حرفي كلامي مطلبي چيزي جوابي
ساكت تر از هر دفعه اي مثل كتابي
از چه نميخواهي شفايت را بگيري؟
تو خود مفاتيح الجنان مستجابي
يك دستتر از رنگ نيليات نديدم
در زير اين چرخ كبود و سقف آبي
امروز با ديروز خيلي فرق كردي
ديروز آئينه ولي امروز قابي
اين خانه محتاج كمي نور است ور نه
تو رو بگيري يا نگيري آفتابي
با دست پخت تو سر سفره نشستيم
وقتي نباشي تو چه آبي و چه ناني
پروانه ها را گفته ام دورت نگردند
شايد شب آخر كمي راحت بخوابي
#شعر
#روضه
#حضرت_زهرا
@Arshiv_Gholam
چوب ستم بر این سر اَنوَر مزن یزید
تیر اَلم به جان پیمبر مزن یزید
این سر که نیست از زدنش بر تو واهمه
بودی مدام زینت آغوش فاطمه
باشد هنوز لعل لب او چو کَهربا
از بس کشید تشنگی این سر به کربلا
تنها همین نه از تو به این سر عتاب شد
از هر سری به این سر بی کس عذاب شد
از ضرب سنگ کینهی این قوم پور کین
این سر بسی ز نیزه فتاده است بر زمین
این سر که آفتاب از او کرده کسب نور
خولی نهاده است به خاکستر تنور
این سر که داده بوسه بر او سیّد اَنام
آویختند بر درِ دروازه های شام
این سر که دیده این همه جور مُعاندین
او را رواست چوب زدن در کدام دین؟!
بنما ز کردگار، تو آزُرمی ای یزید!
از روی جدّ او بنما شرمی ای یزید!
زینب چو دید کِشت امیدش ثمر نکرد
آهش به آن ستمگرِ دل سخت اثر نکرد
آخر به طعنه گفت بزن خوب می زنی
ظالم به بوسه گاه نبی چوب می زنی
«میرزا عبدالجواد جودی»
#شعر
#روضه
#امام_حسین
#حضرت_زینب
@Arshiv_Gholam
زینب بساط کاخ ستم را به هم زده
زینب به روی قلّه عصمت علم زده
مثل حسین فاطمه محبوب قلب هاست
زینب درون سینه ما هم حرم زده
زینب نگو بگو همهی هیبت علی
کفّار را به خطبه چو تیغ دودم زده
زینب به ناز شصت خودش در اسارتش
با دست بسته از ولی اللّه دم زده
ای بزدلان شام که خرما میآورید
زینب به لوح عالمه مهر کرم زده
با یک اشاره کاخ ستم را به باد داد
او بر رقیّه ناله برّنده یاد داد
گرچه گه ورود به شهر ازدحام بود
او چادرش به لطف خدا با دوام بود
چشمان کور شهر حرامی ندید که
صدها یزید در بر زینب غلام بود
أصلاً یزید، پست تر از این کلامهاست
از بسکه دخت فاطمه والا مقام بود
بعد ازحسین سیف خدا بود، دست او
تیغش کلام گشته و در بین کام بود
وقتی شروع کرد یزید از غم آب شد
کار یزید و اهل و عیالش تمام بود
بی خود که نیست دختر زهرای اطهر است
بی خود که نیست زینب کبرای حیدر است
او درد و داغ نیمه شب تار را کشید
بر روی شانهاش همه بار را کشید
او گرچه ظاهراً به اسیری شام رفت
أمّا هماره جور علمدار را کشید
هر شب برای دخت علی سخت میگذشت
هر شب ز پای دخترکی خار را کشید
سنگین ترین غمی که در این چند روزه دید
درد اسیری سر بازار را کشید
هم کاروان به زانوی او تکیه کرده بود
هم روی دوش خود تن بیمار را کشید
زینب اگر نبود حسینی به جا نبود
او گر نبود مجلس روضه به پا نبود
#شعر
#مدح_و_روضه
#حضرت_زینب
@Arshiv_Gholam
کربلایی مهدی شهرامی و امین قدیمr2.mp3
زمان:
حجم:
20.61M
🎙ما را کسی نخواست توام گر نخواستی🎙
🔰 کربلایی مهدی شهرابی و امین قدیم
💠 مناجات و روضه حضرت علی اصغر (علیه السّلام)
#صوت
#مناجات_و_روضه
#امین_قدیم
#مهدی_شهرابی
@Arshiv_Gholam
این نسخه را عمل کن و آویزه کن به گوش
جز در رضای حضرت صاحب زمان نکوش
چشمی به هم زدی و جوانی تمام شد
ای دل بگیر عبرت از آن مرد یخ فروش
لوح سیاه قلب مرا دید و دم نزد
شرمنده ام من از رخ مولای پرده پوش
گویید با امام زمان از غم فراق
دیگر برای گریه کنانش نمانده هوش
گریه نکرد آن که به جدّ مطهّرش
واللّه هست معرفتش کمتر از وحوش
بار گناه و معصیتش ریخت بر زمین
هر کس کشید بار غمش را به روی دوش
جانم فدای داغ امامی که بین تب
میسوخت بین خیمه و داغش نشد خموش
مقتل نوشته است که زین العباد را
بستند بین سلسله بر مرکبی چموش
لعنت به شمر، حضرت سجّاد هرچه گفت
از خیمه دور باش، حرامی نکرد گوش
تبدار بود و روضهی ناموس را چشید
آمد میان سلسله خون در رگش به جوش
«محمد جواد شیرازی»
#شعر
#مناجات_و_روضه
#امام_زمان
#امام_سجاد
@Arshiv_Gholam
@hosenih
این همه شانه اش از بار فلک خم شده است
با علمدار حرم تازه شده هم شانه
لاأقل یک نفر از آن در و همسایه نگفت
زینب ای بانوی تفسیر بفرما خانه
مجلس آراسته بود و همه بودند، همه
همه نامحرم و بی قید، همه بیگانه
طوری آمد که صدا کرد شکوه زینب
زینب آمد به سوی بزم ولی مردانه
دور ناموس خدا جمله زنان حلقه زدند
حال زینب شده شمع و دگران پروانه
چه جلالی چه وقاری ست به زینب دادند
خواهر شاه نشسته چقدر شاهانه
نیستم دختر زهرا اگر ای کاخ نشین
با غرورم نکنم کاخ تو را ویرانه
گر دهان نجست را به بدی باز کنی
میزنم بر دهنت ای پسر مرجانه!
به خدا هیچ زمان فکر نمیکردم من
بگذارند کنار سر تو پیمانه
باید الان تو روی دامن زینب باشی
چند روزی ست که موی تو نخورده شانه
«علی اکبر لطیفیان»
#شعر
#مدح_و_روضه
#حضرت_زینب
@Arshiv_Gholam