دلشورهها رو میبینی ، انت امامی و دینی
اسم ما رو بنویس تو ، زائرای اربعینی
بیتابم این دو سه ماه ، بی طاقتم روز و شب
این تن بمیره آقا ، امسال دیگه بطلب
التماسمه حرم حرم ، با عنایت حسین حسین
آرزوم شده حرم حرم ، تحت رایة حسین
دل اومده توی صحنت ، سفرهی عاشقی پهنه
همسفریم دوباره با ، جمعیت پا برهنه
باز بوی تربت تو ، مست میکنه همه رو
تو این مسیر میبینیم ، جا پای فاطمه رو
میخونی منو نفس نفس ، میرسم به تو قدم قدم
انقدر میگم حسین حسین ، تا بیام دم حرم
التماسمه حرم حرم ، با عنایت حسین حسین
آرزوم شده حرم حرم ، تحت رایة حسین
سر میشه عالم فانی ، عشق تو میشه جهانی
مردم دنیا همینه ، شور آخرالزمانی
اصحاب خون خدا ، دلداده های حسین
غوغا به پا میکنن ، تو کربلای حسین
ذکر زائرا علی علی ، دنیا میشه نور نور
یالثارت الحسین حسین ، نقش پرچم ظهور
التماسمه حرم حرم ، با عنایت حسین حسین
آرزوم شده حرم حرم ، تحت رایة حسین
9.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نبودی اذیتم کردن
اسیر غربتم کردن
برا لباس پارم بود
غرق خجالتم کردن
منو با دست نشون دادن
تو رو با سنگ نشون کردن
چه با دقت زدن بابا
لبت رو غرق خون کردن
می دونستم پیش خدایی بابایی
سر رسید آخر این جدایی بابایی
روی دامنم بخواب لالایی بابایی
" لالا لالا گلم لالا بابای خوشگلم لالا "
نبودی عمه رو زد زجر
گذاشته اسمشو مرد زجر
جا موندم و تو خوابم از
خجالتم در اومد زجر
بابا ترسیده بودم که
رو خارا پا می گذاشتم
می گفتم با خودم ای کاش
یه شب دیگه عمو داشتم
آخ عمو عباسم کجایی کجایی
داد از این درد بی نوایی نوایی
گریه داره اینجور لالایی خدایی
" لالا ای غرق خون لالا عموی پهلوون لالا
لالا لالا گلم لالا بابای خوشگلم لالا "
نبودی حقمو خوردن
هی اشکمو در آوردن
عروسکامو یادت هست
بابا به غارتش بردن
نگم واست که تو بازار
چه حرفایی شنیدم من
یتیمی سخته تو غربت
به جون تو بریدم من
بس که دل گیره این جدایی بابایی
شد رباب از گریم هوایی بابایی
پا به پام میخونه لالایی بابایی
" لالایی اصغرم لالا شهید بی سرم لالا
لالا دنیای من لالا بابای بی کفن لالا "
لالا لالا گلم لالا بابای خوشگلم لالا "
دور از حرمت دغدغه جز روضه ندارم
سرگرم گرفتاری و درگیر فراقم!
دلتنگم و دلتنگم و دلتنگ عراقم 💔
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام
ما قافله سالار جهانیم
نکند خواب بمانیم
باید خبری را برسانیم
نکند خواب بمانیم
بار امانت به سر دوش ماست
مبداء ما مقصد ما کربلاست
مبداء کربلای حسین و
مقصد کربلای مهدی
آغاز در رکاب حسین و
پایان جان فدای مهدی
به کربلا میرویم و یکصدا
از هر دین هر سلیقه هر کجا
با تمام زائرین اربعین شاه دین
میخوانیم اَلا یا اهلَ العَالم
بیایید پای کار بقیةُ اللهِ الاَعظم
#امام_حسین_علیه_السلام
#اول_مجلس
هرشب ندایی می رسد از عرش اعظم
طوبی لباکین الحسین یا اهل العالم
گر بنگری با چشم دل بالای مجلس
زهرای اطهر ایستاده با قدی خم
باور کنید این گریهها یاری زهرا است
او میکند اسباب هیات را فراهم
این گریهها و روضهها را وعده داده
بر دخترش زهرا رسولالله خاتم
این اشکها قطره به قطره روز محشر
طعنه زند بر چشمهی جوشان زمزم
بیآبرو ها را حسین با آبرو کرد
تاثیر خود را میگذارد گریه کمکم
هر کس که هیئت بیتفاوت آمد ورفت
حسرت خورد در خانه قبرش دمادم
این اعتقاد ماست عالم را نمودند
با ضرب به دسته سینهزنها و منظم
ماه محرم هم، کسی که اهل سِرّاست
نامِ حسن را مینویسد روی پرچم
آقا مدینه یک نفر زائر ندارد
میمیرم آخر جانِ آقایم ازاین غم
هشدار نوکرها ، که نفروشید روزی
یک یا حسین خویش را بر چند درهم
یک روز پای ِ مُشتی ارزن اهل کوفه
سر از تن آقا جدا کردند باهم
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
حسین حاجت روا کن
حسین دردم دوا کن
#مناجات با امام زمان
# اول هیات
در حسرت دیدن نگاریم
هر لحظه بیاد او بباریم
آیینه ی قلبمان شکسته
از منتظران بی قراریم
در کوی فراق شهره هستیم
جز دلبرمان کسی نداریم
با شوق وصال زنده ایم و
با یاد رخش لحظه شماریم
تا صبح ظهور دولت دوست
ما لشگر عشق و انتظاریم
در وقت قیام عاشقانه
شمشیر دو تیغ ذوالفقاریم
ای منتقم حضرت زهرا
یا صاحبنا العجل آقا...
