|⇦•تنگ غروب عرفه...
#مناجات با امام زمان روحی له الفدا وتوسل به سیدالشهدا علیه السلام ویژهٔ روزعرفه اجرا شده به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
تنگ غروب عرفه غم تو دلم پا می گیره
دلم هوایی می شه و بونۀ آقا می گیره
این روزایی كه دَم به دَم غریبی رو حس می كنم
با گریه یاد غربتِ عزیز نرگس می كنم
*مجلس ما قابلِ تو رو نداره آقاجان! امروز خیلی ها منتظرِ تو هستن، خیلی جاها سر میزنی، ای حاجیِ فاطمه! یه گوشه نگاهی هم به محفلِ ما بنداز، هر چی باشیم، هر کاری کرده باشیم، امروز از سَرِ تواضع اومدیم، امروز سرمون پایینِ...*
تا كه بیای تو از سفر تا كه ببینی حالمو
نذر نگاهت می كنم این اشكای زلالمو
میون طوفان غمت شكسته بال و پر من
كاشكی بیای پا بذاری به رویِ چشم تر من
كاشكی بیای و سوغاتی برام بیاری بوی سیب
یا كه یه مُهر و تسبیح از تربت اربابِ غریب
كاشكی بیای برامون از تشنگی و آب بخونی
بیای رو منبر بشینی روضۀ ارباب بخونی
*روزِ زیارتیِ امام حسینِ، خدا امروز اول به زائرایِ امام حسین نگاه میکنه...*
مُسلمیه دم بگیری با گریه و شور و نوا
بیای و با هم بخونیم "حسینِ من كوفه نیا"
كوفه نیا كه اینجاها قحطی آبه به خدا
حرمله چشمِ انتظار طفل ربابه به خدا
*کوفه نیا، حرمله داره سه شعبه آماده میکنه، کوفه نیا، همه بازار آهنگرا رفتن...*
اینجا تموم مردمش تشنۀ خون لاله اند
با كعب نی منتظرِ رقیۀ سه ساله اند
همه با فكر انتقام روز می كنن شباشونو
نعلای تازه می زنن تمومِ مركباشونو
*ده نفر اومدن عصر روزِ عاشورا، گفتن: امیر! ما بودیم، امیر! ما به اسبامون نعلِ تازه زدیم...*
رو خاك گرم كربلا سه روز می مونه پیكرت
خورشید نیزه ها می شه اینجا سر مطهرت
#شاعر یوسف رحیمی
|⇦•برایت گرچه بی حاصل تر...
#مناجات وتوسل ویژهٔ روزعرفه اجرا شده به نفس حاج میثممطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
برایت گرچه بی حاصل تر از خاک بیابانم
ببار ای ابر رحمت بر سرم، دلتنگ بارانم
*خدایِ من! معبودِ من!...*
مگر تطهیر در دریای لطفت چاره ام باشد
برای من که بیش از هرکسی آلوده دامانم
*همین اول کار بهت بگم، تا آخرش بازم میگم، هزار بارم میگم: من امروز به یه امیدی اومدم دَرِ خونه ی تو، شنیدم امروز آلوده ها رو یه جور دیگه نگاه میکنی، خودم رو رسوندم...*
من آن رودم که میدانم به جز راه تو بیراهه است
ولی با بی حیایی همچنان در حالِ طغیانم
*بنده که بی حیا بشه کارش سخت میشه، اما من هنوز امید دارم، ما از همه جا موندیم، نه به صحرای عرفات راهمون دادن، نه کربلا تونستیم بریم، بیچاره ها کجا دارن برن؟*
اگر ای تکیه گاه محکم از من دست برداری
فرو شاید بریزد بعد از آن دیوارِ ایمانم
چه دارم از خودم غیر از نیاز دائمی، اما
تویی هم صاحبِ دندانم و هم صاحب نانم
ببین دلگیرم از دنیا و هم از مردمِ دنیا
که هم آزرده از اینم، که هم آزرده از آنم
*من فقط خودت رو دارم، اینقدر به دیگران امید بستم خسته شدم، الان دیگه کسی برام جز خودت نمونده...*
چه رحمانی که اندک نیکی ام را هم عیان کردی
