مرثیۀ روز عاشورا🏴
فَلَمّا رَأَیْنَ النِّـسآءُ جَوادَک َ مَخْزِیّاً ، وَ نَظَرْنَ سَرْجَک َ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً ، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ،... لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات ، وَ بِالْعَویلِ داعِیات ، وَ بَعْدَالْعِزِّ مُذَلَّلات، وَ إِلى مَصْرَعِک َ مُبادِرات
پس چون بانوانِ حَرَم اسبِ تیز پاى تو را خوار و زبون بدیدند،و زینِ تورابراو واژگونه یافتند، ازپسِ پرده ها(ىِ خیمه) خارج شدند،... بر صورت ها طپانچه مى زدند و بصداى بلندشیون میزدند، و ازاوجِ عزّت به حضیض ذلّت درافتاده بودند،وبه سوىِ قتلگاه تو مى شتافتند،
وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ،
درهمان حال شِمرِملعون برسینه مبارکت نشسته،
وَ مُولِـغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِک َ ،
وشمشیرخویش رابرگلـویت سیراب مینمود،
قابِضٌ عَلى شَیْبَتِک َ بِیَدِهِ ،
بادستى مَحاسنِ شریفت را درمُشت میفِشرد،
ذابِـحٌ لَک َ بِمُهَنَّدِهِ ،
(وبادست دیگر)باتیغِ کشیده شده، سراز بدنت جدامى کرد،
قَدْ سَکَنَتْ حَوآسُّک َ،
تمامِ اعضاوحواسّت ازحرکت ایستاد،
وَ خَفِیَتْ أَنْفاسُک َ ،
نَفَسهاىِ مبارکت درسینه پنهان شد ،
وَ رُفِـعَ عَلَى الْقَناةِ رَأْسُک َ ،
وسرِمقدّست برنیزه بالارفت،
وَ سُبِىَ أَهْلُک َ کَالْعَبیدِ ،
اهل وعیالت چون بردِگان به اسیرى رفتند،
وَ صُفِّدُوا فِى الْحَدیدِ ، فَوْقَ أَقْتابِ الْمَطِیّاتِ ، تَلْفَحُ وُجُوهَهُمْ حَرُّ الْهاجِراتِ، یُساقُونَ فِى الْبَراری وَالْفَلَواتِ ، أَیْدیهِمْ مَغلُولَةٌ إِلَى الاَعْناقِ ، یُطافُ بِهِمْ فِى الاْسْواقِ...
ودرغُل وزنجیرآهنین برفرازجهازِشتران دربندشدند، گرماى )آفتابِ) نیمروز چهره هاشان مى سوزاند ، درصحراها وبیابانها کشیده میشدند، دستانشان به گَردَنهازنجیرشده،درمیان بازارها گردانده میشدند...
📙بخشی از زیارت ناحیه
#روز_عاشورا
#حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
#مداحی
#مرثیه
#بحرطویل
بخشی از بحر طویل روز عاشورا
👇👇👇
اگر پیرو میثاق خداوند نمیبود به یک حمله آن حجت دادار نمیماند به جا یک تن از آن لشکر خونخوار به تسلیم خدا ماند ز پیکار که آن قوم ستمکار به او حمله نمودند به شمشیر شرر بار، یکی زد به جبین سنگ و یکی بر جگرش نیزه یکی بر دهنش تیر و یکی فرق ورا کرد جدا از دم شمشیر، فلک آتش توفنده شد و سخت برافروخت، ملک بال و پرش سوخت، قدر ریخت به سر خاک و گریبان قضا چون جگر خواجه لولاک شد از پنجه غم چاک و رسولان همه فریاد کشیدند و به تن جامه دریدند و به دندان جگر از خشم گزیدند ندا از طرف خالق دادار شنیدند که ای عالم ایجاد همه هست خدا نقش زمین شد، سر پیغمبر و زهرا و علی باد سلامت که شد از عرصه زین نقش زمین شمس امامت به خدا وجه خدا در یم خون کرد اقامت همه صحراست پر از گرگ و زنند از همه سو بر بدنش جنگ یکی نیزه فرو کرده به قلب و دگری دامن خود کرده پر از سنگ سنان رفته فرو در گلو و راه نفس بسته بر او تنگ الا خیل ملایک نگذارید که زهرا برود جانب گودال و ببیند که حسینش زده چون بسمل بیبال پر و بال به پرواز درآمده ز لبهای به خون شسته خود روح دعا را.
