eitaa logo
𝓐𝓻𝓶𝓪𝓷 | آرمـان
378 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
497 ویدیو
3 فایل
« آرمـان : امید » . . -نَحْـنُ‌أَقْرَبُ‌إِلَيْـهِ‌مِـنْ‌حَـبْلِ‌الْوَرِيـدِ “از رگ‌ گـردنش‌ بـه او نزديـك‌تريـم”❤🌱 لطفا لفت ندید شاید دعوت شده آقا هستید.. . کپی :حلالِ با ذکر صلوات • •
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت از مادر شهید🌱: هروقت عید یا ولادت یکے از ائمه می‌شد، حتما شیرینے یا شکلاتے چیزی مےگرفت و مےاومد خونه. اعتقاد داشت همون‌طور که توی روزهای شهادت نباید کم بذاریم، تو اعیاد و ولادت‌ها هم باید خوشحالےمون رو نشون بدیم!
🌼 | با آرمان گاهی اوقات درباره‌ی ملبس شدن حرف می‌زدیم. ایشون می‌گفت: چقدر حس قشنگیه که به دست حاج آقا میرهاشم عمامه‌گذاری بشیم و خوش به سعادت کسانی که به دست حضرت آقا (مدظله) معمم می‌شن‌. حتی یک بار مراسم عمامه‌گذاری یه تعداد طلاب حوزه آیت‌الله مجتهدی(ره) بود، که ما هم در آن مراسم شرکت داشتیم، وقتی بیرون اومدیم، ذوق و اشتیاق رو در چشم‌هاش می‌دیدم... بهشون گفتم: آنقدر خوشحالی که انگار عمامه گذاری شماست! خندید و گفت: فرق نداره... خوشحالی دوستام خوشحالی خودمه، ولی داشتم به این فکر می‌کردم، کی می‌شه برای منم همچین مراسمی بگیرن... • به روایت از مادر شهیـد علـی‌وردی •| @Arman_Ot133 🇮🇷🌱 |•
♥️ | درد و دل | خانواده آرمان سال‌ها بود که منطقه ۱۰ بودند؛ اما یکی دو سال آخر نقل مکان کرده بودند به شهران. از حوزه خیلی فاصله داشت. یه مدت با موتور پدرش رفت و آمد می‌کرد که اونم دزدیدند. درد و دل که می‌کرد، می‌گفت: این فاصله خیلی زیاده، رفت و آمدم سخت شده. زمان زیادی هم می‌گیره که با تاکسی و اتوبوس برم. گفتم: خب چرا یه حوزه نزدیک تر نمی‌ری؟ گفت: حوزه آیت‌الله مجتهدی خیلی خوبه. استادها و هم کلاسی‌هام عالی هستن؛ هرچقدر هم سخت باشه باید اونجا برم. راست می‌گفت، همون‌جا محل رشد و آسمانی شدن آرمان بود... •| @Arman_Ot133 🇮🇷🌱 |•
💠پایبند به اعتقادات! رفیق‌ شهید آرمان علی‌وردی : آرمان واقعا مومن بود. چند روزی بود آرمان با من میومد می رفتیم بدنسازی.. بعد یه مدتی آرمان اومد گفت: دیگر نمیخوام بیام... گفتم: چرا؟! گفت: اینجا آهنگ های تند و بلند زیاد پخش میکنن، گوش دادنشون درست نیست! گفتم: من که پول ترم اینجارو دادم و تا آخرش اینجام. اما آرمان گفت: نه من دیگه نمیتونم؛ و رفت یه باشگاه دیگه... ---------- •| @Arman_Ot133 🇮🇷🌱 |•
💠 پدر شهید: آرمان که مریض شده بود، بردمش پیش دکتر؛ تا فهمید دکتر خانم هست و میخواد آرمان رو معاینه بکنه، گفت من نمیام. گفتم: پسرم این خانم دکتر هستند، میخوان فقط معاینه ات بکنند. گفت: نه پدرجان! طبق فتوای حضرت آقا تا وقتی که میشه به پزشک محرم مراجعه کرد نباید پیش پزشک نامحرم رفت... ---------- •| @Arman_Ot133 🇮🇷🌱 |•