چه ستاری که بستی چشم بر عِصیان پنهانم
*یه کارایی کردم که فقط خودت می دونی، یه بی آبرویی هایی کردم فقط خودت می دونی، امروز اونارو ببخش، اگه مردم می فهمیدن دیگه نگام هم نمی کردن، اگر زمین از گناه من آگاه بود من رو در خودش فرو می برد،اگر کوها خبر داشتن من رو در هم می کوبیدن، دریاها من رو غرق می کردن...*
اگر عُمری سر گردن فرازی داشتم ای دوست
ببین امروز از شرمندگی سر در گریبانم
چی ام؟ هیچی که در انبوه نعمت بود عُمری را
من از اوصاف حالِ خود، همین اندازه می دانم
#شاعر میلاد حبیبی
*دستات رو بلند کن دَرِ خونه ی خدا، ای خدا! امروز برای ما بیچاره ها روزِ مهمی است، روایت داریم بیچاره کسی است که ماهِ رمضان بخشیده نشه، این بیچاره فقط یه راه داره، مگر روز عرفه یه فکری به حالِ خودش بکنه، بحق امام حسین، دستات رو بلند کن: الهی العفو...*
مطیعی-دعای-عرفه-مناجات-با-امام-زمان9602.mp3
2.6M
|⇦•تنگ غروب عرفه...
#مناجات با امام زمان روحی له الفدا وتوسل به سیدالشهدا علیه السلام ویژهٔ روزعرفه اجرا شده به نفس حاج میثممطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
امام باقر(ع) فرمود: «هیچکس (چه نیکوکار و چه بدکار) در عرفات وقوف نمیکند، مگر اینکه خداوند دعایش را مستجاب میکند»
📚تنبیه الغافلین، ص 489.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
مطیعی-دعای-عرفه-سلا-به-امام-حسین9603.mp3
1.27M
|⇦•پشت سر مرقد مولا...
#روضه وتوسل به سیدالشهدا علیه السلام ویژهٔ روز عرفه اجرا شده به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
پیامبر اکرم(ص) میفرماید:
«خداوند در هیچ روزی به اندازه روز عرفه، بندگان خود را از آتش جهنم آزاد نمیکند
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
مطیعی-دعای-عرفه-مناجات9601.mp3
3.59M
|⇦•برایت گرچه بی حاصل تر...
#مناجات وتوسل ویژهٔ روز عرفه اجرا شده به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
امیر مؤمنان علی(ع) درباره راز وقوف در عرفات فرمود:
«عرفات، خارج از مرز حرم است و مهمان خدا باید بیرون دروازه، آنقدرتضرع کند تا لایق ورود به حرم شود».
📚اصول کافى، ج 4، ص 224
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مناجات_با_خدا
برای #حاجیان_بیت_الله_الحرام
یک قافله بگرفته ره کرب و بلا را
لبیک که در دل عرفات است و منایم
لبیک که از خویش نمودند جدایم
لبیک که سر تا به قدم محو خدایم
لبیک که امروز ندانم به کجایم
پرواز کنان زین قفس جسم ضعیفم
گه در جبل الرحمه و گه مسجد خیفم
آن وادی سوزنده که دل راهسپارش
پیداست دو صد باغ گل از هر سرخارش
دارند همه رنگ خدایی ز غبارش
هرکس به زبانی شده همصحبت یارش
قومی به مناجات و گروهی به دعایند
از خویش سفر کرده در آغوش خدایند
این جا عرفات است و یا روح من آنجاست
دل هم شده آتشکده، هم دیده دو دریاست
پای جبل الرّحمه یکی زمزمه بر پاست
این زمزمه فریاد دل یوسف زهراست
این سوز حسین است که خود بحر نجات است
میسوزد و مشغول دعای عرفات است
