eitaa logo
ذاکرین آل الله
277 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
299 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
مرحوم میرزای شیرازی در مکاشفه ای حبیب بن مظاهر سلام الله علیه را دیدند و از ایشان پرسیدند که: شما می خواهید برای چه به دنیا برگردید؟ فرمود: «برای سه کار: شرکت در مجلس عزای امام حسین علیه السلام، آب بدهم و صلوات بفرستم»! 📚روزن‍ه‌ه‍ای‍ی‌ از ع‍ال‍م‌ غ‍ی‍ب‌، ص ۱۸۷.‬
بمیره خواهرت با یا رب یارب کشتی مادرو با مادر مادر کشتی خواهرو با بی رحمی زد تیر و‌آخرو حسین‌جان آه ای مادرمن بمیرم‌ دیگه جانیست شده نیزه در نیزه من بمیرم‌ میکشی آه با فرود هر نیزه رسیدم‌ گودال، اما با هراس لباتو‌ رو‌ دیدم‌ مشغول دعاست تنت رو‌ دیدم زیرِ دست وپاست حسین‌جانم... آه ای مادریه نفر نیست بده آبی که از لبات ازهم‌واشه یه نفر نیست بگه قاتل از روی سینه ات پاشه اجازه بده تا جلوتر بیام‌ که از زیر نیزه خلاصت کنم بیا صورتت رو‌ نکش روی خاک اصلا اومدم‌ التماست کنم بمیرم‌بمیرم که غارت شدی میرم خواهش از دشمنت میکنم میرم پس میگیرم لباس تو رو خودم‌ پیرهنت رو‌ تنت میکنم یکی داره پیرهن و‌ میدزده پیروهن‌ که نه کفن‌ میدزده یکی داره با کهنه خنجر سر و از رو‌بدن میدزده غریبم غریبم‌ یه‌ کاری بکن جلو بچه ها حرف بد میزنن من و مثل بابا کشیدم روخاک‌ تو رو‌ مثل مادر بی هوا زدن.. انگار اومد غم بر قلب من فرود خنجری که سر تو از پیکرت ربود *اومد بالا سر داداشش...* رگاتو‌میبوسم گلوتو میبوسم تو رو خدا دست وپا نزن ..
وتوسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا محرم به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾• دلم شد پُر از غم دَمادم، حسابی دلم زیر و رو زیر پرچم، حسابی چنان ماتمت در دلم رخنه کرده دِگر خو گرفتم به ماتم حسابی غم تو فقط روزی انبیا نیست عوض کرده بَدکاره را هم حسابی کشاندی مرا در میان عزایت شدم بین این خیمه، آدم حسابی نه تنها نبی گفته از جایگاهت خدا از مقامت زده دم حسابی خوشا آن که بی ادعا نوکری کرد برای عزایت مُحرم حسابی به دست کریمت، به لطف قدیمت بدهکار هستم دو عالم حسابی *امشب همه عالم‌ دارن میگن حسین، اما یه نفر حسین‌ حسین گفتنش با همه عالم فرق داره. یه مادر قد خمیده هم امشب میگه حسین..*بُنَیَّ قَتَلوکَ وَ مِنَ المَاءِ مَنعوکَ..* دَم یاحسینم به کارم می آید قسم بر همین اسم اعظم حسابی اگر هم به دوزخ روم، از فِراقت به سینه بکوبم جهنّم حسابی لب تشنه ات سالیانی مدید است درآورده از دیده اشکم حسابی تنت را که زینت به دوشِ نبی بود به گودال کردند دَرهَم حسابی :محمد جواد شیرازی *خود ابی عبدالله می اومد زیر بدن های کشته ها رو‌ می گرفت سرشون رو بغل می گرفت.خودش گریه می کرد، عباس گریه می کرد، همه بودن. تنها کشته ای که گریه‌ کن هم نداشت، کسی هم نبود سرش رو بغل بگیره خودِ ابی عبدالله بود. همچین که تو گودال افتاده بود از زیر شمشیرها و نیزه ها هی به خیمه هاش نگاه می کرد. «تنها بودی و فکر خیمه ی زنها بودی و» پیراهن عربیش رو بالا زد خون پیشانیش رو بگیره " فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَب" یه تیر سه شعبه ی مسمو‌م به سینه ی ابی عبدالله اصابت کرد"فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ فَقَالَ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ- وَ قَالَ إِلَهِی أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ بِنْتِ نَبِیٍّ غَیْرُهُ ثُمَّ أَخَذَ السَّهْمَ" شروع کرد با خدا مناجات کنه تیر و‌ گرفت."