eitaa logo
اَرِنی
5.2هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
123 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
"برق چشمانت" مرا ميگيرد و ول ميكند يا به من رحمي بكن يا اقتصادي فكر كن
حیرانم و وحشتزده در عشق تو، انگار ســـربازِ لهســتان وســط ارتش نازی @
من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها گل‌فروش ای کاش با آنها مرا هم می‌فروخت
مرا به محکمه‌ی عقل می‌بری ، اما هنوز دردلِ ما حکمِ عشق معتبر است
کافری یا قاتلی یا از وجودم خسته ای؟! روسری با رنگ قرمز تازه کج هم بسته ای؟!
تا نگاهم بکنی از هیجان خواهم مرد آنکه با چشم خود آدم بکشد قاتل نیست ! @nabestaan
یک سر موی تو می‌ارزد به زلف عالمی مصرعی کوتاه گاهی بهتر است از صد سخن
و چه احساس نجیبی‌ست که با دیدن تو طلبِ عشق زِ بیگانه ندارم هرگز
جانان سری به دلشدگانش نمی‌زند جان بر لب است عاشق چشم انتظار را
ای عشق ! سر بزن به دل سنگ من که گاه  روید ز سنگ‌فرش خیابان جوانه‌ای
از آمدنت گیجم و شاد و متحیّر تو فرض بکن برف ببارد عسلویه
حضرت جاذبه، مجذوب حیایت شده‌ام تو چه کردی که چنین محو وقارت شده ام
اگر دستـم به ناحق رفته در زلـف تو، معـذورم برای دست های تنــــگ، ایمـــانی نمی ماند!
دستی‌به‌سینه‌ی منِ شوریده‌سر گذار بنگرچه آتشی زتو برپاست در دلم
عشق یعنی در میان غصه‌های زندگی یک نفر باشد که آرامت کند
دستِ سردت را رها کردم، تو عاشق نیستی تکیه کردن روی دیواری که میلرزد، خطاست
تک تک ثانیه هایـی که تو را کم دارم ساعتم درد، دلم درد، جهانم درد است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
از بازىِ تقدير برايت چه بگويم؟ لب وا بكنم، زحمت صد جلد كتاب است
گیسوانم موج موج و شانه‌هایت سنگ سنگ موج را آغوشِ سنگ.. آرام می‌سازد؛ بمان
لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم تو مرحمت کن و با بوسه‌ای تمامم کن
چه می شود که به دیدار شانه ات برسد؟ سری که می رود از غصه روی زانویم
به زعمِ من همه‌یِ عاشقان بهشتی‌اند نمی‌شود که بسوزد کسی به هر دو جهان!
اگرچه شد غزل شعرم، ولی اقرار باید کرد شبیهِ شعرِ نیمایی: "تو را من چشم در راهم"
دستم نمی رسد به بلندای چیدنت باید بسنده کرد به رویای دیدنت
از میانِ شب هجران نتوان کرد عبور مگر از ماہ چراغی به وفا آویزی
خواب دیدم روزگارم مثلِ مـوهایت شـده ازهمان روزی که رفتی خواب هایم درهم است
مثل یک رادیوی از همه جا بی خبرم پُرم از حرف و به یک گوشه خراب افتاده
گاهگاهی میکنی یک گوشه ی چشمی به من این همه ولخرجی ات را از کجا آورده ای
تو می‌روی و دل ز دست می‌رود مرو که با تو هر چه هست می‌رود @
لب هاي تو ناياب تر از آب حيات است تو سوزن پنهان شده در خرمن كاهي