دیشب چه شبی و چه مبارک سحری بود
ما غافل و در وادی مشعر خبری بود
در محفل حجاج صفای دگری بود
اشک شب و حال خوش و سوز جگری بود
هر سوختهدل تا به سحر تاب و تبی داشت
اما نتوان گفت که مهدی چه شبی داشت
ای مشعریان دوش به مشعر که رسیدید
آیا اثر از گمشدۀ شیعه ندیدید؟
آیا دل شب نالۀ مهدی نشنیدید
آیا ز گلستان رخش لاله نچیدید؟
آن گمشده مه تا به سحر شمع شما بود
دیشب پسر فاطمه در جمع شما بود
امروز به هر خیمه بگردید و بجویید
گرد گنه از آینۀ دیده بشویید
در داخل هر خیمه بگردید و بجویید
یابن الحسن از سوز دل خسته بگویید
شاید به منی چهرۀ دلدار ببینید
از یار بخواهید رخ یار ببینید
امروز که حجاج به صحرای منایند
از خویش جدایند و در آغوش خدایند
لب بسته سراپا همه سرگرم دعایند
در ذکر خدا با نفس روحْ فزایند
کردند پر از زمزمه و ناله منی را
یک قافله بگرفته ره کرب و بلا را
این قافله از عشق به جان سلسله دارند
این قافله با قافلهها فاصله دارند
این قافله جا در دل هر قافله دارند
این قافله تا مسلخ خون هروله دارند
این قافله تا کعبۀ جان خانه به دوشند
از خون گلو جامۀ احرام بپوشند
هفتاد و دو حاجی همه با رنگ خدایی
از مکه برون گشته شده کرب و بلایی
از پیر و جوان در ره معشوق فدایی
جسم و سرشان کرده زهم میل جدایی
اصغر که پدر بوسه زند بر سرو رویش
پیداست شهادت ز سفیدی گلویش
خیزید جوانان که علی اکبرتان رفت
ریحانۀ ریحانۀ پیغمبرتان رفت
از مکه سوی کرب و بلا رهبرتان رفت
گوئید به اطفال علی اصغرتان رفت
ای اهل منا شمع دل ناس کجا رفت
از کعبه بپرسید که عبّاس کجا رفت
ای اهل منی کعبه پر از نور و صفا بود
دیروز حسین بن علی بین شما بود
سیلاب سرشکش به رخ و گرم دعا بود
از روز ازل کعبۀ او کرب و بلا بود
امروز به هجرش همه گریان بنشینید
فردا سر او را به سر نیزه ببینید
در مکّه بپرسید ز زنهای مدینه
زینب به کجا رفت؟ کجا رفت سکینه
کلثوم چرا ناله برآورده ز سینه
کو دختر مظلومۀ زهرای حزینه
ای دخترکان یکسره با شیون و ناله
خیزید و بپرسید کجا رفته سه ساله
زین قافله روزی به مدینه خبر آید
از کرب و بلا زینب خونین جگر آید
با آتش هفتاد و دو داغ از سفر آید
از منبر و محراب نبی ناله برآید
تا حشر از این شعله بلرزد دل میثم
تنها نه دل میثم، جان همه عالم
✍ استاد #غلامرضا_سازگار
#مناجات_روز_عرفه؛ #دلتنگ_محرم
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
#تجمع_هیئات_مذهبی_در_حرم_سیدالکریم
هواى وصل تو ما را کشانده تا اينجا
کريمِ شهر، گدا را کشيده تا اينجا
ز بسکه دست گرفتى، همين بزرگىِ تو
گداى بى سر و پا را کشيده تا اينجا
همينکه گفت گنهکار يا کريم العفو
دل شکسته خدا را کشيده تا اينجا
شميم پيرهن يوسفايد از عرفات
صداى روضه شما را کشيده تا اينجا
يقين کنم که تا دستهها به راه افتاد
نواى ما شهدا را کشيده تا اينجا
حسين گفتن ما مسلميهی هر سال
نسيم کرب و بلا را کشيده تا اينجا
صداى پاى محرم به گوش مىآيد
حسين قافلهها را کشيده تا اينجا
بُنَىَّ گفتن يک مادرى شب جمعه
چقدر اهل بکا را کشيده تا اينجا
