#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
روز سومه
یه کسی آمد پیش پیغمبر،
شکایت کرد از قساوت قلبش،
ماهام اگه قساوت قلب داریم
شکایت کنیم
امام به منزله ی اب هست، پدره،
بریم به آقا شکایت کنیم در خواست کنیم
یا رسول الله قلبم قسی شده چه کنم؟
حضرت فرمودند دو کار کن
اَطعِمِ المِسکِین
وَ امسَح رأسَ الیَتِیم
برو یه بچه یتیم پیدا کن
یه دست نوازش رو سرش بکش
قساوت قلبت حل میشه
همین پیغمبر فرمود:
انَّ الیَتیمَ اِذا بَکیٰ
بچه یتیم وقتی گریه کنه
اِهتَزَّ لَهُ العَرش
عرش خدا به لرزه در میاد
و می فرماید
کی این بچه یتیم رو به گریه انداخته
وَ عِزَّتی وَ جَلالِی لا یَسکُتُه اَحَدٌ الّا اَوجَبتُ لَه الجَنَّة
هر کی این بچه یتیم رو ساکت کنه بهشت رو بهش واجب میکنم
امروز بلدی بچه یتیم ساکت کنی یا نه؟
عرش خدا به لرزه افتاد
وقتی این نازدانه ضجه میزد
حسین جان
تو ابوالاَیتامی
امام ابوالاَیتامه
ناله ها و گریه ها و ضجه ها و بی قراریهای ما سیدالشهدا تو مهد و گهواره ی معرفت و محبت و مودتش جوری به آرامش تبدیل کرده که وقتی تو جلسه ی ابی عبدالله میاید دلت نمیخاد زود تموم بشه جلسه، نه تعلق زن و بچه
نه تعلقات دنیا
هیچکدوم عقربه ی دلتو از کربلا و حسین جدا نمیکنه
دیروز وقتی رسید به کربلا 61 خیمه به پا کرد
هر بچه ای رو که با زنی مرتبط بود
مادری داشت کربلا،
این بچه رو تو یه خیمه راهی کرد ،
نوبت که رسید به این دختر،
این دختر مادر نداره ،
حسین اينو نگه داشت برا خودش، سفارششم به زینب کرد
بعضیا نوشتند از همین روز دوم تا روز عاشورا این بچه سجاده ی حسین رو هرروز پهن میکرد،
خیلی عاشق سیدالشهدا ست
هلال بن نافع میگه من بین دو صف لشکر ایستاده بودم یه صحنه ای دیدم خیلی دلم آتش گرفت
فَرَأیتُ جارِیةً صَغیرةً باکیةً
یه نازدانه ای رو دیدم در حالیکه گریه میکرد لباس عربی سیدالشهدا رو گرفته بود
هی میگفت بابا،
اَنا العَطشان
آنقدر به حسین این تشنگي نازدانه فشار آورد
که هلال میگه دیدم
فَبَکی الحُسین
حسینم داره گریه میکنه
هی میگه
الله یَسقِیک
دخترم آرام باش خدا سیرابت میکنه
السلام علیک یا اباعبدالله
حسین
یا صاحب الزمان
امروز نیت ما برا روضه ی این عمه ی سه ساله ات اینه
ان شاءالله حرمش باز بشه
قربون حرم خلوتش برم
ان شاءالله شیعه با نابودی وهابیت بازم بره زیارت این دو عمه جان امام زمان
شما دیگه مقدمه نمیخواید
من فقط برا خودش میگم
ان شاءالله یه زیارت روزی هممون کنه
گفت
بابا
▪️سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم
همه ی روضه تو همین یه بیته
▪️سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم
▪️که در اینجا دهنم زخم شد آنجا گوشم
حسین....
▪️چهار انگشت که مردانه و نامحرم بود
▪️پلی از درد زده از دهنم تا گوشم
حسین....
کجا ببرمت؟
اینهمه این نازدانه غصه داره
نیمه شب بلند شد
بزار ساده روضه بخونم
همه قدیمیا، شهدا، امام، همه فیض ببرند..