💠 | ✨ | شـروع سـالــی پــر رزق سال گذشته، آرمان با چندتا از دوستان حوزه‌اش برای جشن نیمه شعبان رفتند کربلا. دو، سه روز بعد، شروع سال جدید بود. وقتی برام تبریک عید و سال نو با ما تماس گرفت، گفت: باعث سعادته که شروع سال جدیدت توی کربلا کنار امام حسین باشی، این یکی از بهترین عیدی‌هایی بود که می‌تونستم بگیرم... خیلی خوشحال بود، می‌گفت: سالی که نکوست از بهارش پیداست؛ مطمئنم امسال بهترین سال می‌شه برای من... به روایت مادر شهید --------- •| @Arman_Ot133 🇮🇷🌱 |•
| غیـر قـابل بخشش 🥀 | آرمان از غیبت‌کردن و دروغ‌گفتن بسیار متنفر بود. اگر جایی، غیبت می‌کردند اول از عواقب آن مفصل توضیح می‌داد... او اشاره می‌کرد که غیبت چقدر گناه بزرگی نزد خدا محسوب و به چه اندازه غیر قابل بخشش است! او می‌گفت: هر چیزی که برای خودت نمی‌پسندی برای دیگران هم نپسند.‌.. اگر ادامه می‌دادند، آرمان آن جمع را ترک می‌کرد. • به روایت مـادر شهیــد 🕊 •| @Arman_Ot133 🇮🇷🌱 |•
🏷| 🖋 شروع رفاقتم با آرمان، در اردوی اختبار بود. داشتیم با دوستانی که تازه می‌خواستند طلبه شوند، در خیابان راه می‌رفتیم که دیدیم یک نفر دارد به مقدسات اهل‌سنت توهین می‌کند. آرمان سریع جلوی او را گرفت و گفت: حضرت آقا فرمودن که این کار درست نیست. - با خودم گفتم با این‌که آن‌جا فردی از اهل‌سنت نیست و از طرفی ممکن است دعوا بشود، آرمان عجب شجاعتی دارد که این حرف‌ها را می‌زند. نمی‌دانستم که حاضر است جان بدهد ، امّا از عشقش به ولایت لحظه‌ای کوتاه نیاید. •| @Arman_Ot133 🇮🇷🌱 |•
📜 | یک تکـه از بهشـت | هر وقت می‌رفتیم مشهد، باید حتما می‌رفت صحن گوهرشاد. ساعت‌ها آن‌جا می‌نشست و دعا می‌کرد. می‌گفت: این کنج دیوار یه تکه از بهشته... به روایت مادر شهید 🕊 ---------- •| @Arman_Ot133 🇮🇷🌱 |•
🌙 هروقت عید یا ولادت یکی از ائمه می‌شد، حتما شیرینی یا شکلاتی چیزی می‌گرفت و می‌اومد خونه. اعتقاد داشت همون‌طور که توی روزهای شهادت نباید کم بذاریم، تو اعیاد و ولادت‌ها هم باید خوشحالی‌مون رو نشون بدیم. به روایت مـادر شهیـد ---------- •| @Arman_Ot133 🇮🇷🌱 |•
♦️ | دعا کنید شهیـد بشم... | یه روز آقا آرمان بهمون گفت: بچه‌ها همه‌تون فردا روزه بگیرید بیاید حوزه، قراره افطاری بدیم. فرداش همه موقع اذان مغرب سر سفره نشسته بودیم. آقا آرمان رو کرد به بچه‌ها گفت: خب ان‌شاءالله که نماز و روزه‌هاتون قبول باشه؛ شما دل‌هاتون پاکه و چیزی به افطار نمونده، ازتون می‌خوام برام یه دعا کنید. همه گفتیم: آقا چه دعایی کنیم؟ آقا آرمان گفت: دعا کنید شهید بشم... همه‌مون دستامون رو گرفتیم بالا دعا کردیم؛ اصلا انگار نمی‌دونستیم داریم چه دعایی می‌کنیم؛ شاید بعضی‌ها معناش رو هم‌ نمی‌دونستند... • یکی از متربی‌های شهید 🌹 ---------- •| @Arman_Ot133 🇮🇷🌱 |•