سخن ز موى پريشان زينب کبرى
امام صاحبْعزا را کشيده تا اينجا
به يار نيزهسوارش به گريه زينب گفت
کمند زلف تو ما را کشيده تا اينجا
ز روى بام کسى ناله زد حسين ببخش
که نامههام شما را کشيده تا اينجا
عزيز من نگرانم دلم چه بى تاب است
دگر زمانۀ آوارگى ارباب است
✍ #قاسم_نعمتی
#امام_حسین_ع_مناجات_روز_عرفه
#مناجات_روز_عرفه
عرفه آمد و مهمان حسینیم همه
خیره بر رحمت دستان حسینیم همه
عرفه آمد و ما کرب و بلایی نشدیم
بازهم پارهگریبان حسینیم همه
وسط روز رسیدیم و همه میبینند
عاشق و بی سر و سامان حسینیم همه
دردمندانه به دنبال طبیبی هستیم
در پی نسخهی درمان حسینیم همه
حرفِ جود است بیا ذکر کریم آوردم
عاشق ذکرِ حسن جانِ حسینیم همه
ذکرِ العفو نگفتیم ولی بخشیدند
ما بدهکار به احسان حسینیم همه
او مناجات کند کار همه می گیرد
تشنهی وادی عرفان حسینیم همه
عید قربان شده نزدیک، بگو با اصحاب
در ره عشق به قربان حسینیم همه
اشک ما خرج برای غم اغیار نشد
روزگاریست که گریان حسینیم همه
آتش سینهی ما از غم یک بی کفن است
داغدارِ تن عریان حسینیم همه
**
چشمهایش سرِ تشنهشدن از کار افتاد
کشتگانِ لب عطشان حسینیم همه
ساربان هم نشد از رحمت دستش محروم
ماتْ از جود فراوان حسینیم همه
خیزران... سنگ... نوکِ نیزه... مراعات کنید
ما اسیر لب و دندان حسینیم همه
✍ #محمدجواد_شیرازی
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
امواج طوفانی به جان ساحل افتاد
"ای رود جاری"! سمت این دریا نیایی
نامه نوشتم که بیا، امن است کوفه!
ای کاش دستم میشکست، آقا... نیایی
چشم ترِ امروز من از بی کسی نیست
من سوگوارِ آهِ فردای تو هستم
دندان مسلم را شکانده سنگ کینه...
دلواپس دندان زیبای تو هستم
نرخ حیا بسیار ناچیز است در شهر
پای دو دِرهَم آبرو را میفروشند
این قومِ در ظاهر مسلمان فکر عِیشاند...
دین خدا را هم به دنیا میفروشند
مانند بابایت علی در هر گذرگاه
بی حرمتی از کوفیانِ پست دیدم
گفتم که ای وای از دهانت...، گریه کردم
تا نیزهای دست سنان مست دیدم
میخانهها از لاتهای مست پُر شد
دور اراذلهای مِیخوارش شلوغ است
پیران اینجا هم خیال جنگ دارند
خیلی سرِ نجار بازارش شلوغ است
تمرین تیراندازها با مشکِ آب است
خیلی سفارش کن یل آب آورت را
این حرمله بدجور تیرانداز خوبیست...
حتماً بپوشانی گلوی اصغرت را
کوفه برای اکبرت نقشه کشیده
یک بی مُرُوَّت گرز سنگینی خریده
جانم به قربان سرت...، امروز دیدم
خولی سرِ بازار خُورجینی خریده
به همسران پابهماه خویش، مردان
با روسریها، گاهواره قول دادند
این نامسلمانها به دختربچههاشان
انگشتری و گوشواره قول دادند
فکر و خیال شهر جانم را گرفته
اندیشهی مسموم دارد کوچههایش
اهل و عیالت را نیاور کوفه آقا
خیلی نگاه شوم دارد کوچههایش
"بُغضاً لِحِیدر" این چُنین پیداست گویا
از کینهی بابات مالامال هستند
اینها برای ذبح تو برنامه دارند
اینها به فکر کَندَن گودال هستند
آن خنجر کُندی که دست شمر دیدم...
از حنجرت چیزی نمیماند عزیزم
آن نعلهایی که به سُم اسب بستند...
