#تخریب_بارگاه_ائمه_بقیع
خوش آن نسیم که می آید از کنار بقیع
خوشا هوای روان بخش و مُشکبار بقیع
فرشتگان ز زمین می برند سوی بهشت
برای غالیهی حوریان غبار بقیع
اگرکه طورتجلّی ز صدق می طلبی
بیا به گلشن روحانی دیار بقیع
دریغ و درد که از ظلم دشمنان خدا
خراب شد همه آثار بی شمار بقیع
ایا که غیرت دین داری و ولایت آل
ببار خون، عوض اشک در کنار بقیع
خراب کرد ستم، مشهد چهار امام
کز آن شرف به سما یافت خاکسار بقیع
نخست مرقد سبط نبی امام حسن
بزرگ محور اعزاز و افتخار بقیع
مزار حضرت سجاد، اسوه عبّاد
امین اعظم حق، رکن استوار بقیع
مزار حضرت باقر، عزیز پیغمبر
که بر فزوده به اجلال و اشتهار بقیع
مزار حضرت صادق رییس مذهب و دین
جهان علم و عمل، نور کردگار بقیع
قبور منهدم دیگر از تبار رسول
فزوده است بر اوضاع رنج بار بقیع
زظلم فرقه وهّابیان ناکس دون
بیا ببین که خزان گشته نوبهار بقیع
در این مصائب عظمی ولی عصر بوَد
شکسته خاطر و محزون و داغدار بقیع
کند ظهور و جهان پر کند ز دانش و داد
زند به ریشه خصم ستم شعار بقیع
قیام باید و مردانگی و همّت و عزم
که بر طرف کند این وضع ناگوار بقیع
وگرنه تا نشود قطع دست استعمار
جهان شیعه بودزار و دل فگار بقیع
حرامیان به حرم تا که حاکم اند رواست
که مسلمین همه باشندشرمسار بقیع
سلام بی حد و بسیار بر پیمبر و آل
درود وافر و بی انتها نثار بقیع
ز یاد مرقد ویران اولیای خدا
همیشه«لطفی صافی»است بی
قراربقیع
🔸شاعر:
#آیت_الله_صافی_گلپایگانی
__________________________
#تخریب_بارگاه_ائمه_بقیع
یک زمان اینجا زیارتگاه بود
شعر زوار حرم بی آه بود
چشم ها پر بود از شوقِ نگاه
مرقدی که بود بر دلها پناه
شیعیان را وعده دیدار بود
چلچراغش دائما بیدار بود
بود امید مسلمانان بقیع
کربلایِ دیگر خوبان بقیع
باز با نقشه سقیفه رخنه کرد
در مدینه با عداوت فتنه کرد
چشم دیدار حرم را چون نداشت
با شقاوت داغ بر دلها گذاشت
با همان دستی که مولا را زدند
با همان دستی که زهرا را زدند
باز با کینه نگاه انداختند
تیشه بر این بارگاه انداختند
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
_________________________
#تخریب_بارگاه_ائمه_بقیع
دلم شورِ دمادم دارد اینجا
هوای گریه نم نم دارد اینجا
دلِ من روشن از نورِ حضور است
صفای سعی و زمزم دارد اینجا
به یادِ گل رخان با سینه ی درد
هزاران غصه و غم دارد اینجا
نمی پرسد کسی از حالِ زارش
نه همراهی نه محرم دارد اینجا
ندارد هم زبانی، هم نشینی
بسی اندوه و ماتم دارد اینجا
نشسته خسته وُ غمگین کناری
که یاری مهربان کم دارد اینجا!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
_____________________
#تخریب_بارگاه_ائمه_بقیع
بغض گلو، صحن و سرایِ گرد و خاکی
شد آب و نانِ این گدای گرد و خاکی
با پای دل وارد شدم محض زیارت
حیران و گریان با دو پایِ گرد و خاکی
خواندم پس از قران، زیارتنامه ام را
در زیر یک ایوان-طلای گرد و خاکی
چندین کبوتر دورِ چندین قبرِ معصوم
زد بال و پر؛ با بال های گرد و خاکی
دردِ دو عالم شد مداوا تا ابد با-
دارویِ این دارالشّفای گرد و خاکی
بالاسرِ شیخ الائمه(ع) می نشینند
کلّ مراجع با عبای گرد و خاکی
