#مناجات_با_خدا
اگر عبد گنهکارم، تو را دارم چه غم دارم
اگر مرغ گرفتارم، تو را دارم چه غم دارم
اگر آلوده و پستم، وگر خالی بُوَد دستم
و گر سنگین بود بارم، تو را دارم چه غم دارم
اگر آتش برافروزی، تن و جان مرا سوزی
چه باک از شعلۀ نارم، تو را دارم چه غم دارم
هم از لطفت بُوَد هستم، هم از جام تو سرمستم
هم از شوق تو سرشارم، تو را دارم چه غم دارم
چه در صحرا، چه در دریا، چه در پایین، چه در بالا
به هر جانب که رو آرم، تو را دارم چه غم دارم
کیام من عبد شرمنده، سیه روی و سرافکنده
که با این جرم بسیارم، تو را دارم چه غم دارم
تهی از برگ و از بارم، میان لالهها خارم
نباشد کس خریدارم، تو را دارم چه غم دارم
قرار من، شکیب من، طبیب من، حبیب من
دوایم ده که بیمارم، تو را دارم چه غم دارم
تو ستّار العیوب استی، تو غفّار الذّنوب استی
الا ستّار و غفّارم! تو را دارم چه غم دارم
سیه رویم، سیه بختم، بدین پروندۀ سختم
بدین اشکی که میبارم، تو را دارم چه غم دارم
نه آبی در صبو دارم، نه نائی در گلو دارم
نه بر رو آبرو دارم، تو را دارم چه غم دارم
منم (میثم) که پیوسته، به احسان تو دل بسته
بغیر از تو که را دارم؟! تو را دارم چه غم دارم
✍ #غلامرضا_سازگار
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_هشتم
نام حسین را که نوشتم قلم گریست
اول قلم گریست، سپس دفترم گریست
هرچند باعث همهی گریهها غم است
اما همین که داغ تو را دید، غم گریست
اشکی نداشت چشم من از کثرت گناه
آن را به حق فاطمه دادم قسم، گریست
با ارزش است پیش تو و مادرت حسین
چشمی که پای روضهی تو دمبهدم گریست
خوشبخت آن که بین حسینیه گریه کرد
خوشبختتر کسی که میان حرم گریست
گوشهبهگوشه کرببلا روضههای توست
اینگونه بود زائر تو هر قدم گریست
یک قطرهاش شفاعت یومالورود ماست
چشمان ما برای تو با این رقم گریست
در روز حشر حسرت بسیار میخورد
هرکس که در مصیبت ارباب کم گریست
::
فرموده است: مرهم زخم دل من است
چشمی که در عزای علیاکبرم گریست...
✍ #مجتبی_خرسندی
چشمهی فیض کبریا
چشمهی فیض کبریا اشک است
لطف ربانی خدا اشک است
سینه لبریز نابسامانیست
سر و سامان سینهها اشک است
خنده ما را نمیدهد تسکین
مرهم زخمهای ما اشک است
تا بجوشد ز شعر، نورِ اثر
بهترین چاره ای خدا اشک است
چه کنم با جهان دلتنگی
مرگ آیینه را دوا اشک است
بر خلاف نگاه بعضیها
شکل آرامش و دعا اشک است
آی مردم! جواب تاریکی
خلوت روشن بقا اشک است
مصطفی کارگر
#شعر_مناجات #شعر_مناجات_با_خدا
Shab 04 Ramazan 1403 Arzi [Mohjat_Net].mp3
3.47M
#مناجات_با_خدا
#امام_حسن
#حاج_منصور_ارضی
جمله ای از نور روی طاق عرش افتاده است
میزبان هم بهر مهمانان خود آماده است
جان ما آماده ی یک مستی جانانه شد
روزه داران لحظه ی دیدار صاحب خانه شد
باز هم شد پشت این در دیده ی عشاق تر
ما به او مشتاق بودیم او به ما مشتاق تر
السلام ای ماه من ماه خدا ماه کریم
دست خالی آمدم با دعوت شاه کریم
برگه های بخشش ما را که امضا کرده اند
یا علی گویان در میخانه را وا کرده اند
من خجالت میکشم چون پیشواز آمد علی
باز هم پیش خدا بهر گدا رو زد علی
سفره را که چید مادر غصه ها شد برطرف
چیست شیرینی روزه حَب انگور نجف
خاک پای بوترابم نوکر مولا حسن
آخر سالی غبار از دل تکاندم با حسن
ای که میگویی به رویت قفل درها بسته است
کربلا رفتن به امضای حسن وابسته است
تشنه لب بوده حسین و تشنه لب بوده حسن
با همان سوز جگر با ناله فرموده حسن
هیچ روزی سخت تر از روز عاشورا نشد
کربلا غوغا شد اما آب دست و پا نشد
گریه کردم گرچه افطاری که خوردم زهر بود
من فدای تشنه ای که در کنار نهر بود
روضه ی عطشان شدن را تشنه میفهمد فقط