از پیکرت چیزی نمیماند عزیزم
✍ #بردیا_محمدی
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
#غزال
مسلم دلاور بود
مثل عمویش تیغ میچرخاند و صفدر بود
وقتی رجز میخواند
از پهلوانها یک سر و گردن فراتر بود
اصلونسب یعنی
او هم برادرزاده، هم داماد حیدر بود
در خطبهخواندن هم
با تیغ برّان زبان مثل پیمبر بود
پایان هر بیعت
در شهر کوفه ماجرای پشتوخنجر بود
ای بیوفا کوفه!
ای کاش از اول نمیگفتم بیا کوفه!
ویران شود ایکاش
یا که ببلعد مردمان خویش را کوفه
با خانواده نه!
مولای من حتی خودت تنها نیا کوفه
خوش نیست پایانش
وقتیکه عهدش را شکست از ابتدا کوفه
خیری در اینجا نیست
میبارد از دیوار و درهایش بلا کوفه
آواره شد مسلم
در کوفه بین چارهها بیچاره شد مسلم
یاد حسین افتاد
وقتی که بند از بند جانش پاره شد مسلم
از نسل پاکان بود
اما اسیر لشکری مِیخواره شد مسلم
غربت همین بس که
دلخوش به عهد کوفی بدکاره شد مسلم
در آخرین لحظه
مرثیهخوان کودک و گهواره شد مسلم
از روی بام افتاد
در پیش چشم پستها، عالیمقام افتاد
صدها حکایت داشت
خونی که از لبهای او در چشم جام افتاد
گفتند باخنده
زنهای کوفه عاقبت پیک امام افتاد
میدید ازآن بالا
آتش به جان چادر اهل خیام افتاد...
میدید ازآنجا که
زینب مسیرش با چهوضعی سمت شام افتاد
شعر از گروه ادبی #یاقوت_سرخ
11. بسم الله 26.2.1401.mp3
1.48M
استاد محترم جناب آقای
#حاج_اسماعیلی_مهری_فخر
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
آیتِ الطاف خدای کریم
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
نص صحیح است و
کلام حکیم
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
طایرِفرخنده وحیِ قدیم
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
کعبه جان ودل اهل نعیم
26/2/1401
2. صوتی روضه.mp3
2.52M
#روضه_امام_محمد_باقر
( علیه السلام )
حجه الاسلام والمسلمین
#حاج_شیخ_حسین_انصاریان
تو منزل ، درکمال آرامش ، بدن مطهر امام باقر رو غسل دادند ، تو منزل ، درکمال آرامش ، بدن رو کفن کردند ، جنازه رو از خونه آوردند بیرون ، مردم مدینه ریختند ولی با گریه ، با ناله ... هیشکی دستش تیر و نیزه نبود ، خنجر و شمشیر نبود ...
با آرامش بدن رو آوردند کنار زین العابدین دفن کردند ، وقتی بدن از دیده ها غائب شد ، دیگه راحت دل بریدند و رفتند اما هیشکی تو دل بریدن ، براش سخت تر از زینب کبری نبود ...
آن دم بریدم
من از حسین دل
کامد به مَسلخ
شمر سیه دل ...
او میدوید و
من میدویدم
اوسوی مقتل ،
من سوی قاتل ...
او میکشید و
من میکشیدم
او خنجر از کین
من ناله از دل ...
او می نشست و
من می نشستم
او روی سینه
من در مقابل ...
او می برید و
من می بریدم
او از حسین سر
من غیر از او دل ...
