شکیب من، طبیب من، حبیب من دوایم ده که بیمارم، تو را دارم چه غم دارم تو ستّار العیوب استی، تو غفّار الذّنوب استی الا ستّار و غفّارم! تو را دارم چه غم دارم سیه رویم، سیه بختم، بدین پروندۀ سختم بدین اشکی که می‌بارم، تو را دارم چه غم دارم نه آبی در صبو دارم، نه نائی در گلو دارم نه بر رو آبرو دارم، تو را دارم چه غم دارم منم (میثم) که پیوسته، به احسان تو دل بسته بغیر از تو که را دارم؟! تو را دارم چه غم دارم ✍
دلم گرفته خدایا در انتظار فرج دو دیده ام شده دریا در انتظار فرج هنوز می رسد از کوچه های شهر حجاز صدای گریۀ زهرا در انتظار فرج هنوز در همه عالم میان دشمن و دوست علی ست بی کس و تنها در انتظار فرج هنوز می رسد از چاه های کوفه به گوش صدای نالۀ مولا در انتظار فرج هنوز ناله کشد از جگر امام حسن گشوده دست دعا را در انتظار فرج هنوز پرچم سرخ حسین منتظر است گشوده چشم به صحرا در انتظار فرج هنوز می رسد آوای دلربای حسین ز نوک نیزۀ اعدا در انتظار فرج هنوز تشنه لبان اشکشان بود جاری کنار کشتۀ سقا در انتظار فرج هنوز خون شهیدان کربلا جاری ست ز چشم زینب کبرا در انتظار فرج هنوز ناله "میثم" رسد به گوش که هست چو چشم فاطمه، دنیا در انتظار فرج
دست ببر بر آسمان، تا مگر از دعای تو یا نگرم به ماه رخ، یا شنوم صدای تو روی به هر طرف کنی، نور دو دیده‌ی منی پای به هر کجا نهی، قلب من است جای تو من که رُخَت ندیده‌ام، دل رَوَد از دو دیده‌ام وای بر آنکه بنگرد بر رخ دلربای تو یا به دو دیده‌ام بنه پای ز لطف و مرحمت یا بگذار لحظه‌ای دیده نَهَم به پای تو سلسه‌ی فراق را باز نمی‌کند کسی از دل زار من مگر دست گره‌گشای تو ناز غم تو می‌کشم، هر چه کنی بدان خوشم صاحب من توییّ و من خلق شدم برای تو اشک به دیده کو به کو، بلکه شوند روبرو گریه‌ی های‌های من، خنده‌ی بی‌ریای تو گردن من به بند تو، تا چه بُوَد پسند تو خرّمم از ولای تو، سرخوشم از بلای تو زخم بزن که مرحمت، کار مسیح می‌کند درد بده که گشته‌ام شیفته‌ی دوای تو أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيا؟! یوسف فاطمه بیا! تا ببرد دل از همه، روی خدانمای تو ای به وجود قائمه، چشم و چراغ فاطمه بیا که سایه افکند بر سر ما لوای تو «میثم» کوی تو منم که پیشتر ز بودنم تو بودی آشنای من، من شدم آشنای تو ✍
از على بانگ اذان امشب به گوش ما نیامد مسجد کوفه پُر از جمعیت و مولا نیامد نخلهاى کوفه مى گریند و میگویند با هم آنکه بود از اشک چشمش ‍ آبیار ما نیامد پیر نابیناى مسکینى چنین میگفت امشب اى خدا یار من مسکین نابینا نیامد کودکی با کودکی میگفت من بی شام خفتم آنکه بر ما شام می آورد آمد یا نیامد دامنِ مادر گرفته گوشهء ویرانه طفلى گوید اى مادر بگو امشب چرا بابا نیامد با صدای پای او لبهای مامی گشته خندان چشم ما گریان شد و از او صدای پا نیامد چاه گوید من از آن مولا هزاران راز دارم راز دارِ در میان جامعه تنها نیامد نام مولا گشته شمع جمع درد مندان گرچه شب بگذشت و آن ماه جهان آرا نیامد رفته امشب جانب عُقبا که زهرا را ببیند زین سبب آن شهریار کشور جان ها نیامد