هوا تیره و تار است، زمین قله نار است، فلک صاعقهبار است و شده چشمه خورشید پر از دود و در آن وادی خون گم شده یک مرکب بیصاحب و فریاد زند زینب و بالای بلندی نگهش جانب میدان و در آن سور و در آن حال به تعجیل رود شمر ستمگر سوی گودال زده دامن خود بر کمر و در کف او خنجر و رودرروی او بر سر و بر سینهزنان فاطمه اطهر و جبریل امین و حسن و حیدر کرار، بیایید و بسوزید و بنالید و ببینید که با چکمه زند شمر ستمگر ز ره کینه بر آن سینه که انداخته گل از اثر بوسه پیغمبر اسلام، الا خیل ملک فوج رسل خویش به مقتل برسانید، که خنجر ز کف شمر ستمگر بستانید خدایا چه شده دمبهدم از جانب گودال رسد ناله «ای وای حسین وای حسینا» به خدا خون زده فواره از آن حنجر صدپاره و قاتل به سر دست گرفتهست سری را که شبیه است به پیغمبر و خونش چکد از حنجر رویش به روی مادر و چشمش به سوی خواهر گردیده عیان واقعه محشر و دیدند سر نیزه همه شمس ضحی را.
✍حاج غلامرضا سازگار
این چند خط شعر برای مقدمه مجلستون عالی👇👇
فلک امشب بحالم ناله سرکن😭
به قلب پر شرارم ناله سرکن
فلک پرسیدی از آسمانها
کجا رفته هلالم ناله سرکن
خدایا خانمانم رفته بر باد
که تنها آشیانم رفته بر باد
مراموی سفید زینبم گفت
تمام دودمانم رفته برباد
شام غریبان👆😭
1.24M
╰──➤ ⃟༺•💔࿐❥᭄ٖٜ
╰──➤ ⃟༺•💚࿐❥᭄ٖٜ
﷽
#شور_قتلگاهی
#سبک_ریان
#لال_بشه_زبونم
😭😭😭
☑️#بند_اول
لال بشه زبونم
رد شم یا بخونم
الله الله
با روضه خودم رو
گودال می کشونم
یاثارالله
روخاکا افتاد
تنه ارباب (3)
باتن صدچاک
زیرافتاب(3)
☑️#بند_دوم
افتاد از صدر زین
روی خاک زمین
بین اعدا
مابین یه گودال
بین جارو جنجال
تو دست و پا
یکی با نیزه
یکی با تیر(۳)
یکی عصا و
یکی شمشیر(۳)
☑️#بند_سوم
قربتاالی الله
میونه قتگاه
کشتن تورو
بانذر و با حاجت
با وضو و نیت
کشتن تورو
ذبیح العطشان
لب تشنه (۳)
قتیل العریان
زیر دشنه (۳)
☑️#بند_چهارم
دیدم از روی تل
افتادی تو مقتل
از رو مرکب
دیدم شمروسنان
کردن جسم تو رو
نا مرتب
دیدم که شمشیر
میرفت بالا(۳)
میزد بی انصاف
روی رگها(۳)
☑️#بند_پنجم
پا رو سینت گذاشت
خنجر رو که برداشت
میکرد فرو
موهاتو که کشید
باتیزی پاره شد
زیر گلو
فتنه به پا کرد
جلو چشمام (3)
سرو جداکرد
جلو چشمام(3)
✍#کربلایی_رضا_نصابی
✍#کربلایی_مجیدمرادزاده
🎧#مداح_استادحاج_پیرزاده🎤
#پیشنهاد_دانلود👌
#التماس_دعای_فرج
╰──➤ ⃟༺•💔࿐❥᭄ٖٜ
╰──➤ ⃟༺•💚࿐❥᭄ٖٜ
PTT-20220728-WA0012.opus
185.9K
◾نوحه حضرت ابالفضل(ع)◾
#یا_ابالفضل_العباس✋
بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر(۲)
امشب هوای تو/افتاده بر دلم
مشکل گشای ما/حل کن تو مشکلم
ای یاور حسین/دردم دوا نما
هستی طبیبِ ما/عباسِ با وفا
بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر(۲)
کوهی زِ غصه ها/آمد کمین من
ای تک ستاره ی/قلبِ حزینِ من
چشمانِ ناز تو/دشمن دریده است
نازِ نگاه تو/عالم خریده است
بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر(۲)
من عاشقِ تو وُ/تو عاشق حسین
بودی برادرِ/آن شاهِ عالمین
اندر حریمِ تو/روزی گذر کنم