#ذی_الحجه_1398
#قم_مسجد_اعظم
1. حیدری هستم 15.9.99.mp3
823.6K
#مدح_حضرت_علی
( علیه السلام )
استاد محترم جناب آقای
#حاج_اسماعیلی_مهری_فخر
حیدری هستم و این از
وجناتم پیداست
علوی بودن من
از حسناتم پیداست
همه جا
سینه سپر میکنم و میگویم
حیدری هستم و این
از صلواتم پیداست
15/9/99
1. حسین میا به کوفه 1384.mp3
5.01M
#نوحه_حضرت_مسلم
( علیه السلام )
#حاج_محمود_کریمی
سبک نبسته ام به کس دل
#دستگاه_همایون
1384
حسین میا به کوفه
کوفه وفا ندارد
کوفی بی مروّت
شرم و حیا ندارد
میون شهر کینه
غُصه زده شکوفه
خیری تو این سفر نیست
حسین میا به کوفه
حسین میا به کوفه
کوفه وفا ندارد
کوفی بی مروّت
شرم و حیا ندارد
ز اوج بی وفایی
دلم گرفته امشب
شور می زنه دل من
برای قلب زینب
زبی کسی و غربت
سر میذارم رو دیوار
بگو که مَشکاتون رو
خوب پُر کنه علَمدار
حسین میا به کوفه
کوفه وفا ندارد
کوفی بی مروّت
شرم و حیا ندارد
تا که سه شعبه دیدم
غمین و مضطرِ تو
وَ إن یکاد می خوندم
برای اصغر تو
برای اصغر تو
دارم نصیحتی من
برات با قلب محزون
سپیدی گلویِ
اصغرت را بپوشون ... ؟
قول داده مرد کوفی
به دخترش بیاره
ز کربلا به سوغات
براش یک گوشواره ...
حسین میا به کوفه
کوفه وفا ندارد
کوفی بی مروّت
شرم و حیا ندارد
#شهادت_امام_محمد_باقر (ع)
#السلام_علیک_یا_محمد_بن_علی_ایهاالباقر
کسی که کودکیاش رأس ساعت سر بود
رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود
تمام خاطرۀ کودکی این آقا
پر از حضور غریب گلو و خنجر بود
#آجر_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
🏴
چقدر آه کشیدم برای غربت تو!
شبیه شمع چکیدم من از مصیبت تو
برای آنکه کمی قلب من شود آرام
خدا کند برسد دست من به تربت تو
خدا که جان تو را با جمال خود آمیخت
سرشت، روح مرا نیز با محبت تو
چقدر شکر به درگاه حق بدهکارم!
فقط برای همین: نعمت ولایت تو
سلام حضرت باقر! نمیشود هرگز
حصار فاصلهها مانع زیارت تو
لباس مشکی من غصۀ محرّم داشت
اضافه شد به غمش غصۀ شهادت تو
اگر اجازه دهی، بر حسین گریه کنم
ولی نه جای خودم؛ گریه با نیابت تو...
#زینب_نجفی
#امام_باقر
#حضرت_زینب
روضهدارِ منا توئی آقا
شاهدِ کربلا توئی آقا
پیش تو مادرت زمین خورده
نوهی مجتبی توئی آقا
همره عمه آمدی گودال
راویِ ماجرا توئی آقا
آنکه دیده گروهگروه زدند
سنگ و چوب و عصا توئی آقا
آنکه دیده به زیرِ چکمهی شمر
شاه، زد دست و پا توئی آقا
آنکه دیده تمام قرآن شد
با لگد جا به جا توئی آقا
آنکه دیده ضریح مویِ حسین
دستِ یک بیحیا توئی آقا
آنکه دیده سرِ عزیزِ خدا
رفت بر نیزهها توئی آقا
بعد از آن شاهدِ هجومِ سپاه
سویِ آل عبا توئی آقا
آنکه همراه قافله رفته
سویِ شامِ بلا توئی آقا
سخت بر تو گذشت آن ساعات
بد شکستند حرمت سادات
اوج بی غیرتی نشان دادند
سنگ در دست این وآن دادند
اول شهر عنان مرکب را
دست یک مشت بد دهان دادند
جای عرضِ سلام، پیرو جوان
ناسزاها به کاروان دادند
رأسِ جدت به زیرِ پا افتاد
بسکه سر نیزه را تکان دادند
دستِ سادات بر سرِ بازار
صدقه تکههای نان دادند
بوسهگاهِ رسول خاتم را
به دمِ چوبِ خیزران دادند
قاسم نعمتی
.
