eitaa logo
اَرِنی
5.2هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
115 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
نی‌ گفت که تلخ است جهان، گفتمش؛ این نیست نالید که من بارِ شِکر داشتم؛ این شد! ‌‌‌‌‌‌‌‌
می رود اینجا سر هر بی گناهی پای دار بار کج این روزها اغلب به منزل می رسد @nabestaan
از بهشت چشم هایت، گر چه افتادم ولی در هوای سیب لب های تو، آدم می کشم
من که دائم پای خود دل را به دریا می زنم پیش تو پایش بیفتد قید خود را می زنم
صبحى كه طلوعش بدهد مژده‌ىِ‌دیدار آن صبح به تكرار شود صبح بهشتم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ﺑﺎﺭﻫﺎ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺑﺮﮔﯿﺮﻡ ﺍﺯ ﻣﻬﺮﺕ ﻭﻟﯿﮏ ﺑﺎﺭ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺮ ﺩﻟﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ، ﺑﺎﺭﯼ ﺩﯾﮕﺮﺳﺖ
ما بغض یک معادله‌ی بی‌نهایتیم چیزی که در تصور ماشین‌حساب نیست!
دلم گرفته و کاری نمیکُند باران چقدر حال و هوایم شبیه اهواز است
ابروان تیغ و گیسوانت تیر،مژه ها ،میله های زندانت تو قدم از قدم که برداری؛می چکد شعر از گریبانت
بی‌نیازست چشم ما از آفتاب و قرص ماه صبح ما از روی تو بی‌آفتاب هم روشن‌ست
از عطر بوی سیب تنت مدهوش گشته ام ممنوعه ی بهشتی و خاطی چو آدمم
شراب شوق هر کس جلوه در پیمانه ای دارد که مجنون محو لیلی بود و من دیوانه چشمی
عاشق روی تو می‌نازد به خیل عاشقان پادشاهی می‌کند صیدی که صیادش تویی
حیف! با اینکه دوستت دارم، سهمِ دستانم از تو پرهیز است
بعدِ هر حادثه امدادرسانی رسم است لعنتی! لمسِ تنت زلزله‌یِ بم دارد
از نبردی نابرابر بازمی‌گردم دریغ دیر فهمیدم که دنیا عرصه‌ی جنگ من است
من قصاصت میکنم، زیرا خدا گفته بگیر طبق قرآن چشم جای چشم و لب را جای لب
بی تو هرروز مرا ماهی و هرشب سالی ست شب چُنین . روز چُنان . آه چه مشکل حالی ست
میان هرم آغوشت مرا محصور کن یک شب که این زندان شدن ارزد به صدها سال آزادی
گفتم فراق را به صبوری دوا کنم صبرم زیاد نیست، چرا ادعا کنم؟
با یک نگاهت ناگزیر صد بـار مومن میـشوم هر چند کافر خـوانده اند در شـهر بی دل ھا مرا
من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها گل فروش ای کاش با آنها مرا هم می فروخت @
مَرا بی همدمی مهرلب و بند زبان گشته وگرنه ناله ها چون نی گِرِه در آستین دارم - صائب‌ تبریزی
عهد کردی که: نسوزی به غم خویش مرا هیچ غم نیست، تو می‌سوز، که من میسازم - اوحدی
خون می‌رود نهفتهِ از این زخم اندرون ماندم خموش و آه که فریاد داشت درد - هوشنگ ابتهاج
احوالِ من مپرس که با صدهزار درد می بایدم به دردِ دلِ دیگران رسید - صائب تبریزی
مُردن فقط به‌رفتنِ روحَت ز جسم نیست قلبت اگر شکست، خدا رحمتت کند - محمدامین عبادی
بی‌جهت نیست که هر لحظه دلم می‌شکند کاسهٔ صبر من انگار که جنسش چینی است
بخوان از چشم‌های لالِ من امروز شعرم را که فردا از منِ دیوانه، دیوانی نمی‌ماند
وقت شادی تند و در غم کُند حرکت می‌کند مردم آزاری مرامِ ساعتِ دیواری است