نیمه شب که بهانهای بابا رو گرفت
گفت عمه الان بابام زیارت کردم
گفت چجوری
سربریده اش توی تشت طلا بود،
هی داشت قران میخوند استغاثه میکرد
الله اکبر...
صندوق دار سر ابی عبدالله طاهر بن عبدالله دمشقیه،
میگه تو کاخ یزید سر ابیعبدلله تو تشت کنار من بود
یزید هم سرش رو زانوی من خوابش برده بود،
یه مرتبه دیدم این سر بریده توی تشت تکون خورد،
چشماش داره می چرخه
انگار دنبال یه گمشده داره میگرده، چشماشو چرخوند،
این سر گردوند
دیدم تا روبروی محازی خرابه قرار گرفت فقط یه جمله گفت،
صدا زد خواهرم دخترم رو ساکت کن
الله اکبر...
از این سروصدا یزید از خواب بیدار شد، گفت طاهر چه خبره؟
گفتم امیر هر خبری هست از خرابه هست
چون سر داره به سمت خرابه حرف میزنه
نانجیب دستور داد
إرفَعوا إلَیها رَأسَ ابیها...
سر باباش رو براش ببرید...
شنیدیها،
بشنو
شنیدی تو طبق آوردند،
این فقط یه نقل هست
من این نقل رو قبول ندارم چون کلام یزید ادامه داره،
گفت سر رو ببرید اما چجوری به دختر بدید؟
وَ ادفَعوا اِلَیها
این سر رو نه با احترام ،
بلکه این سر رو تو خرابه پرت کردند ...
این سری که بارها از رو نیزه افتاده بود...،
یا صاحب الزمان
اینجوری سر بریده جدت رو آوردند...
حسین..
بگو بگو تا دلت آرام بشه...
حسین...
حسین...
حسین...
▪️بابا بیتو دلم آروم نداره
▪️بابا خیلی رقیه بیقراره
▪️بابای خوبم
اینم مال بچههایی که سالهاست ازشون یاد نمیشه،
بچههایی که هنوز خبری از باباهاشون نیومده
اینم برا اونا بگم
اونا ما رو دعا کنند
شهدای گمنامی که آوردند
زینت مملکت ما هستند و بودند و خواهند بود
چقدر این بچهها چشم به راه بابا موندند هنوز خبری از با باهاشون نیومده
گفت بابا
▪️بیتو دلم آروم نداره
بی بی جان مدد بده...
▪️خیلی رقیه بیقراره
▪️دیگه نمونده راه چاره
▪️کجایی بابا؟
بابا
▪️آتیش گرفته خیمههامون
▪️تار میبینه دیگه نگامون
▪️نمونده گوشواره برامون
▪️کجایی بابا؟
تموم کردم دیگه،
فقط برا اونا خوندم اینو..
▪️تا سرتو رو نیزه دیدم
▪️دیگه ز دنیا دل بریدم
▪️دنبال نیزه میدویدم
▪️اما به تو من نرسیدم
▪️بابای خوبم
دست گداییتو بیار بالا
انشالله احدی امروز دست خالی برنمیگرده
خدا به کبودی بدن این نازدانه
به پاهای تاول زدهی این نازدانه
به چشم انتظاری این نازدانه
با نابودی وهابیت ، حرم این نازدانه رو به روی شیعه مفتوح بفرما
آروم شدی؟
خدا به چشم انتظاری و بیقراری این نازدانه،
شیعه رو از چشم انتظاری نسبت به آقا و مولاش حجت بن الحسن بیرون بیار
حالا دستت رو دیگه بالا بگیر
چون نازدانه داره ازت دستگیری میکنه
حسین وای...
