#قسمت_دوم_روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •ೋ
*بقیع که نمی تونستیم گُل ببریم، به این بهونه برا امام حسن و بچه هاش گُل آوُردیم،رفقا! امشب حواست باشه یه وقت نبازی، همه دَرِ خونۀ امام حسن، نوکری کنیم برا بچه هاش...از کجا شروع کنم؟
گفت: مادر! دلم گرفته، ببین علی اکبر رفت، دونه دونه اصحاب دارن میرن. مادرش گفت: این که کاری نداره، زود برو از عمو اذنِ میدان بگیر، تا اذنِ میدان اومد از عموجان بگیره، عموجان! اجازه میدید منم برم میدان؟ منم برا شما شمشیر بزنم؟ ابی عبدالله فرمود: نه عزیزِ دلم، تو یادگارِ برادرِ من هستی. گریه کنان اومد جلویِ خیمه، مادرش نجمه نگاه کرد، عزیزِ دلم چی شده؟ مادرجان! عمو به من اذنِ میدان نداده، مادر گفت: این که غصه نداره،کلیدش دستِ مَنِ.
بابات امامِ مجتبی، یه دستخطی نوشتن، نامه ای رو نوشتن، فرمودن: یه روزی کربلا اگر لازم شد بده دستِ قاسم تا بده دستِ ابی عبدالله...اینقدر قاسم خوشحال شد،دستخط رو آورد نزد عموجانش...عموجان! این دستخط رو بابام نوشته. نامه رو ابی عبدالله باز کرد، چشمش به دستخط برادرش حسن افتاد، هی دستخط رو می بوسه رو چشماش میکشه،داداش! کجایی ببینی حسینت رو غریب گیر آوردن؟
چی نوشته برا حسین؟ عزیزِ دلم! پسرِ مادرم! یادت باشه کربلا من نیستم،اگه کار به جنگ رسید قاسمم عوضِ من میدان بره. امرِ امامشِ،باید اطاعت کنه، فرمود: قاسم رو آماده کنید، اینقدر این آقازاده خوشحال شد.
اما اون چیزی که نالۀ جوانها و نوجوانها رو بلند میکنه اینه: لباسِ رزم به تنِ این آقا زاده نشد، عاقبت کفن تنش کردن،وقتی سوار بر اسب شد،پاهاش به رکاب اسب نمی رسید.
من امشب نمی خوام مُعَطَّلِت کنم، میخوام زودی روضه بخونم: وقتی میخواستن وداع کنن،شیخ جعفر شوشتری میگه: ابی عبدالله و قاسم، همدیگه رو بغل کردن،اینقدر گریه کردن، هم حسین غش کرد، هم قاسم...
شیخ جعفری شوشتری می فرماید: پاهایِ قاسم به رکابِ اسب نمی رسید، اما وقتی این آقازاده از اسب افتاد."من یه شاره کنم،نمیخوام روضه رو باز کنم" ابی عبدالله از صبح همه رو بغل گرفت،شهدارو همه رو آورد تویِ خیمه ی دارالحرب، اما وقتی قاسم رو بغل گرفت برگردونه خیمه، میدیدن پاهایِ قاسم به زمین کشیده میشد،شیخ جعفر شوشتری می فرماید: دو تا علت داره،یا اینقدر داغ بر حسین سنگین بوده قاسم رو با قد خمیده برگردوند به سمتِ خیمه ها، یا اینقده بدن زیر سُمِّ اسب ها....حسین
|⇦•صِدام که کردی...
#قسمت_پایانی_روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •ೋ
صِدام که کردی، یهو دلم ریخت
فهمیدم اینکه، چه بلایی سرت اومد
دیگه تو پاهام، تَوُون نمونده
ببین عمو چه جوری بالا سرت اومد
امانتِ برادرم، سینه ات شکسته
لختهی خون راهِ گلویِ تو رو بسته
پهلویِ تو با نیزه ها، به خون نشسته
شدی شبیهِ مادرم
بلند شو برگردیم حرم
شرمنده ام از برادرم
چطور تا خیمه، ببرمت من
یه کاری کن که، نَفَسِ عموت بُریده
دورِ تَنِ تو، پُر شده از سنگ
بشکنه دستِ اونکه موهاتُ کشیده
*آخه ابی عبدالله تا شنید صدایِ قاسم میآد که صدا میزنه: عموجان! کجایی که استخوان هام شکست؟ ابی عبدالله وقتی رسید دید یه نانجیب موهایِ قاسم رو گرفته...*
رفتی تو از حرم، به آرزوت رسیدی
وقتی که افتادی زمین باباتُ دیدی
ببین که زیرِ سُمِّ اسبا قد کشیدی
پاتُ نکش، رویِ زمین
دارم میسوزم از همین
خندهی دشمنُ ببین
*بذارید یه اشاره به روضه مادر کنم،ابی عبدالله دوتا شهید رو وقتی اومد کنارشون یادِ مادرش افتاد،یکی علی اکبر بود،یکی بدنِ قاسم بود که دید یکی نیزه به پهلوهاش زده،آخ مادر!...
یادتِ قدیمی ها می گفتن: بچه بادومِ، نوه مغزِ بادومِ، نوه خیلی برا پدربزرگ و مادر بزرگش عزیزِ،امشب هرکی برایِ نوه های زهرا گریه کنه، بی بی یه جور دیگه نگاش میکنه، اما یادمون باشه،اگه اون روز بینِ در و دیوار پهلویِ مادر رو نمی شکستن،اگه سیلی به صورتش نمی زدن، کربلا اینجور کسی جسارت نمی کرد،به عشقِ همه ی اهلبیت،دستت رو بیار بالا،بلند داد بزن: یا زهرا!
#شب_چهارم_محرم
#نمونه_شروع_روضه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا سَيِّدَهَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ
ُ
(زیارت نامه حضرت زهرا سلام الله علیها)
#هر کی برات کربلا میخاد امشب از مادرش زهرا بگیره...
با توجه صدا بزن...
یا فاطِمَهَ الزَّهْراَّءُ يا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا انّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكِ اِلَى اللّهِ وَ قَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهَةً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعى لَنا عِنْدَاللّه
(دعای توسل)
-
#شب_چهارم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
مناجات 2
🔸سحر خیز مدینه کی می آیی
یا بن الحسن ...
ای پسر فاطمه ...
🔸سحر خیز مدینه کی می آیی
🔸الا ای بی قرینه کی می آیی
🔸قلوب شیعیان دریای خون است
آقا برامون خیلی سخته...
برا همه ی شیعیان شما سخته تنها عزاداری کنن...
مجلس عزای جد غریبت رو برپا کنن...
برا جد غریبت اشک بریزن...
اما شما نباشی امام زمان...
🔸قلوب شیعیان دریای خون است
🔸جهان پرشد زکینه کی می آیی
آقای خوبم ...
امشب چطوری قسمت بدم امام زمان...
🔸عزیزم مادرت چشم انتظار است
امشب میخواهیم شما رو به مادرتون زهرا قسم بدیم آقا...
🔸عزیزم مادرت چشم انتظار است
🔸دوای زخم سینه کی می آیی
آقا جانم...
امام زمان...
هر کجای عالم هستی پسر فاطمه...
میدونم احترام خاصی ب مادرت زهرا داری...
آقا بخاطر مادرت زهرا یک سرم به مجلس ما بزن...
🔸دوای زخم سینه کی می آیی
هرکجا نشستی...
امام زمانت رو دعوت کن ...
یا بن الحسن ...
-
شعر روضه فاطمه صغری
الا ای مرغ خونین بال و خسته،
ز دست کیست پرهایت شکسته،
چرا بیرون شدی از آشیانه،
که تا صیاد بنمایند نشانه،
جوابش گفت آن مرغ پریشان،
نخوردم تیر من از صیاد دوران،
نمایی گر تصور در منالم ،
تو خواهی گشت واقف شرح حالم،
منم مرغی که از اهل ولایم،
ولی قاصد زدشت کربلایم،
مرا بینی که اندر شور وشینم،
بدان آلوده از خون حسینم،
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
من ماتم زده آخر پدرم در سفر است،
زغم دوری او خون دلم در بصر است،
ای مرغ نه خبر از پدر و نه ز برادر دارم،
روز و شب آرزوی دیدن اکبر دارم،
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
جواب ،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
گفت و،، ای فاطمه با شور و نوا آمده ام،
قاصد مرگم و از کرببلا آمده ام،
کربلا یک سره صحرای منا بود آنروز،
روز قربانی ی شاه شهدا بود آنروز،
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
🦋هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🦋
❣﷽❣
🕊#روضه_فاطمه_صغری_س
🌿#دفتری_فاطمه_صغری_س
📔بر احمد و بر کوثر قرآن صلوات
📔بر طلعت محبوبه ی یزدان صلوات
📔بر روح مطهر امام و شهدا
📔بر فاطمه مادر شهیدان صلوات
(#دعایفرج)
❣[[ اللهم صل على فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمك.]]❣
✨الهی کام ناکامان بر آید
✨شب هجران بیماران سر آید
✨غم تنهایی و درد جدایی
✨ز هر درد و غمی غصه سر آید
◀️امروز دل بده با هم بریم مدینه ـ در خونهٔ دختر غریب ابی عبدالله ـ آی دختر دارا ـ یتیم دارا ـ خدا نکنه دختر چشم انتظار بابا باشه ـ لحظه به لحظه چشمش به دَره
گفت
🌾خدایا رحم کن بر حال زارم
🌾که عمر رفته بار دیگر آید
🌾ز دشت کربلا سوی مدینه
🌾دوباره ناله پیغمبر آید
🌾آخ منو وصل پدر هیهات هیهات
🌾مرا کی اینجا دست یاور آید
🌾که عباس آن عموی تاجُ دارم
🌾چو اکبر نوجوان از در درآید
⬅️قربون اون دختری که تو مدینه چشم انتظار بابا حسینش بود ـ کی میشه بابام بر گرده ـ دلم تنگه بابا ـ
خدا نکنه بابایی سفر بره دیر کنه ـ خدا نکنه اتفاق برا عزیز کرده ات بیفته (ای بابا)
◀️(اینو بگم برا اون کسایی که داغ بابا دیدن)
▪️آخ دخترا قدر بابا رو بدونید
▪️درد بی پدریُ نمیدونید
▪️هر کسی بابا داره غم نداره
▪️چیزی توی این جهان کم نداره
▪️الهی هر کی سفر کرده داره
▪️کسی براش خبر بد نیاره
⬅️بیاد اون دختری که وقتی کاروان میخواست بره مدینه ـ میخواستن از مدینه بیرون بیان همه دور بسترشو گرفتن ـ بابا حسینش اومد ـ عمو عباسش اومد ـ عمه جانش زینب اومد ـ همه دور لستر جمع شدن ـ همه دارن خداحافظی میکنن ـ دیدن فاطمه صغری داره غریبانه گریه میکنه ....
شاید درد دلش این بوده باشه
.....بابا جون منو همراه کاروان ببرید(عزیز دلم راه دوره تو مریضه ای) ـ عمه زینب دلم میخواد همراه کاروان بیام عمه ـ منو اینجا نزارید ـ ...
امان امان
صدا زد میخواید برید برید اما منو از حالُ روزتون با خبر کنید
🔘دختری را که پدر در سفر است
🔘روز و شب چشم امیدش به در است
🔘هر صدایی که ز در می آید
🔘به گمانش که پدر می آید
🔘همه کوشند ز بیگانه و خویش
🔘پی دلجویی آن طفل پریش
⏪امان از اون لحظه ای که خبر دار شد دیگه بابا نداره خبر شهادت بابا براش آوردن
امان از اون لحظه ای که صدا زدن فاطمه جان بی برادر شدی
نبودی تو کربلا هر طرف بدن علی اکبر و بابات گرفت یه طرف دیگه رو زمین می اومد.......
🔻آخ پدرت بی کسُ بی یاور بود
🔺تک و تنها به سر نعش علی اکبر بود
🔻همه سهل است ز یک واقعه خون است دل من
🔺خاک غم بر سر من باد ز گفتن خجلم
(چی شده مگه چه خبر برام آوردی الهی خبر بد برات نیارن)
🔻فاش گویم پدرت از ستم شمر سنان
🔺کشته شد با لب عطشان به لب آب روان
البته مرغ پرو بال خونی چون سندیت نداره رو عوض کردم
🕊هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🕊
روضه #فاطمه_صغری س
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
الهی کام ناکامان بر آید
شب هجران بیماران سر آید
غم تنهایی و درد جدایی
ز هر درد و غمی غصه سر آید
◀️امروز دل بده با هم بریم مدینه ـ در خونهٔ دختر غریب ابی عبدالله ـ آی دختر دارا ـ یتیم دارا ـ خدا نکنه دختر چشم انتظار بابا باشه ـ لحظه به لحظه چشمش به دَره
گفت
خدایا رحم کن بر حال زارم
که عمر رفته بار دیگر آید
ز دشت کربلا سوی مدینه
دوباره ناله پیغمبر آید
آخ منو وصل پدر هیهات هیهات
مرا کی اینجا دست یاور آید
که عباس آن عموی تاجُ دارم
چو اکبر نوجوان از در درآید
قربون اون دختری که تو مدینه چشم انتظار بابا حسینش بود ـ کی میشه بابام بر گرده ـ دلم تنگه بابا ـ
خدا نکنه بابایی سفر بره دیر کنه ـ خدا نکنه اتفاق برا عزیز کرده ات بیفته (ای بابا)
◀️(اینو بگم برا اون کسایی که داغ بابا دیدن)
آخ دخترا قدر بابا رو بدونید
درد بی پدریُ نمیدونید
هر کسی بابا داره غم نداره
چیزی توی این جهان کم نداره
الهی هر کی سفر کرده داره
کسی براش خبر بد نیاره
⬅️بیاد اون دختری که وقتی کاروان میخواست بره مدینه ـ میخواستن از مدینه بیرون بیان همه دور بسترشو گرفتن ـ بابا حسینش اومد ـ عمو عباسش اومد ـ عمه جانش زینب اومد ـ همه دور لستر جمع شدن ـ همه دارن خداحافظی میکنن ـ دیدن فاطمه صغری داره غریبانه گریه میکنه ....
شاید درد دلش این بوده باشه
بابا جون منو همراه کاروان ببرید(عزیز دلم راه دوره تو مریضه ای) ـ عمه زینب دلم میخواد همراه کاروان بیام عمه ـ منو اینجا نزارید ـ ...
امان امان
صدا زد میخواید برید برید اما منو از حالُ روزتون با خبر کنید
⬅️دختری را که پدر در سفر است
روز و شب چشم امیدش به در است
هر صدایی که ز در می آید
به گمانش که پدر می آید
همه کوشند ز بیگانه و خویش
پی دلجویی آن طفل پریش
⏪امان از اون لحظه ای که خبر دار شد دیگه بابا نداره خبر شهادت بابا براش آوردن
امان از اون لحظه ای که صدا زدن فاطمه جان بی برادر شدی
نبودی تو کربلا هر طرف بدن علی اکبر و بابات گرفت یه طرف دیگه رو زمین می اومد.......
آخ پدرت بی کسُ بی یاور بود
تک و تنها به سر نعش علی اکبر بود
همه سهل است ز یک واقعه خون است دل من
خاک غم بر سر من باد ز گفتن خجلم
(چی شده مگه چه خبر برام آوردی الهی خبر بد برات نیارن)
فاش گویم پدرت از ستم شمر سنان
کشته شد با لب عطشان به لب آب روان
البته مرغ پرو بال خونی چون سندیت نداره رو عوض کردم
▪️هدبه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)▪️
یاحسین