آندم زِ جان خود/باید حَذَر کنم
بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر(۲)
ای مظهر وفا/ای معدن سخا
از دستِ غصه ها/ما را بکن رها
مهمان تو شدیم/بر ما نظر نما
یک لحظه از خودت/ما را مکن جدا
بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر(۲)
دستت جدا شده/از روی معرفت
گشتی فدای دین/جانم به هیبتت
تا زنده ام چنان/هستم گدای تو
دستِ مرا بگیر/جانم فدای تو
بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر(۲)
⭕️روضه روز عاشورا
#روضه_روز_عاشورا
#روضه_شام_غریبان
از دل بی شکیب می خوانم
مثل ابن شبیب می خوانم
بس که مضطر شده دل زارم
ذکر اَمَّن یجیب می خوانم
کی داره روضه می خونه امشب،امشب کی اَمَّن یجیب گرفته دور زینب
سر نهادم به دامن خیمه
یه سئوال بپرسم رد شم،کدوم خیمه؟
سر نهادم به دامن خیمه
از حسین غریب می خوانم
اولین شبی است که حسین رو از من جدا می کنند
از غریبی که در دل گودال
شده شیب الخضیب می خوانم
***
شب نوحه شب گرفتاری است
دوستان موقع عزاداری است
تازه عزا شروع شده،بدون مقدمه برم،می دونم اشک داری
آتش از خیمه ها زبانه گرفت
شادی ام را غم زمانه گرفت
بر خلاف قطا که لانه نداشت
مرغ غم در دل آشیانه گرفت
باز گلچین پست گل ها را
زیر سیلی و تازیانه گرفت
هرچه خلخال و زیور و زر بود
خصم از ما چه ظالمانه گرفت
این
یه بیت همه ی روضه ی شام غریبان رو در بر میگیره،غیرتی گریه کن،به امام
سجاد علیه السلام عرضه داشتند شاگردان:آقاجان یه جوری گریه می کنید،انگار
پدر شما اولین نفر از خانواده ی شماست،که به شهادت رسیده،حضرت فرمود
نه،گریه من واسه ی این نیست،ما با شهادت مأنوسیم،شهادت میراث ما خانواده
است،پس آقا جان چیه این همه سال،گریه می کنید،اشک می ریزید،سی و پنج سال
پرچم کربلا،بر سر در خانه ی شما نصبه،آقا یه جمله فرمود،فرمود:ما با شهادت
بیگانه نبودیم،شهادت ارث ما بود،ولی اسارت ارث ما نبود،این اسارت مارو
بیچاره کرد،این جسارت ها مارو آب کرد،حالا این یه بیت،امشب اونهایی که
زینبی اند،باید سنگ تموم بذارند
هرچه در خیمه بود غارت شد
زینب آماده ی اسارت شد
شام
غریبان به این راحتی به کسی گریه نمی دن،تا شب عاشوراء سراسر تلاطم و
هیجانی،از بزرگان وقتی سئوال می کنیم چرا،شام غریبان تازه روضه ها شروع
شده،اول گریه ی زینبه،می بینیم ما گریه ندارم، علت چیه؟این جور جواب ما رو
می دن:«روزی گریه شام غریبان،روزی خواصه،تو اون ده شب اگر نمرت قبولی
باشه،اگه تو اون ده شب خوب گریه کرده باشی،می تونی،شام غریبان با زینب گریه
کنی،اون دستی که اباعبدالله رو دست خواهرش گذاشت،خواهر رو آرام کرد،رو قلب
همه ی سینه زنا و گریه کنا هم گذاشت».شما ها اگه امشب بدونید،چه خبره
کربلا،میمیرید،بدونید بدنها رو خاکه،من نمی خوام این جوری روضه بخونم،بگم
امشب چه خبر شده؟ بگم امشب اومدن تو گودال هرکاری دلشون خواست کردن،یکی
لباس رو برد،یکی کفشا رو برد،نمی تونم برات باز کنم،زینب چند قدمی حسینش
باشه ولی نتونه بیاد کنار حسینش،لذا امشب شبه عجیبیه،گریه داشته باشی بی بی امضاء کرده.
