eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه و توسل به راوی دشت‌کربلا امام سجادعلیه السلام به نفس حجت الاسلام مسعود عالی یکی از کارهایی که امام سجاد داشت این بود که کربلا رو زنده نگه داره.پیام اباعبدالله علیه السلام رو زنده نگه داره و به گوش تاریخ برسونه.عمه جانش زینب کبری هم این رسالت رو به دوش داشت .منتها حضرت زینب سلام الله یک سال و نیم بعد از واقعه عاشورا بیشتر زنده نبود... اما وجود مقدس امام سجاد که۳۴-۳۵سال بعد از واقعه کربلا زنده بود،او باید پیام عاشورا و کربلا رو حفظ می کرد.نه با مجلس روضه گرفتن آن امکان پذیر نبود.با اشک،با گریه هر چیزی که تناسبی با واقعه کربلا داشت می دید؛ گریه می کرد و اشکش جاری بود.اگر احیانا سر سفره براش آب می آوردند،گریه میکرد.میخواست وضو بگیره؛نگاهش به آب می افتاد،گریه می کرد.از یه مسیری رد میشد میدید قصابی داره گوسفندی رو ذبح می کنه؛میرفت جلو،می گفت آقا! این گوسفند رو آب دادید میخواید سرش رو ببریدمیگفت :پسر پیغمبر! مامسلمانیم.میدانیم که باید آب بدهیم.امام سجاد می فرمودند:اما خودم دیدم که پدرم،برادرم و هفده نفر از خوبان رو بین دو نهر آب دجله و فرات سر بریدند بدون اینکه آب بدن..... حضرت ام البنین لباس بچگی حضرت عباس رو تن بچه حضرت ،فضل بن عباس کرده بود و دستش رو گرفت آورد پیش امام سجاد.امام سجاد وقتی لباس عموش رو تن این بچه دید؛اینقدر گریه کرد به یاد اباالفضل...به این شکل پیام عاشورا رو نگه میداشت. امام سجاد در این سفر اسارت چه ها کشید. امام باقر علیه السلام ،وسط غسل دادن امام سجاد دست از غسل کشید و شروع کرد بلند بلند گریه کردن. به امام باقر گفتن آقا چی شد؟حضرت فرمود: هنوز جای غل و زنجیرایی که به بدن پدرم بود و گوشت اضافه درست کرده بود و اثر باقی گذاشته بر بدنش، هنوز هست من گریه ام برای اینه... دو تا از معصومین بودند که وسط غسل معصوم دیگر دست از غسل کشیدند و بلند بلند گریه کردن...یکی امام باقر علیه السلام و دومیش هم امیرالمومنین علیه السلام بود که شبانه داشت حضرت زهرا رو غسل میداد.اسماء آهسته آهسته آب می ریخت وامیرالمومنین از زیر پیراهن غسل میداد بچه ها هم چون بهشون سفارش شده بود آرام گریه کنید؛آرام گریه می کردنداما یک مرتبه امیرالمومنین دست از غسل کشیدند وشروع کردند بلند بلند گریه کردن.اسماء گفت:آقا حق دارید.زهرا رو از دست دادید.ولی مگه خودتون نفرمودید آهسته. امیرالمومنین فرمودند:الان دستم رسید به بازوی ورم کرده اش الان دستم رسید به پهلوی شکسته اش... یا امام باقر یا امیرالمومنین! شما عزیزتون رو وقتی داشتید غسل می دادید یک بخشی از بدنش مجروح بود.اما"لَا يَوْمَ‏ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ.." بدنی که له شد، بدنی که سر نداشت،بدنی که بعضی از اعضاش زیر سم اسبان جدا شد.... بنی اسد وقتی شام یازدهم یا روز دوازدهم یا سیزدهم بنابر نقل های مختلفی که هست؛آمدند این پیکرها رو دفن بکنند؛یک مرتبه مواجه شدند با بدن های پاره پاره ای که هیچ نمیشه شناسایی کرد. سر هم در بدن نبود که بتونن شناسایی کنند.متحیّر بودند.امام سجاد علیه السلام به عنایت الهی تشریف آوردند؛با اندوه فرمودند که این بدن ها رو من میشناسم. بعد حضرت بالین یک بدنی رفتند که از همه له شده تر بود از همه زخم بیشتر بر بدنش بود.فرمود:این بدن پدر بزرگوارم ابا عبدالله علیه السلام است.یک حصیری بیارید این بدن انقدر چاک‌ چاک بود تو اون حصیر پیچیدن .امام سجاد علیه السلام خودش وارد قبر شد؛پیکر رو گرفت. فرمود: دیگه نمیخواد کمک بدید.کسانی هستند به من کمک بِدن جملاتی گفت امام سجاد.اول اون گلوی بی سر را بوسید. بعد فرمود:""طُوبَى لأرضٍ تضمَّنت جَسدك الطَاهِر"خوش به حال اون زمینی که بدن طاهر تو را پدر جان در بر بگیره."