بر کسب غیر جانان ما جان نمی فروشیم ؛
جان میدهیم اما جانان نمی فروشیم . .
مشکل بدست آمد این انقلاب مارا ؛
این نعمت خدا را ارزان نمی فروشیم . .
صدای بلند صوتی که داره میخونه "این گل را به رسم هدیه تقدیم نگاهت کردیم " نگاهمو سوق میده سمت تابوتی که داره از تهِ حیاط میاد و مردمی که با چشمای پر از اشک دارن به سمتش میرن ..
گوشهٔ حیاط مادر و خواهرت همو در آغوش کشیدن و دلتنگ برای لبخندت اشک میریزن و مادرایی که دور تا دور او ایستادن و زمزمه میکنن "ای مادر شهیدم ؛ همدردی .. همدردی .."
پسری که داره پوستر عکستو پخش میکنه تا قاب بشه گوشهٔ قلبِ مردمت ..
اما ؛ اینجا کنارِ تابوتت رفیقی که با هر کلمهٔ مداح شونه هاش میلرزه و مردمی که هر کدوم تکه ای تبرک از پیکرِ پر افتخارت میخوان ..
صدای هق هق خواهران و برادرانت که فریاد میزنن "این گلِ پرپرِ ما هدیه به رهبرِ ما" ..
بچه هایی که هنوز شاید درکی از موقعیت الان تو نداشته باشن ولی با قلب های پاکشون اومدن تا بگن راهتو ادامه میدن ! . .
مردمت پیکرت رو تا حرمِ همسایه ای که چندین ساله کنارش زندگی کردی و بزرگ شدی همراهی میکنن ..
و رفیقات که یه گوشه ایستادن و میگن : حسن آقا یادته میگفتی "فقط تهش حواست باشه سربلند باشی پیشِ اون کسی که باید جوابی برای گفتن داشته باشی" ؟
خوب حواست بود داداش دمت گرم ..
شهادتت مبارک رفیق :)!💔
•|نوشتهٔ مهدیه امیدیان
#شهید_حسن_مختارزاده
#مدافع_امنیت
#شهید_امنیت
@ehva_a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 مجید رضا رهنورد قاتل دو بسیجی خطاب به علی کریمی:
آخه تو انسان هستی یا نه؟ این فیلم رو خودم گفتم گرفتن که بعدا چند نفر مثل منو بدبخت نکنی
-عروةُالوثقی!
بر کسب غیر جانان ما جان نمی فروشیم ؛ جان میدهیم اما جانان نمی فروشیم . . مشکل بدست آمد این انقلاب ما
بـہ گل هاے ماشین شہدا هم رحم نڪردیمم:))💔!-
واییی#ذوقققق معروف شدم^^!
آغوش رایگان فقد این . . .
هنوز انرژے ڪه بعد آغوش با مادر شهید داشتم باهامه :)))!
#شهید_حسن_مختارزاده
دیدیبعضےوقتهادلمونمیگیره؟!...
خودمونم
نمیدونیمچرا؟!
اینا؛همونسنگینےِگناهایےهست
کہمرتکبشدیم💔...
بهش میگن حالتِ قَبض! :(
@ehva_a
داشتم عکسارو نگاه میکردم و خاطره بازی با عکسای حرم ..
به دوستم که کربلا نرفته تعریف میکردم
میگفتم بیای تازه روضه هارو بهتر درک میکنی :)
ابلفضلی پاهام نمیکشید بکشم عقب
چشم از ضریح نمیتونستم بکشم فک کنم فقد ده دقه هی میرفتم عقب باز برمیگشتم
بد به زور دل کندم با هزار جور قولو قرار که نشه دیر بشهه ها دوری
اومدم تو بین الحرمین
نشستم وسط وسط مداحی گذاشتم برای چند لحظه اصلا نفهمیدم چیشد من کجام
ساعتو نگاه کردم دیدم نیم ساعت مونده از قراری که با خانواده گذاشتم
چون قرار شد گم کردیم همو بریم یه جا
بد من از قصد خودمو گم و گور کردم که راحت باشم روز آخر
بد بلند شدم تو این نیم ساعت خدا شاهده نفهمیدم فقد میدونم بالای ده بار هی رفتم حرم حضرت ابالفضل باز برگشتم حرم امام حسین اصلا دست خودم نبود یه لحظه کلا همه چیو یادم رفت هی میگفتم از کدوم وربرم یعنی ؟
بالای ده بار من بین الحرمین رو رفتم و برگشتم
تهشم رفتم سمت حرم امام حسین کلحرم رو یه دور چرخیدم رفتم سر قراری که گذاشته بودیم
وای امان از آخرین نگاه
این خیابون اصلیه که هست
ما هتلمون اونجا بود
من هی میرفتم هی برمیگشتم عقبو نگاه میکردم چند بارم نزدیک بود بخورم زمین
اون آخرین نگاهی که بد پیچیدم تو کوچه فقد هنوز جلو چشامه با جزئیات🚶♂💔
اولش تو ماشین که بودیم اینجوری بودم که مداحی گذاشته بودم بد هیچ حسی نداشتم یعنی اینجوری بودم اوکی فک کنم خواب دارم میبینم مگه میشه من و کربلا ؟
رسیدیم کربلا رفتیم هتل بد اولین باری که داشتیم میرفتیم حرم من هنگ هنگ بودم اینطوری بودم یعنی خداوکیلی؟ ابلفضلی واقعیه ؟ مگه میشه ؟
اولین باری که رفتم حرم
فقد زدم زیر گریه بازم باورم نمیشد من اومدم هی میگفتم خدایا نکنه خواب باشه من الان قلبم وایمیسته ها
من واقعا روز وداع هر لحظه منتظر بودم قلبم وایسته هی میگفتم ببین حاجی دوریمون زیاد نشه ها اگه قراره برم دو سال دیگه برگردم همین الان بزار سکته کنم بمونم پیشت
ولی لحظه ای آخر اصلا گریه نکردم
بد از گفتن این جمله اینجوری بودم که واقعا یه لحظه قلبم آروم گرفت اصلا جوری آروم گرفتا تو خود حرم خندم گرفته بود گفتم بابا ولی تو آرومم کنی من دلم تنگ شده نرفته واست اینجوری منو میفرستی برم دمت گرم ولی من دلم تنگ شده