eitaa logo
اَرِنی
5.2هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
115 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
گور ِ پدر ِ قانون ، تنها تو از این دنیا چون ارث ِ پدر باید ، مالِ دل من باشی!
در لامسه هم می‌شود از «مَزه» سخن گفت شیرینیِ آغوشِ تو را قند ندارد
بگو ای جان و من جان را فدای جان تو سازم چه جانانی و جانی و عجب زلف پریشانی
بخیر می‌شود این صبح‌های دلتنگی ببین که روشنم از یاد خوب لبخندت
شیرین تر از آن لحظه که از در برسی نیست من قهوه یِ تلخم تو بیا حبه ی قند باش
عاشقی مزد تلاش هرکه را یک گونه داد شهرتش فرهاد برد و کام دل خسرو گرفت
تا چشم تو جادو بود و زلف تو کافر در روی زمین هیچ مسلمان نتوان یافت
به رسـم بادکـنک ها ،دلـم پـر است ! اما نــخی گـــره زده مــن را ، به دســـت تنهایی
‌این روزها دور و برت جايی برايم نیست؛ چون كهكشانت پُر شده از مشتری هایت
آن که میگفت تویی قبله ی من، بعد از من سر به مُهرِ چه خدایی ست، خدا میداند
بس که خود را در تو می‌بینم تو را در خویشتن خَلق حیران‌اند و می‌نامند ما را خودپرست
نیرویِ عشق‌ بین که در این دشتِ بی‌کران گامی نرفته‌ایم و به پایان رسیده‌ایم!
یک امشب با خیال او خوشم، ای بخت یاری کن که تا روز قیامت در به روی صبحدم بندم
با یک جهان مبارزه کردم به خاطرت با افتخار فاتحِ جنگِ جهانی ام
پیراهنم روزی گواهی می‌دهد پاکم ای عشق! خیلی وقت ها پاکی به دامن نیست
شاعر ساحل چشم تو ام و همچون موج باید از سنگ دلی های تو مضمون ببرم
برایت بی الف خواهم فقط "فردای بهتر" را تو اما آرزو کردی "جهانم" بی الف باشد!
دکترها در تجویز دارو چه بد سلیقه اند شفا دست خداست، لب های شما وسیله اند
شادمان باش ولی حال مرا هیچ مپرس آنچه غم بر سرم آورد نمی‌دانی چیست!
شهر صبرم تا سپاه هجر تو غارت زدند با من آن کردی که با شهری سپاهی می‌کند
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست اینقدر بین رفتن و ماندن نمان؛ بمان!
چشمان پشت پلک تو کافیست تا یک روز ثابت کند پیش از قیامت محشری هم هست!
در قلبی و اما چِقَدَر دوری  از آغوش چون ماه که از برکه ی خود فاصله دارد
‌ سوگند به یکتایی چشمان تو ای دوست یک عمر نیامد احدی جُز تو به خوابم
آنچه در تجربه‌ی ماست نشان داده كه عشق تا خيالت بشود تخت ؛ بهم مى‌ريزد ... !!
به غزل‌خیزترین مزرعه‌ی شعر شبیهی تو که در غایت احساسی و منظومه‌ی نازی
بعد از تو عاشقانه نوشتن برای من مثلِ نماز خواندنِ با زور و بی وضوست
گفتم که بوسه‌ای بده و جان ِمن بگیر جانم گرفته ای ، طلبم را نمیدهی ؟
گه گه به ناز شانه کُن آن زلف را، مگر دلهای دورمانده برون آید از خمی
در دلم‌واشده صد پنجره، دیدن داری سیب سرخی که تمنای رسیدن داری