فإنَّ الدُّنيَا بَعدك مُظلِمة، و الآخِرة بنُورِكَ مُشرِقة.."دیگه بعد از تو دنیا ظلمانی هست و آخرت با نور تو نورانی شد. امام سجاد علیه السلام این رو گفت و از قبر بیرون آمدند و روی قبررو با خاک پوشاند و با انگشت روی قبر نوشتند:"هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليِّ بْنِ ابيطالِب، الّذي قَتَلوُهُ عَطْشاناً"بعد پیکر علی اکبر رو پایین پای امام حسین دفن کرد و پیکر شهدا رو پایین پای علی اکبر دفن کرد .. بنی اسد گفتند آقا تمام شد دیگه؟فرمودند نه‌ هنوز یه پیکری علقمه هست.رفتند علقمه دیدند یه پیکری هست سر در بدن نداره، بدن پر از تیر، دست در بدن نداره،پاها رو هم خرد کردند.امام سجاد خودش رو انداخت روی این پیکرفرمود:"عَلی الدُنیا بَعدِکَ العَفا یا قَمر بَنی هاشم" خاک بر سر اون دنیایی که تو توش نیستی و او را با اندوه دفن کردند. .
با ملتی که در تب و شوق شهادت است در راه عشق کشته شدن یک سعادت است لعنت به نطفه های حرامی که کارشان دائم در این بلاد حسینی خیانت است
هرچند دوباره آتشی نو برپاست این صحنه ای از تعزیه ی عاشوراست از مرگ نترسیم که در مکتب ما سرچشمه ی زندگی به دست شهداست این شیر نشسته از خزر تا عمان ایران همیشه سرفراز و برناست حیران شده از شکوه او گرگانند از زوزه ی گاه گاه آنها پیداست در جرم و دروغ غوطه خوردند ولی بر ما که رسید ادعاشان بالاست ای دشمن دون خیال خامی نکنی این عرصه ی سیمرغ، نه جولان شماست با پنجه خسته ات مزن بر تن شیر زهره ترکی نعره ی او گر برخاست ما شاه چراغ را به میهن داریم نوری که به جاویدی انوار خداست
ازاشک حرم دشمن دین پرخطر افتاد با آل علی هر که درافتاد ... ور افتاد
77-Tasharofe Molla Abdolhamid Ghazvini Dar Sahle.mp3
5.73M
▪️قرض پشت قرض، بدهی پشت بدهی، طاقتش دیگر تمام شده بود. شبی در عالم رویا، راه را نشانش دادند: " اگر نجات می‌خواهی به مسجد سهله برو. " خیلی زود همه قرض‌هایش ادا شد. اما دیگر از مسجد سهله دل نکَند. تصمیم گرفت چهل شب چهارشنبه برود، این بار به قصد دیدن امام غایب. هفته سی و نهم اتفاق عجیبی افتاد... 📚 دارالسلام عراقی ص۴۶۷. 💔
این سینه سرشار از درد و داغِ صاحب عزامون شاهچراغِ واویلا که چشمامون دریای خونه حافظ باید واسمون روضه بخونه با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم که شهیدان که اند این همه خونین کفنن آقو سلام علیک، آقو جوابم بده آقو جوابی به این حرف خرابم بده صحن قشنگت چون کربلامون تقدیم تو شد دست گل‌هامون هر دفعه دل منه که جا می‌مونه سعدی باید برامون روضه بخونه بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به دهر الا شهید عشق به تیر از کمان دوست آقو سلام علیک، آقو جوابم بده آقو جوابی به این حرف خرابم بده ما یک عمر از همسایه‌هاتیم از نوکرای کاکو رضاتیم کاش می‌شد که مارو هم قابل بدونی مارو هم به این شهیدا برسونی باید از گذشت از این دنیا به آسانی باید مهیا شد از بهر قربانی با صورتی خونی، سوی حسین رفتند زین سان بود زیبا، معراج انسانی حسین ای جانم، ای جانم، ای جانم 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