داغ حلق پاره اش را دشنه میفهمد فقط
#ماه_رمضان ۱۴۰۳
4_6023664720374927766.mp3
4.48M
#زمزمه_امام_زمان_عج
🎤 #حاج_منصور_ارضی
مخصوص ماه رمضان
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
آه ای خدا دار و ندار ما نیامد
آقا و صاحب اختیار ما نیامد
ماه مبارک، سفره اش را پهن کرده
خوب است اما سفره دار ما نیامد
شاید نگاه حضرتش برگشته از ما
وقتی گُلی بر شاخسار ما نیامد
باید که از اعمال این هفته بپرسیم
آخر چرا این جمعه یار ما نیامد
عادت به تاریکی ما شاید سبب شد
ماه مُنیر شام تار ما نیامد
درد فراق یار، گریه، آه، افسوس
از چه به پایان انتظار ما نیامد
وقتی که ما سرگرم کار خویش هستیم
حق دارد او در روزگار ما نیامد
این روزی کرب و بلای ما چه شد پس
آخر چرا وقت قرار ما نیامد
باید به حق عمه اش او را قسم داد
آن عمه ای که در میان مقتل افتاد
➖➖➖➖➖➖➖➖
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
.
شعر برگزیده هفتمین محفل شعر #حضرت_خدیجه علیهاالسلام
السلام علیک یا خدیجه امّ المؤمنین
ما بیابانیم و تشنه زیر باران آمدیم
طالب فصل بهاریم و زمستان آمدیم
روسیاهیم و به اذن ماه تابان آمدیم
دستمان خالیست، مانند گدایان آمدیم
قلب هامان را سراسر غرق در گُل کرده ایم
تا به امّ المؤمنین یک دَم توسّل کرده ایم
تا خدا یک نردبان با ذکر مادر ساختیم
سفره ای روی پَر روح الامین انداختیم
از زمین تا عرش را با بال لطفش تاختیم
باز قدرش را به قدر قطره ای نشناختیم
می شود ولله از هست دو عالم بی نیاز
ریزه خوار ِ سفره ی اُمّ الیَتامی' در حجاز
مادر ما آفتاب و نوربخش ِ ماه بود
مکّه در گمراهی و او آشنای راه بود
از زمان خلقتش، محبوب عندالله بود
چون خدا از شاهکار خَلق او آگاه بود
در کنار هم هزاران حُسن را با عشق چید
تا خدیجه مادر ما شیعیان را آفرید
بانویی که با عفافش بوده عفّت استوار
شد کنیز خانه ی او آسیه با افتخار
ثروت او شد توان ضربه های ذوالفقار
مصطفی را شد همیشه در مصیبتها،قرار
در ستایش های او این بس که با جان، مصطفی
بارها فرمود: «إنّی قَد رُزِقْتُ حُبَّها»
یار و غمخوار پیمبر شد لیاقت داشته
دامنش معصومه پرور شد لیاقت داشته
حامل انوار کوثر شد لیاقت داشته
مادر یک نسل اطهر شد لیاقت داشته
یازده دُرّ امامت، حاصل از دریای اوست
سرّ هستی خلایق، خلقت زهرای اوست
مادر ما قبل بعثت هم مسلمان بوده است
جنس انفاسش هم از آیات قرآن بوده است
او برای جان خاتم بهتر از جان بوده است
بر خلاف آن زنی که شاخ شیطان بوده است
آن زنی که ایستاده روبه روی مصطفی
بوده مرگ او دمادم آرزوی مصطفی
منکر اصل ولایت، نیست امّ المؤمنین
دختر طاغوت امّت، نیست امّ المؤمنین
قاتل شاه رسالت ، نیست امّ المؤمنین
مظهر بخل و حسادت، نیست امّ المؤمنین
غرق ظلمت بود آن که در کنار نور بود
داشت بر زهرا حسادت، چون اجاقش کور بود
در زنان، فاسق تر از آن نیست بر روی زمین
لعنتش شد ذکر اعظم بر لب روح الامین
می نویسم کوری خصم امیرالمومنین
شد مقامش با کمی ارفاق، امّ المفسدین
تهمتش بر ماریه کافیست تا پیش همه
حد زند آن را امام ما، عزیز فاطمه
صاحب عنوان امّ المؤمنین، پس با یقین
شد خدیجه اشرف زوجات ختم المرسلین
بانویی که هست بر انگشتر خاتم،نگین
جان و مالش شد کریمانه نثار راه دین
طعم تلخ بی کسی ها را چشید و صبر کرد
طعنه ها از مردم مکه شنید و صبر کرد
عاقبت تنها طبیب درد طاها پرکشید
آه ! بین ناله ی محزون زهرا پرکشید
در عبا مادربزرگ بی کفن ها پرکشید
وای! از آن پیکری که ارباً ارباً پرکشید
شد ستاره در ستاره ماه دلجوی حسین
شد سپید از چیدن هر عضو، هر موی حسین
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#وفات_حضرت_خدیجه
.