از حرم
این
رو برا مادرا می گم،برا مریض دارها میگم،برا اونهایی که امشبم،دلشون
نیومده نیان،گفتن بریم، امشب شب ربابه،امشب شب سکینه است،امشب شب رقیه آتش
گرفته است،
ازحرم گاهوراه را بردند
یادگار ستاره را بردند
من خودم دیدم ازتن بابا
جامه ی پاره پاره را بردند
عمه از گوش دختر مسلم
بخدا گوشواره را بردند
بس کنید این همه گنه نکنید
روی تاریخ را سیه نکنید
مرد
عرب میگه دیدم دامن دختره داره میسوزه،ترسیده،دختردارها دست بچه ات بسوزه
یه ذره،می دَوی،حالا تصور کن،دامن این بچه آتش گرفته بود،میگه دویدم به
سمتش،هرچه من می اومدم،اون عقب می رفت،گفتم:دخترم ناراحت نباش،من با تو
کاری ندارم عزیزم،منم دختر دارم،منم بابا اَم،گفت: نه،شما می خوای منو
بزنید،منو اذیت کنی.گفتم:نه،عزیزم،خیالت راحت باشه،دختره ایستاد،دامنش رو
خاموش کردم،یه نگاه به من کرد،دید نمی خوام اذیتش کنم،صدا زد آقا اَزت یه
خواهش دارم،گفتم:چیه عزیزم،گفت:می خوام،یواش بگم،گفتم:راحت باش،من نمی ذارم
کسی تو رو آزار بده،میگه دیدم اشاره کرد،به لبهاش،گفت:من چند روزه آب
نخوردم،تشنگی داره هلاکم میکنه،آب،آب. گفتم:باشه همینجا بایست،راحت
باش،دیگه آب آزاد شده،تا بعد از ظهر آب رو بسته بودند،(من میگم،اینها فقط
می خواستند عباس رو دق بدن،اینها می خواستند سقارو خجالت زده ببینند،می
خواستند کاری کنند،به خیمه ها دیگه برنگرده،سقای دشت کربلا). صدا زد صبر
کن،خودم برات آب میآرم،می گه رفتم ظرف آب آوردم،این دختر ظرف آب رو
گرفت،آورد بالا،تا نگاه کرد دیدم دستش رو آورد پایین،داره راهش رو کج
میکنه،گفتم:کجا می ری؟گفت:به من بگو گودال قتلگاه کجاست؟ .چرا؟مگه نگفتی
تشنه هستم؟گفت:آره،اما بابام از من تشنه تر بود،می خوام برم آبش بدم،شنیدم
لحظه ی آخر روضه خونده،وصیت کرده: شیعتی ما ان شربتم عذب ماء فاذکرونی ،حسین.. آره امشب هرکس با آب یه
جور معامله کرده،هرکی امشب یه جور با آب برخورد کرده،اما وای از دل
زینب،وای از دل زینب،امشب یکی از سخترین شب های زینبه،بچه ها رو جمع