دلشوره‌ها رو میبینی ، انت امامی و دینی اسم ما رو بنویس تو ، زائرای اربعینی بیتابم این دو سه ماه ، بی طاقتم روز و شب این تن بمیره آقا ، امسال دیگه بطلب التماسمه حرم حرم ، با عنایت حسین حسین آرزوم شده حرم حرم ، تحت رایة حسین دل اومده توی صحنت ، سفره‌ی عاشقی پهنه همسفریم دوباره با ، جمعیت پا برهنه باز بوی تربت تو ، مست میکنه همه رو تو این مسیر میبینیم ، جا پای فاطمه رو میخونی منو نفس نفس ، میرسم به تو قدم قدم انقدر میگم حسین حسین ، تا بیام دم حرم التماسمه حرم حرم ، با عنایت حسین حسین آرزوم شده حرم حرم ، تحت رایة حسین سر میشه عالم فانی ، عشق تو میشه جهانی مردم دنیا همینه ، شور آخرالزمانی اصحاب خون خدا ، دلداده های حسین غوغا به پا میکنن ، تو کربلای حسین ذکر زائرا علی علی ، دنیا میشه نور نور یالثارت الحسین حسین ، نقش پرچم ظهور التماسمه حرم حرم ، با عنایت حسین حسین آرزوم شده حرم حرم ، تحت رایة حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیار عالی، احسنت به سازنده اش، و چه عجب که بالاخره یک کار تبلیغاتی زیبا به زبان انگلیسی برای اربعین ساخته شد.... 🌸🌺
نبودی اذیتم کردن اسیر غربتم کردن برا لباس پارم بود غرق خجالتم کردن منو با دست نشون دادن تو رو با سنگ نشون کردن چه با دقت زدن بابا لبت رو غرق خون کردن می دونستم پیش خدایی بابایی سر رسید آخر این جدایی بابایی روی دامنم بخواب لالایی بابایی " لالا لالا گلم لالا بابای خوشگلم لالا " نبودی عمه رو زد زجر گذاشته اسمشو مرد زجر جا موندم و تو خوابم از خجالتم در اومد زجر بابا ترسیده بودم که رو خارا پا می گذاشتم می گفتم با خودم ای کاش یه شب دیگه عمو داشتم آخ عمو عباسم کجایی کجایی داد از این درد بی نوایی نوایی گریه داره اینجور لالایی خدایی " لالا ای غرق خون لالا عموی پهلوون لالا لالا لالا گلم لالا بابای خوشگلم لالا " نبودی حقمو خوردن هی اشکمو در آوردن عروسکامو یادت هست بابا به غارتش بردن نگم واست که تو بازار چه حرفایی شنیدم من یتیمی سخته تو غربت به جون تو بریدم من بس که دل گیره این جدایی بابایی شد رباب از گریم هوایی بابایی پا به پام میخونه لالایی بابایی " لالایی اصغرم‌ لالا شهید بی سرم‌ لالا لالا دنیای من لالا بابای بی کفن لالا " لالا لالا گلم لالا بابای خوشگلم لالا "
دور از ‌حرمت دغدغه جز ‌روضه‌ ندارم سرگرم ‌گرفتاری ‌و ‌درگیر فراقم! دلتنگم ‌‌و دلتنگم و دلتنگ‌ عراقم 💔
و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ما قافله سالار جهانیم نکند خواب بمانیم باید خبری را برسانیم نکند خواب بمانیم بار امانت به سر دوش ماست مبداء ما مقصد ما کربلاست مبداء کربلای حسین و مقصد کربلای مهدی آغاز در رکاب حسین و پایان جان فدای مهدی به کربلا میرویم و یکصدا از هر دین هر سلیقه هر کجا با تمام زائرین اربعین شاه دین میخوانیم اَلا یا اهلَ العَالم بیایید پای کار بقیةُ اللهِ الاَعظم
هرشب ندایی می رسد از عرش اعظم طوبی لباکین الحسین یا اهل العالم گر بنگری با چشم دل بالای مجلس زهرای اطهر ایستاده با قدی خم باور کنید این گریه‌ها یاری زهرا است او می‌کند اسباب هیات را فراهم این گریه‌ها و روضه‌ها را وعده داده بر دخترش زهرا رسول‌الله خاتم این اشک‌ها قطره به قطره روز محشر طعنه زند بر چشمه‌ی جوشان زمزم بی‌آبرو ها را حسین با آبرو کرد تاثیر خود را می‌گذارد گریه کم‌کم هر کس که هیئت بی‌تفاوت آمد ورفت حسرت خورد در خانه قبرش دمادم این اعتقاد ماست عالم را نمودند با ضرب به دسته سینه‌زن‌ها و منظم ماه محرم هم، کسی که اهل سِرّاست نامِ حسن را می‌نویسد روی پرچم آقا مدینه یک نفر زائر ندارد می‌میرم آخر جانِ آقایم ازاین غم هشدار نوکرها ، که نفروشید روزی یک یا حسین خویش را بر چند درهم یک روز پای ِ مُشتی ارزن اهل کوفه سر از تن آقا جدا کردند باهم حسین آرام جانم حسین روح و روانم حسین حاجت روا کن حسین دردم دوا کن
با امام زمان # اول هیات در حسرت دیدن نگاریم هر لحظه بیاد او بباریم آیینه ی قلبمان شکسته از منتظران بی قراریم در کوی فراق شهره هستیم جز دلبرمان کسی نداریم با شوق وصال زنده ایم و با یاد رخش لحظه شماریم تا صبح ظهور دولت دوست ما لشگر عشق و انتظاریم در وقت قیام عاشقانه شمشیر دو تیغ ذوالفقاریم ای منتقم حضرت زهرا یا صاحبنا العجل آقا...