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
#غزل_مرثیه
پسرفاطمه افتاده ز پا یاور تو
پیکرم باد به قربان سر و پیکر تو
با تو اینقدر بگویم که دگر کوفه میا
می زند موج؛دورویی،نشود باور تو
کوچه هایش چقَدَر مثل مدینه تنگ است
بود ذکر لب من نام خوش مادر تو
جان زینب تو میا کاش ز ره برگردی
بیم دارم به اسارت برود خواهر تو
بعد تو نیّت این کوفی بی دین این است
که بریزند به خیمه به سرِ دختر تو
مثل تسبیح که پاره شود ازهم آقا
ترسم آن است بریزد به زمین اکبر تو
قصد دارند بخندند به زانو زدنت
قصدشان است ببینند دوچشم تر تو
خولی از بهر سرت نقشه کشیده برگرد
قصد دارد که به خورجین بگذارد سر تو
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#مسلمیه
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزل_مرثیه
عزیز فاطمه کوفه میا،بیا برگرد
به غیر طوعه کسی نیست آشنا برگرد
به یاد کوچه ی تنگ مدینه افتادم
شدم اسیر چو در بین کوچه ها برگرد
به جان مادر پهلو شکسته ات سوگند
سنان به سینه ی تو تا نرفته جا برگرد
دلم به یاد رباب تو خون شده،ترسم
ز شیرخواره اش اینجا شود جدا برگرد
به دست حرمله دیدم کمان و تیر حسین
گلوی طفل کجا،تیر کین کجا برگرد
عصای پیری تو شانه ی علی است ولی
عصای دست تو افتد به زیر پا برگرد
میان مردم کوفه سخن ز پهلوی توست
زنند تا که به تو نیزه بی هوا برگرد
تمام غصه ام این است زیر و رو بشوی
گره نخورده تنت تا به نیزه ها برگرد
****
#محمود_اسدی_شائق✍
.
مرثیه حضرت مسلم بن عقیل(علیه السلام)...
مسلم اَت را به میانِ یَمِ غم ها کُشتند
همه بودند ولی یکه و تنها کُشتند
او سفیر پسر فاطمه بود، اما حیف
با دلی حُبِ به مولا و به زهرا کُشتند
اول او را به میانِ خودشان بُرده و بعد..
..خنجر از پُشت زدند و به مُصلی کُشتند
لب تشنه به سر بام کشیدند او را
رو به پایین هولش داده و در جا کُشتند
کوفیان راه رسیدن به تو را فهمیدند
اینچنین شد که تو را سید و مولا کُشتند
بعد مسلم، همه سرْ بخت شما آمده اند
همچو گرگان درنده لبِ دریا کُشتند
تو که فرزند رسول دو سرا بودی، پس
پسرت را پیش چشم تو و طاها کُشتند
علقمه، ساقی و آب آورتان را ارباب
از پس چشم تَرِ زینب کبری کُشتند
عاقبت قلب مرا واقعه بر درد آورد
عده ای بی سر و پا خون خدا را کُشتند
تنِتان را به قفا کرده و ذبحت کردند
خولی و شمر تو را در دل صحرا کُشتند
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه #حضرت_مسلم
#مسلمیه
.
زمزمه، زمینه شب اول (مسلم ابن عقیل)
تو شهر کو،فه بی حبیبم
بعد از نماز، دیدم غریبم
سفیرِ حضرت حسینم..
ولی شده، بلا نصیبم
از روی دار، میگم بهت با این نوا
پسر عمو، به سوی کوفیا نیا..
نقشه دارن، سر تو رو کنند جدا
وای حسین
وای حسین، کوفه نیا کوفه نیا..
خودم دیدم، سه شعبه دارن
منتظره، یه شیرُ خوارن
رباب میشه، اینجا پریشون
غم به رویه، دلش می کارن
اگر میای، علیِ اصغر و نیار
یا لااقل، رقیه تو تنها نذار
که زجر و حرمله دارن قصد شکار
وای حسین
وای حسین، کوفه نیا کوفه نیا..