فَأَخْرَجَهُ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِهِ" تیری که از جلو‌ خورده، تو قلب حسین نشسته. نمیدونم چرا اینجا میگه «ظَهْرِه» یعنی از پشت ابی عبدالله تیر و‌ در آورد."فَانْبَعَثَ الدَّمُ كَأَنَّهُ مِيزَابٌ" این خونا مثل ناودون داره جاری میشه. دستش رو‌گذاشت رو زخمش خونا که تو دست حسین پر شد به سمت آسمان پاشید. "فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ" با طرف راست صورتش از رو‌ی اسب به زمین افتاد. میدونی چرا ابی عبدالله زمین خورد؟ هیچ کسی همین جوری زمین نمی خوره. تو‌کوچه ها مادرش به همین راحتی زمین نمیخورد. همچین که بی هوا مادر رو زدن زمین خورد.. ابی عبدالله روی اسب چنان با نیزه به پهلوش زدن که با صورت زمین خورد. "السَّلامُ عَلَی الخَدِّ التَریِب...." "ثُّمَ أحاطوا بِه "دورش رو گرفتن حلقه حلقه تشکیل دادن "فَقَد ضَرَبوهُ" شروع کردن بزننش"بِسَیفِهِم وَبِالسَّنان وَ بِالحِجَارَه وَ بِالخَشَبِ وَ بِالعَصا" هرکی با هرچی دستشه داره میزنه. یکی با نیزه میزنه یکی با شمشیر میزنه یکی با سنگ‌ میزنه یکی داره عصا زنان میاد.... اینقدر زخم به ابی عبدالله زده شده دیکه رمق نداره. همچین که شمر اومد تو‌ گودال،خنجر رو گذاشت، بدن ابی عبدالله رو‌برگردوند موهای ابی عبدالله رو‌ تو‌ چنگش گرفت...* اطراف ظهر بود که دنیا سیاه شد ذکر تمام حرم آه آب شد پشت وپناه عالمیان بی پناه شد با زور نیزه وارد آن قتلگاه شد بالای گود، چکمه‌ی یک بد دهن رسید وَ الشِّمرُ جالسٌ، نَفس مادرش بُریدحلقوم خشک و نیزه ی تیز و سنان مست سرنیزه ای بلند شد و خواهری نشست شیخ قبیله بندِ دل عرش را گسست آنقدر پشت‌ هم به سرش زد، عصا شکست ای لعنتی نزن به پری که شکسته است پنجه نکش به دسته‌ی زُلفی که بسته است بس کن، تمام پیکرش از هم گسسته است آهسته پشت و روش کن ای شمر، خسته است در پیش چشم فاطمه سر را عقب کشید او داشت حرف می زد و..،شمر از قفا برید : بردیا محمدی گفتن خون تو مباحه توی گودالی و روز من سیاهه گفتن خون تو مباحه این حسین منه که تو قتلگاهه خواهرت افتاد مادرت افتاد یکی با نیزه به جون بدنت افتاد خواهرت افتاد مادرت افتاد تا به دستای سنان پیروهنت افتاد بمیره خواهرت تعارفی شده چرا بریدن سرت؟ بمیره خواهرت نمی کنند توجه ایی به آهِ مادرت بمیره خواهرت بمیره خواهرت گفتن خون تو‌ مباحه یک‌ نفر اسیر دستِ یک‌ سپاهه گفتن‌ خون تو‌ مباحه نرنید داداشم و‌ که بی پناهه شده تو‌ گودال سر تو‌ جنجال تو رو‌ میزند و مادرت میره از حال شده تو‌گودال سر تو‌ جنجال آخ بمیرم‌ که تنت رو‌ میکنن پامال بمیره خواهرت نمونده جای سالمی به روی پیکرت بمیره خواهرت جای گِلو‌ حالا باید ببوسه‌ حنجرت
موضوعِ كارِ هيئت، عبارت است از ايجاد ارتباط بين جامعه و عاشورا. و برنامه‌ريزی برای اينكه اين ارتباط، به‌شكل صحيح برقرار شود.