#مرثیه_حضرت_زینب
#مصائب_شام
دم دروازه ساعات گرفتار شدم
هدف ساز و دف مردم بیعار شدم
دختر هیچ نبی مثل من آواره نشد
هیچ عزیزی نشد اینقدر که من خوار شدم
شام از خلوتی خود به ستوه آمده بود
من که رفتم به خدا رونق بازار شدم
هیچ کس مثل من اینقدر خجالت نکشید
که ز ابرارم و بازیچهی اشرار شدم
یوسفی دیده ام از چاه تنور آوردند
من کلافم جگرم بود و خریدار شدم
سر تو با زن رقاصه گلاویز شدم
با کس و ناکسشان وارد پیکار شدم
دختر فاطمه را بزم شرابش بردند
هیچ عزیزی نشد اینقدر که من خوار شدم
خیزران خورد به لبهات دلم هُرّی ریخت
خیزران خورد به دندان تو بیمار شدم
🔸شاعر:
#وحید_عظیم_پور
=============================
#امام_سجاد #مرثیه_امام_سجاد
#مصائب_شام #بحر_طویل
منم قاهر، منم والی، منم غالب
منم لحظه به لحظه درد را طالب
حسین بن علی را اولین نائب
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب
منم دریای بی ساحل
منم پیغمبری که کربلا بر او شده نازل
نه یک بخشش،تمام بخش هایش کاملاً کامل
تمام کربلا با سوره های قاسم و عون و علیِ اکبر و آیات کوتاه علیِ اصغر و آیات مکی ابوفاضل
منم آنکه سنان و ازرق و خولی و شمر و حرمله
با هم مرا گشتند هی قاتل
همین که چشم وا کردم خودم دیدم علیِ اکبر ارباب پیش چشم بابایم قدم میزد
قدم میزد، دل بابا و نظم شانه های محکم عباس و سقف آسمان را با قدم هایش به هم میزد
برای قدِّ بابایم خمیدن را رقم میزد
همین که چشم بستم در میان دشت غوغا شد
همین که چشم وا کردم بمیرم قاتلش از پیکرش پا شد
نفهمیدم چه شد از حال رفتم
تا صدایی آمد از دشمن چرا ساکت نشستید آی
فرزند رشیدش در میان خاک صحرا ارباً اربا شد
دوباره چشم وا کردم
هراسان نجمه را دیدم که بالای سرِ نعشی کشیده
گوییا داغ امام مجتبی دیده
که قاسم هست اگر چونان جگر گوشه برایش
مثل آن روزی که می آمد جگرهای حسن در طشت
و حالا پیکر قاسم میان دشت روی خاک پاشیده
دوباره چشم بستم
ناگهان تسبیح خاک کربلا افتاد از دستم
صدای داغ هل من ناصرً در گوش من پیچید
پدر بر روی دستش برد اصغر را
دل خانم رباب آشوب شد ترسید
گمانم قاتلش را که کمان برداشت بین آن جماعت دید
نمیگویم چه شد
اما پدر خون علیِ اصغرش را در هوا پاشید
نمیگویم چه شد
اما پدر در موقع برگشت میلرزید
نمیگویم چه شد
اما پدر گم کرد دست و پای خود را و عبایش را به سرعت دور او پیچید
همین که رفت پشت خیمه من هم رفتم از حال و
همین که حال من آمد سر جایش خودم دیدم که دارد می رود با چکمه هایش شمر آنجا توی گودال و
دوباره رفتم از هوش و صدای شیحه ی اسبی که خون میریخت از زین و تن و سم و سر و یال و دهانش
باعث این شد بفهمم که پدر هم بی گمان رفته
و با علم امامت
خود ببینم که پس از شمر لعین در گودی گودال با نیزه سنان رفته
و از بس لطمه دیده
سر به نوک نیزه با زحمت که نه با یک تکان رفته
و زینب بعد از آن
که نیزه و شمشیرها را پس زده سمت حرم لطمه زنان رفته
منم من حضرت سجاد راوی هزاران روضه ی مکشوف
آنجا که خودم دیدم سر بابا ز روی نیزه اش افتاد
منم اصلا خود روضه
که هی مجلس به مجلس می رود از کربلا تا شام
منم آن مجلسی
که سوخت زیر آتشی که ریختند از بام
منم آن مجلسی
که آخرش از اول لبریز اشکش می شود پیدا
منم آن مجلس
کنج خرابه آه وقتی روضه خوانی میکند طفل سه ساله با سر بابا
منم آن مجلسی که روضه اش پایان نمی گیرد
در این مجلس رقیه تشنه است اما چرا باران نمی گیرد
منم آن مجلسی که دعوتی هایم برای خواندن روضه، سر بر روی نی مانده ست
منم آن مجلسی که عمه جانم هم به روی منبر زانوی من
هی روضه ی گوش خودش را تا سحر خوانده ست
منم بی تاب و دلخسته
منم غمگین منم والی منم غالب
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
==========================