از على بانگ اذان امشب به گوش ما نیامد مسجد کوفه پُر از جمعیت و مولا نیامد نخل‌هاى کوفه می‌گریند و مى‌گویند با هم آنکه بود از اشک چشمش آبیار ما نیامد پیر نابیناى مسکینى چنین مى‌گفت امشب اى خدا! یار من مسکین نابینا نیامد کودکی با کودکی می‌گفت من بی شام خفتم آنکه بر ما شام می‌آورد آمد یا نیامد؟ دامن مادر گرفته گوشه‌ى ویرانه طفلى گوید: اى مادر بگو امشب چرا بابا نیامد نام مولا گشته میثم! شمع جمع دردمندان گرچه شب بگذشت و آن ماهِ جهان آرا نیامد رفته امشب جانب عُقبا که زهرا را ببیند زین سبب آن شهریار کشور جان‌ها نیامد ✍
ای چشم‌ها! به صورت مولا نظر کنید جاری به زخم خود، همه خون جگر کنید زینب! حسن! حسین! علی چشم خویش بست بر آن غریب، جامه‌ی ماتم به بر کنید ریزید همچو اشک به خاک ای ستارگان! سخت است بی علی شب خود را سحر کنید بیرون شهر کوفه در آن کوچه‌ی خموش آن کودک خرابه‌نشین را خبر کنید ای جنّ و انس و حور و ملک! ای تمام خلق! تا روز حشر، خاک یتیمی به سر کنید شیر خدا نیاز ندارد دگر به شیر اشک عزا روانه بر او از بصر کنید امشب به جای آنکه بر او شیر آورید خونِ جگر نثار، به زخم پدر کنید از قصّه‌ی خرابه‌ی شام آورید یاد یک شب گر از خرابه‌ی کوفه گذر کنید هنگام شب جنازه‌ی او را چو می‌بَرید در سینه داغ فاطمه را تازه‌تر کنید ای ناله‌های نیمه‌شب هر شبِ علی آتش شوید و بر جگر ما اثر کنید از بس گناه کرده‌ام افتادم از نظر ای خاندان وحی! به «میثم» نظر کنید ✍
ای کوفه! چه ساکت و خموشی خاموشی و سخت در خروشی ای مسجد کوفه! کو امامت؟ محراب علی! سرت سلامت ای پیر مریض! کو طبیبت؟ ای منبر کوفه! کو خطیبت! سجادۀ لاله گون مولا انداخته گل زخون مولا امروز که آبرو گرفتی از خون علی وضو گرفتی ای زندگی‌ات تمام تاریخ مظلوم‌ترین امام تاریخ ای کل وجود تربت تو شهر تو دیار غربت تو هر ظلم که بود، با دلت شد تا تیغ سقیفه قاتلت شد ای عقل نخست! هر که هستی تو کشتۀ جهل مردم استی با آن همه حُسن نیت خویش دیدی ستم از رعیت خویش کو مالک اشترت علی جان؟ سلمان و ابوذرت علی جان؟ هر جا که نشانه از غم توست صد دجلۀ اشک هم کم توست با آنکه شکافت فرق پاکت خون ریخت به روی تابناکت زخمیت به زخمۀ جگر بود، کز زخمِ سرت کشند‌‌ه‌تر بود مشتاق رخ حبیب بودی بی فاطمه‌ات غریب بودی بشکافت چو فرق نازنینت شمشیر گریست بر جبینت خون تو روانه از جبین بود پاداش محبت تو این بود؟ ای زخم تو زخم آفرینش بگریسته بر تو چشم بینش ای خاک‌نشین آسمانی ای عرش مکانِ لا مکانی ای قلب نماز، سینه‌چاکت ای سجده نهاده سر به خاکت ارکان دعا شکست بی تو تکبیر به خون نشست بی تو :: تو منتظر وصال یاری در بستر مرگ بی قراری اطفال یتیم داغدارند امشب همه چون تو بی قرارند خون گشته روانه در عزایت از چشم یتیم بی غذایت با قتل تو آه آه کوفه خیزد ز درون چاه کوفه زخم تو به فرق مرهمت بود پایانگر دورۀ غمت بود از "فزت برب" توست معلوم راحت شدی! ای امام مظلوم! آیینۀ دل، شکستۀ توست محراب، به خون نشستۀ توست تا هست به سینه ها غم تو تقدیم تو اشک "میثم" تو ✍