==================== حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
السلام علیک یا ابا عبدالله
▪️از دست هم عبای تنت را کشیده اند
▪️یک عده فکر جایزه و فکر غارتند
▪️یک عده هم به فکر طناب اسارتند
یا صاحب الزمان
▪️انگشت را بخاطر خاتم بریده اند
▪️خلخال داشتیم و پی ما دویده اند
▪️تا چشم ماه علقمه را دور دیده اند
▪️با هر بهانه داد بر سرما کشیده اند
بابا
▪️ما را میان حادثه ها،مو به مو زدند
▪️بیش از همه مقابل چشم عمو زدند
ان شالله حقشو ادا کنی
رزق زیارت اربعینت رو امشب از این نازدانه بگیر
این نازدانه جامونده ی اربعینه، میدونه اونایی که از اربعین جا بمونند چه حالی دارند،
بابا
▪️بعد تو بین لشکریان بود هلهله
▪️خلخال و گوشواره ی ما شد معامله
▪️فریاد بود و پای پراز زخم و آبله
▪️بیچاره شد رباب ز لبخند حرمله
▪️لشکر رسید و ....
نه یه نفر ، نه دونفر، عربیشو میگم و رد میشم،
تَسابَقَ القَوم
سبقت میگرفتند دسته دسته بر غارت خلخال،
▪️لشکر رسیدو حرمت اهل حرم شکست
▪️با گاهواره معجر من رفت روی دست
با این یه بندخیلی خودم ارتباط برقرار کردم
حقشو ادا کنیم
بابا، اینا رو از تو گفتم
یه بند هم میخام از شرح حال خودم و عمه ها بگم
▪️جسمم کبود شد وسط ازدحامشان
▪️رفتیم چون اسیر به بازار شامشان
▪️بردندمان به زور به بزم شرابشان
▪️لعنت به چوب و تشت زر و این مرامشان
بابا، دو تا سوال ازت دارم،
بابا
دوای آبله های مریض چیست
بابا سوال، معنی حرف کنیز چیست؟
حسیــــــــن...
=================== حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_سوم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
أَعوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْشَیْطانِ الرَّجیم
بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم
اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، و الصَّلاةُ وَ السَّلام علی سَیِّد الاَنبیاءِ و المُرسَلین، حبیبِ اِلهِ العالمین، ابِی القاسِم المُصطَفی مُحَمَّد و علی اَهل بَیته الطّیبین الطّاهرین المعصومین المکرمین المنتجبین، لا سِیَّما بقیة اللهِ فی الارضین، روحی و اَرواحُ العالَمین لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفداء، ولَعنةُ اللّه علی اَعدائهم أَجمَعین
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
▪️تا دلم در حرم قرب تو یابد راهی
▪️آتشي زد که برآید ز وجودم آهی
▪️سفر از خویش نکردم که رهم دور افتاد
▪️ور نه تا کعبهی وصل تو نباشد راهی
▪️تو به یک کاه دو صد کوه گنه میبخشی(۲)
▪️من بیچاره چه سازم که ندارم کاهی؟
▪️چه شود نیمه شب از خواب کنی بیدارم
▪️که برایت ز لبم ناله ی یا اللهی
▪️به جز از تو ،که کشد ناز گنهکاران را
▪️نشنیدم که کشد ناز گدایی ، شاهی
یابن الحسن..
اَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ
الَسَّـلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ
اَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى
اَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَهِ الْبارِزاتِ
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بِنْتَ الْحُسَیْن
▪️رفتی سفر اصلا نگفتی دختر تو
▪️دغ میکنه بعد از تو و آب آور تو
بابا،
▪️پای برهنه سر برهنه روی ناقه
▪️منزل به منزل من به دنبال سر تو
▪️بابای از گل بهترم دیدی چگونه
▪️سیلی زدند بر دخترت در محضر تو
شهدا فیض ببرند
مدافعین حرم زینبی
شهید سلیمانی
شهید مالامیری
که پیکرشون به وطن برگشت،
همهشون فیض ببرند
بابا
▪️اصلا نپرسی دخترم که معجرت کو ....
حسین...
بابا
▪️با خندههای ساربان یادم میاید
چی رو؟
▪️خیر تو ، انگشت تو و انگشتر تو...
حسین..
نالهات رو رها کن
شب سومیه جای نازدانهی حسین هم ناله بزن
حسین...
بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله
▪️چگونه شکر بگویم که زنده مانده ام من
▪️به ماه روضهی تو خویش را رساندهام من
به عنوان عرض ادب و ارادت و تسلیت محضر نورانی ولی الله الاعظم، صاحب عزای اصلی این ایام، آقا و ولی نعمتون امام زمانمون صلواتی ختم کنید
==================== حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
▪️دست عدو بزرگتر از صورت من است...
ببین صورت دختر چقدر کوچک و ظریفه، اصلا پدر میخاد ببوسدش، ملاحظه شو میکنه،
▪️دست عدو بزرگتر از صورت من است
▪️یک ضربه زد سرخ شد هر دو گونه ام
ها، روز ناله ست ها، حنجرتو خرج این نازدانه نکنی کجا میخای خرج کنی
بخدا دیگه صداشون در نمیومد
این یه بیت و محضر ابی عبدالله خوندیم
گریه ها کردیم از خواب بیدار شدم دیدم انگار نه انگار، گرفتگی حنجره دارم،
از فردا دوباره مشرف شدم به جلسات، تا آخر عمرم ایشون، محتاج دوا و دکتر نشد
این خونوادم مثل ابی عبدالله جامع اضدادند،
خودش حنجره اش گرفته بود
صداش دیگه جوهره نداشت،
اما روضه ش، نالش، گرفتگی حنجره ها رو باز میکنه
امروز، روز ناله ست
یجوری ناله زد که یزید ازخواب بیدارشد
ها، اوناییم که گریه ندارند امروز، صرخه کنند، فریاد بزنند
امام صادق فرمود رحمت خدا بر این ناله هایی که برای ما بلند میشه
به محض اینکه از خواب نحسش بیدار شد، پرسید چه خبره؟ گفتن امیر، هر خبری هست از خرابه ست
بی معطلی گفت سر بریده ی باباشو براش ببرید
سرو چجوری آوردند، وقتی رسیدند در خرابه،
عمه ها مانع شدند
زینب، ام کلثوم، رباب، زین العابدین، هرچه خواهش کردند سر رو برگردونید بعضی نقلها داره عمه ها رو هم زدند،
آنقده بی احترامی کردند،
سر ابی عبدالله رو تو خرابه پرت کردند
حالا سرو بغل کرد
یه بند زبون حال
ان شالله همین امروز زیارت اربعینت رو بگیر،
از کی؟
از اون خانومی که اربعین جاموند گوشه ی خرابه،
نتونست با عمه برگرده،
حتما زیارتت رو این نازدانه امضا میکنه
▪️یه وقتی اومدی که من نایی ندارم
▪️ببخش که اسباب پذیرایی ندارم
▪️غصه سرم ریخته ببخش
▪️وضعم بهم ریخته ببخش
بابا
▪️بعد آتیش خیمه ها
▪️موهام یه کم ریخته ببخش
▪️قافله شهر شام رفت
▪️میون ازدحام رفت
▪️با گوشوارم باباجون
▪️چن تا النگوهام رفت
همه شهدا فیض ببرند، این مال برو بچه های خانطومان،
اوناییکه بدنهاشون هنوز برنگشته
بابا
▪️تموم راهواومدم پای پیاده
▪️روی تنم جای کبودیا زیاده
▪️با کیا بودم روبرو
▪️چیزایی دیدم که نگو
▪️محله ی یهودیا
▪️شکر خدا نبود عمو
ببینم چ میکنی، ساکت نباشی
▪️همون که راه آبو بست
▪️دستمو با طناب بست
▪️سر علی رو روی نی
▪️پیش چش رباب بست
حســــــــــــین...
================= حجتالاسلام میرزامحمدی
Sokhanrani 03-1.mp3
6M
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
▪️آن شب که من از ناقه، افتادم و غش کردم
▪️بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی
=================== حجتالاسلام میرزامحمدی
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
السلام علی ساکن کربلاء
السلام علی المَنحور فی الوَری
السلام علی النِّسوَةِ البارِزات
السلام علی الجُیوبِ المُضَرَّجات
السلام علی الشّفاة الذّابلات
حسیـــــــــن...