بر سینه و بر سر زدم مابینِ روضه
در گوشۂ زائرسرایِ گرد و خاکی
در ذهن، بوسیدم بقیعِ بی حرم را
یک عمر با شالِ عزای گرد و خاکی!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
_________________
چقدر غم انگيزه بقيع تو اين شبا
نه گنبدي نه حتي يك صحن و سرا
چقدر جاي خاليه زائر حس ميشه
پايينِ پاهاي امامِ مجتبىٰ
اگه اين اربعين تو رفتي كربلا
اگه كه گم شدي ميون زائرا
اگه دلت شكست يه گوشه گريه كن
بياد غربتِ امامِ مجتبىٰ
خرابه ي بقيع مثل شام بلاس
نداره سايِبون بي صحن و سراس
بياد دختري سه ساله افتادم
كه خيره به سره بابا رو نيزه هاس
بابا خبر داري ميخنديدن به ما
خبر داري كه عمه رو زدن بابا
تو اون شبيكه تو بيابون افتادم
فقط صدا زدم عموجونم بيا
شباي جمعه مادري با قد خم
با اشك چشم مياد آروم آروم حرم
رو دست ميگيره اصغرِ شش ماهه رو
با گريه هِي ميگه عليِِه اصغرم
مادر بميره تشنه رفتي اصغرم
نگفتي كه دق مرگ ميشم من مادرم
پاشو كه شير بدم بهت بازم علي
لالا لالا لالا عليه پرپرم
ميباره آقا
دوباره چشات
آقا به فدايِ شالِ
سياهِ عزات
تنها زائري توي بقيع
گريه هات دل و ميسوزنه
چهار تا قبر خاكي كه هنوز
بعد عمري بي سايه بونه
نواي، غم ،توي ، دلا
آقا بيا آقا بيا
آقا بيا آقا بيا ٣
يه بُغض تو گلوت
رسوب ميكنه
دلت ميگيره ، تا بقيع
غروب ميكنه
تا ميخواي كه دستي بكشي
رو ضريح مادرت آقا
خاكي ميشه دستت آقاجون
غم داره دور و برت آقا
دلت ، ميگيره اي آقا
واويلتا واويلتا
آقا بيا آقا بيا ٣
غمينه دلت
اي آقاي من
حسين حرم داره ولي
غريبه حسن
تو شباي جمعه با مادر
غصه دار قبر حسني
وقتي كربلا مياي آقا
گريونه شَهِ بي كفني
ميگيره مادرت عزا
با قد خم تو قتلگاه....
واويلتاه واويلتاه..
سپردهام به آسمون، که سایهبونِ این حرم شه
سپرده ام به ماهِ شب، نزاره اینجا غرق غم شه
زائرها! زائرها! خوش اومدید به این بیابون
شرمنده! شرمنده! نداره این حرم یه ایوون
ممنوعه! ممنوعه! تو رو خدا آروم بِبارید
میفهمن! میفهمن! از فاطمه اسمی نیارید
گریهها مبادا بیصدا نباشه
وای اگر که بُغضی بی اجازه واشه
(ای بقیع غربت)
چشامو بستم و دارم بهشت عالَمو میسازم
با دست خالی شب و روز، خودم بقیعمو میسازم
میسازم اون گوشه، یه سقّاخونهی خیالی
میبینم زائرها، گرم طوافن با چه حالی
میسازم با گریه، گنبدی از طلا همینجا
میسوزم، میسوزم، به یاد کربلا همینجا
آه از این حرم که، خوابشم ندیدم
عمریه به یادش، آه غم کشیدم
(ای بقیع غربت)
ناله بزن توو مدینه، ای دل من بی مادریتو
آتیش بگیر! مگر که از اون درِ خونه کمتری تو؟
بوی دودِ هیزم میپیچه تو مدینه هر شب
هر کوچه هر کوچه، با داغ و غم عجینه هر شب
آرومه آرومه این شهر غم بدون زهرا
گم شد اون شبها که از مرتضی بخونه زهرا
روضه شد فراهم، سیّدا ببخشن
قد فاطمه خم، سیّدا ببخشن
(آه از این مصیبت)
غبار صحن تو بر درد جان دواست بقيع
خرابههاي تو، باغِ بهشتِ ماست، بقيع
تو هم چو فاطمه در شهر خويش تنهايي
غريبي و، همه كس با تو آشناست، بقيع
اگر چه روي به كعبه نماز ميخوانيم
تو قبله دلِ مايي، خدا گواست، بقيع
به آن چهار امامي كه در بغل داري
براي ما حَرَمت مثل كربلاست بقيع
به ياد چهار پسر، در كنار چار مزار