دم دروازه ساعات گرفتار شدم هدف ساز و دف مردم بی‌عار شدم دختر هیچ نبی مثل من آواره نشد هیچ عزیزی نشد اینقدر که من خوار شدم شام از خلوتی خود به ستوه آمده بود من که رفتم به خدا رونق بازار شدم هیچ کس مثل من اینقدر خجالت نکشید که ز ابرارم و بازیچه‌ی اشرار شدم یوسفی دیده ام از چاه تنور آوردند من کلافم جگرم بود و خریدار شدم سر تو با زن رقاصه گلاویز شدم با کس و ناکسشان وارد پیکار شدم دختر فاطمه را بزم شرابش بردند هیچ عزیزی نشد اینقدر که من خوار شدم خیزران خورد به لبهات  دلم هُرّی ریخت خیزران خورد به دندان تو بیمار شدم 🔸شاعر: =============================
منم قاهر، منم والی، منم غالب منم لحظه به لحظه درد را طالب حسین بن علی را اولین نائب علی بن حسین بن علی بن ابیطالب منم دریای بی ساحل منم پیغمبری که کربلا بر او شده نازل نه یک بخشش،تمام بخش هایش کاملاً کامل تمام کربلا با سوره های قاسم و عون و علیِ اکبر و آیات کوتاه علیِ اصغر و آیات مکی ابوفاضل منم آنکه سنان و ازرق و خولی و شمر و حرمله با هم مرا گشتند هی قاتل همین که چشم وا کردم خودم دیدم علیِ اکبر ارباب پیش چشم بابایم قدم میزد قدم میزد، دل بابا و نظم شانه های محکم عباس و سقف آسمان را با قدم هایش به هم میزد برای قدِّ بابایم خمیدن را رقم میزد همین که چشم بستم در میان دشت غوغا شد همین که چشم وا کردم بمیرم قاتلش از پیکرش پا شد نفهمیدم چه شد از حال رفتم تا صدایی آمد از دشمن چرا ساکت نشستید آی فرزند رشیدش در میان خاک صحرا ارباً اربا شد دوباره چشم وا کردم هراسان نجمه را دیدم که بالای سرِ نعشی کشیده گوییا داغ امام مجتبی دیده که قاسم هست اگر چونان جگر گوشه برایش مثل آن روزی که می آمد جگرهای حسن در طشت و حالا پیکر قاسم میان دشت روی خاک پاشیده دوباره چشم بستم ناگهان تسبیح خاک کربلا افتاد از دستم صدای داغ هل من ناصرً در گوش من پیچید پدر بر روی دستش برد اصغر را دل خانم رباب آشوب شد ترسید گمانم قاتلش را که کمان برداشت بین آن جماعت دید نمیگویم چه شد اما پدر خون علیِ اصغرش را در هوا پاشید نمیگویم چه شد اما پدر در موقع برگشت میلرزید نمیگویم چه شد اما پدر گم کرد دست و پای خود را و عبایش را به سرعت دور او پیچید همین که رفت پشت خیمه من هم رفتم از حال و همین که حال من آمد سر جایش خودم دیدم که دارد می رود با چکمه هایش شمر آنجا توی گودال و دوباره رفتم از هوش و صدای شیحه ی اسبی که خون میریخت از زین و تن و سم و سر و یال و دهانش باعث این شد بفهمم که پدر هم بی گمان رفته و با علم امامت خود ببینم که پس از شمر لعین در گودی گودال با نیزه سنان رفته و از بس لطمه دیده سر به نوک نیزه با زحمت که نه با یک تکان رفته و زینب بعد از آن که نیزه و شمشیرها را پس زده سمت حرم لطمه زنان رفته منم من حضرت سجاد راوی هزاران روضه ی مکشوف آنجا که خودم دیدم سر بابا ز روی نیزه اش افتاد منم اصلا خود روضه که هی مجلس به مجلس می رود از کربلا تا