مناجات با امام زمان روحی له الفدا و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده روز عاشورا محرم به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• نظر به رویِ تو شد قبلگاهِ آمالم تَرَحُمی بنما کن نظر به احوالم من آن کبوترِ بامم که هرکجا رفتم به سنگِ تُهمتِ مردم شکسته شد بالم فقط ضمانت تو گشته است مُهرِ تمدیدی به توبه نامه ی بی اعتبارِ هرسالَم نه پایِ رفتنی هست و نه رویِ آمدنی بگو چه چاره کنم من زدستِ اعمالم قسم به مویِ پریشان عمه جانِ شما به گریه دلنگرانِ حسین و گودالم صدازد از تَهِ گودال خواهرم برگرد مگر نگفتم عزیزم نیا به دنبالم برو به خیمه نبینی بریدنِ سر را وگرنه پیر شَوی پایِ جسمِ پامالم قاسم نعمتي *يه گوشه حضرت زينب نشسته داره نگاه ميكنه:...* بنا چه بود؟ بیاید به او سلام کنند بنا چه بود؟ که همراهی امام‌ کنند رسید آن همه نامه، از آن همه لبیک بنا چه بود؟ که همراه او قیام کنند بنا چه بود؟ بجنگند با فسادِ یزید که در رکابِ ولی کار را تمام کنند حسین با زن و‌ فرزند راه کوفه گرفت بنا چه بود؟ به ناموسش احترام کنند بنا نبود بیاید به قتلگاه، حسین که دور او‌ ته گودال ازدحام کنند *تاريخ نوشته چهارصد پيرمردِ كه به اصطلاح مُفتي و صاحبِ فتوا هم بودند، به صف شده بودن، قربةً الي الله مي زدن...* بنا نبود که پیران بر او عصا بزنند چنین به زخم‌ قدیم خود التیام کنند *از اينجا به بعد رو خودِ امام زمان گريه ميكنن و داد مي زنند...* بنا نبود که از کوفه تا خرابه ی شام نگه به خواهر او از فرازِ بام کنند بنا نبود به اجبار نیزه و شمشیر ورود عائله در مجلس حرام کنند شاعر: من زینب صبور تو بودم ولی حسین هنگام قتلِ صبر تو صبرم تمام شد دیدم که جای آب لبت نیزه میخُورَد ازآن به بعد آب به لب ها حرام شد ای احترامِ واجبِ زینب، دَمِ غروب عریان شدی و جسم تو بی احترام شد بعد از عبورِ چکمه ی شمر از تنت حسین صحبت ز نعل های سواره نظام شد خیلی نگاهشان به من اذیت کننده بود دور و بَرِ تو، دور و برم ازدحام شد کارم کجا کشیده که پرده نشین شهر با شمر بد دهن، سَرِ تو همکالم شد حسين...اي تشنه لب حسين حسين...عشقِ زينب حسين حسين...اي بي كفن حسين حسين...بي پيرُهَن حسين آن دَم بريدم من از حسين دل كآمد به مقتل شمرِ سيه دل او مي دويد و من مي دويم او سويِ مقتل من سويِ قاتل *اي واي حسينم... چقدر امروز زينب اين مسير رو مي دَويد، يا كنارِ بدنِ علي اكبر، يا كنارِ بدنِ قاسم، هي مي اومد بالايِ تَل...