.
#امام_زمان
با موضوع شهادت حضرت خدیجه علیهاالسلام
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجّل الله تعالی' فرجه الشریف
آقای ما که غرق عزای خدیجه ای
لبریز اشک و ناله برای خدیجه ای
یک گوشه بین هیئت مادر نشسته ای
از قامت خمیده ی او دلشکسته ای
داده تمام هستی خود را برای دین
بوده همیشه حامی پیغمبر امین
بوده همیشه مونس و سنگ صبور او
با رنج ها و درد نبی بوده رو به رو
هنگامه ی حمایت از او سنگ خورده است
با خون،سرش شبیه نبی رنگ خورده است
او داغ روی داغ ِ نبی را چشیده است
خیلی جسارت از لب اعداء شنیده است
حالا میان بستر خود دل شکسته است
زهرای پنج ساله کنارش نشسته است
قلبش برای فاطمه اش آتشین شده
خیلی برای غربت زهرا حزین شده
کرده سفارشش به نبی با نگاه تر
بعد از من است فاطمه غمگین وخون جگر
بعد از من است فاطمه ام بی کس و غریب
هرگز به روی او نخورد دست نانجیب
شکر خدا که رفت و ندیده که پشت در
زهرا شود ز کینه ی یک قوم، محتضر
سیلی خورد به جرم حمایت ز مرتضی'
در بین کوچه او برود زیر دست و پا
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)✍
#وفات_حضرت_خدیجه
.
20240318_163958-AudioConverter.mp3
1.56M
#حضرتخدیجه_عزاداری
#وفات_حضرت_خدیجه
#واحد #تک_ضرب
▪️نوحه وفات حضرت خدیجه (س)
خدیجه ای همسفر غم هایم
مرو که بی تو بخدا تنهایم
می سوزم از غم هجر تو هر دم
شد چشم فاطمه چشمه زمزم
مولاتی یا خدیجة الکبری...
نمی رود زخاطرم احسانت
وفا و لطف و کرم و پیمانت
در غمها محرم دردم تو بودی
تنهایم رفتی از چه پر گشودی
مولاتی یا خدیجة الکبری...
در عمر خود بپای من بنشستی
زخم و جراحات مرا می بستی
بعداز تو ای یگانه یار و غمخوار
بر بابا میشود زهرا پرستار
مولاتی یا خدیجة الکبری...
20240318_163408-AudioConverter.mp3
787.1K
#حضرتخدیجه_عزاداری
#وفات_حضرت_خدیجه
#تک_ضرب
▪️نوحه وفات حضرت خدیجه (س)
🎙سبک: به تماشا بیا ای پسر فاطمه
همسر مصطفی رفته ز دار جهان
زین مصیبت نبی گردیده قامت کمان
رفتی از این جهان اشک غم شد روان
یا خدیجه یا خدیجه...
از غم خدیجه دیده ی گریان بود
ز غم داغ او نبی پریشان بود
رفتی از این جهان اشک غم شد روان
یا خدیجه یا خدیجه...
شد خدیجه روان به سوی دارالامان
مانده آثار او تا به جزا جاودان
رفتی از این جهان اشک غم شد روان
یا خدیجه یا خدیجه...
مصطفی بسوزد از غم هجران او
فاطمه با علی گردیده گریان او
رفتی ازین جهان اشک غم شد روان
یا خدیجه یا خدیجه...
نور چشم نبی راحت ز غم ها شده
نبی بعد از خدیجه اش چه تنها شده
رفتی از این جهان اشک غم شد روان
یا خدیجه یا خدیجه...