هنوز ناله اُمُّ البنين به پاست، بقيع
علي نگفت، به جان علي قسم، تو بگو
كه قبرِ گمشده فاطمه كجاست بقيع؟
هنوز ناله زهراست از مدينه بلند
هنوز لرزه بر اندامِ مجتبيست بقيع
قويترين سندِ غربت علي در تو
عِذار نيليِ ناموسِ كبرياست، بقيع
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
هشت شوال ودلهامدینه است
داغی از یک مصیبت به سینه است
گشته تخریب قبور ائمه
این خرابی زجور و زکینه است
آه، بقیع بیسامانه
آه ،قبرشان ویرانه
آه ،دیده ها گریانه
تسلیت یا مهدی(۳)
دل شیعه از این غم کبابه
از چه قبر ائمه خرابه
خون شده زین ستم قلب مهدی
سایبان قبور، آفتابه
آه، خون دل زهرا شد
آه،بزم غم برپا شد
آه، اشک ما،دریا شد
تسلیت یامهدی
ای ستمکار آل سعودی
دل هرشیعه راخون نمودی
با دعای شب و روز مهدی
مضمحل گردی ای قوم بزودی
آه،غربتش افزون شد
آه ،شیعه اش محزون شد
آه، همه دلها خون شد
تسلیت یا مهدی
دل فتاده به یاد مدینه
لگد و میخ در، زخم سینه
یاد آن دختر غم رسیده
گریه مادر بی قرینه
آه ،دست حیدر بستند
آه، قلب زهرا خستند
آه،پهلویش بشکستند
تسلیت یا مهدی
آتش کینه ها زدزبانه
شعله ور شدزکین درب خانه
تا که نقش زمین فاطمه شد
زد به بازوی او تازیانه
آه ،دل به مولا داده
آه،همچو کوه استاده
آه،بر زمین افتاده
تسلیت یا مهدی
نوحه ایام تخریب بقیع
بقیع ای بهشت ولایت
من و شوق صحن و سرایت
بسوزد دل از غصه هایت
زِ سوز و نوایت
ای مرقد آسمانی آل پیمبر
ای خاکِ عرشیِ تابنده از نورِ کوثر
ای بر تو افتاده اشکِ جگر سوزِ حیدر
بخوانم به چشمِ شده تر
یا فاطمه فاطمه ای گل یاسِ پرپر...
بقیع ای فروغ دو دیده
بگو از دلِ غم کشیده
ز بانوی گشته شهیده
به قدّ خمیده
بر او جفا بی بهانه شده وامصیبت
تشییع زهرا شبانه شده وامصیبت
وَ قسمتش تازیانه شده وامصیبت
چه گویم ز غمهای مادر
یا فاطمه فاطمه ای گل یاسِ پرپر...
امان از یهود و زِ کینه
وَزان غربتِ بی قرینه
به لب دارم از سوزِ سینه
مدینه مدینه
از جان کنم زمزمه ربّنای فرج را
یا رب رسان بر همه آخرینِ حُجَج را
آخر برات مدینه وَ هم اِذنِ حَج را
بگیرم من از یارِ حیدر
یا فاطمه فاطمه ای گل یاسِ پرپر...
نوحه سنتی -
بقیع و گریز به مصائب حضرت زهرا سلام الله علیها
من بقیعم یک زمینِ پر ستاره
قلب من از داغ خوبان پر شراره
وامصیبت...
از غم آل پیمبر سینه چاکم
جسم پاک اهل بیت است زیر خاکم
وامصیبت...
مرتضی آرامش و صبرش همینجاست
فاطمه بنتِ اسد قبرش همینجاست
وامصیبت...
خاک پاک عترت حقّ الیقینم
من مزار حضرت امّ البنینم
وامصیبت...
با سِرشکِ دیده و آه و واویلا
زائرِ من میشود مهدیِ زهرا
وامصیبت...
میشود او خونجگر با دیده ی تر
روضه خوانِ روضه های سختِ مادر
وامصیبت...
روضه خواند او به سوز و اشک دیده
یادِ دود و آتش و قدّ خمیده
وامصیبت...
گوییا دیده که با مادر چه ها شد
شهر یثرب صحنه ای از کربلا شد
وامصیبت...
گوییا دیده چه شد با آن یگانه
شِکْوه دارد از غلاف و تازیانه
وامصیبت...
زمینه/واحد تند - تخریب بقیع
یه مدینه و یه دنیا خاطره،هر چی از حکایتاش بگم کمه
واژه های مرثیه های دلم،بقیع و غریبی و درد و غمه
میگم قدم قدم واویلا،قبرای بی حرم واویلا
واویلا واویلا واویلا....