* او مي نشست و من مي نشستم او روي سينه من در مقابل * وَالشِّمرُ جالِسٌ عَلى صَدرِك... وَالشِّمرُ جالِسٌ، نَفَسِ مادرم گرفت...* او مي كشيد و من مي كشيدم او خنجر از كين، من آه از دل *صداي هلهله داره مياد، يه عده دارن كف ميزنن، يه عده دارن تكبير ميگن، زمين كربلا داره ميلرزه، حضرت زينب سلام الله عليها اومد پيش امام سجاد، آقا داره توي تب ميسوزه، پرده ي خيمه رو كنار زدن، نگاه كردن... سري به نيزه بلند است در برابر زينب... هلال بن نافع ميگه: ديدم لب هاي حسين داره بهم ميخوره، نزديك اومدم، مي دونستم حسين نفرين كنه همه زير و رو ميشن، گفتم: بذار خيالم راحت بشه، اما ديدم داره ميگه: جگرم داره از تشنگي ميسوزه، تشنگي داره منو ميكشه... گفت: دلم سوخت رفتم سپرم رو پر از آب كردم، به سختي همه رو كنار زدم، نزديك گودال شدم، ديدم شمر با لباس هاي غرق خون از گودال بيرون اومد، گفت: هلال كجا داري ميري؟ گفتم: دارم برا حسين آب مي برم، گفت: دير اومدي كار تموم شد... دامن عربيِ شو كنار زد: ديدم سر حسينِ، گفتم: نانجيب! بالاترين جنايت رو كردي، چرا تن و بدنت داره ميلرزه؟ گفت: هلال! لحظه هاي آخر حسين، گوشه ي گودال هيچ زني نبود، اما يه صدايي ميشنيدم، يه خانومي هي مي گفت: "بُنَيَّ!" مادر!.
. حسین نام آورترین نام و نامدارترین سردار بر چکاد روشنی‌ها حسین تندیس ایمان و عشق الهی حسین آرزوی جویندگان و آبروی یابندگان حسین یادآور آزادگی برای شناخت و معرفت حسین باید از مرزِ تاسوعا و عاشورا گذشت .
من ميخوام بگم: حبيب! مسلم! زهير، اي والله به وفاتون، اما مثل عصر فردا كجا بوديد، وقتي حسين تكيه به نيزه شكسته زد؛ صدا زد: يا حبيب! يا مُسْلِم بن عَوْسَجَه! يا زهير! پاشيد ببينيد ديگه كسي برام نمونده، يه نانجيبي اين صحنه رو ديد؛ گفت: حسين! تو هنوز زنده اي؟ پاشو دارن ميرن سمتِ خيمه ها... بخدا برا حسين سخته هنوز زنده باشه ببينه دارن دستاي رقيه رو مي بندن، ابي عبدالله فرمود: اگه دين نداريد اما آزاده باشيد، اول بياييد كارِ من رو تموم كنيد، از صبح اصلا حرف حسين رو گوش ندادن، همش هلهله كردن، شمرِ ملعون گفت: راست ميگه، برگرديم گودال، كارِ حسين رو تموم كنيم" فرقةٌ بالسيوفِ وفرقةٌ بالرماحِ وفرقةٌ بالحجارةِ وفرقةٌ بالخَشَبِ والعصا؛" پيرمردها قربة الي الله با عصا ميزدن، اي حسين!.