▪️آن شب که من از ناقه، افتادم و غش کردم
▪️بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی
دخترم..
▪️آن شب که تو از ناقه افتادی و غش
▪️کردی من بر سر نی بودم کی از تو جدا بودم
از امام زمان عذر میخوام، روز سومه،
▪️آن شب که مرا دشمن اظهار کنیزی کرد
▪️بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی
دخترم...
▪️آن شب که تو را دشمن اظهار کنیزی کرد
▪️در تشت طلا بودم کی از تو جدا بودم
حسین...
مرحوم محدث قمی مینویسد
این نازدانه دستشو انداخت دور گردن خواهر بزرگش سکینه، رو پنجه های پا بلند شدن ببینند پای تخت یزید چه خبره
چرا چوب یزید بالا میره عمه لطمه میزنه...
آه حسین...
▪️نامی که در شمار شهیدان کربلا
▪️بعد از حسین آمده نام رقیه است
▪️چون او کسی به عهد محبت وفا نکرد
▪️این سکه تا به حشر بنام رقیه است
================== حجتالاسلام میرزامحمدی
Sokhanrani 03-3.mp3
8.84M
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
▪️تو این تاریکی، با ضعف چشام، خوب نمیتونم ببینم
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
السلام علیک یا ابا عبدالله
امروز چشمی نباشه که بر این نازدانه گریه نکرده باشه
نوشتند ابی عبدالله
تا تو بغل این بچه سر مبارکش قرار گرفت بلافاصله پلکهاش رو بست
من نمیدونم تو سر و روی این دختر چی دید حسین
(▪️تو این تاریکی، با ضعف چشام، خوب نمیتونم ببینم
▪️پاهاتم که جا، گذاشتی بابا، حالا من کجا بشینم)۲
اینو تو لفافه گفتم و رفتم
▪️چرا چاله کردند روی گونتو
چجوری چاله کردند
اون لحظه ای ک سم مرکبها....
▪️چرا چاله کردند روی گونتو
▪️چجوری سوزوندن زیر چونتو
▪️یا کنج تنوری یا روی درخت
▪️عوض کردی هر شب چرا خونتو
▪️مثل موهات منم موهام سوخته(۲)
▪️سرتا به پام سوخته، چه روزگاری
▪️اون شبی که تو بیابونا موندم
▪️همش دعا خوندم خبر که داری
چی کار کردند باباـ
بابا جواب دختر تو بده،
ابی عبدالله چشماشو بست
این نازدانه ام تعبیرش اینه،
یالَیتَنی کُنتُ عَمیاً
ای کاش بابا کور بودم سر رو روتو اینجوری نمیدیدم،
کجاها رفتی من خبر ندارم
▪️کجا رفتی که تو این چندروزی که، خاک و خونه روی چشات
▪️بمیرم برات که مونده هنوز، خرده های چوب روی لبات
چجوری ضربه میزد؟
میگ ضَرَبَ بِقَضِیبِهِ
قضیب یعنی چوبی که سلاطین بعنوان عصا استفاده میکردند
ببین چقدر محکم بوده،
حالا ببین با لب و دندان حسین چه کرده
▪️همینکه رسیدی، دوباره بابا، هوای خرابه بهاره بابا
▪️مثه اون قدیما برامون بخند،کسی اینجا که چوب نداره بابا
▪️سمت گلوت دستام که کم کم رفت
▪️دردامو یادم رفت
▪️چه بد بریدند
اولین جمله ای ک فرمود
مَنِ الَّذی خَضَبَک َبِدِمائِک
مَنِ الَّذی قَطَعَ وَریدَک
▪️سمت گلوت دستام که کم کم رفت ، دردامو یادم رفت ، چه بد بریدند
▪️مثل موهام گلوت پریشونه ،هنوز پز خونه، چه بد بریدند...
حسین
ای تشنه لب حسیـــــــن
حسیـــــــن...
====================
حجتالاسلام میرزامحمدی