قبرای خراب و بی شمع و چراغ،میزنه آتیش وجود همه رو
میسوزه دلم که اینطور می بینم،قبرای بچه ها فاطمه رو
لاله و یاسمن میگرید،حجت بن الحسن میگرید
واویلا واویلا واویلا....
خاک این قبرای بی شمع و چراغ،خاک روضه های فاطمیه هاست
اعتقاد سینه زنها اینه که،اینا ارثیه ی داغ کوچه هاست
فلک از این مصائب گریان،قبر خراب و بیت الاحزان
واویلا واویلا واویلا....
غصه دار فاطمیه ایم همه،گواهم ناله و دیده ی تره
زنده تو هر دلی یاد ِ کوچه و،چادر خاکی و اشک مادره
یا زهرا ای مهر هدایت،شهیده ی راه ولایت
یا زهرا یا زهرا یا زهرا
واحد تند - تخریب بقیع
شهر مدینه شهر پیمبر/وادی غم بر گلهای پرپر/جای قدوم زهرا و حیدر
السلام ای شهر غربت و غم/السلام ای خاک اشک و ماتم
دادم سوالی از تو مدینه/چرا ندارد بقیعت حرم
اشک روانه آه و واویلا/غم،بی کرانه آه و واویلا/قبر ویرانه آه و واویلا
آه و واویلا آه و واویلا...
این را میگویم تا روز آخر/با پاکی دل و صدق نیت
نفرین بر آمریکا و اسرائیل/لعنت بر فرقه ی وهابیت
یار ولاییم آه و واویلا/اهل بلاییم آه و واویلا/صاحب عزایبم آه و واویلا
آه و واویلا آه و واویلا...
|⇦•پای غمت گیرم حسین...
#سینه_زنی وتوسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژهٔ شب جمعه
پای غمت گیرم حسین
نوشته ی کتابِ تقدیرم حسین
از غیرِ تو سیرم حسین
آخر یه شب، تو روضه میمیرم حسین
هر شب باید مجنونت شم
لیلا کیه؟ لیلا تویی قربونت شم
بی سر و بی سامونت شم
کاشکی یک شب کرب و بلا مهمونت شم
«جانم حسین، جانم حسین... »
با روضه هات قلبم گرفت
قابِ چشمامو بارون نم نم گرفت
گفتم حسین گریه ام گرفت
اِنقد مَرده که دستِ نامَردم گرفت
هر شب باید مجنونت شم
لیلا کیه؟ لیلا تویی قربونت شم
بی سر و بی سامونت شم
کاشکی یک شب کرب و بلا مهمونت شم
«جانم حسین، جانم حسین...»
.
|⇦•پیرِ دنیا شدم...
#روضه وتوسل به امام زمان روحی له الفدا ویژهٔ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع
اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَميدَةَ.
پیر دنیا شدم ایّام جوانی که گذشت
وقف دلدار نشد عمر گرانی که گذشت
سرِ سجادهی تسلیم نیاورد مرا
این همه حیّ علیٰهای اذانی که گذشت
غافل از اینکه فقط چشم تو رزّاق من است
همهی عمر پِی لقمهی نانی که گذشت
چشمِ امید به روز عرفه دوختهام
گَر نبخشیدهایم در رمضانی که گذشت
صاحبِ العَصر سر وعدهی خود بود ولی
ما سر وعده نبودیم زمانی که گذشت
بعد هر "وَ انظُر اِلَینا" به منِ بی سر و پا
نظر انداخت به چشمِ نگرانی که گذشت
زِ خرابات گذشت و ثمرش را دیدی
گشت سرسبز زِ هر جا و مکانی که گذشت
رَد شد از کوچهی ما باز نفهمیدیم کیست
مرد نورانی بی نام و نشانی که گذشت
*در روایت آمده: وقتی آقا ظهور کنند مردم میگن ما بارها این آقا را دیده ایم .*
به وصالش برسد هرکه حسینی باشد
به همه فاش کند این راز نهانی که گذشت
روضه برپا شد و صاحب نفسی گفت به من
مادرش بود همین سَروِ کمانی که گذشت
هر زمان جانب آن شاه سلامی کردم
برد تا کرب و بَلا نامهرسانی که گذشت
مجلس روضه بهشت است ولی غافل بود
روضه خوان نیز از این باغ جنانی که گذشت