مناجات با امام زمان روحی له الفدا و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا محرم به نفس حاج محمدرضا طاهری ای گیسوی هماره پریشان کربلا ای چشمه ی همیشه خروشان کربلا با ما بگوچه دیده ای ای خون گریسته! در سرخیِ عقیقِ سلیمانِ كربلا هر یک فراز ناحیه صد مقتل آتش است از اعظمِ مراثیِ دیوان کربلا گفتی لَأَندُبَنَّكَ یا جدی الغریب! گفتی که جان فدای تو ای جان کربلا! آب خوش از گلوی تو پایین نمی رود با یادِ خشکی لبِ عطشانِ کربلا آه از دمی كه لشكر اعدا نكرد شرم كردند رو به خیمه ی سلطان كربلا صفین اگر که مصحف قرآن به نیزه دید بر نیزه رفت قاری قرآن کربلا محمد علی بیابانی یک لحظه خلوت کرده ای مشغول قرآنی یک لحظه مشغول سخن در جمع یارانی گاهی بفکر کندن خار بیابانی گاهی هم از دلشوره ی زینب پریشانی امشب شب سختی است، امشب در دلت غوغاست گاهی می‌آید نغمه ی لبیک یارانت گاهی می‌آید گریه ی زن ها و طفلانت گاهی صدای اصغرت کرده پریشانت امشب غم عالم نشسته در دل و جانت امشب شب سختی است، آری امشب عاشوراست بر شانه ی بابا رقیه می گذارد سر خوابد علی اصغر در آغوش علی اکبر خوابیده اند آرام اهل بیت پیغمبر زیرا که بیدارست چشمِ ساقیِ لشگر تا کی چنین آرامشی در کربلا برپاست؟ فردا به پا خواهد شد اینجا محشر کبرا فردا شود صحرا زخون عاشقان دریا فردا حسین است و خودش، تنهاترین تنها بی لشگر و بی اکبر و بی یار و بی سقا فردا صدای العطش تا عالم بالاست یک دَم بروی خاک افتد دست سقایش یک دَم حسین است و جوانِ اِرباً اِربایش فکر حرم لرزه می اندازد به اعضایش ای کاش برخیزد فقط عباس از جایش آری حسین است این عزیزِ حضرتِ زهراست نازل شده گویا دوباره سوره ی زلزال برگشته دیگر ذوالجناح از دشت خونین یال افتاده جسمِ چاک چاکی در دلِ گودال سر می بُرند و یک زن اینجا می رود از حال از سینه اش برخیز ملعون! مادرش اینجاست بالای تل از هوش رفته، خواهر افتاده آتش به مو و معجر یک دختر افتاده دیدند یک انگشت بی انگشتر افتاده زیر سُمِ اسبان دشمن پیکر افتاده یک پیرزن میگفت سر هم در تنورِ ماست پایان نیابد ظهرِ فردا ماجرا باقیست آتش به جانِ خیمه ی آل عبا باقیست هم رفتن سرها به روی نیزه ها باقیست هم کوچه و بازار، هم شام بلا باقیست زین پس شروعِ کربلای زینب کبری ست... سعيد تاج محمدي *تا امشب ابي عبدالله فرمود: اونايي كه مي بايد مي اومدن اومدن، حضرت نورِ خيمه رو كم كرد، اينقدري كه ديگه سياهي بود، فرمود: نورِ خيمه رو كم كردم هركي ميخواد بره بره، اينا با من كار دارن، شما در امان هستيد، من بيعتم رو از شما برداشتم، قيامت هم كسي گير نيست، هر كي ميخواده بره بره، اول يه نگاه به عباس كرد، داداش تو هم ميخواي بري برو، دست زن و بچه ام رو هم بگير برو، اولين كسي كه امشب حرف زد عباس بود، از جا بلند شده، مؤدب كنار اصحاب ايستاده، سرش رو پايين انداخت، سيدي و مولاي! كجا برم قربونت برم،قيامت جوابِ مادرت رو چي بدم، تو رو بين اين گرگ ها تنها بذارم؟ عباس كه حرف زد، يك به يك اصحاب شروع كردن به صحبت كردن، مُسْلِم بن عَوْسَجَه گفت: آقاجان! اگر هفتاد مرتبه من رو تيكه تيكه كنن، بدنم رو بسوزونن، خاكسترم رو به باد بدن، دوباره زنده بشم، دوباره دورت مي گردم، زهير از همه قشنگ تر حرف زد، فرمود: اگه من رو هزار مرتبه بكُشن زنده بشم دوباره پيش مرگت ميشم آقاجان، هر كسي يه طوري حرف زده، حضرت رو كرد به محمد بن بشير، گفت: بچه هات رو در مرز ايران به اسارت گرفتن، اين پارچه هارو ببر قيمتي است، بهشون بده بچه هات رو آزاد كنن، من بيعتم رو از تو برداشتم؛ گفت: آقاجان! درنده هاي بيابان من رو تيكه تيكه كنن، بهتر از اينكه بخوام تو رو تنها بگذارم، خودم، بچه هام، همه زندگيم فدايِ تو... حضرت به نافع بن هلال هم فرمود، نافع محافظ آقا بوده، هر جا حضرت مي رفت نافع دنبالش مي رفت، حضرت بهش گفت تو هم برو، راه رو هم بهش نشون داد، نافع سريع رو پاهاي آقا افتاد، گفت: آقاجان! نكنه من رو از خدمتت دور كني، دورت بگردم آقا همين نافع بن هلال نزديك خيمه ي حضرت شنيد عمه ي سادات زينب كبري ميگه: حسين جان! اصحابت رو آزمودي يا نه؟ پات مي ايستن يا نه؟ من دلشوره دارم، فرمود: زيبنم! اصحاب من بهترين اصحابن، نافع اين حرفارو شنيد، دوان دوان اومد پيشِ حبيب، گفت: خاك بر سرمون شده، هنوز دخترِ فاطمه به وفاداري ما شك داره، حبيب اصحاب رو جمع كرد، اومدن دَمِ خيمه ي زينب، بي بي جان! فردا شما فقط نظاره گر باش، اينقدر در ركاب برادرت شمشير مي زنيم، شمشيرهامون كُند بشه، يك به يك در ركاب حسينت جونمون رو ميديم، خيالت تخت باشه، ابي عبدالله فرمود: زينبم! برو از حبيب تشكر كن؛ بي بي اومد، از حبيب تشكر كرد، ممنونم كه داداشم رو تنها نميگذاري؛ حسينم غريبه...
مقتدایان امام حسین‏ علیه السلام کسانى هستند که از مایه جان خویش در راه خدا نثار مى‏‌کنند و به راستى حسین آموزگار بزرگ شهادت است که هنر خوب مردن را در جان بى‏‌تاب انسان‏‌هاى عاشق، تزریق می‌کند
عاشورا، مجمعِ عمومی حماسه سازان هستی است.
عاشورا قرارگاه عشق است و پناهگاه عاشقان عاشورا تکلیف است و عاشورایی شدن عمل به تکلیف عاشورا مجمع عمومی حماسه‌سازان هستی است
دهم همه‌ی عزت دنیای حسین است حسن به خداوند مسیحای حسین است حسن بی حسن سوی حسینش بروی باخته‌ای جان من! صاحب امضای حسین است حسن این حسن کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست؟ برترین اسم‌ به لب‌های حسین است حسن هرکسی گفت حسین، از برکات حسن است تا ابد پرچم بالای حسین است حسن بنویسید که آقای جهان است حسین بنویسید که آقای حسین است حسن زیر قبه همه گفتیم الهی به حسن باب حاجات گداهای حسین است حسن همه در کرببلایند، حسین رفته بقیع چه عجب؟! جنت اعلای حسین است حسن او علی اکبر اگر داد، حسن قاسم داد در بلا هم شده، هم پای حسین است حسن بعد او خنده ندیدند به لب‌های حسین آی مردم غم عظمای حسین است حسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍🎴 🎴 🌴یا حسین یا حسین عزیز زهرا حسین 🌴یا حسین یا حسین غریب وتنها حسین چقدر نام تو زیباست اباعبدالله چشم تو خالق دنیاست اباعبدالله زائر کرببلا حق شفاعت دارد قطره در کوی تو دریاست اباعبدالله دستگیری ز گدا گردن هر ارباب است کار ما دست تو آقاست اباعبدالله یا حسین یا حسین عزیز زهرا حسین یا حسین یا حسین غریب وتنها حسین مستجاب است دعا گوشه ی شش گوشه ی تو حرمت عرش معلی ست اباعبدالله هر کسی داد سلامی به تو و اشکش ریخت او نظر کرده ی زهراست اباعبدالله بارها گفت اگر من ز حسینم دیدم جلوه اش اکبر لیلاست اباعبدالله 🌴یا حسین یا حسین عزیز زهرا حسین 🌴یا حسین یا حسین غریب وتنها حسین چشم ما روز قیامت به پر قنداق است پسرت مالک فرداست اباعبدالله روزی گریه ما دست رباب افتاده روضه خوان دل صحراست اباعبدالله باب بین الحرمین از حرم عباس است همه جا سفره سقاست اباعبدالله 🌴یا حسین یا حسین عزیز زهرا حسین 🌴یا حسین یا حسین غریب وتنها حسین ما که باشیم که سنگ تو به سینه بزنیم سینه زن زینب کبری است اباعبدالله مادرت گوشه گودال تماشا میکرد بر سر جسم تو دعواست اباعبدالله مادرت گفت "بنیَّ" دل ما ریخت به هم بردن نام تو غوغاست اباعبدالله 🌴یا حسین یا حسین عزیز زهرا حسین 🌴یا حسین یا حسین غریب وتنها حسین
نقل است که علامه امینى فرمودند: شب و روز تاسوعا و عاشورا براى سلامتى امام زمان عجل اللّٰه تعالی فرجه الشریف صدقه دهید، چون قلبِ حضرت ، اندوهناک جَدِّ غریب ‌شان ، سیدالشهداء است .