حضرت مصطفی ز داغ او خون جگر
بر دل فاطمه مصیبتش زد شرر
رفتی از این جهان اشک غم شد روان
یا خدیجه یا خدیجه...
در کنار نبی صبر علی کم شده
قامت فاطمه از غم او خم شده
رفتی از این جهان اشک غم شد روان
یا خدیجه یا خدیجه...
دیده گریان ز غم فاطمه ی اطهر است
خون از این ماتم عظمی دل حیدر است
رفتی از این جهان اشک غم شد روان
یا خدیجه یا خدیجه...
✍حاج رضا یعقوبیان
20240318_163127-AudioConverter.mp3
751.6K
#حضرتخدیجه_عزاداری
#وفات_حضرت_خدیجه
#تک_ضرب
#دم_بازاری
▪️نوحه وفات حضرت خدیجه (س)
🎙سبک: به تماشا بیا ای پسر فاطمه
حضرت خدیجه تا ز جهان دیده بست
قلب پیغمبر از ماتم همسر شکست
ای حبیب خدا،خاتم الانبیا
زین غم عظمی،آجرک الله۲
شد ز داغ مادر فاطمه اش خونجگر
با دلی پر ز خون ز ماتمش نوحه گر
ای حبیب خدا،خاتم الانبیا
زین غم عظمی،آجرک الله۲
از نبی طلب کرد ردا برای کفن
کفنی فرستاد برای او ذوالمنن
ای حبیب خدا،خاتم الانبیا
زین غم عظمی،آجرک الله۲
هدیه ی خدا شد بر بدن خدیجه
با ردای نبی شد کفن خدیجه
ای حبیب خدا،خاتم الانبیا
زین غم عظمی،آجرک الله۲
✍حسین مقدم
20240318_163607-AudioConverter.mp3
782.1K
#حضرتخدیجه_عزاداری
#وفات_حضرت_خدیجه
#واحد #تک_ضرب #زمزمه
▪️نوحه وفات حضرت خدیجه (س)
امشب که پیک حق خبر
از بوی هجران می دهد
اسما بیا اسما بیا
بانوی تو جان می دهد
ای با محبت ، دارم وصیت
جان تو و زهرای من ۲
امشب که پیش چشم تو
عمرم به پایان می رود
اسما، خدیجه پر کِشد
تا وصل جانان می رود
بشکسته بالم، بنما حلالم
جان تو و زهرای من ۲
اسما بگو با مصطفی
امشب بماند در برم
چون مرغ روحم پر زند
قرآن بخواند بر سرم
گو تا بیاید ، دفنم نماید
جان تو و زهرای من ۲
امشب که یاس عمر من
پژمان و پرپر میشود
زهرای من آزرده دل
از داغ مادر میشود
پیشش بمانی ، با مهربانی
جان تو و زهرای من ۲
وقتی که او گم میشود
در آتش و دربین دود
زینب مبادا بنگرد
گردد رخ مادر کبود
اسما حسن را ، بنما تسلا
جان تو و زهرای من ۲
✍امیر رضا فرجوند
20240315_203751-AudioConverter.mp3
2.94M
#مناجات_زمزمه_ماه_رمضان
#ماه_رمضان
▪️زمزمه مناجات با خدا در ماه مبارک رمضان
دوباره فرصتم دادي
توي اين ماه ، مهمونم
زبونِ روزه با گريه
مُدام العفو ميخونم
ديگه من از گناه خستم
بيا و سر به راهم كن
نگو از چشمت افتادم
جون زهرا نگاهم كن
نگاهم كن
نكن ردّم كه بي تابم
خراب ميشم
و گرنه پيشِ اربابم...
نگاهم كن
گنهكارم
ولي من يك حسين دارم
گنهكارم
ولي اونه كس و كارم
دوستش دارم
الهي بالحسين العفو ...
روزايي كه من خيلي از
عطش ميسوزم هر دم
بيادِ طفل شش ماهه
دو قطره اشك ميريزم
دمه افطار پاي سفره
تا ميبينم يه ظرف آب
ميذارم دست روى سينه
با اشك ميگم سلام ارباب
سلام ارباب
سلام ارباب لب تشنه
سلام ارباب
چي آورده سرت دِشنه
غريب ارباب
بُنّى گفت
يه مادر ، عالَمو لرزوند
تا شمر اومد
تو رو با چكمه برگردوند
غريب ارباب
غريب ارباب غريب ارباب
✍عباس میرخلف زاده