بدم؛ مرا به پیمبر ببخش یا الله! به اشک دیده‌ی حیدر، ببخش یا الله! تمام دار و ندارم محبت زهراست مرا به سوره‌ی کوثر، ببخش یا الله! به اشک چشم حسین و حسن قبولم کن مرا به این دو برادر، ببخش یا الله! به درگه تو گناه مکرر آوردم مرا به عفو مکرّر ببخش یا الله! ببر به کرب‌ و بلا زائر حسینم کن به آن ضریح مطهر، ببخش یا الله! به دست‌‌های علمدار کربلا سوگند به حرمت علی‌ اکبر، ببخش یا الله! به بانگ العطش نازدانه‌‌های حسین به خون حنجر اصغر، ببخش یا الله! به سیدالشهدا و به خون حنجر او که شد بریده ز خنجر، ببخش یا الله! به لحظه‌‌ای که سر نیزه گشت با زینب، سر حسین برابر، ببخش یا الله ! به خون میثم تمّار، جرم "میثم" را به روی او تو نیاور؛ ببـخش یا الله! ✍
در آفتاب تو انوار کبریاست، مدینه به سویت از همه سو چشم انبیاست، مدینه اگرچه گرد غریبی نشسته بر در و بامت هماره با دل ما نامت آشناست مدینه... کجا به خاک بقیعت نشسته یوسف زهرا؟ که گرم زمزمه و ناله دعاست؛ مدینه به اشک دیدۀ مهدی، به خون دیدۀ زهرا مزار فاطمه و محسنش کجاست؟ مدینه صدای ناله‌ای از کوچه می‌رسد، به گمانم صدای نالۀ جان‌سوز مجتباست، مدینه چرا خراب نگشتی در آن غروب غم‌افزا؟ که فاطمه ز خدا مرگ خویش خواست، مدینه به آفتاب تو نقش است جای ضربت سیلی که روز تو چو شب تیره غم‌فزاست، مدینه... سرشک دیدۀ مولا گذشت از سرِ هستی اگرچه گریۀ او در تو بی‌صداست مدینه
دسته گل محمدی، به شهر قم خوش آمدی بانوی ملک سرمدی، به شهر قم خوش آمدی ....... ز خاک پاک شهر قم بوی پیمبر آمده شهر قم از قدوم تو بهشت دیگر آمده مگر دوباره شیعه را روح به پیکر آمده ای گل باغ احمدی، به شهر قم خوش آمدی ....... ای صلوات متصل از همه خلق عالمت درود بر برادر و بر پدر مکرّمت فزون­تر از سؤال ما جود و عنایت کمت مؤیِد و مؤیَدی، به شهر قم خوش آمدی  ...... عطر بهشت جان ما گرد و غبار ناقه­ات سرور خیل اهل قم غاشیه دار ناقه­ات مشک و عبیر و عطر و گل­گشت نثار ناقه­ات قدم به چشم ما زدی به شهر قم خوش آمدی دسته گل محمدی، به شهر قم خوش آمدی   ..... زینب­ دوم علی ای همه افتخار قم نسیم تربت تو شد، بهشت قم، بهار قم قبله اهل معرفت با قدمت دیار قم دخت رسول امجدی، به شهر قم خوش آمدی ....   نمی­رسد به عزت و جلال تو عقول ما پس از بتول و زینبی زینب­ ما، بتول ما شهر قم از قدوم تو مدینه الرسول ما همچو رضا به مشهدی، به شهر قم خوش آمدی ..... سلام ما سلام ما بر تو و بر برادرت بر تو و بر برادرت، بر پدر و به مادرت بر پدر و به مادرت، به تربت مطهرت عصمت حیّ سرمدی، به شهر قم خوش آمدی