‍🎴 🎴 🖤امان ای دل ای دل ای دل حسین 🖤بسوز ای دل ای دل ای دل حسین ز خوناب جگر ساغر گرفتم گلاب خون ز چشم تر گرفتم سراغ لالۀ خونین خود را ز تیر و نیزه و خنجر گرفتم سلام از عمق جان گفتم به جانان جواب از پیکر بی سر گرفتم به هر زخم تنش کردم نظاره نشان از بوسۀ مادر گرفتم 🖤امان ای دل ای دل ای دل حسین 🖤بسوز ای دل ای دل ای دل حسین بیابان باغ و مقتل آشیانه حسینم واحسین آیم ترانه خودم دیدم بر اندام گلم ریخت ز چشم فاطمه اشک شبانه خودم دیدم که قاتل پنجه انداخت بر آن موئی که زهرا کرده شانه خودم دیدم که در مقتل کشیدند به سیلی، ناز طفل نازدانه 🖤امان ای دل ای دل ای دل حسین 🖤بسوز ای دل ای دل ای دل حسین گلی گم کرده ام میجویم او را به هر گل میرسم می‌بویم او را گل من یک نشانی در بدن داشت یکی پیراهن کهنه به تن داشت اگر کشتند چرا آبت ندادند چرا زان آب نایابت ندادند اگر کشتند چرا خاکت نکردند کفن بر جسم صد چاکت نکردند 🖤امان ای دل ای دل ای دل حسین 🖤بسوز ای دل ای دل
230.9K
سقا و امیر کاروانم عباس برادر جوانم۲ ساقی حرم به خون نشستی تو پشت مرا زغم شکستی ای لاله سرخ بوستانم عباس برادر جوانم۲ تا فرق تو از ستم دو تا شد دستان تو از بدن جدا شد طاقت زکفم دگر رها شد بعد تو دگر چسان بمانم عباس برادر جوانم۲ بعد تو دگر رمق ندارم رفتی و خزان شده بهارم در پیش تو کاش جان سپارم هستی من ای قرار جانم عباس برادر جوانم۲ تا پیکر پاره تو دیدم از داغ غم تو من خمیدم افتاده ای از چه ای امیدم بعد تو دگر چسان بمانم عباس برادر جوانم۲ .