شام منم آن مجلسی که سوخت زیر آتشی که ریختند از بام منم آن مجلسی که آخرش از اول لبریز اشکش می شود پیدا منم آن مجلس کنج خرابه آه وقتی روضه خوانی میکند طفل سه ساله با سر بابا منم آن مجلسی که روضه اش پایان نمی گیرد در این مجلس رقیه تشنه است اما چرا باران نمی گیرد منم آن مجلسی که دعوتی هایم برای خواندن روضه، سر بر روی نی مانده ست منم آن مجلسی که عمه جانم هم به روی منبر زانوی من هی روضه ی گوش خودش را تا سحر خوانده ست منم بی تاب و دلخسته منم غمگین منم والی منم غالب علی بن حسین بن علی بن ابیطالب 🔸شاعر: ==========================
به کوی کافر افتد، سوی این مردم گذارت نه تمام هستی ات از کف رود، اما نگارت نه شنیدم "لَیتَ اُمّی لَم تَلد" در شام از سجاد شهادت ارث آل الله بود اما اسارت، نه من از آزار دوران اسارت با خبر بودم حرم را صبر مَحبس بود، اما تاب غارت نه ز پا افتادم از بعد تنور خولی و ای کاش بسوزد شهری و یک تار موی شهریارت نه به شهر "عَسقَلان" ای کاش مرگ خویش میدیدم ولیکن سنگ ها را از یمین و از یسارت نه من از دروازه ی ساعات، ساعت ها گله دارم ز مکروه، این جماعت بیم دارند، از جسارت نه تو را دیدم میان نیزه و شمیشیر، کافی بود چه سان بینم شراب و خیزران را در کنارت؟ نه ! بخوان قرآن و رفع تهمت از آل پیمبر کن بخوان قرآن، ولی با زخم های بی شمارت نه خبر خواهی اگر از رنج هجرانم، تو را گویم ولی شرمنده، از شیرین زبانِ یادگارت نه 🔸شاعر: =============================
بابای خوبم بهترین بابای دنیاست حتی به روی نیزه هم دلواپس ماست یک لحظه چشم از روی ماهش برندارم قرآن به روی نیزه خواندنهاش زیباست او تشنه ی یک جرع...نه یک جو وفا بود بر بی وفایی زخم پیشانیش گویاست از کاروان تشنگان هم تشنه تر بود دیدم ترک های لبش از دور پیداست هر چند او را یک بیابان بی کسی بود اما به تنهایی پدر صد پهنه دریاست جسم شریفش مانده در صحرا غمی نیست بالای بالاتر نگر نامش هویداست دستان من کوته از آن بالا نشین است اما برایم سایه اش همواره ماواست او ناگران حال زارم هست دائم گویا خبر دارد که در دل شور و غوغاست ... 🔸شاعر: =============================
یک دلِ بی قرار سهمش شد دوریِ از نگار سهمش شد بی علی اکبر و عمو عباس سیلیِ آبدار سهمش شد روی بالِ فرشته می خوابید یک بغل سنگ‌و‌خار سهمش شد در بیابان و نیمه های شبش دلهره، اضطرار سهمش شد تا که آورد اسم بابا را مُشت ها بی شمار سهمش شد از لگدهای زجر پهلو درد از سنان چشم تار سهمش شد پای پُر آبله که جای خودش رعشه، بی اختیار سهمش شد در هیاهوی کوچه و بازار صحبت طعنه دار سهمش شد دخترِ حرمله چه می خندید تا از او گوشوار سهمش شد ارثِ زهراست بر زمین خوردن چادرِ پُر غبار سهمش شد یک سه ساله کجا و مویِ سپید پیریِ روزگار سهمش شد آخرِ سر خرابه روشن شد ماهِ نیزه سوار سهمش شد بویِ نانِ تنور پیچید و سوخته زلفِ یار سهمش شد 🔸شاعر: =============================