چی بگم از، سنگای کوفه
از نگاهه، مردای کوفه
من که یه مَردَم ولی زینب
غم می بینه، هر جای کوفه
یه روز میاد، تو کوفه زینب اسیره
رو نیزه ها، سر تو هم داره میره
سنگ میزنن، به تو وُ زینب میمیره
وای حسین
وای حسین، کوفه نیا کوفه نیا..
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#حضرت_مسلم_ع
#زمزمه_محرم
#زمینه_محرم
#شب_اول
سبک واحد حضرت مسلم بن عقیل(عليه السلام)...
قلبم حزینه در بین سینه
پسر عموجان برگرد مدینه
کوفه عجیبه دلْ بی شکیبه
حتی تو مسجد مسلم غریبه
مثل علیِ مرتضی، حکایتم شد
حُب شما هم علته، شهادتم شد
گرچه که بیعت کرده اند ، اما شکستن
دستای من رو چون علی، تو کوچه بستن
آقا دلم حزینه برگرد سوی مدینه(۴)
بر روی دارم آروم ندارم
داری میایی من بی قرارم
من دلْ شکستم از دنیا رَستم
میدم سلامِت با حالِ خَستم
با اینکه من لبْ تشنه ام، گریَم به حالِت
لب ْ تشنه ی کرببلا ، خونَم حلالِت
اولاد من فدائيه ، اولادت آقا
سرم فدا سر شما، ای پورِ زهرا
آقا دلم حزینه برگرد سوی مدینه(۴)
خیلی بی تابم در اضطرابم
دلواپسِ اون طفلِ ربابم
ديوارِ تِكْيَم من غرقِ گِرْیَم
من بی قراره گوشِ رُقَیَم
کوفه داره کینه به دل، از آل حیدر
مثلِ سرِ من مُیبُرَن، از تو آقا سَر
اينجا اسارت ميبَرن ، ناموسِ مولا
اینجا دیگه زینب میشه، مجروح و تنها
آقا دلم حزینه برگرد سوی مدینه(۴)
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#حضرت_مسلم_ع
سبک زمزمه، زمینه، شور فراق کربلا در روز عرفه + ۱بند زبان حال حضرت مسلم(ع)...
آرزو داشتم، عرفه تو کربلا باشم، که نشد
آرزو داشتم، خادمِ صحن و سرا باشم، که نشد
آرزو داشتم، پایین پاتون فدا باشم، که نشد
چِقَدر نشد نشد کنم بیا یه کم محل بذار
شهادت آرزوم شده روی لبم عسل بذار
سلطان کربلا، میدونم دستمو میگیری
من رو تا نینوا، میبری حتی توی پیری
آقای با وفا ، تو اَنیسِ دل فقیری
مولانا حسين، بنفسی لک الفدا حسین(۴)
بار گناهام، نمیذاره تا که تو صحنِ، تو بیام
دوری و دوستی، درد سریِ برا من که، مبتلام
میدونی آقا، قَبلِ محرم زيارت از، تو میخوام
داره مُحرمت مياد يه فکری کن به حال من
به حَجِ ناتموم شُدَت رَختِ فراقْ اَزم بِکَن
کاشکی منم دعا، عرفَم رو حرم می خوندم
واسه یه لحظه ام، خودمو پیشت می کِشوندم
دستم رو بر ضریحْ، با مددِ عباس می رسوندم
مولانا حسين، بنفسی لک الفدا حسین(۴)
نامه نوشتم، كه بیایی تو ولی آقا، نیایی
آقا ببین که، سفیر تو تنها شد اینجا، نیایی
کوفه سرِ جنگ، داره با فرزندانِ زهرا، نیایی
خودم دیدم که حرمله سه شعبه آماده میکرد
پسر عمو با اصغرت سمت مدینه بر بِگرد
اينجا جلو چشات، میبُرن از گلهای تو سَر
اینجا تو قتلگاه، میشی ای آقا پاره پیکر
اینجا اسیر میشه، بین نامحرما یه خواهر
واویلا حسین، یا ذبیحاً بالقفا حسین(۴)
* به نظر "ملتمس" این سبک از عرفه تا محرم و حتی شب اول محرم هم قابلیت اجرا دارد.
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#زمینه_عرفه
#حضرت_مسلم_ع