4_1023486175446302725.mp3
10.5M
دایانب اوتوز مین لشکرین برابرینده قارداشلار ئولوب بالالار ئولوب یاقوم هل من ناصر ینصرنی آیا بخاطر جدیم رسول الله منه کمک الین وار یایوخ فرمایش ایتدی زینبینه شاه کربلا باجی گیت خیمه ربابه اله کشف ماجرا درد فراقی گوز یاشینا سن بهانه ویر آل غچه تری گتیروب باغبانه ویر تحفه ام الیمده بزم نگاره گدیم باجی بازارعشقی عشقیله تاگرم ایدیم باجی لیلایه گوش ربابی دل افسرده قالماسین اکبر گئدیبدی بو یولی اصغرده قالماسین امر امامه حامل اولوب زینب حزین گلدی رباب خیمه سینه زارودل غمین صبرایت دیور یانان دیلیمی داغلاما علی بالا شرمندیم یوخومدی صودوم آغلاما علی گلدی بیانه زهره ثانی ایدیب خطاب ایستیر حسینیم اصغری آی باوفارباب ایله وداع بو غنچه پرعطرونورسی اوپسون دوداقلارینی صورا زینب عمه سی عرض ایلدی ئولونجه خانم کنیزم سنه بیرآز زمان بوخیمده مهلت ویرون منه یوخ اصغری یوباتماقما آیری بیرغرض فکریم بودور لباسینی من ایلیم عوض آلدی اجازه دلده کی مهرین بولوندوروب شش ماهه اوغلونا اوخانم آغ گیندیریب تسلیم ایدیبدی زینبه دنیانی داغلادی یاندی اورک؛دالیجا دوروب باخدی آغلادی زینب حریم عصمتی تئز قیلدی باخبر سس دوشدی خیمیه جمع اولوب هاشمیه لر الدن اله ویریلدی هامی اوپدی لبلرین بیرخرداقیز سرشکیله ایسلاتدی معجرین عرض ایلدی بویورگوروم آی مهربان بابا شش ماهه اصغری آپاریرسان مگرهارا سینیم آزاولساداپی آپاردیم مرامیوه معلوم اولان گتیرمیجکسن خیامیوه لطف ایلیوز اونی من آلیم بیر قوجاقیمه لای لای دییم دویونجا لب عطشان قوناقیمه
393.9K
سالار لشکر یارم برادر برخیز از جا ای مددکارم برادر۲ برخیز از جا ای علمدار سپاهم بی کس چنین در ورطه ی دشمن نخواهم لختی نظر بنما بر احوال تباهم بگذشته از اوج فلک افغان و آهم میر سپاهم پشت و پناهم خفتی به خون از دست شد کارم برادر برخیز و از جا ای مددکارم برادر برخیز از جا ای امیر لشکر من ای یادگار باب نیکو منظر من ای قوت بازو و یار و یاور من ای غمگسار عترت غم پرور من میر و علمدار سقا و سالار برخیز و بنگر با علم یارم برادر برخیز از جا ای علمدارم برادر۲ برخیز از جا بین حسین یاور ندارد مانده تن تنها دگر لشگر ندارد عون و حبیب و قاسم و اکبر ندارد از نوجوانان یک نفر دیگر ندارد در این بیابان از کید عدوان اکنون غریب و بی کس و یارم برادر برخیز و از جا ای علمدارم برادر۲ برخیز از جا یاری اهل حرم کن یاری به اولاد رسول ذوالکرم کن غمخواری از این بی کسان محترم کن از زینب بی اقربا رفع الم کن قامت برافراز بنما سرافراز در این بیابان بی کس و یارم برادر برخیز و از جا ای علمدارم برادر۲
تا مشکتو تو آب زدی موجای دریا شد آروم تا رو به ساحل اومدی بغضی نشست توی گلوم همون دم بود غربت دنیا شد نصیبم رو لب گل کرد ناله های امن یجیبم بلند شو بنگر که شمشیر ها رو کشیدن آخه می دونن بدون تو من غریبم ابا الفضل اباالفضل دشمن با داغ اکبرم آتیش زده بر جیگرم حالا شکسته با غمت مثل سر تو کمرم روی قلبم دیگه این زخم غم میمونه کمرم دیگه مثل مادر خم میمونه می دونی چه فکری می سوزونه دلم رو تو این فکرم خواهرم بی محرم میمونه پاشو ببین توی حرم عزاخونه به پاشده تا آرزوی کوفیا با کشتنت روا شده بدون تو توی هر خیمه پا می ذارن رد پاهاشونو تو آتش جا می ذارن دیگه زینب دستاشو روی سر می گیره پیش چشماش داغمو رو دلها می ذارن ابا الفضل ابا الفضل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا