☘🌺☘🌸☘🌼☘🌺☘🌸☘🌼🌸☘🌼
☘
#ادامه_نامه_یک #نهج_البلاغه
🔶 آنها نه اين حقايق مسلم تاريخى را مى توانند انکار کنند و نه حاضرند دست از تنزيه صحابه بردارند. در اينجا متوسل به منطق عجيبى مى شوند. گاه مى گويند ما نبايد درباره صحابه صحبت کنيم (تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ…)(13) و به اين ترتيب درهاى فهم و درک را بر خود مى بندند. آيا هيچ فرد خردمندى مى تواند چشم خود را بر حقايق تاريخى که بيانگر بسيارى از مسائل مورد نياز امروز ماست، بندد.گاه مى گويند صحابه همه مجتهد بودند و هر يک به اجتهاد خود عمل کردند; على(عليه السلام) به اجتهاد خود عمل کرد و طلحه و زبير و عايشه و معاويه نيز به اجتهاد خود عمل کردند و همه در پيشگاه خدا معذورند.
اينها فراموش کردند که اجتهاد مربوط به مسائل نظرى و مورد شک و ترديد است ومسائل بديهى و مسلّم، جاى اجتهاد ندارد. آيا کسى مى تواند با اجتهاد خود روز را شب و شب را روز کند؟ مسأله جنگ جمل يا صفين که اساس آن قيام بر ضد حکومت اسلامى ومورد قبول مسلمانان بود و ريختن خون هاى آنان بر اثر جاه طلبى و هوا و هوس ها چيزى نيست که حرام بودن آن جاى شک و ترديد باشد تا کسى بخواهد در آن اجتهاد کند و اگر در اجتهاد خود خطا کرد معذور و مغفور باشد. چرا اين برادران حاضر نيستند دست از تعصب بردارند و اعتراف کنند صحابه پيغمبر مانند ساير گروه هاى مردم داراى خوب و بد و صالح و ناصالح اند؟
قرآن مجيد در سوره بقره، توبه، احزاب و منافقين بحث هاى زيادى درباره منافقين و نکوهش آنان دارد. اين منافقان چه کسانى بودند؟ همان کسانى بودند که تعريف صحابه بر آنان کاملا تطبيق مى کند. چرا انسان شعرى بگويد که در قافيه اش بماند؟
آيا بهتر اين نيست که بگوييم گروهى در زمان پيغمبر ناصالح بودند و گروهى صالح و صالحان نيز دو دسته شدند گروهى بعد از پيغمبر اکرم، پاکى و قداست خود را حفظ کردند و گروهى بر اثر جاه طلبى از صراط مستقيم منحرف شدند و مصائبى براى جهان اسلام بار آورند، آرى آنها نتوانستند از عهده امتحان الهى پس از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) برآيند. خوش بُوَد گر محک تجربه آيد به ميان.(14)
☘🌺☘🌸
امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه به دنبال معرفى ماهيت شورشيان بصره و آتش افروزان جنگ جمل است و مى خواهد اهل کوفه را براى مبارزه با آنها بسيج کند تا به يارى امام(عليه السلام) بشتابند و آتش فتنه را خاموش کنند، لذا براى ايجاد انگيزه در آنها مى فرمايد: «بدانيد سراى هجرت (مدينه) اهل خود را از جا کند و بيرون راند و آنها هم از آن فاصله گرفتند و (مدينه) همچون ديگى بر آتش در حال غليان است، فتنه بپاخاسته و بر محور خود در گردش است»; (وَاعْلَمُوا أَنَّ دَارَ الْهِجْرَةِ قَدْ قَلَعَتْ بِأَهْلِهَا وَ قَلَعُوا بِهَا، وَ جَاشَتْ(15) جَيْشَ الْمِرْجَلِ(16)، وَقَامَتِ الْفِتْنَةُ عَلَى الْقُطْبِ(17)).
اشاره به اينکه شما چرا خاموش نشسته ايد در حالى که پايتخت اسلام، مدينه، يکپارچه جنب و جوش و شورش است و مؤمنان مدينه با من براى خاموش کردن آتش فتنه شورشيان در بصره يکپارچه حرکت کرده اند.
حضرت به دنبال آن مى افزايد: «حال که چنين است به سوى امير و فرمانده خود بشتابيد و به جهاد با دشمنان خويش به خواست خداوند بزرگ، مبادرت ورزيد»; (فَأَسْرِعُوا إِلَى أَمِيرِکُمْ، وَ بَادِرُوا جِهَادَ عَدُوِّکُمْ، إِنْ شَاءَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ).
همان طور که در بالا گفته شد منظور از «دار الهجرة» مدينه است که به اين نام معروف بود و بزرگ ترين هجرت در تاريخ اسلام، هجرت مسلمانان مکّه و شخص پيامبر به مدينه بود و اينکه بعضى احتمال داده اند که منظور از آن کوفه باشد يا کل بلاد اسلام، احتمال بسيار بعيدى است.
تشبيه مدينه به ديگى که روى آتش گذارده شده و در حال غليان است به خاطر حوادثى است که در اواخر زندگى عثمان و پس از قتل او واقع شد.
تعبير به بپا خاستن فتنه و گردش بر محورش، اشاره به فتنه طلحه و زبير و عايشه است که با طرحى از پيش تعيين شده براى کنار زدن على(عليه السلام) از مرکز خلافت و يا لااقل تجزيه کشور اسلام به گونه اى که حجاز و مدينه در دست على(عليه السلام) باشد و عراق و کوفه و بصره در دست طلحه و زبير و عايشه و شام در دست معاويه باشد. اين فتنه عظيمى بود که على(عليه السلام) نسبت به آن هشدار داد.
#ادامه_دارد.
☘🌺☘🌸☘🌼
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🍀🌺🍀🌸🍀🌼🍀🌺🍀🌸🍀️
🌼🍀🌺️
🍀
#فضائل_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
❇وَ أَمَّا فَإِنَّ رَسُولَ اللَّه ص أَمَرَ أَصْحَابَهُ وَ عُمُومَتَهُ بِسَدِّ الْأَبْوَابِ وَ فَتَحَ بَابِي بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ مَنْقَبَةٌ مِثْلُ مَنقَبَتی .
🔷 امیر المؤمنین علیه السلام :
و اما اينكه رسول خدا به اصحاب و عموهايش دستور داد تا درب خانه هایشان (که مستقیم به مسجد راه داشت) را ببندند ، و به دستور خدا درب خانه مرا باز گذاشت ؛ و اين افتخاری است كه هيچ كس آن را ندارد .
🌀 ✅شرح ماجرای سدّ ابواب (بستن درب ها):
مسجد النبی طوری ساخته شده بود که خانه اصحاب در اطراف قرار داشت و از هر خانه دربی به مسجد باز می شد ، بعد از مدتی پیامبر صلی الله علیه وآله دستور دادند تمام درب ها بسته شود به جز درب خانه امیرالمومنین علیه السلام، این دستور مورد اعتراض بعضی از جمله عباس عموی پیامبر قرار گرفت که عموی خود را از مسجد بیرون کردی ولی پسرعمویت را خیر!
⬅️پیامبر جواب دادند:
ما اَخرَجتُک ولا اَسکَنتُه ولکن الله اسکَنَه!
من تو را از مسجد بیرون نکردم وعلی را در آن ساکن نکردم بلکه این دستور خدا بود.
✳️در بعضی منابع آمده عمر درخواست کرد که دریچه ای از خانه او به مسجد باز باشد تا داخل مسجد را ببیند ، پیامبر فرمودند: خیر،حتی به اندازه یک انگشت!
ابوبکر درخواست کرد پنجره ای برای او باقی بماند ، پیامبر فرمودند : خیر، حتی به اندازه سرِ سوزنی!
عثمان هم همین درخواست را داشت که همین جواب را شنید.
☘🌺☘🌸☘🌼
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍 ️
☘🌺☘🌸☘🌼☘🌺☘🌸☘🌼🌸☘🌼
☘🌺
☘
#امام_علی #اجتماعی
تحمیل نکنید⚠️
✅امام علی علیهالسلام:
آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحميل نكنيد، زيرا آنان براى زمانى غير از زمان شما آفريده شده اند .
📚شرح نهج البلاغه(ابن ابى الحديد) جلد۲۰، صفحه ۲۶۷، حدیث ۱۰۲
☘🌺☘🌸☘🌼
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
☘🌸☘🌺☘🌼☘🌸☘🌺☘🌼🌺☘🌼
☘🌸
🌼
#جهاد_با_نفس
#باب آنچه که بر هر عضوی از اعضای آدمی واجب گشته و وجوب قیام نمودن در ادای آن واجبات 🌸
۱۱- از امام صادق (ع) در حدیثی طولانی روایت است که فرمود:
خداوند ایمان را بر تمامی اعضای فرزند آدم واجب ساخت و آن را بر اعضای او تقسیم و در تمامی آنها پخش نمود.
پس هیچ عضوی از اعضای وی نیست جز اینکه ایمانی بر عهده او نهاده شده که آن ایمان غیر از ایمانی است که بر عهده عضو دیگر قرار داده شده است.
سخن امام (ع) ادامه دارد تا آنجا که می فرماید :
اما آن ایمانی که بر "قلب " واجب گشته ، اقرار نمودن و معرفت یافتن و پیمان بستن و خوشنودی و تسلیم در برابر اینکه هیچ معبودی جز الله نیست او یگانه است و شریکی ندارد
معبودی یکتا که مصاحب و فرزندی ندارد و اینکه محمد(ص ) بنده و فرستاده اوست ، و اقرار نمودن به هر پیامبر با کتابی که از جانب خداوند آمده است و این همان اقرار و معرفتی است که خداوند بر قلب واجب ساخته است و عمل قلب همین است و گفتار خداوند عز وجل که کافران را کاذب می شمرد [مگر کسی که به زور و اجبار اظهار کفر نموده در حالی که دلش به ایمان آرمیده است ] <نحل /۱۰۶>
ناظر به همین معنا است.
و فرمود : [هان آگاه باشید که دلها بایاد خدا آرام می گیرد ] <رعد/۲۸>
و فرمود :[ای پیامبر! اندوهناک مباش از آنانی که دهانهاشان اظهار ایمان می کند ولی دلهاشان ایمان نیاورده است ] <مائده /۴۱ >
و فرمود :[اگر آنچه را که در درونتان است آشکار یا پنهان کنید خداوند به سبب آن شمارا به پای حساب می کشد. پس هر که را بخواهد می بخشاید و هرکه را بخواهد عذاب می کند]<بقره/۲۸۴>
پس این همان اعتراف و معرفتی است که خداوند بر قلب واجب ساخته و کار قلب همین است و این اقرار و معرفت ، به منزله سر ایمان است.
#ادامه_دارد.
📚وسائل الشيعه ترجمه شیخ حسن حر عاملی
☘🌸☘🌼☘🌺
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
1_74479118.mp3
3.12M
#آثار_صلوات 2
🎙استاد #فرحزاد
☘🌸☘🌺☘🌼
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
☘🌸☘🌺☘🌼☘🌸☘🌺☘🌼🌺☘🌼☘
☘🌸☘
🌼
#شخصیتهای_تاريخ_اسلام_زمان_مولا_امیرالمؤمنین
🔷 ابو الاسود دوئلی (ظالم بن عمرو)
اشاره
نام او، ظالم فرزند عمرو و کنیه اش «ابو الاسود دوئلی» است. وی از علمای تابعین (۱) و شجاعان و شعرا و خطبای نامی عصر خویش بود. او زمان رسول خداصلی الله علیه و آله را درک کرد، ولی حضرت را ندیده است، از این رو در زمره تابعین است. البته «ابو عبیده» میگوید: او در جنگ بدر در رکاب پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله جنگیده است. اما دیگران این قول را تأیید نکرده اند.
ابوالاسود از اصحاب و موالیان امیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین و امام سجاد علیهم السلام بود و هم چنین از طرف عمر بن خطاب، عثمان و حضرت علی علیه السلام در بعضی بلاد اسلامی حاکم بوده؛ وی در زمان خلافت عمر بن خطاب به بصره هجرت کرد و در عصر خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگ جمل در رکاب حضرت علی علیه السلام شمشیر زد و پس از آن از سوی امام علی علیه السلام حاکم بصره شد. (۲).
ابو الاسود شخصی حاضر جواب و دارای اشعار زیبایی بود، او با ارشاد و راهنمایی امیرالمؤمنین علیه السلام اولین کتاب را در علم نحو نوشت و قرآن را نقطه گذاری کرد.
وی سرانجام در سال ۶۹ هجری به سن ۸۵ سالگی به مرض طاعون در بصره از دنیا رفت. (۳).
*
تابعین؛ به کسانی گفته میشود که هم عصر با پیامبر صلی الله علیه و آله نبوده و با اصحاب هم زمان بوده اند و یا در عصر آن حضرت بوده اند، ولی موفق به دیدار رسول خدا صلی
الله علیه و آله نشدند؛ چنان چه درباره اویس در رجال کشی، ص ۹۹ ذیل حدیث ۱۵۶ آمده است: «اویس از بهتر تابعین است؛ زیرا او در عصر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود و اسلام آورده، اما مصاحب آن حضرت صلی الله علیه و آله نبوده و حضرت را هم ندیده است. »
📚اسدالغابه، ج ۳، ص ۶۹.
تهذیب التهذیب، ج ۱۰، ص ۱۳؛ الاغانی، ج ۱۲، ص ۳۸۶؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۵، ص ۱۱۹.
☘🌺☘🌸☘🌼☘
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
☘🌸☘🌺☘🌼☘🌺☘🌸☘🌼
🌴#حکمت۶۷
✨لاَ تَسْتَحِ مِنْ إِعْطَاءِ الْقَلِيلِ، فَإِنَّ الْحِرْمَانَ أَقَلُّ مِنْهُ.
📗شرح وتفسير
🔷امام(عليه السلام) فرمود: از بخشش كم حيا مكن، زيرا محروم كردن، از آن هم كمتر است.
💠 امام(عليه السلام) در اين سخن حكيمانه اش از محروم كردن نيازمندان به هر اندازه كه ممكن باشد نهى مى كند و مى فرمايد: «از بخشش كم حيا مكن، زيرا محروم كردن از آن هم كمتر است»; (لاَ تَسْتَحِ مِنْ إِعْطَاءِ الْقَلِيلِ، فَإِنَّ الْحِرْمَانَ أَقَلُّ مِنْهُ). بسيارند كسانى كه معقتدند بايد بخشش به مقدار قابل ملاحظه باشد و اگر انسان توان آن را نداشت، ترك كند، در حالى كه بخشش كم (توأم با عذرخواهى و ادب) حد اقل دو فايده دارد: نخست اين كه در بسيارى از موارد همين مقدار حل مشكلى مى كند و ديگر اين كه دست رد به سينه درخواست كننده زدن نوعى اهانت است و اين كار جلوى اهانت را مى گيرد. اضافه بر اينها روح سخاوت را در انسان در تمام حالات پرورش مى دهد. تعبير به «إنَّ الْحِرْمانَ أقَلُّ مِنْهُ; محروم ساختن از آن كمتر است» نوعى كنايه و تشبيه است، زيرا محروم كردن قابل مقايسه با مقدار مالى كه انسان مى بخشد نيست تا بگوييم اين از آن كمتر است. امام(عليه السلام) در واقع محروم كردن را نيز نوعى بخشش بسيار كم محسوب كرده كه هر بخششى از آن بيشتر است. در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «هر كار نيكى صدقه اى محسوب مى شود خواه به غنى باشد يا فقير، بنابراين صدقه را ترك نكنيد هرچند به نيمى از يك دانه خرما باشد و خود را از آتش دوزخ دور داريد هرچند به نيمى از يك دانه خرما باشد، زيرا خداوند متعال اين صدقه كوچك را براى صاحبش پرورش مى دهد، همان گونه كه شما بچه اسب يا بچه شتر خود را پرورش مى دهيد و در روز قيامت پرورش يافته آن را به او باز مى گرداند تا جايى كه بزرگ تر از كوه عظيمى خواهد بود; «كُلُّ مَعْرُوف صَدَقَةٌ إِلَى غَنِيّ أَوْ فَقِير فَتَصَدَّقُوا وَلَوْ بِشِقِّ تَمْرَة وَاتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقِّ التَّمْرَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يُرَبِّيهَا لِصَاحِبِهَا كَمَا يُرَبِّي أَحَدُكُمْ فَلُوَّهُ أَوْ فَصِيلَهُ حَتَّى يُوَفِّيَهُ إِيَّاهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يَكُونَ أَعْظَمَ مِنَ الْجَبَلِ الْعَظِيمِ». در گفتار حكيمانه 422 تعبير ديگرى از همين موضوع مهم آمده است مى فرمايد: «افْعَلُوا الْخَيْرَ وَلاَ تَحْقِرُوا مِنْهُ شَيْئاً; كار نيك را انجام دهيد و هيچ مقدار از آن را كم مشماريد». مهم اين است كه انسان در انفاق خود، هرچند كم اخلاص داشته باشد. اين خلوص نيت كم را بسيار و كوچك را بزرگ مى كند. شاهد اين سخن داستانى است كه در شأن نزول آيه 79 سوره توبه آمده است: لشكر اسلام براى مقابله احتمالى با دشمن در جنگ تبوك آماده مى شد. پيغمبر اكرم دستور به جمع آورى كمك هاى غذايى براى سربازان اسلام داد. هركس به اندازه توانايى خود مقدارى خرما به عنوان زكات يا تبرع به مسجد مى آورد و كسانى كه امكانات بيشترى داشتند مقدار فزون ترى مى آوردند. كارگر مسلمانى به نام «ابو عقيل انصارى» كه از چاه هاى اطراف مدينه آب براى منازل مى آورد و با مبلغ مختصرى كه از اين كار دريافت مى كرد هزينه زندگى خانواده خود را در حد پايين تأمين مى كرد نيز به فكر كمك به ارتش اسلام افتاد و چون اندوخته اى نداشت گفت: يك شب را اضافه كار مى كنم و درآمد آن را خدمت پيامبر مى آورم. محصول كار شبانه او دو من خرما بود كه يك من آن را براى خانواده خود گذارد و يك من را خدمت پيامبر آورد. منافقان عيب جو هنگامى كه ديدند «ابو عقيل» مشتى خرماى خشكيده در دامن ريخته خدمت پيامبر مى آورد او را به باد مسخره و استهزا گرفتند و سخن ها گفتند. آيه شريفه نازل شد، كار «ابو عقيل» را كاملاً ستود و استهزا كنندگان را به عذاب اليم الهى تهديد كرد: «(اَلَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِى الصَّدَقَتِ وَالَّذِينَ لايجِدُونَ إِلاّ جُهْدَهُمْ فَيَسخَرُونَ مِنهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ); كسانى كه از صدقات مومنان اطاعت كار عيبجويى مى كنند، و آنهايى را كه دسترسى جز به مقدار (ناچيز) توانائيشان ندارند مسخره مى نمايند خدا آنها را مسخره مى كند (كيفر استهزا كنندگان را به آنها مى دهد) و براى آنان عذاب دردناكى است». ببخش مال و مترس از كسى كه هرچه دهى *** جزاى آن به يكى ده ز دادگر يابى. البته گاه به هفتصد برابر و بيشتر مى رسد.
📚تفسير آیتالله مکارم شیرازی
🌴حکمت ۶۷
#عاشقان_امیرالمؤمنین #نهج_البلاغه ☘🌺🌸🌼
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